گفتگوى اهل کتاب درباره ابراهیم(علیه السلام)

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 02
مهمترین پیوند، پیوند مکتبى است شأن نزول:



در ادامه بحث هاى مربوط به اهل کتاب، در این آیات روى سخن را به آنها کرده، مى فرماید: «اى اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم به گفتگو و نزاع مى پردازید (و هر کدام او را از خود مى دانید) در حالى که تورات و انجیل بعد از او نازل شده (و دوران او قبل از موسى(علیه السلام) و مسیح(علیه السلام) بود) آیا اندیشه نمى کنید»؟
(یا أَهْلَ الْکِتابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فی إِبْراهیمَ وَ ما أُنْزِلَتِ التَّوْراةُ وَ الْإِنْجیلُ إِلاّ مِنْ بَعْدِهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ).
آیا چنین چیزى معقول است که پیامبر پیشین پیرو آئین هاى بعد از خود باشد؟

* * *

در آیه بعد، از طریق دیگرى آنها را مورد سرزنش قرار داده، مى فرماید: «شما کسانى هستید که درباره آنچه نسبت به آن آگاهى داشتید بحث و گفتگو کردید، ولى چرا درباره آنچه به آن آگاهى ندارید، بحث و گفتگو مى کنید»؟ (ها أَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ).
اشاره به این که: شما در مسائل مربوط به مذهب خودتان که از آن آگاهى داشتید بحث و گفتگو کردید و دیدید که حتى در این مباحث گرفتار چه اشتباهات بزرگى شده اید، و چه اندازه از حقیقت دور افتاده اید (و در واقع علم شما جهل مرکب بود).
با این حال، چگونه در چیزى که از آن اطلاع ندارید بحث و گفتگو مى کنید و در نتیجه سخنى مى گوئید که با هیچ تاریخى سازگار نیست.
سپس براى تأکید مطالب گذشته و آماده ساختن براى بحث آینده مى گوید: «خدا مى داند و شما نمى دانید» (وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).
آرى، او مى داند که در چه تاریخى آئین خود را بر ابراهیم(علیه السلام) نازل کرده، نه شما که در زمان هاى بعد به وجود آمده اید، و بدون اطلاع و مدرک، در این باره قضاوت مى کنید.

* * *

پس از آن، با صراحت تمام، به این مدعیان پاسخ مى گوید که: «ابراهیم نه یهودى بود و نه نصرانى، بلکه موحد خالص، و مسلمان (پاک نهادى) بود» (ما کانَ إِبْراهیمُ یَهُودِیّاً وَ لا نَصْرانِیّاً وَ لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً).
باید توجه داشت واژه «حَنِیْفاً» از ماده «حَنَف» (بر وزن انف) به معنى شخصى یا چیزى است که تمایل به سوئى پیدا کرده، و در زبان قرآن به کسى گفته مى شود که: از آئین هاى باطل به سوى آئین حق متمایل شده است.
در اینجا خداوند ابراهیم(علیه السلام) را به عنوان «حنیف» توصیف نموده; زیرا او بود که پرده هاى تقلید و تعصب را درید، و در زمان و محیطى که غرق بت پرستى بود هرگز در برابر بت سجده نکرد.
ولى از آنجا که بت پرستان زمان جاهلیتِ عرب، نیز خود را بر دین حنیف ابراهیم(علیه السلام) معرفى مى کردند، و این سخن به قدرى شایع شده بود که یهود و نصارى آنها را «حُنَفاء» مى گفتند (به این ترتیب حنیف درست معنایى بر ضد معناى اصلیش پیدا کرده بود، و با بت پرستى مرادف شده بود) خداوند پس از توصیف ابراهیم(علیه السلام) به عنوان «حنیف و مسلم»، مى فرماید: «او هرگز از مشرکان نبود» (وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ).
تا هر گونه ارتباطى میان ابراهیم(علیه السلام) و بت پرستان عرب را نفى کند.
سؤال:
ممکن است گفته شود: اگر ابراهیم(علیه السلام) را نتوانیم پیرو آئین موسى(علیه السلام) و مسیح(علیه السلام) معرفى کنیم به طریق اولى نمى توانیم او را مسلمان بدانیم; زیرا او هزاران سال قبل از ظهور اسلام و پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) بوده است؟ پس چرا قرآن او را به عنوان مُسْلِم معرفى کرده است؟
پاسخ این سؤال از نکته اى که قبلاً نیز به آن اشاره کرده ایم روشن مى شود که «مُسْلِم» در اصطلاح قرآن به معنى خصوص پیروان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیست، بلکه اسلام به معنى وسیع کلمه، همان تسلیم در برابر فرمان حق و توحید کامل و خالى از هر گونه شرک و بت پرستى است، که ابراهیم(علیه السلام) پرچمدار آن بود.

* * *

بر این اساس، معلوم شد ابراهیم(علیه السلام) پیرو هیچ یک از این آئین ها نبوده، تنها چیزى که در اینجا باقى مى ماند این است: چه کسانى مى توانند رابطه و پیوند خود را با مکتب ابراهیم(علیه السلام) ـ به عنوان یک سند افتخار ـ اثبات کنند؟
و به تعبیر دیگر چگونه مى توان خود را پیرو این پیامبر بزرگ، که همه پیروان ادیان الهى براى او عظمت قائل هستند دانست؟
در آخرین آیه مورد بحث، به این معنى پرداخته، مى گوید: «سزاوارترین مردم به ابراهیم آنها هستند که از او پیروى کردند و این پیامبر (پیامبر اسلام) و کسانى که به او ایمان آورده اند مى باشند» (إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِیُّ وَ الَّذینَ آمَنُوا).
بنابراین، مسأله قرابت و خویشاوندى و یا مسأله نژاد، که پیروان ادیان مختلف براى اثبات پیوند خود با ابراهیم(علیه السلام) ذکر مى کردند، هیچگونه ارزشى ندارد و ولایت و ارتباط با پیامبران، تنها از طریق ایمان خالص به خداوند و پیروى از مکتب آنها است و به این طریق، ثابت مى شود که پیوند واقعى، پیوند مکتبى است، چه کسانى که در زمان او زندگى داشتند و از او پیروى کردند (لَلَّذِیْنَ اتَّبَعُوهُ).
و چه کسانى که بعد از او به مکتب و برنامه او وفادارى نشان دادند، مانند «این پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و پیروان او» (وَ هذَا النَّبِىُّ وَ الَّذِیْنَ آمَنُوا).
اهل کتاب، با عقائد شرک آمیز خود که اساسى ترین اصل دعوت ابراهیم(علیه السلام)یعنى توحید را زیر پا گذارده اند.
و یا بت پرستان عرب که درست در نقطه مقابل آئین ابراهیم(علیه السلام) قرار گرفته اند، چگونه مى توانند خود را پیرو ابراهیم(علیه السلام) و در خط او بدانند؟
آرى، باید اعتراف کنیم که نزدیک ترین افراد به ابراهیم(علیه السلام)، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)و پیروان او هستند که در اصول و فروع اسلام به او وفادار ماندند.
و در پایان آیه به آنها که پیرو واقعى مکتب پیامبران بزرگ خدا بودند بشارت مى دهد که «خداوند ولىّ و سرپرست مؤمنان است» (وَ اللّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنینَ).

* * *

مهمترین پیوند، پیوند مکتبى است شأن نزول:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma