نفاق عمدتاً سه منشأ و سرچشمه دارد:

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
مثالهای زیبای قرآن جلد 1
دوّمین مثال: تشبیهى دیگر براى منافقین7ـ تفسیر آیه 18 «صُمٌ بُکْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ»

 

اوّل ـ عجز از دشمنى و مبارزه مستقیم: دشمنانى که شکست مى خورند و توانایى عرض اندام مستقیم را ندارند به لباس نفاق در مى آیند و به دشمنى خود ادامه مى دهند، دشمنان اسلام در ابتداى نبوّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) علناً دشمنى مى کردند; امّا وقتى پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) پیروز شد و بر آنها مسلّط شد، آنها توانایى مبارزه با اسلام به صورت مستقیم را در خود ندیدند و به ظاهر مسلمان شدند; ولى در باطن کافر ماندند و بر ضدّ اسلام توطئه کردند، ابوسفیانها، معاویه ها و... تا آخر عمر منافق بودند.(1)

بدین جهت، عدّه اى معتقدند که نفاق از مدینه شروع شده است; زیرا پیش از آن در مکّه نفاق و منافقى وجود نداشت; چون کسى از اسلام ـ که هنوز در ابتداى کار خود بود و قدرتى نداشت ـ نمى ترسید تا تظاهر به اسلام کند و در باطن کافر بماند! ولى ما معتقدیم از مکّه شروع شد و در آن جا منافقانى بودند، اگر چه انگیزه آنها از نفاق ترس نبود; ولى بخاطر پیش بینى هایى که براى آینده اسلام داشتند و احتمال پیروزى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را مى دادند به ظاهر اسلام را پذیرفتند که اگر اسلام پیروز شد، آنها هم به نوایى برسند و به اصطلاح «از این نمد، براى خود کلاهى درست کنند.»

این شیوه از نفاق را در این زمانه و در همه انقلاب ها از جمله انقلاب اسلامى ایران مى توان یافت که عدّه اى از منافقان همان دشمنان شکست خورده اى بودند که قدرت دشمنى علنى و مستقیم را در خود نمى دیدند.

دوّم ـ احساس حقارت درونى: آدم هاى حقیر و بى شخصیّت که ترسو هستند و شجاعت ندارند، براى پنهان کردن ضعف و زبونى خود همیشه منافقانه عمل مى کنند و چون جرأت اعتراض به دیگران را ندارند با همه هماهنگ و همرنگ مى شوند شاعر از زبان این نوع منافقان مى گوید:

چنان با نیک و بد خو کن که بعد از مردنت روزى *** مسلمانت به زمزم شوید و هندو به آتش

یعنى منافق در مقابل مسلمانان اظهار اسلام مى کند، در مقابل آتش پرستان اظهار تمایل به عقیده آنان و در مقابل بى دین ها اظهار بى دینى; زیرا که چنین شخص حقیر و زبونى، به واسطه حقارت درونى خود، جرأت ابراز عقیده واقعى خود را ندارد.(2)

سوّم ـ دنیاپرستى شدید: نفاق هاى بین المللى و جهانى کنونى از این امر سرچشمه مى گیرد. علّت این که بعضى از کشورهاى استکبارى در جایى مدّعى حقوق بشر مى شوند و در جاى دیگر ـ که بشریّت قربانى مى شود ـ ساکت مى مانند همین دنیاپرستى آنان است. زمانى که منافعشان به خطر مى افتد، یکى از حربه هاى آنان حقوق بشر است که علیه دشمنانشان به کار مى گیرند; امّا در مقابل اگر دوستان آنها بدیهى ترین و ابتدایى ترین حقوق بشر را نقض کنند، آنها را ندیده و نشنیده مى گیرند. قرآن مجید در سوره توبه، در آیات 75، 76 و 77 نمونه تکان دهنده و بارزى از این دسته از منافقان را بیان کرده است.

خداوند متعال مى فرماید:«وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللّهَ لَئِنْ آتَیْنا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَکُونَنَّ مِنَ الصّالِحینَ فَلَمّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوا وَهُمْ مُعْرِضُونَ فَاَعْقَبَهُمْ نِفاقَاً فِى قُلُوبِهِمْ اِلى یَوْمِ یِلْقَونَهُ بِما اَخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ» بعضى از آنان (منافقان) با خدا پیمان بسته بودند که: «اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد قطعاً صدقه خواهیم داد و از صالحان (و شاکران) خواهیم بود.» امّا هنگامى که خدا از فضل خود به آنها بخشید، بخل ورزیدند و سرپیچى کردند و روى برتافتند! این عمل (روح) نفاق را تا روزى که خدا را ملاقات کنند در دلهایشان برقرار ساخت. این به خاطر آن است که از پیمان الهى تخلّف جستند و دروغ مى گفتند.

این آیات در مورد شخصى به نام «ثعلبة بن حاطب» نازل شد او ابتدا شخص مسلمانى بود و همواره در نماز جماعت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شرکت مى کرد; ولى از آن جایى که فقیر بود مرتّب اصرار داشت که پیامبر برایش دعا کند تا خداوند مال فراوانى به او بدهد پیغمبر فرمود: «قَلیلٌ تُؤدّى شُکرَهُ خیرٌ مِنْ کثیر لاتُطیقُه» مقدار کمى که حقّش را بتوانى ادا کنى بهتر از مقدار زیادى است که توانایى اداى حقّش را نداشته باشى.(3)

منظور پیامبر(صلى الله علیه وآله) این بود که مصلحت او همین زندگى ساده است ولى ثعلبه دست بردار نبود و هر روز تقاضاى خود را تکرار مى کرد.(4) و سرانجام به پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: «به خدایى که تو را به حق فرستاده است سوگند یاد مى کنم، اگر خداوند ثروتى به من عنایت کند، تمام حقوق آن را مى پردازم». پیامبر برایش دعا کرد چیزى نگذشت که پسر عموى ثروتمندش از دنیا رفت و ثروت سرشارى به او رسید و با آن گوسفندانى خرید و کم کم نماز جماعت همه وقت او تبدیل به یک وقت شد و گوسفندانش به قدرى زیاد شد که دیگر نگهدارى آنها در مدینه ممکن نبود، به خارج از مدینه رفت و دیگر به کلّى از نماز جماعت محروم شد و آن قدر به مادیّات دنیایى مشغول شد که به وعده اش در مورد دادن صدقه عمل نکرد! نه تنها صدقه مستحب را نپرداخت، بلکه از پرداختن صدقه واجب (زکاة مال) هم خوددارى کرد و در این راه تا بدان حدّ اصرار ورزید که این حکم الهى را به استهزا و تمسخر گرفت و آن را به جزیه اى که یهود مى پردازند مقایسه کرد.(5) قرآن مجید علّت بیچارگى «ثعلبه» و نفاق او را بخل و دنیاپرستى و پیمان شکنى مى داند و شگفتا که طبق این آیه، شریفه، نفاق کسانى مانند ثعلبه تا روز رستاخیز ادامه دارد و از قلب آنها خارج نمى شود ـ اَللهّم اجْعَلْ عَواقِبَ اُمُورِنا خَیْراً ـ

اگر ما مى خواهیم مبتلا به این بیمارى خطرناک نشویم، باید مواظب این سرچشمه هاى نفاق باشیم و از آن دورى کنیم، مخصوصاً در این ایّام و لیالى پربرکت ماه مبارک رمضان بهره بیشترى بگیریم به هنگام سحر، نماز شب ـ ولو مختصر و بدون انجام همه مستحبّات ـ بجا آوریم و سر بر سجده بگذاریم و از نفاق و تمام رذایل اخلاقى و گناهان به خداوند پناه ببریم.


1- پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بر این مسأله واقف بود; ولى به جهت پیامدهاى ناخوشایند آن از برخورد با منافقان خوددارى مى کرد. حضرتش در روایتى مى فرمایند: «لولا انى اکره ان یقال: ان محمّداً استعان بقوم حتّى اذا طفر بعدوة قتلهم، لضربت اعناق قوم کثیر» اگر نبود که مردم مى گفتند: پیامبر به کمک مردم پیروز شد و بعد از پیروزى آنها را کشت، گردن بسیارى از منافقان را مى زدم. وسائل الشّیعه، جلد 18، ابوب حدّ المرتد، باب 5، حدیث 3.

2- در حدیثى از حضرت على(علیه السلام) به این ریشه نفاق اشاره شده است حضرت مى فرماید: «نَفاقُ الْمَرءِ مِن ذِلِّ یَجِدُهُ فِى نَفْسِهِ» یکى از ریشه هاى نفاق بى شخصیّتى درونى و ذلّت و خوارى است که منافق در خود احساس مى کند. میزان الحکمه، باب 3929، حدیث 20258.

3- تفسیر نمونه، جلد 8، صفحه 48.

4- خیلى از کسانى که خمس و زکاة به آنها تعلّق مى گیرد، براى توجیه عمل ناپسند خود; یعنى پرداخت نکردن این وجوه هاى شرعى، چنین سخنانى بر زبان جارى مى کنند; مثلا مى گویند: چه معنا دارد که ما زحمت بکشیم و دیگران بخورند؟!

دوّمین مثال: تشبیهى دیگر براى منافقین7ـ تفسیر آیه 18 «صُمٌ بُکْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ»
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma