دعوت به سوى وحدت

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 02
نامه هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به زمامداران جهان سوره آل عمران / آیه 64


قرآن نخستین بار، در ضمن آیات گذشته مسیحیان را دعوت به استدلال منطقى کرد، و پس از مخالفت، دعوت به مباهله نمود و چون دعوت به مباهله به مقدار کافى در روحیه آنها اثر گذاشت، به دلیل این که حاضر به مباهله نشدند و شرایط ذمه را پذیرفتند، بار دیگر از این آمادگى روحى استفاده کرده، مجدداً شروع به استدلال مى کند، ولى این استدلال با استدلالات سابق تفاوت فراوان دارد.
در آیات گذشته دعوت به سوى اسلام با تمام خصوصیات بود ولى در این آیه دعوت به نقطه هاى مشترک میان اسلام و آئین هاى اهل کتاب است.
روى سخن را به پیامبر کرده، مى فرماید: «بگو: اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را شریک او قرار ندهیم و بعضى از ما بعضى دیگر را ـ غیر از خداوند یگانه ـ به خدائى نپذیرد» (قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَة سَواء بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ).
در واقع قرآن با این طرز استدلال، به ما مى آموزد: اگر کسانى حاضر نبودند در تمام اهداف مقدس، با شما همکارى کنند، بکوشید لااقل در اهداف مهم مشترک همکارى آنها را جلب کنید و آن را پایه اى براى پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید.
آیه فوق، یک نداى وحدت در برابر تمام مذاهب آسمانى است، به مسیحیان مى گوید: شما مدعى «توحید» هستید و حتى مى گویید مسأله «تثلیث» (اعتقاد به خدایان سه گانه) منافاتى با «توحید» ندارد، و لذا قائل به وحدت در تثلیث مى باشید .
و همچنین یهود در عین سخنان شرک آمیز که «عُزَیر» را فرزند خدا پنداشتند، مدعى توحید بوده و هستند.
قرآن به همه آنها اعلام مى کند: ما و شما در اصل توحید مشترکیم، بیایید دست به دست هم داده این اصل مشترک را بدون هیچ پیرایه اى زنده کنیم و از تفسیرهاى نابه جا که نتیجه آن شرک و دورى از توحید خالص است خوددارى نمائیم.
جالب این که: در این آیه، با سه تعبیر مختلف روى مسأله یگانگى خدا تأکید شده است:
اول با جمله أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ: «جز خدا را نپرستیم».
و بعد با جمله لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً: «کسى را شریک او قرار ندهیم».
و سومین بار با جمله وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ: «بعضى از ما بعضى دیگر را ـ به جز خداى یگانه ـ به خدائى نپذیرد».
ضمناً جمله اخیر، اشاره لطیفى به این حقیقت است که مسیح(علیه السلام) یکى از افراد انسان و هم نوع ما است نباید او را به خدائى شناخت.
این احتمال نیز وجود دارد که: بعضى از علماى منحرف اهل کتاب، از مقام خود سوء استفاده مى کردند و حلال و حرام خدا را به دلخواه خویش تغییر مى دادند و دیگران از آنها پیروى مى کردند.
توضیح این که:
از آیات قرآن استفاده مى شود در میان علماى اهل کتاب جمعى بودند که احکام خدا را طبق «منافع» یا «تعصب هاى» خود تحریف مى کردند، و از نظر منطق اسلام کسى که از چنین افرادى دانسته بدون قید و شرط پیروى کند، یک نوع عبودیت و پرستش نسبت به آنها انجام داده است.
دلیل این موضوع روشن است; زیرا قانونگذارى و تشریع حلال و حرام مربوط به خدا است، هر کس دیگرى را در این موضوع صاحب اختیار بداند، او را شریک خدا قرار داده است.
مفسران در ذیل این آیه، چنین نقل کرده اند: «عُدَىّ بن حاتم» که قبلاً مسیحى بود، سپس اسلام آورد، بعد از نزول این آیه، از کلمه «أَرباباً» (خدایان) این چنین فهمید که قرآن مى گوید: اهل کتاب بعضى از علماى خود را مى پرستند، لذا به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: ما هیچ گاه در زمان سابق، علماى خود را عبادت نمى کردیم!
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: آیا مى دانستید که آنها به میل خود احکام خدا را تغییر مى دهند و شما از آنها پیروى مى کردید؟
«عُدَىّ» گفت: آرى.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: این همان پرستش و عبودیت است!(1)
در حقیقت، اسلام بردگى و استعمار فکرى را یک نوع «عبودیت و پرستش» مى داند و به همان شدتى که با شرک و بت پرستى مبارزه مى کند، با استعمار فکرى که شبیه بت پرستى است نیز، مى جنگد.
ولى باید توجه داشت که «أَرْباب» صیغه جمع است، بنابراین نمى توان تنها از این آیه نهى از پرستش عیسى(علیه السلام) را استفاده کرد ولى ممکن است منظور از آیه هم نهى از عبودیت مسیح(علیه السلام) باشد و هم از عبودیت دانشمندان منحرف!
سپس در پایان آیه مى فرماید: «اگر آنها (بعد از این دعوت منطقى به سوى نقطه مشترک توحید باز) سر برتابند و رویگردان شوند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» و تسلیم حق هستیم و شما نیستید (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ).
بنابراین، دورى شما از حق در روح ما کمترین اثرى نمى گذارد و ما همچنان به راه خود یعنى راه اسلام ادامه خواهیم داد، تنها خدا را مى پرستیم و تنها قوانین او را به رسمیت مى شناسیم و بشر پرستى به هر شکل و صورت در میان ما نخواهد بود.

* * *


1 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ «متشابه القرآن»، جلد 1، صفحه 45، انتشارات بیدار، 1328 هـ ش ـ تفسیر «صافى»، جلد 1، صفحه 345، مکتبة الصدر، تهران، طبع دوم، 1416 هـ ق ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 352، مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ تفسیر «کنز الدقائق»، جلد 2، صفحه 116، انتشارات جامعه مدرسین، طبع اول، 1407 هـ ق ـ «الاحکام» ابن حَزم، جلد 6، صفحه 848 (با اندکى تفاوت)، ناشر: زکریا على یوسف، چاپخانه العاصمة.
نامه هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به زمامداران جهان سوره آل عمران / آیه 64
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma