آنها که نفس را از هوى و هوس باز دارند

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 26
1 ـ مقام «رَبّ» چیست؟ سوره نازعات/ آیه 34- 41


بعد از اشاره به بعضى از دلائل معاد، در آیات قبل، در آیات مورد بحث، بار دیگر، به مسأله رستاخیز و سرنوشت خدا ترسان و هواپرستان در آن روز باز مى گردد، مى فرماید: «هنگامى که آن حادثه عظیم، رخ دهد نیکوکاران و بدکاران هر کدام به جزاى اعمال خویش مى رسند» (فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّةُ الْکُبْرى).(1)
«طامَّة» از ماده «طمّ» (بر وزن فنّ) در اصل، به معنى پر کردن است و به هر چیزى که در حدّ اعلى قرار گیرد «طامّه» مى گویند، و لذا به حوادث سخت و مصائب بزرگ که مملوّ از مشکلات است نیز طامّه اطلاق مى شود، و در اینجا اشاره به قیامت است که مملوّ از حوادث هولناک مى باشد و توصیف آن به «کُبرى» تأکید بیشترى درباره اهمیت و عظمت این حادثه بى نظیر است.

* * *

پس از آن، مى افزاید: «این حادثه عظیم هنگامى که به وقوع پیوندد، همگان از خواب غفلت بیدار مى شوند و انسان به یاد سعى، کوشش و اعمال خویش اعم از نیک و بد مى افتد» (یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ ما سَعى).
اما این تذکر و یادآورى چه سودى براى او مى تواند داشته باشد؟
اگر تقاضاى بازگشت به دنیا و جبران گذشته کند، دست ردّ به سینه او مى زنند و در پاسخ این تقاضا «کَلاّ» مى گویند.
و اگر توبه کند و از اعمالش پوزش طلبد، فایده اى ندارد; چرا که درهاى توبه دیگر بسته شده است.
بنابراین، چاره اى جز آه حسرت کشیدن و افسوس خوردن و به گفته قرآن هر دو دست را با دندان گزیدن ندارد: «یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ».(2)
باید توجه داشت: «یَتَذَکَّرُ» فعل مضارع است و معمولاً دلالت بر استمرار دارد، یعنى در آن روز انسان پیوسته همه اعمال خویش را به یاد مى آورد، و این به خاطر آن است که: در آن روز حجاب ها از قلب و روح انسان برداشته مى شود و همه حقایق مکنون، بارز و آشکار مى شود.

* * *

لذا، در آیه بعد مى افزاید: «در آن روز جهنم براى هر بیننده اى آشکار مى گردد» (وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِمَنْ یَرى).
جهنم هم اکنون نیز وجود دارد، بلکه طبق آیه 54 «عنکبوت»: وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکافِرِینَ: «کافران را از هر سو احاطه کرده» اما حجاب هاى عالم دنیا مانع رؤیت آن است، ولى آن روز که روز ظهور و بروز همه چیز است، جهنم از همه آشکارتر ظهور مى کند.
جمله «لِمَنْ یَرى» اشاره به این است که: جهنم در آن روز به قدرى آشکار است که: هر بیننده اى بدون استثناء آن را مى بیند و بر هیچ کس مخفى نیست، نه نیکان و نه بدان که جایگاهشان دوزخ است.
این احتمال نیز داده شده است که: جمله اشاره به کسانى است که در آن روز داراى چشم بینا هستند; زیرا طبق آیه 124 سوره «طه» بعضى در آن روز نابینا محشور مى شوند: «وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى» ولى، معنى اول که غالب مفسران آن را پذیرفته اند مناسب تر به نظر مى رسد; زیرا رؤیت جهنم براى
بدکاران خود عذاب و مجازات مضاعفى است و نابینا بودن گروهى در محشر ممکن است در بعضى مواقف باشد نه در تمام مواقف.(3)

* * *

آنگاه، به وضع حال مجرمان و افراد بى ایمان در صحنه قیامت اشاره کرده و با چند جمله کوتاه و پر معنى هم سرنوشت آنها را بیان مى کند و هم عوامل گرفتارى آنها را، مى فرماید: «اما کسى که طغیان کند» (فَأَمّا مَنْ طَغى).

* * *

«و زندگى دنیا را بر همه چیز مقدم دارد» (وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا).

* * *

«مسلماً دوزخ جایگاه و مأواى او است» (فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوى).(4)
در جمله اول، اشاره به فساد عقیدتى آنها مى کند; زیرا طغیان ناشى از خود بزرگ بینى است و خود بزرگ بینى ناشى از عدم معرفة اللّه است.
کسى که خدا را به عظمت بشناسد، خود را بسیار کوچک و ضعیف مى بیند و هرگز پاى خود را از جاده عبودیت بیرون نمى گذارد.
و جمله دوم، اشاره به فساد عملى آنها است; چرا که طغیان سبب مى شود انسان لذات زودگذر دنیا و زرق و برق آن را بالاترین ارزش حساب کند و آن را بر همه چیز مقدم بشمرد.
این دو، در حقیقت علت و معلول یکدیگرند، طغیان و فساد عقیده، سرچشمه فساد عمل و ترجیح زندگى ناپایدار دنیا بر همه چیز است، و سرانجامِ این دو آتش سوزان دوزخ است.
على(علیه السلام) در حدیثى مى فرماید: وَ مَنْ طَغَى ضَلَّ عَلى عَمَل بِلاحُجَّة: «کسى که طغیان کند گمراه مى شود و دست به اعمالى مى زند که هیچ دلیلى براى آن ندارد»(5).
و این ناشى از همان خود بزرگ بینى است که انسان تمایلات خویش را بدون هیچ دلیل منطقى مى پذیرد، و براى آن ارج قائل است.

* * *

سپس، به ذکر اوصاف بهشتیان در دو جمله کوتاه و بسیار پر معنى پرداخته مى فرماید: «اما کسى که از مقام پروردگارش بترسد و نفس را از هوا و هوس باز دارد...» (وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى).

* * *

«بهشت جایگاه و مأواى او است» (فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى).
آرى، شرط اول بهشتى شدن «خوف» ناشى از «معرفت» است، شناختن مقام پروردگار و ترسیدن از مخالفت فرمان او.
شرط دوم که در حقیقت نتیجه شرط اول و میوه درخت معرفت و خوف است، تسلط بر هواى نفس و باز داشتن آن از سرکشى; چرا که تمام گناهان، مفاسد و بدبختى ها از هواى نفس سرچشمه مى گیرد، هواى نفس بدترین بتى است که معبود واقع شده: «أَبْغَضُ إِله عُبِدَ عَلى وَجْهِ الْأَرْضِ أَلْهَوى».(6)
حتى ابزار نفوذ شیطان در وجود آدمى، «هواى نفس» است، که اگر این «شیطان درون» با «شیطان برون» هماهنگ نشود و در را به روى او نگشاید، وارد شدن او غیر ممکن است، همان گونه که قرآن مى گوید: إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوِینَ: «تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهى یافت مگر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند».(7)

* * *

 


1 ـ «إِذا» شرطیه است و جزاى آن به گفته جمعى از مفسران در آیات بعد (فَأَمّا مَنْ طَغى... وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ...) آمده است، ولى بهتر این است گفته شود: جزاى آن محذوف است و از آیات بعد استفاده مى شود، و در تقدیر چنین است: «فَإِذا جاءَتِ الطَّامَّةُ الْکُبْرى یُجْزَ کُلُّ إِنْسان بِما عَمِلَ»، بعضى نیز احتمال داده اند: جزاى آن از «یَوْمَ یَتَذَکَّرُ الإِنْسانُ» استفاده مى شود ولى، این احتمال بعید به نظر مى رسد.
2 ـ فرقان، آیه 27.
3ـ توضیح بیشترى در این زمینه در جلد 13، صفحه 330، ذیل آیه 124 سوره «طه» بیان شده است.
4 ـ آیه محذوفى دارد و در تقدیر «هِیَ الْمَأْوى لَهُ» یا «هِیَ مَأْواهُ» مى باشد و ضمیر به خاطر وضوح حذف شده.
5 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 506، حدیث 43.
6 ـ «شرح اسماء الحسنى ملا هادى سبزوارى»، جلد 1، صفحه 27 و جلد 2، صفحه 61 (چاپ مکتبة بصیرتى).
7 ـ حجر، آیه 42.
1 ـ مقام «رَبّ» چیست؟ سوره نازعات/ آیه 34- 41
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma