بخشى از پاداش عظیم پرهیزگاران

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 26
1 ـ عطایاى متقین و کیفرهاى طغیانگران سوره نبأ/ آیه 31- 37


در آیات پیشین، سخن از سرنوشت طغیانگران، قسمتى از کیفرهاى دردناک آنها و علت این بدبختى بود، در آیات مورد بحث، به شرح نقطه مقابل آنها پرداخته، از مؤمنان راستین، و پرهیزگاران، و قسمتى از مواهب آنها در قیامت سخن مى گوید تا در یک مقایسه رویارو میان این دو، حقایق روشن تر گردد، همان گونه که سیره قرآن مجید در سوره هاى دیگر مى باشد که اضداد را در مقابل هم قرار داده، و وضع آنها را در این مقابله تبیین مى کند.
نخست مى فرماید: «براى پرهیزگاران پیروزى و نجات بزرگى است» (إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفازاً).
«مَفاز» «اسم مکان» یا «مصدر میمى» از ماده «فوز» به معنى «رسیدن به خیر و نیکى توام با سلامت» است، و به معنى نجات و پیروزى که لازمه این معنى است نیز آمده، و با توجه به این که «مَفازاً» به صورت نکره ذکر شده، اشاره به پیروزى عظیم و رسیدن به خیر و سعادت بزرگى است.

* * *

پس از آن، به شرح این فوز و سعادت پرداخته، مى افزاید: «باغ هائى خرم و سرسبز و محفوظ با میوه هائى از انواع انگورها» (حَدائِقَ وَ أَعْناباً).(1)
«حَدائِق» جمع «حدیقه» به معنى باغ و بستان خرم، سرسبز و پر درخت است، که دیوار گرداگرد آن کشیده شده و از هر نظر محفوظ است، «راغب» در «مفردات» مى گوید: «حدیقه» در اصل، به زمینى مى گویند که داراى آب است همچون «حدقه» چشم که همیشه آب در آن وجود دارد!
جالب این که: از میان تمام میوه ها در اینجا روى انگور تکیه شده، به خاطر مزایاى فوق العاده اى که این میوه در میان میوه ها دارد; زیرا به گفته دانشمندان غذاشناس «انگور»، علاوه بر این که از نظر خواص، یک غذاى کامل محسوب مى شود و مواد غذائى آن بسیار نزدیک به شیر مادر است، دو برابر گوشت در بدن ایجاد حرارت مى کند، گذشته از این، به قدرى مواد مفید در آن وجود دارد که مى توان گفت یک داروخانه طبیعى است.
«انگور» داراى خاصیت ضد سم، مفید براى تصفیه خون، دفع رماتیسم، نقرس، و عامل مبارزه با افزایش اوره خون است.
اضافه بر اینها، انگور اعصاب را تقویت کرده، تولید نشاط مى کند، و به خاطرِ داشتن انواع ویتامین ها به انسان نیرو و توان مى بخشد.
اینها گوشه اى از آثار و خواص انگور است، لذا در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: خَیْرُ فاکِهَتِکُمُ الْعِنَبُ: «بهترین میوه شما انگور است».(2)

* * *

آنگاه، به همسران بهشتى که یکى دیگر از مواهب پرهیزگاران است اشاره کرده، مى افزاید: «براى آنها حوریانى است بسیار جوان که تازه برآمدگى سینه آنها ظاهر شده، و هم سن و سالند» (وَ کَواعِبَ أَتْراباً).
«کَواعِب» جمع «کاعب» به معنى دوشیزه اى است که تازه برآمدگى سینه او آشکار شده، و اشاره به آغاز جوانى است، و «أَتْراب» جمع «ترب» (بر وزن حزب) به معنى افراد هم سن و سال است، و بیشتر در مورد جنس مؤنث به کار مى رود، و به گفته بعضى در اصل از «ترائب» به معنى دنده هاى قفسه سینه گرفته شده که شباهت زیادى با هم دارند.
این هم سن و سال بودن، ممکن است در میان خود زنان بهشتى باشد، یعنى همگى جوان، و همسان در زیبائى و حسن و جمال و اعتدال قامتند، و یا میان آنها و همسرانشان; چرا که توافق سنى میان دو همسر سبب مى شود بهتر احساسات یکدیگر را درک کنند، ولى تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.

* * *

در آیه بعد، چهارمین نعمت بهشتى را که در انتظار پرهیزگاران است چنین شرح مى دهد: «و جام هائى پر و لبریز و پیاپى از شراب طهور»! (وَ کَأْساً دِهاقاً).
اما نه شرابى همچون شراب هاى آلوده دنیا که عقل را مى زداید، و انسان را تا سر حدّ یک حیوان تنزل مى دهد، بلکه شرابى که عقل آور، نشاط آفرین، جان پرور و روح افزا است.
«کَأْس» (بر وزن رأس) به معنى جام مملوّ از نوشیدنى است، و گاه به خود جام یا محتواى آن نیز اطلاق مى شود.
«دِهاق» را بسیارى از مفسران و اهل لغت به معنى «لبریز» تفسیر کرده اند ولى «ابن منظور» در «لسان العرب» دو معنى دیگر نیز براى آن نقل کرده: «پى در پى» و «صاف و زلال».
بنابراین، اگر مجموع این معانى را در نظر بگیریم، مفهوم آیه چنین مى شود: براى بهشتیان جام هاى مملوّ از شراب طهور، زلال، لبریز و پى در پى مى آورند.

* * *

و از آنجا که سخن از جام و شراب تداعى معنى نامطلوب آن را در دنیا مى کند، در حالى که شراب بهشتى درست نقطه مقابل شراب هاى شیطانى دنیا است بلافاصله مى افزاید: «بهشتیان در آنجا نه سخن لغو و بیهوده اى مى شنوند، و نه دروغ و تکذیبى» (لایَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا کِذّاباً).
شراب دنیا عقل را مى زداید، هوش را از سر مى برد، و انسان را به بیهوده گوئى و سخنان ناموزون وامى دارد، اما شراب طهور بهشتى، به انسان، روح، عقل و نور و صفا مى بخشد.
در این که، مرجع ضمیر «فِیْها» چیست؟ دو احتمال داده اند: نخست: «بهشت»، و دیگر: «کأس» (جام).
بنا بر تفسیر اول، مفهوم آیه چنین خواهد بود: در بهشت سخن لغو و دروغى نمى شنوند، مانند آنچه در آیات 10 و 11 سوره «غاشیه» آمده است: فِی جَنَّة عالِیَة * لاتَسْمَعُ فِیها لاغِیَةً: «آنها در بهشت عالى جاى خواهند داشت * بهشتى که در آن سخن لغو و بیهوده نخواهى شنید».
و بنا بر تفسیر دوم، مفهوم آیه این است: از نوشیدن آن جام شراب، لغو و بیهوده و دروغى حاصل نمى شود، مانند آنچه در آیه 23 «طور» آمده است: یَتَنازَعُونَ فِیها کَأْساً لا لَغْوٌ فِیها وَ لا تَأْثِیمٌ: «آنها در بهشت جام هاى پر از شراب طهور را از یکدیگر مى گیرند که نه بیهوده گوئى در آن است و نه گناه».
به هر حال، یکى از مواهب بزرگ معنوى بهشتیان این است که: در آنجا اثرى از دروغ پردازى ها، بیهوده گوئى ها، تهمت ها و افتراها، تکذیب حق، و توجیه باطل، و گفتگوهاى ناهنجارى که قلب پرهیزکاران را در این دنیا آزار مى دهد وجود نخواهد داشت، و به راستى چه زیباست آن محیطى که اثرى از این سخنان ناموزون و رنج آور در آن وجود ندارد، و طبق آیه 62 «مریم» «جز سلام و تحیت و سخنان مسالمت آمیز در آنجا چیزى نمى شنوند» (لایَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً إِلاّ سَلاماً).

* * *

و در پایان ذکر این نعمت ها به نعمت معنوى دیگرى اشاره مى کند که از همه بالاتر است، مى فرماید: «این جزائى است از سوى پروردگارت، و عطیه اى است کافى» (جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً).(3)
چه بشارت و نعمتى از این برتر و بالاتر که بنده ضعیف، مورد نوازش، الطاف و محبت هاى مولاى کریم خود قرار گیرد، او را اکرام کند، بزرگ دارد، و خلعت بخشد، این توجه و عنایت، و این لطف و محبت، چنان لذتى به مؤمنان مى دهد که با هیچ نعمتى برابر نیست.
و به گفته شاعر:
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم *** لطف ها مى کنى اى خاک درت تاج سرم
تعبیر به: رَبّ: «پروردگار» همراه با ضمیر مخاطب و توام با کلمه «عطاء» همگى بیانگر لطف فوق العاده اى است که در این پاداش ها نهفته است.
واژه «حِساباً» به عقیده بسیارى از مفسران در اینجا به معنى «کافِیاً» مى باشد، چنان که گاه گفته مى شود: «أَحْسَبْتُ» یعنى آن قدر به او بخشیدم که گفت «حسبى» (کافى است).(4)
در حدیثى از امام امیر مؤمنان على(علیه السلام) آمده است: در قیامت خداوند حسنات مؤمنان را حساب مى کند، و هر حسنه را ده برابر تا هفتصد برابر پاداش مرحمت مى کند، همان گونه که خدا در قرآن فرموده: «جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً».(5)
از این روایت، استفاده مى شود: عطایاى الهى با آن که جنبه تفضل دارد، در عین حال روى حساب اعمال است، یعنى تفضلات و عطایاى او، تناسب با اعمال صالحه انسان ها دارد، و به این ترتیب مى توان «حِساباً» را در آیه فوق به همان معنى معروف «محاسبه» تفسیر کرد، و جمع میان این معنى و معنى گذشته نیز مانعى ندارد (دقت کنید).

* * *

سپس، در آخرین آیه مورد بحث، مى افزاید: «این عطایاى بزرگ را همان کسى مى بخشد که پروردگار آسمان و زمین است و آنچه میان آن دو قرار دارد همان خداوند رحمان و بخشنده» (رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُمَا الرَّحْمنِ).
آرى، آن کس که مالک این جهان با عظمت و مدبر و مربى آن است، و رحمتش همه جا، و همه کس را فرا گرفته، همو بخشنده آن همه عطایا در قیامت به نیکان و پاکان است.
در حقیقت، آیه فوق اشاره اى به این واقعیت است که: اگر خداوند چنین وعده هائى را به متقین مى دهد، گوشه اى از آن را در این دنیا، به صورت رحمت عامش، به اهل آسمان ها و زمین نشان داده است.
و در پایان آیه مى فرماید: «و هیچ کس حق ندارد بى اجازه او در پیشگاهش سخنى بگوید، یا شفاعتى کند» (لایَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطاباً).
ضمیر در «لایَمْلِکُونَ» ممکن است به همه اهل آسمان ها و زمین بر گردد، یا تمام متقین و طاغیان که در عرصه محشر براى حساب و جزاء جمع مى شوند، و در هر حال، اشاره به این است که هیچ کس را در آن روز حق اعتراض و چون و چرا نیست; زیرا آن قدر حساب الهى دقیق و عادلانه است که جائى براى «چون و چرا» باقى نمى ماند.
علاوه بر این، هیچ کس حق شفاعت را نیز ندارد جز به اذن و اجازه او «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاّ بِإِذْنِهِ».(6)

* * *

 


1 ـ «حَدائِقَ» «بدل» از «مَفازاً» و یا «عطف بیان» آن است.
2 ـ «مستدرک»، جلد 16، صفحه 393، حدیث 20291ـ5 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 59، صفحه 292، و جلد 63، صفحه 149.
در احادیث متعددى این عبارت آمده: «خَیْرُ طَعَامِکُمُ الْخُبْزُ وَ خَیْرُ فَاکِهَتِکُمُ الْعِنَبُ»
3 ـ «جَزاء» در این آیه «حال» است براى نعمت هائى که در آیات گذشته آمده است، و در معنى چنین است: «أَعْطاهُمْ جَمِیْعَ ذلِکَ حال کَوْنِهِ جَزاءً مِنْ رَبِّکَ».
بعضى نیز احتمال داده اند: «مفعول مطلق» براى فعل محذوفى باشد، و بعضى نیز آن را «مفعول لأجله» دانسته اند، ولى تفسیر اول مناسب تر است.
4 ـ تفسیر «بیضاوى»، ذیل آیه مورد بحث.
5 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 495، حدیث 29.
6 ـ بقره، آیه 255.
1 ـ عطایاى متقین و کیفرهاى طغیانگران سوره نبأ/ آیه 31- 37
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma