شکنجه گران در برابر مجازات الهى

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 26
سوره بروج/ آیه 17- 22 سوره بروج/ آیه 10- 16

بعد از بیان جنایت عظیم شکنجه گران اقوام پیشین، که مؤمنان با استقامت را زنده، زنده در آتش مى سوزاندند، در این آیات، به کیفر سخت الهى نسبت به آن شکنجه گران و پاداش هاى عظیم مؤمنان اشاره مى کند.
نخست، مى فرماید: «کسانى که مردان و زنان با ایمان را مورد آزار و عذاب و شکنجه قرار دادند، سپس توبه نکردند، عذاب دوزخ براى آنها است، و همچنین عذاب آتش سوزان» (إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِیقِ).
«فَتَنُوا» از ماده «فتن» (بر وزن متن)، و «فتنه» در اصل به معنى قرار دادن طلا در آتش است تا میزان خلوص آن روشن شود، سپس این ماده (فتنه) هم به معنى «آزمایش»، هم به معنى «عذاب و مجازات» و هم به معنى «گمراهى و شرک» به کار رفته است و در آیه مورد بحث، به معنى عذاب و آزار و شکنجه است، نظیر آن در آیات 13 و 14 «ذاریات» نیز آمده: یَوْمَ هُمْ عَلَى النّارِ یُفْتَنُونَ * ذُوقُوا فِتْنَتَکُمْ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ: «همان روزى که آنها بر آتش سوزانده مى شوند * و به آنها مى گویند: بچشید عذاب خود را، این همان چیزى است که درباره آن عجله داشتید»!
جمله «ثُمَّ لَمْ یَتُوبُوا» نشان مى دهد: راه توبه حتى براى چنین شکنجه گرانِ ستمگرى باز است، و این نهایت لطف پروردگار را نسبت به گنهکاران نشان مى دهد، و ضمناً هشدارى است به مردم «مکّه» که تا دیر نشده است، دست از آزار و شکنجه مؤمنان بردارند، و به سوى خدا بازگردند.
اصولاً، قرآن راه بازگشت را به روى کسى نمى بندد، و این نشان مى دهد قرار دادن مجازات هاى سخت و دردناک نیز، براى اصلاح فاسدان و مفسدان و به منظور بازگشت آنها به سوى حق است.
قابل توجه این که: در این آیه، دو گونه عذاب براى آنها ذکر کرده: یکى «عذاب جهنم» و دیگرى «عذاب حریق» (عذاب آتش سوزان)، ذکر این دو ممکن است به خاطر این باشد که در جهنم انواعى از مجازات ها وجود دارد که یکى از آنها آتش سوزان است، و ذکر آن بالخصوص به خاطر این است که شکنجه گران مزبور، مؤمنان را با آتش مى سوزاندند و باید در آنجا با آتش مجازات شوند، اما این آتش کجا؟ و آن آتش کجا؟
این آتش، از شعله هاى قهر و غضب خدا افروخته شده، آتشى است جاویدان و همیشگى، آتشى است توأم با ذلت و خوارى، ولى آتش دنیا، آتش ناپایدارى است که به دست خلق ضعیف افروخته شده است، و مؤمنانى که با آن مى سوزند سربلند و مفتخرند، و در صف اول شهیدان راه خدا جاى دارند.
بعضى نیز گفته اند: عذاب جهنم در برابر کفر آنها بوده، و عذاب حریق در مقابل اعمال شکنجه آنها است.

* * *

پس از آن، به پاداش مؤمنان پرداخته، مى فرماید: «کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، براى آنها باغ هائى از بهشت است که نهرها زیر درختانش جارى است، و این پیروزى و نجات بزرگى است» (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُمْ جَنّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْکَبِیرُ).
چه فوز و پیروزى از این برتر که در جوار قرب پروردگار و در میان انواع نعمت هاى پایدار، با سربلندى و افتخار جاى گیرند، ولى نباید فراموش کرد، کلید اصلى این پیروزى و فوز کبیر، «ایمان و عمل صالح» است، این است سرمایه اصلى این راه، و بقیه، هر چه هست شاخ و برگ است.
تعبیر به «عَمِلُوا الصّالِحاتِ» (با توجه به این که صالحات جمع صالح است) نشان مى دهد: تنها یک یا چند عمل صالح کافى نیست، باید برنامه در همه جا بر محور عمل صالح دور زند.
تعبیر به «ذلِکَ» که در لغت عرب براى اشاره به دور است، در این گونه مقامات، بیانگر اهمیت و علو مقام است، یعنى پیروزى و نجات و افتخارات آنها به قدرى است که از دسترس فکر ما بیرون است.

* * *

آنگاه، بار دیگر به تهدید کفار و شکنجه گران پرداخته، مى افزاید: «مسلماً گرفتن قهرآمیز و مجازات پروردگارت بسیار شدید است»! (إِنَّ بَطْشَ رَبِّکَ لَشَدِیدٌ).

* * *

و بعد، اضافه مى کند: گمان نکنید قیامتى در کار نیست و یا بازگشت شما مشکل است «او است که آفرینش را آغاز مى کند، و او است که باز مى گرداند» (إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَ یُعِیدُ).
«بَطْش» به معنى گرفتن توأم با قهر و قدرت است، و از آنجا که این کار غالباً مقدمه مجازات مى باشد، این واژه به معنى مجازات و کیفر نیز آمده.
تعبیر به: رَبِّکَ «پروردگار تو» براى تسلّى خاطر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تأکید بر حمایت خداوند از او است.
قابل توجه این که: آیه فوق، با انواع تأکیدها همراه است.
از یکسو واژه «بَطْش» خود، به معنى گرفتن قهرآمیز است، و شدت در آن نهفته شده.
از سوى دیگر «جمله اسمیه» معمولاً براى تأکید مى آید.
از سوى سوم، تعبیر به «شَدِید».
از سوى چهارم، کلمه «إِنَّ».
و از سوى پنجم، «لام» که در این گونه موارد نیز براى تأکید مى باشد، در این یک آیه جمع است.
بنابراین، قرآن مجید مى خواهد آنها را با نهایت قاطعیت، تهدید به مجازات کند، و جمله «إِنَّهُ هُوَ یُبْدِئُ وَ یُعِیدُ» که دلیل اجمالى معاد در آن نهفته است نیز، تأکید دیگرى بر آن مى افزاید.(1)

* * *

سپس، به بیان پنج وصف از اوصاف خداوند بزرگ پرداخته، مى گوید: «او آمرزنده بندگان توبه کار، و دوستدار مؤمنان است» (وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ).

* * *

«او داراى تخت قدرت، و حکومت مطلقه بر عالم هستى و صاحب مجد و عظمت است» (ذُو الْعَرْشِ الْمَجِیدُ).

* * *

«او هر کارى را اراده کند انجام مى دهد» (فَعّالٌ لِما یُرِیدُ).
«غَفُور» و «وَدُود» که هر دو صیغه مبالغه هستند، اشاره به نهایت بخشندگى و محبت او است، بخشنده و آمرزنده نسبت به گنهکاران توبه کار، و پر محبت نسبت به بندگان صالح.
در حقیقت، ذکر این اوصاف در برابر تهدیدى که در آیات قبل آمده، براى بیان این حقیقت است که راه بازگشت به روى گنهکاران باز است، و خداوند در عین شدید العقاب بودن، غفور و ودود و رحیم و مهربان است.
از آنچه گفته شد: روشن مى شود که «وَدُود» در اینجا معنى فاعلى دارد نه مفعولى، و این که بعضى صیغه «وَدُود» را به معنى «اسم مفعول» دانسته اند، یعنى خداوند بسیار دوست داشتنى است، مانند «رکوب» به معنى «مرکوب»، تناسب با وصف «غَفُور» که قبل از آن آمده، ندارد; زیرا هدف بیان محبت پروردگار نسبت به بندگان است، نه علاقه و محبت بندگان نسبت به او.
وصف سوم یعنى «ذُو الْعَرْش»، با توجه به این که «عرش» که به معنى تخت بلند سلطنتى است، در این گونه موارد کنایه از قدرت و حاکمیت مى باشد، و بیانگر این واقعیت است که حکومت جهان هستى از آن او است، و هر چه اراده کند انجام مى گیرد، بنابراین، در حقیقت جمله «فَعّالٌ لِما یُرِیدُ» از لوازم این حاکمیت مطلقه است، و در مجموع قدرت او را بر مسأله معاد و زنده کردن مردگان بعد از مرگ و کیفر و مجازات جباران و شکنجه گران نشان مى دهد.
«مَجِید» از ماده «مجد» به معنى گستردگى کرم و شرافت و جلال است، و این از صفاتى است که مخصوص خداوند مى باشد، و در مورد دیگران کمتر به کار مى رود.(2)
این پنج وصف انسجام روشنى دارد; زیرا «غَفُور» و «وَدُود» بودن، آنگاه مفید است که شخص داراى «قدرت» باشد، و کرمش وسیع و نعمتش بى پایان، تا هر چه را اراده کند انجام دهد، نه چیزى مانع کار او گردد، نه کسى قدرت بر مقابله داشته باشد، و نه در اراده اش ضعف، فتور، تردید و فسخ حاصل گردد.

* * *


1 ـ دلیل زیباى فوق، درباره «معاد» همان است که در آخر سوره «یس»، آیه 79 نیز آمده است: قُلْ یُحْیِیْهَا الَّذِى أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْق عَلِیْمٌ:
«بگو همان کس که او را در آغاز آفرید بار دیگر زنده مى کند، و او از تمام مخلوقات خود آگاه است».
مى گویند: «فارابى» آرزو مى کرد: اى کاش! «ارسطو» فیلسوف معروف یونانى زنده بود تا این دلیل محکم و زیبا درباره معاد را از قرآن مجید بشنود!
2 ـ باید توجه داشت: «مجید» در آیه فوق، طبق قرائت مشهور مرفوع است، و از اوصاف خدا است، نه مجرور و از اوصاف عرش.
سوره بروج/ آیه 17- 22 سوره بروج/ آیه 10- 16
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma