ما تو را براى هر کار خیر آماده مى کنیم

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 26
سوره أعلی/ آیه 14- 19 سوره أعلی/ آیه 6- 13

در آیات گذشته، سخن از «ربوبیت» و «توحید» پروردگار بود، و به دنبال آن در آیات مورد بحث، سخن از قرآن و «نبوت» پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، در آیات گذشته سخن از «هدایت عمومى» موجودات بود، و در آیات مورد بحث، سخن از «هدایت نوع انسان» است، و بالاخره، در آیات گذشته تسبیح پروردگارِ علِىّ اعلى آمده بود، و در این آیات، از قرآن که بیانگر این تسبیح است سخن به میان مى آورد.
مى فرماید: «ما به زودى (قرآن را) بر تو قرائت مى کنیم و هرگز فراموش نخواهى کرد» (سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسى).
بنابراین، هنگام نزول وحى، عجله مکن، و هرگز نگران فراموش کردن آیات الهى مباش! آن کس که این آیات بزرگ را براى هدایت انسان ها بر تو فرستاده، هم او حافظ و نگاهبان آنها است. آرى، او نقش این آیات را در سینه پاک تو ثابت مى دارد، به طورى که هرگز گرد و غبار نسیان بر آن نخواهد نشست.
این، نظیر مطلبى است که در آیه 114 سوره «طه» آمده است: وَ لاتَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْماً: «براى خواندن قرآن پیش از آن که وحى آن بر تو تمام شود عجله مکن، و بگو پروردگارا علم مرا افزون کن».
و در آیات 16 و 17 سوره «قیامت» مى خوانیم: لاتُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ * إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ: «زبان خود را به قرآن حرکت مده پیش از آن که وحى بر تو تمام شود * بر ما است که آن را جمع آورى کنیم و بر تو بخوانیم».

* * *

پس از آن، براى اثبات قدرت خداوند و این که هر خیر و برکتى است از ناحیه او است مى افزاید: (تو چیزى از آیات الهى را فراموش نمى کنى) «مگر آنچه را خدا بخواهد که او آشکار و پنهان را مى داند» (إِلاّ ما شاءَ اللّهُ إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما یَخْفى).
مفهوم این تعبیر آن نیست که پیامبر(صلى الله علیه وآله) چیزى از آیات الهى را فراموش مى کند، و الاّ از گفتار او سلب اطمینان خواهد شد، بلکه هدف، بیان این حقیقت است که موهبت حفظ آیات الهى از سوى خدا است، و لذا هر لحظه بخواهد مى تواند آن را از پیامبرش بگیرد، و یا به تعبیر دیگر: هدف، بیان تفاوت علم ذاتى خداوند و علم موهبتى پیامبرش(صلى الله علیه وآله) است.
این آیه، در حقیقت شبیه چیزى است که درباره خلود بهشتیان در آیه 108 سوره «هود» آمده است: وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْاَرْضُ إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ عَطاءً غَیْرَ مَجْذُوذ:
«سعادتمندان همیشه در بهشت خواهند بود، مادام که آسمان ها و زمین بر پا است، مگر آنچه را پروردگار تو بخواهد، این عطائى است که هرگز قطع نمى شود».
مسلّم است که: بهشتیان هرگز از بهشت بیرون نمى روند، و ذیل آیه، خود گواه این موضوع است، بنابراین، جمله «إِلاّ ما شاءَ رَبُّکَ» اشاره به حاکمیت اراده و قدرت خداوند، و ارتباط همه چیز به مشیت و خواست او است، هم در آغاز پیدایش و هم در بقاء.
از جمله امورى که بر این معنى گواهى مى دهد، این است که: حفظ بعضى از مسائل و فراموشى بعضى دیگر در همه انسان ها وجود دارد، و این امتیازى نیست که خداوند آن را به عنوان یک موهبت براى پیامبرش بیان کند، بنابراین، منظور حفظ تمامى آیات قرآن و احکام و معارف اسلام است.
بعضى نیز گفته اند: منظور از این استثناء، آیاتى است که هم محتوا و هم تلاوت آن هر دو نسخ شده است.(1)
ولى، این تفسیر بسیار بعید به نظر مى رسد، اصولاً، وجود چنین آیاتى ثابت نیست.
بعضى نیز احتمال داده اند: استثناء از مسأله قرائت باشد، بنابراین، مفهوم آیه چنین مى شود: «ما به زودى بر تو قرائت مى کنیم و آیات خود را بیان مى داریم، مگر آیاتى که پروردگارت اراده کرده که در علم مخزون او مکتوم باشد» این تفسیر نیز با توجه به سیاق آیه، بعید به نظر مى رسد.
جمله «إِنَّهُ یَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما یَخْفى»، در حقیقت بیان علت مطلبى است که در جمله «سَنُقْرِئُکَ» آمده است، اشاره به این که: خداوندى که از تمام حقایق آشکار و پنهان با خبر است، آنچه مورد نیاز بشر بوده و هست، از طریق وحى به تو القا مى کند، و چیزى را در این زمینه فروگذار نخواهد کرد.
این احتمال نیز وجود دارد: منظور این است که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) در گرفتن وحى عجله نکند، و از نسیان و فراموشکارى بیم نداشته باشد; چرا که خداوند عالمِ به حقایق آشکار و پنهان، وعده داده است او چیزى را فراموش نکند.
به هر حال، این یکى از معجزات پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله)است که آیات و سوره هاى طولانى را با یک بار تلاوت جبرئیل به خاطر مى سپرد، و همیشه به خاطر داشت، و چیزى را فراموش نمى کرد.

* * *

سپس، پیامبر(صلى الله علیه وآله) را دلدارى داده، مى افزاید: «ما تو را به انجام هر کار خیرى توفیق مى دهیم و کارها را بر تو آسان مى سازیم» (وَ نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرى).(2)
و به تعبیر دیگر: هدف، بیان این حقیقت است: در راهى که تو در پیش دارى مشکلات و سختى ها فراوان است، هم در راه گرفتن وحى و حفظ آن، هم در تبلیغ رسالت و اداى آن، و هم در انجام کارهاى خیر و عمل به آن، ما در تمام این امور (دریافت وحى و ابلاغ و نشر و تعلیم و عمل کردن به آن) به تو یارى مى دهیم و مشکلات را بر تو آسان مى سازیم.
این جمله، ممکن است اشاره به محتواى دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، تکالیف و برنامه هاى الهى نیز باشد، یعنى محتواى آن آسان، و شریعت او شریعت سمحه سهله است، و تکالیف شاق و کمرشکن در این آئین الهى وجود ندارد.
بنابراین، آیه فوق مفهوم بسیار وسیعى دارد، هر چند بسیارى از مفسران آن را در یکى از ابعادش محدود کرده اند.
و به راستى، اگر یارى، توفیق و نصرت الهى نبود، پیروزى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر آن همه مشکلات غیر ممکن بود.
زندگانى خود پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز نمونه کاملى از تعلیم این حقیقت بود.
او، در هیچ چیز، اعم از لباس، خوراک، مرکب و وسائل زندگى، سخت گیر نبود، هر غذاى مناسبى را تناول مى فرمود، هر گونه لباسى را که زنندگى نداشت مى پوشید، گاه در بستر مى آرمید، گاه روى فرش، و گاه حتى روى شن هاى بیابان، و از هر گونه تعلق و تقیّدى آزاد بود.

* * *

بعد از بیان موهبت وحى آسمانى به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، و وعده توفیق و تسهیل امور براى او، به ذکر مهم ترین وظیفه او پرداخته، مى فرماید: «پس تذکر ده اگر تذکر مفید باشد» (فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرى).
بعضى گفته اند: منظور این است: تذکر به هر حال سودمند است، و افرادى که به هیچ وجه از آن منتفع نشوند کم اند، به علاوه حداقل موجب اتمام حجت بر منکران مى شوند، که این خود منفعت بزرگى است.(3)
در حالى که بعضى عقیده دارند: آیه محذوفى دارد و مفهومش این است تذکر ده، خواه مفید باشد یا نباشد، «فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرى أَوْ لَمْ تَنْفَعْ» و در حقیقت شبیه چیزى است که در آیه 81 سوره «نحل» آمده است: وَ جَعَلَ لَکُمْ سَرابِیلَ تَقِیکُمُ الْحَرَّ: «خداوند براى شما پیراهن هائى قرار داد که شما را از گرما (و سرما) حفظ مى کند» در این آیه، فقط «گرما» ذکر شده و «سرما» به قرینه مقابله معلوم مى شود.
ولى، بعضى از مفسران اصرار دارند که «جمله شرطیه» در اینجا مفهوم دارد، و منظور این است که در آن جائى باید تذکر دهى که مفید است، و در آنجا که هیچ فایده اى ندارد، لازم نیست.
این احتمال نیز داده شده که: «إِنْ» در اینجا «شرطیه» نباشد، بلکه به معنى «قَدْ»، و براى تأکید و تحقیق است، و مفهوم جمله این است: تذکر ده که تذکر مفید و سودمند است.
از میان این چهار تفسیر، تفسیر اول از همه مناسب تر به نظر مى رسد.برنامه عملى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز گواه بر این است که: او براى تبلیغات و تذکرات خود هیچ قید و شرطى قائل نبود، و همگان را وعظ مى کرد و انذار مى نمود.

* * *

در آیات بعد، به عکس العمل مردم در برابر تذکر، وعظ و انذار پرداخته، و آنها را به دو گروه تقسیم مى کند: مى فرماید: «به زودى آنها که از خدا مى ترسند و احساس مسئولیت مى کنند، متذکر مى شوند» (سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشى).
آرى، تا روح «خشیت» و ترس، و یا به تعبیر دیگر روح «حق طلبى» و «حق جوئى» که مرتبه اى از تقوا است در انسان وجود نداشته باشد، از مواعظ الهى و تذکرات پیامبران نفعى نمى برد، لذا در آغاز سوره «بقره»، قرآن را مایه هدایت براى پرهیزگاران شمرده، مى گوید: «هُدىً لِلْمُتَّقِینَ».

* * *

و در آیه بعد، به گروه دوم پرداخته مى افزاید: «اما بدبخت ترین افراد از آن دورى مى گزیند» (وَ یَتَجَنَّبُهَا الْاَشْقَى).(4)
در بعضى از روایات آمده است: «ابن عباس» مى گوید: آیه «سَیَذَّکَّرُ مَنْ یَخْشى» درباره «عبدالله بن ام مکتوم» آن مرد نابیناى پاکدل حق طلب نازل شده.(5)
و بعضى گفته اند: آیه «وَ یَتَجَنَّبُهَا الْاَشْقَى» درباره «ولید بن مغیره» و «عتبة بن ربیعه» است که از سران شرک و کفر بودند.(6)
بعضى گفته اند: منظور از «أَشْقى» در اینجا معاندین و دشمنان حق است; چرا که مردم سه گروهند: گروهى عارف و آگاه، گروهى متوقف و شاک، و گروهى معاند، و طبیعى است که گروه اول و دوم از تذکرات منتفع مى شوند، تنها گروه سوّم اند که بهره مثبتى نمى گیرند، و تنها تأثیر تذکر در مورد آنها همان اتمام حجت است.
ضمناً، از این آیه استفاده مى شود: پیامبر(صلى الله علیه وآله) گروه سوم را هم نیز مشمول تذکرات خود قرار مى داد، ولى آنها دورى مى کردند و چهره بر مى تافتند.
قابل توجه این است که: در این دو آیه «شقاوت» نقطه مقابل «خشیت» قرار داده شده، در حالى که قاعدتاً باید در مقابل سعادت قرار گیرد، و این به خاطر آن است که: ریشه اصلى سعادت و خوشبختى انسان، همان احساس مسئولیت و خشیت است.

* * *

و در آیه بعد، سرنوشت گروه اخیر را چنین بیان مى کند: «همان شقاوتمندى که در آتش بزرگ دوزخ وارد مى شود، و در آن جاى مى گیرد» (الَّذِی یَصْلَى النّارَ الْکُبْرى).

* * *

«سپس در آن آتش براى همیشه مى ماند، نه مى میرد، و نه زنده مى شود» (ثُمَّ لایَمُوتُ فِیها وَ لایَحْیى).
یعنى، نه مى میرد که آسوده گردد، و نه حالتى را که در آن است مى توان زندگى نام نهاد، بلکه، دائماً در میان مرگ و زندگى دست و پا مى زند، و این بدترین بلا و مصیبت براى آنها است.
در این که: منظور از: النّارَ الْکُبْرى «آتش بزرگ» چیست؟ جمعى گفته اند: منظور، پائین ترین طبقه جهنم و اسفل السافلین است; چرا چنین نباشد که آنها شقى ترین و معاندترین مردم بودند، و عذاب آنها نیز باید سخت ترین و هولناک ترین عذاب باشد.
ولى، بعضى گفته اند: توصیف این آتش به «کُبْرى» در مقابل آتش «صُغْرى» است، یعنى آتش هاى این دنیا مى باشد، همان گونه که در حدیثى آمده: امام صادق(علیه السلام)فرمود: إِنَّ نارَکُمْ هذِهِ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِیْنَ جُزْءً مِنْ نارِ جَهَنَّمَ، وَ قَدْ أُطْفِئَتْ سَبْعِیْنَ مَرَّةً بِالْماءِ ثُمَّ الْتَهَبَتْ وَ لَوْلا ذلِکَ مَا اسْتَطاعَ آدَمِىٌّ أَنْ یُطِیْقَها:
«این آتش شما جزئى از هفتاد جزء، از آتش دوزخ است، که هفتاد مرتبه با آب خاموش شده، باز شعلهور گردیده و اگر چنین نبود، هیچ انسانى قدرت تحمل آن را نداشت و نمى توانست در کنار آن قرار گیرد».(7)
در دعاى معروف «کمیل» که از امیر مؤمنان على(علیه السلام) منقول است درباره مقایسه آتش دنیا و آخرت مى خوانیم: عَلى أَنَّ ذلِکَ بَلاءٌ وَ مَکْرُوهٌ قَلِیْلٌ مَکْثُهُ یَسِیْرٌ بَقائُهُ قَصِیْرٌ مُدَّتُهُ: «این بلا و مکروهى است که توقف آن کم و بقایش مختصر و مدتش کوتاه است».

* * *

 


1 ـ توضیح این که: آیاتى از قرآن که به طور موقت احکامى را بر مسلمانان الزام مى فرمود، پس از پایان مدت حکم، گاه حکم آن نسخ مى شد، ولى اصل آیه و تلاوت آن منسوخ نمى شد، ولى گاه، هم حکم و هم تلاوت، هر دو نسخ مى گردید، یعنى نمى بایست جزء قرآن به حساب آید.
2 ـ بعضى گفته اند: مفهوم آیه در واقع «نُیَسِّرُ الْیُسْرى لَکَ» مى باشد که به عنوان تأکید تقدیم و تأخیرى در آن انجام گردیده، «وَ نُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرى» شده، البته در صورتى که «نُیَسِّرُکَ» به معنى «نوَفِّقُکَ» نباشد، و الاّ نیازى به تقدیم و تأخیر ندارد (دقت کنید).
3 ـ و این که قرآن مى گوید: سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لایُؤْمِنُونَ: «براى آنها یکسان است چه انذارشان کنى یا نکنى» (بقره، آیه 6)، تنها در مورد اقلیتى از مردم است، و گرنه اکثریت خواه، ناخواه تحت تأثیر سخنان بلیغ و رسا واقع مى شوند، منتها بعضى زیادتر، بعضى کمتر، و بعضى بسیار کمتر، ولى به هر حال، سخنان سنجیده غالباً اثر دارد، بنابراین، جمله شرطیه در اینجا از قبیل قید غالبى است که مفهوم ندارد.
4 ـ ضمیر در «یَتَجَنَّبُهَا» به «ذِکْرى» برمى گردد که در آیات قبل آمده است (دقت کنید).
5 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 10، صفحه 7110 (جلد 20، صفحه 20، چاپ مؤسسه التاریخ العربى بیروت).
6 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 10، صفحه 7110 (جلد 20، صفحه 20، چاپ مؤسسه التاریخ العربى بیروت) ـ تفسیر «کشاف»، جلد 4، صفحه 243، ذیل آیه مورد بحث.
7 ـ «بحار الانوار»، جلد 8، صفحه 288، حدیث 21.
سوره أعلی/ آیه 14- 19 سوره أعلی/ آیه 6- 13
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma