دعوت به پرستش غیر خدا ممکن نیست

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 02
بشر پرستى ممنوع! شأن نزول:



این آیات، همچنان افکار باطل گروهى از اهل کتاب را نفى و اصلاح مى کند، مخصوصاً به مسیحیان گوشزد مى نماید: هرگز مسیح(علیه السلام) ادعاى الوهیت نکرد و آنچه درباره او در این زمینه گفته شده، همه نسبت هاى ناروائى است که بعداً به او داده اند.
و نیز به درخواست کسانى که مى خواستند این گونه ادعاها را درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) (به عللى که در شأن نزول آمد) تکرار کنند، صریحاً پاسخ مى گوید مى فرماید: «براى هیچ بشرى سزاوار نیست (و چنین حقى وجود نداشته) که خداوند کتاب آسمانى و حکم و نبوت را به او دهد، سپس او به مردم بگوید: شما بندگان من باشید و غیر از خدا مرا پرستش کنید» (ما کانَ لِبَشَر أَنْ یُؤْتِیَهُ اللّهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنّاسِ کُونُوا عِباداً لّی مِنْ دُونِ اللّهِ).
نه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، و نه هیچ پیغمبر دیگرى، حق ندارد چنین سخنى را بگوید و این گونه نسبت ها که به انبیاء داده شده، همه ساخته و پرداخته افراد ناآگاه و دور از تعلیمات آنها است.
چگونه ممکن است این مقامات بزرگ را از سوى خدا پیدا کنند و در عین حال به سوى شرک دعوت نمایند؟.
سپس مى افزاید: «بلکه (سزاوار مقام او این است که بگوید:) افرادى باشید الهى، آن گونه که کتاب الهى به شما تعلیم داده شده و درس خوانده اید» و هرگز غیر خدا را پرستش نکنید (وَ لکِنْ کُونُوا رَبّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ).
آرى، فرستادگان الهى هیچ گاه از مرحله بندگى و عبودیت تجاوز نکردند و همیشه بیش از هر کسى در برابر خداوند خاضع بودند، بنابراین، امکان ندارد از جاده توحید خارج شوند و مردم را به شرک دعوت کنند.
«رَبّانِیِّینَ» جمع «رَبّانِىّ» به کسى گفته مى شود که: ارتباط او با «ربّ» (پروردگار) قوى باشد(1) و از آنجا که واژه «ربّ» درباره کسى گفته مى شود که به اصلاح و تربیت دیگران پردازد، مفهوم این واژه در آیه بالا آن است که: هرگز سزاوار پیامبران نیست که مردم را به پرستش خویش دعوت کنند آنچه براى آنها سزاوار است این است که: مردم را در پرتو تعلیم آیات الهى و تدریس حقایق دینى، به صورت دانشمندان الهى و ربّانى در آورند، افرادى که جز خدا نپرستند و جز به سوى علم و دانش دعوت نکنند.
از جمله مزبور استفاده مى شود: هدف انبیاء تنها پرورش افراد نبوده، بلکه هدف تربیت معلمان، مربیان و رهبران مردم بوده است یعنى کسانى که بتوانند محیطى را با علم و ایمان خود روشن سازند.
در آیه فوق، نخست به مسأله تعلیم «یاد دادن» و سپس به مسأله تعلّم و «درس خواندن» اشاره شده، تفاوت این دو کلمه از این نظر است که «تعلیم» معنى وسیع و گسترده اى دارد که هر گونه یاد دادن از طریق گفتار و کردار نسبت به افراد با سواد و بى سواد را شامل مى شود، ولى درس خواندن به فراگیرى هائى گفته مى شود که از روى کتاب و دفترى باشد و به اصطلاح نسبت میان این دو عموم و خصوص مطلق است.
و به این ترتیب، هدف انبیاء پرورش عالمان ربانى و مصلحان اجتماعى و افراد دانشمند و آگاه و مدیر و مدبر بوده است.

* * *

آیه بعد، تکمیلى است نسبت به آنچه در آیه قبل آمد، مى گوید: همان طور که پیامبران مردم را به پرستش خویش دعوت نمى کردند، به پرستش فرشتگان و سایر پیامبران هم دعوت نمى نمودند مى فرماید: «و سزاوار نیست (و چنین حقى ندارد) که به شما دستور دهد، فرشتگان و پیامبران را پروردگار خود انتخاب کنید» (وَ لا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَةَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً).
این جمله، از یک سو، پاسخى است به مشرکان عرب ،که فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند و نوعى ربوبیت براى آنها قایل بودند و با این حال خود را پیرو آئین ابراهیم(علیه السلام) معرفى مى کردند.
و از سوى دیگر، پاسخى است به «صابئان» که خود را پیرو یحیى(علیه السلام)مى دانستند ولى مقام فرشتگان را تا سر حدّ پرستش بالا مى بردند.
و نیز پاسخى است به یهود و نصارا که عُزَیر(علیه السلام) یا مسیح(علیه السلام) را فرزند خدا معرفى مى کردند و سهمى از ربوبیت را براى آنها قایل بودند.
آیه، در پاسخ همه آنها مى گوید: هرگز ممکن نیست پیامبرى با آن علم و آگاهى الهى، مردم را به ربوبیت غیر خدا دعوت کند.
و در پایان آیه، براى تأکید بیشتر مى افزاید: «آیا شما را به کفر دعوت مى کند پس از آن که مسلمان شدید» (أَ یَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ).
آیا ممکن است پیامبر خدا به کفر دعوت کند و به شما اجازه دهد خود او یا فرشتگان و پیامبران را پرستش کنید؟
ناگفته پیدا است که اسلام در اینجا مانند بسیارى از موارد دیگر به معنى وسیع کلمه یعنى تسلیم در برابر فرمان خدا و ایمان و توحید به کار رفته است.
یعنى چگونه ممکن است پیامبرى پیدا شود، نخست مردم را به ایمان و توحید دعوت کند، سپس راه شرک را به آنها نشان دهد؟
و یا این که: چگونه ممکن است پیامبرى نتایج زحمات پیامبران دیگر را که به اسلام دعوت کرده اند، بر باد دهد و آنها را متوجه کفر و شرک سازد؟!
آیه ضمناً اشاره سربسته اى به معصوم بودن پیامبران و عدم انحراف آنها از مسیر فرمان خدا مى کند.(2)

* * *


1 ـ هنگامى که «یاء» نسبت به «ربّ» ضمیمه شود «الف» به آن اضافه مى گردد و «رَبّانى» گفته مى شود.
2 ـ در قرائت معروفى که متن قرآن فعلى طبق آن است جمله «وَ لا یَأْمُرَکُمْ» به صورت منصوب (با فتح راء) خوانده شده و در حقیقت عطف به جمله «یُؤْتِیَهُ اللّهُ» در آیه قبل است و «لا» به عنوان تأکید «ما» نافیه که در آیه قبل مى باشد ذکر شده، بنابراین جمله چنین مى شود: «وَ ما کانَ لِبَشَر أَنْ یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلائِکَةَ وَ النَّبِیِّینَ أَرْباباً».
بشر پرستى ممنوع! شأن نزول:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma