به شتر نگاه کن که خود آیتى است!

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 26
سوره فجر سوره غاشیه/ آیه 17- 26

در آیات گذشته، بحث هاى فراوانى پیرامون بهشت و نعمت هایش آمده بود، اما در آیات مورد بحث، سخن از کلید اصلى وصول آن همه نعمت ها که «معرفة اللّه» است به میان آمده، و با ذکر چهار نمونه از مظاهر قدرت خداوند، از خلقت بدیع خدا، و دعوت انسان به مطالعه درباره آنها راه ورود به بهشت را نشان مى دهد، در ضمن، اشاره اى است به قدرت بى پایان خدا که کلید حل مسأله «معاد» است.
نخست، مى فرماید: «آیا آنها به شتر نمى نگرند که چگونه آفریده شده»؟!
(أَ فَلایَنْظُرُونَ إِلَى الْابِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ).
در این که: چرا در اینجا قبل از هر چیز بر مسأله آفرینش «شتر» تکیه شده است، مفسران سخنان بسیار دارند، ولى پیدا است که روى سخن در مرحله اول به اعراب «مکّه» بود که «شتر» همه چیز زندگى آنها را تشکیل مى داد، و شب و روز با آن سر و کار داشتند.
از این گذشته، این حیوان ویژگى هاى عجیبى دارد که او را از حیوانات دیگر ممتاز مى کند، و به حق آیتى است از آیات خدا، از جمله این که:
1 ـ بعضى از چهارپایان تنها از گوشتشان استفاده مى شود، بعضى دیگر غالباً از شیرشان، بعضى، تنها به درد سوارى مى خورند، و بعضى براى باربرى.
اما، شتر حیوانى است که تمام این جهات در آن جمع است، هم گوشتش قابل استفاده است، و هم شیرش، هم از آن براى سوارى و هم باربرى استفاده مى شود.
2 ـ شتر، نیرومندترین و با مقاومت ترین حیوانات اهلى است، بار زیادى با خود مى برد، و عجب این که به هنگامى که خوابیده است، بار سنگینى را بر او حمل مى کنند، و او با یک حرکت برمى خیزد و روى پا مى ایستد، در حالى که چهارپایان دیگر قدرت بر چنین کارى را ندارند.
3 ـ شتر، مى تواند روزهاى متوالى (حدود یک هفته الى ده روز) تشنه بماند، و در مقابل گرسنگى نیز تحمل بسیار دارد.
4 ـ شتر، مى تواند هر روز مسافتى طولانى راه را طى کند، و از زمین هاى صعب العبور، و شنزارهائى که هیچ حیوانى قادر بر عبور از آن نیست بگذرد، و به همین دلیل عرب ها آن را «کشتى بیابان ها»! مى نامند.
5 ـ شتر، از نظر تغذیه بسیار کم خرج است، و هر گونه خار و خاشاکى را مى خورد.
6 ـ شتر، در شرائط نامناسب جوى در میان طوفان هاى بیابان که چشم و گوش را کور و کر مى کند، با وسائل خاصى که خداوند در پلک ها، گوش ها و بینى او آفریده مقاومت مى کند، و به راه خود ادامه مى دهد!
7 ـ شتر، با تمام قدرتى که دارد، از رام ترین حیوانات است به طورى که یک کودک خردسال مى تواند مهار یک قطار شتر را در دست گرفته، و هر جا که خاطر خواه او است ببرد.
خلاصه این که: ویژگى هاى این حیوان، چنان است که دقت در آفرینش او انسان را متوجه خالق بزرگى مى کند، که آفریننده چنین موجودى است، آرى، قرآن مى گوید: آیا این گمشدگان وادى غفلت، به اسرار شگفت انگیز این موجود، اندیشه نمى کنند، تا راهى به حق یافته و از بیراهه بازگردند.
ناگفته پیدا است: منظور از «نظر» در جمله «أَ فَلا یَنْظُرُونَ» نگاه کردن عادى نیست ، بلکه نگاهى است توأم با تفکر، اندیشه و دقت.

* * *

پس از آن، به آسمان مى پردازد، و مى فرماید: «آیا به آسمان نگاه نمى کنند که چگونه بر پا شده»؟! (وَ إِلَى السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ).
آسمان با آن عظمتش، و با آن همه شگفتى هایش، ستاره ها و کهکشان ها و آن همه جمال، زیبائى و شکوه که آدمى را غرق در حیرت مى کند، و خود را در مقابل آفریننده این جهان عظیم و مملوّ از نظم و حساب، کوچک و ناچیز، بلکه همچون «صفر» در مقابل «بى نهایت» مى بیند.
چگونه این کرات عظیم، هر یک در مدار خود میخ کوب شده اند؟ و بدون ستون در جاى خود قرار گرفته اند؟ میلیون ها سال بر کرات منظومه شمسى مى گذرد، و محورهاى اصلى حرکت این کرات تغییر نمى یابد؟
آفرینش آسمان گر چه همیشه عجیب بوده، ولى در پرتو اکتشافات علمى امروز شگفتى هایش به مراتب بیشتر و عظمتش جلوه گرتر شده است.
آیا نباید درباره خالق و مدبر این جهان بزرگ اندیشید، و به اهداف بزرگ و والاى او نزدیک شد؟!

* * *

آنگاه، از آسمان به زمین آمده، مى افزاید: «آیا به کوه ها نگاه نمى کنند چگونه در جاى خود نصب شده است»؟! (وَ إِلَى الْجِبالِ کَیْفَ نُصِبَتْ).
کوه هائى که ریشه هاى آن به یکدیگر متصل است، و همچون حلقه هاى زره گرداگرد زمین را فرا گرفته، و لرزش هاى ناشى از مواد مذاب درونى، و جزر و مد ناشى از جاذبه هاى ماه و خورشید را به حداقل مى رساند.
کوه هائى که پناهگاه مطمئن و سپر، در مقابل طوفان ها، که اگر نبودند کره زمین تبدیل به بیابانى غیر قابل زندگى مى شد.
و بالاخره، کوه هائى که آب ها را در خود حفظ مى کند و تدریجاً به سوى سرزمین هاى تشنه، روان مى سازد، و در دامنه هاى خود نشاط حیات، سرسبزى، خرمى و طراوت مى آفریند، و شاید به خاطر همین جهات است که در آیات دیگر قرآن، کوه ها به عنوان میخ ها و اوتاد زمین معرفى شده.
اصولاً، کوه ها مظهر ابهّت، عظمت و صلابت، و همه جا مایه خیر و برکت است، و شاید به همین دلیل، انسان در دل کوه ها اندیشه بیدارترى مى یابد، و بى جهت نیست که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) قبل از بعثتش مدت ها به عبادت در «جبل النّور» و «غار حرا» مشغول بود.
«نُصِبَتْ» از ماده «نصب» به معنى ثابت قرار دادن است، و ممکن است این تعبیر ضمناً اشاره اى به کیفیت خلقت کوه ها در آغاز آفرینش نیز بوده باشد، همان چیزى که علم امروز، پرده از آن برداشته، و پیدایش کوه ها را به عوامل متعددى نسبت مى دهد، و انواع و اقسامى براى آن قائل است:
کوه هائى که بر اثر چین خوردگى زمین پیدا شده.
کوه هائى که از آتشفشان ها به وجود آمده.
کوه هائى که نتیجه آبرفت هاى ناشى از باران است.
و کوه هائى که در دل دریاها تکوین مى یابد، و مجموعه اى است از رسوبات دریا و باقى مانده حیوانات آن (مانند کوه ها و جزائر مرجانى).
آرى، هر کدام از این کوه ها، تکوین آنها، و آثار و برکات آنها درخور دقت و اهمیت است، و براى انسان هاى بیدار نشانه هاى زنده اى است از قدرت پروردگار!

* * *

سپس، به زمین مى پردازد، و مى گوید: «آیا به زمین نگاه نمى کنند چگونه مسطح شده»؟! (وَ إِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ).
چگونه باران هاى مداوم کوه ها را شسته، و ذرات خاک را به وجود آورده، سپس در گودال ها پهن کرده و زمین هاى صافى که هم آماده کشاورزى است و هم قابل هر گونه ساختمان، در اختیار انسان قرار داده است؟
اگر به راستى کره زمین تماماً کوه و دره بود، زندگى کردن بر آن چقدر مشکل و طاقت فرسا بود؟ چه کسى آن را پیش از تولد ما مسطح و قابل استفاده ساخت؟ اینها همه، امورى است که قرآن ما را به اندیشه کردن در آن دعوت مى کند.
در اینجا این سؤال مطرح است: چه ارتباط و پیوندى میان این امور چهارگانه وجود دارد: شتر، آسمان، کوه ها و زمین؟
«فخر رازى» در تفسیر خود مى گوید: «این به خاطر آن است که قرآن به لغت عرب نازل شده، و آنها غالباً اقدام به مسافرت مى کردند، چون بلادشان خالى از زراعت و فرآورده هاى کشاورزى بود، از طرفى بیشتر سفرهاى آنها با شتر صورت مى گرفت، و هنگامى که در این بیابان هاى هولناک و دور از اجتماع سفر مى کردند اندیشه و فکر در آنان زنده مى شد، کسى نبود که با آنها سخن گوید، و چیزى نبود که چشم و گوش آنها را به خود مشغول دارد، در این حال هنگامى که فکر مى کردند قبل از هر چیز چشمشان به شترى مى افتاد که بر آن سوار بودند، منظره عجیب آن را مى دیدند و در فکر فرو مى رفتند، و هنگامى که نگاه بالاى سرشان مى کردند، چیزى جز آسمان مشاهده نمى نمودند، و هنگامى که به چپ و راست خود نظر مى افکندند، جز کوه ها چیزى مشاهده نمى شد، و هنگامى که به زیر پاى خود نظر مى افکندند، چیزى جز زمین وجود نداشت، گوئى خداوند مى خواهد به آنها دستور اندیشه کردن دهد، اندیشه اى به هنگام تنهائى که طبعاً بر محور این چهار چیز دور مى زند».(1)
ولى، اگر بخواهیم نظر را از محیط زندگى محدود عرب برداریم و در جوى وسیع تر به اندیشه پردازیم، مى توان گفت: امور چهارگانه اى که در آیات فوق آمده، زیر بناى زندگى انسان را تشکیل مى دهد:
آسمان، کانون نور است و باران و هوا.
زمین مرکز پرورش انواع مواد غذائى.
کوه ها رمز آرامش و ذخیره آب و مواد معدنى.
و شتر نمونه روشنى از چهارپایان اهلى که در اختیار بشر قرار دارد.
به این ترتیب، هم مسائل کشاورزى، هم دامدارى و هم صنعتى در این امور چهارگانه نهفته شده است، و اندیشه در این نعمت هاى گوناگون، خواه، ناخواه انسان را به شکر منعم وامى دارد، و شکر منعم او را به معرفت اللّه و شناخت خالق نعمت دعوت مى کند.

* * *

و به دنبال این بحث توحیدى، روى سخن را به پیامبر کرده مى گوید: «اکنون که چنین است آنها را یادآورى کن، تو فقط یادآورى کننده اى» (فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ).

* * *

«تو هرگز مسلط بر آنان نیستى که مجبورشان به ایمان سازى» (لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر).
 آرى، آفرینش آسمان، زمین، کوه ها و حیوانات نشان مى دهد: این عالم بى حساب نیست، و آفرینش انسان نیز هدفى داشته، اکنون که چنین است آنها را با تذکرات خویش به اهداف خلقت و آفرینش آشنا ساز، و راه قرب خدا را به آنها نشان ده، و در مسیر تکامل، رهبر و راهنمایشان باش.
البته، راه کمال در صورتى پیموده مى شود که با میل، اراده و اختیار همراه باشد، و گرنه تکامل اجبارى سخنى بى مفهوم است، تو هرگز نمى توانى آنها را مجبور سازى، و اگر هم مى توانستى فایده اى نداشت.
بعضى، تصور کرده اند: این دستور قبل از نزول فرمان «جهاد» بوده، و با نزول حکم جهاد نسخ شده.
چه اشتباه بزرگى؟ مسأله تذکر و تبلیغ پیامبر(صلى الله علیه وآله) از نخستین روز شروع شد، و تا آخرین دقیقه حیات آن حضرت ادامه داشت، و بعد از او نیز به وسیله جانشینان معصوم و علماى دین تداوم داشته و خواهد داشت، این مطلبى نسخ شدنى نیست، همچنین عدم اجبار مردم بر ایمان نیز یک اصل ثابت است، و هدف جهاد عمدتاً مبارزه با طغیانگران و برداشتن موانع از راه مردم حق طلب است.
این مطلب، شبیه چیزى است که در آیه 80 سوره «نساء» آمده است که مى گوید: وَ مَنْ تَوَلّى فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً: «هر کس روى گردان شود ما تو را مسئول آنها قرار ندادیم» و آیه 107 «انعام»، و 48 «شورى» که همین معنى را بازگو مى کند.
«مُصَیْطِر» از ماده «سَطْر» به معنى همان سطور کتاب است، و «مسیطر» کسى است که سطربندى مى کند، و سطور کتاب را تنظیم مى نماید، سپس به عنوان هر شخصى که بر چیزى مسلط باشد، و خطوط آن را تنظیم کند، یا او را به اجبار وادار بر انجام کارى نماید اطلاق شده است.(2)

* * *

در آیه بعد، به صورت یک استثناء مى فرماید: «مگر کسى که پشت کند و کافر شود» (إِلاّ مَنْ تَوَلّى وَ کَفَرَ).

* * *

«که خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات مى کند» (فَیُعَذِّبُهُ اللّهُ الْعَذابَ الأَکْبَرَ).
در این که این استثناء از کدام جمله است؟ تفسیرهاى مختلفى وجود دارد:
نخست این که: استثناء از مفعول جمله «فَذَکِّر» است، یعنى لزومى ندارد افراد معاندى را که از حق روى گردانند و اندرز ناپذیرند، تذکر دهى، و در حقیقت شبیه چیزى است که در آیه 83 سوره «زخرف» آمده است: فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا حَتّى یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِی یُوعَدُونَ: «آنها را به حال خود واگذار تا در باطل خود غوطهور باشند و بازى کنند، تا روزى را که وعده داده شده ملاقات نمایند»!
دوم این که: استثناء از جمله محذوفى است، و در معنى چنین است: «تذکر ده که تذکر براى همه نافع است، مگر آنها که با حق دشمنى دارند» شبیه چیزى که در آیه 9 سوره «اعلى» آمده: «فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْرى» بنا بر این که آیه معنى شرطى داشته باشد.
سوم این که: استثناء از ضمیر «عَلَیْهِم» در آیه قبل است، یعنى: «تو سلطه اى بر آنها ندارى مگر کسانى که روى گردان شوند، و از در لجاج و عناد درآیند که موظفى با آنها به مقابله برخیزى».(3)
اینها همه در صورتى است که استثناء به اصطلاح «متصل» باشد، ولى این احتمال نیز وجود دارد که استثناى «منقطع» باشد، که تقریباً مفهوم «بلکه» دارد، و معنى جمله چنین مى شود: بلکه کسانى که روى گردان شوند و کافر گردند، خداوند بر آنها مسلط است، یا خداوند آنها را به عذاب اکبر مجازات مى کند.
از میان این تفاسیر، دو تفسیر مناسب تر است: نخست این که: استثناء متصل باشد و به جمله «لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِر» باز گردد، و اشاره به توسل به زور در مقابل زورگویان باشد، و یا منفصل و به معنى مشمول عذاب الهى نسبت به کافران لجوج باشد.
منظور از عذاب اکبر، «عذاب آخرت» در برابر «عذاب دنیا» است که عذاب کوچک و کم اهمیت نسبت به آن است، همان گونه که در آیه 26 سوره «زمر» مى خوانیم: فَأَذاقَهُمُ اللّهُ الْخِزْیَ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ: «خداوند خوارى را در زندگى این دنیا به آنها چشانید، و عذاب آخرت اکبر است اگر مى دانستند».
این احتمال نیز وجود دارد که: مراد از «عذاب اکبر» قسمت شدیدترى از عذاب قیامت و دوزخ باشد; زیرا عذاب همه مجرمان در دوزخ یکسان نیست.

* * *

و در پایان این سوره، با لحنى تهدید آمیز مى گوید: «مسلماً بازگشت آنها به سوى ما است» (إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ).

* * *

و بعد مى افزاید: «سپس مسلماً حساب آنها بر ما است» (ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ).
و این، در حقیقت نوعى دلدارى و تسلّى خاطر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) است که در مقابل لجاجت آنها ناراحت و دلسرد نشود، و به کار خود ادامه دهد، و در ضمن تهدیدى است نسبت به همه این کافران لجوج که بدانند حسابشان با کیست.
به این ترتیب، سوره «غاشیه» که از مسأله قیامت آغاز شد، به مسأله قیامت نیز پایان مى یابد، و در اثناء آن به توحید و نبوت که پایه هاى معاد را تشکیل مى دهد اشاره شده است، و در ضمن آیات آغاز این سوره، بخشى از مجازات هاى سنگین مجرمان، و سپس قسمت مهمى از پاداش هاى روح پرور مؤمنان آمده است، از طرفى، اختیار انتخاب طریق به مردم واگذار شده، در عین حال هشدار داده است که بازگشت همگى به سوى خدا و حسابشان با او است.
علاوه بر آن، روشن مى سازد: پیامبر(صلى الله علیه وآله) مأمور ابلاغ رسالت است، و در برابر کفر و خطا و گناه مردم مسؤول نیست، و این گونه است وظیفه همه مبلغان راه حق.

* * *

خداوندا! در آن روز که بازگشت همه خلایق به سوى تو است و حساب همگى بر تو، ما را مشمول لطف و رحمت گردان!
پروردگارا! ما را با رحمت کُبرایت از عذاب اکبرت رهائى بخش!
بار الها! نعمت هاى بهشتیت که گوشه اى از آن را در این سوره بازگو کرده اى، بسیار پر بها و شوق انگیز است، اگر به اعمالمان مستحق آنها نیستیم، با فضلت آنها را به ما مرحمت کن!

آمِیْنَ یا رَبَّ العالَمِیْنَ
پایان سوره غاشیه(4)
3 / رمضان المبارک / 1407

* * *

 


1 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 31، صفحه 158.
2 ـ «آلوسى» در تفسیرخود مى نویسد: جمهور «مصیطر» را با «صاد» قرائت کرده اند در حالى که اصل «سین» است، و «صاد» بدل از آن است; زیرا اصل کلمه «سطر» است (جلد30، صفحه 117، ذیل آیه مورد بحث). به این مطلب در ذیل آیه 38 سوره «طور» نیز اشاره کرده ایم.
3 ـ از حدیثى که در «درّ المنثور» از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل شده، استفاده مى شود: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) موظف بود با بت پرستان مبارزه کند و در غیر این صورت تنها وظیفه تذکر داشت.
4 ـ تصحیح: 26 / 3 / 1383.
سوره فجر سوره غاشیه/ آیه 17- 26
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma