نه از نعمتش مغرور باش، و نه از سلب نعمت مأیوس!

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 26
سوره فجر/ آیه 21- 26 سوره فجر/ آیه 15- 20

در تعقیب آیات گذشته، که به طغیانگران هشدار مى داد و آنها را به مجازات الهى تهدید مى کرد، در آیات مورد بحث، به مسأله «امتحان» که معیار ثواب و عقاب الهى و مهم ترین مسأله زندگى انسان محسوب مى شود، مى پردازد.
نخست مى فرماید: «اما انسان، هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش اکرام کند و نعمت بخشد، مغرور مى شود، و مى گوید: خداوند مرا گرامى داشته است»! (فَأَمَّا الْاِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ).
او نمى داند که آزمایش الهى گاه با نعمت است، و گاه با انواع بلا، نه روى آوردن نعمت باید مایه غرور گردد، و نه بلاها مایه یأس و نومیدى، ولى این انسان کم ظرفیت در هر دو حال هدف آزمایش را فراموش مى کند، به هنگام روى آوردن نعمت چنان مى پندارد که مقرب درگاه خدا شده، و این نعمت دلیل بر آن قرب است.
قابل توجه این که: در آغاز آیه مى گوید: خداوند او را مورد اکرام قرار مى دهد، ولى در ذیل آیه از این که انسان خود را مورد اکرام خدا مى بیند ملامت مى شود، این به خاطر آن است که: اکرام اول به همان معنى انعام است، و اکرام دوم به معنى قرب در درگاه خداست.

* * *

«و اما هنگامى که براى امتحان روزى را بر او تنگ بگیرد، مأیوس مى شود و مى گوید: پروردگارم مرا خوار کرده»! (وَ أَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ).
یأس سر تا پاى او را فرا مى گیرد، و از پروردگارش مى رنجد و ناخشنود مى شود، غافل از این که اینها همه وسائل آزمایش و امتحان او است، امتحانى که رمز پرورش و تکامل انسان، و به دنبال آن سبب استحقاق ثواب، و در صورت مخالفت مایه استحقاق عذاب است.
این دو آیه، هشدار مى دهد که: نه اقبال نعمت دلیل بر تقرب به خدا است، و نه ادبار نعمت دلیل بر دورى از حق، اینها مواد مختلف امتحانى است که خداوند طبق حکمتش هر گروهى را به چیزى آزمایش مى کند، این انسان هاى کم ظرفیت اند که گاه مغرور، و گاه مأیوس مى شوند.
در آیه 51 «فصلت» نیز آمده است: وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْاِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاء عَرِیض: «هنگامى که نعمتى به انسان مى دهیم، روى مى گرداند و با تکبر از حق دور مى شود، اما هنگامى که مختصر ناراحتى به او برسد، پیوسته دعا مى کند و بى تابى مى نماید».
و در آیه 9 سوره «هود» آمده است: وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْاِنْسانَ مِنّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ: «هر گاه ما به انسان رحمتى بچشانیم سپس از او بگیریم، نومید و ناسپاس مى شود».
این دو آیه، علاوه بر این که مسأله آزمایش الهى را از طرق مختلف گوشزد مى کند، این نتیجه را نیز مى بخشد که: هرگز نباید برخوردار شدن از نعمت ها، و یا محرومیت از آن را دلیل بر شخصیت و مقام در پیشگاه خداوند، و یا دورى از ساحت مقدس او بدانیم، بلکه معیار، همیشه و همه جا ایمان و تقوا است.
چه بسیار پیامبرانى که به انواع مصائب در این دنیا گرفتار شدند، و در مقابل چه بسیار کفار ستمگرى که از انواع نعمت ها برخوردار بودند، و این است طبیعت زندگى دنیا.
در ضمن، این آیه اشاره سربسته اى به فلسفه بلاها و حوادث دردناک نیز مى کند.

* * *

آنگاه، به شرح اعمالى که موجب دورى از خدا و گرفتارى در چنگال مجازات الهى مى شود پرداخته، مى فرماید: «چنان نیست که شما خیال مى کنید (که اموالتان دلیل بر مقام شما نزد پروردگار است، بلکه اعمالتان حاکى از دورى شما از خدا است) شما یتیمان را گرامى نمى دارید» (کَلاّ بَلْ لاتُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ).

* * *

«و یکدیگر را بر اطعام مستمندان تشویق نمى کنید» (وَ لاتَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ).
قابل توجه این که: در مورد یتیمان از «اطعام» سخن نمى گوید، بلکه از «اکرام» سخن مى گوید; چرا که در مورد یتیم تنها مسأله گرسنگى مطرح نیست، بلکه از آن مهم تر جبران کمبودهاى عاطفى او است، یتیم نباید احساس کند چون پدرش را از دست داده، خوار و ذلیل و بى مقدار شده، باید آن چنان مورد اکرام قرار گیرد که جاى خالى پدر را احساس نکند، لذا، در روایات اسلامى به مسأله محبت و نوازش یتیمان اهمیت خاصى داده شده است:
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: ما مِنْ عَبْد یَمْسَحُ یَدَهُ عَلى رَأْسِ یَتِیم رَحْمَةً لَهُ إِلاّ أَعْطاهُ اللّهُ بِکُلِّ شَعْرَة نُوراً یَوْمَ الْقِیامَةِ: «هیچ بنده اى دست مرحمت بر سر یتیمى نمى کشد، مگر این که خداوند به تعداد موهائى که از زیر دست او مى گذرد نورى در قیامت به او مى بخشد».(1)
در آیه 9 سوره «ضحى» نیز آمده است: فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ: «اما یتیم را مورد قهر و تحقیر قرار مده».
و این درست در مقابل چیزى است که در جوامع دور از ایمان و اخلاق، همچون جامعه عصر جاهلیت دیروز و امروز، رواج داشته و دارد، که نه تنها به انواع حیله ها براى تملک اموال یتیمان متوسل مى شوند، بلکه خود او را در جامعه چنان تنها مى گذارند که درد یتیمى و فقدان پدر را به تلخ ترین صورتى احساس مى کند.
از آنچه گفتیم روشن مى شود: اکرام یتیمان منحصر به حفظ اموال آنها نیست، آن چنان که بعضى از مفسران پنداشته اند، بلکه معنى وسیع و گسترده اى دارد که هم آن، و هم امور دیگر را شامل مى شود.
جمله «تَحاضُّونَ» از ماده «حَضّ» به معنى تحریص و ترغیب است، اشاره به این که: تنها اطعام مسکین کافى نیست، بلکه مردم باید یکدیگر را بر این کار خیر تشویق کنند، تا این سنت در فضاى جامعه گسترش یابد.(2)
عجب این که: در آیات 33 و 34 سوره «حاقه» این موضوع را هم ردیف عدم ایمان به خداوند بزرگ ذکر کرده، مى فرماید: إِنَّهُ کانَ لایُؤْمِنُ بِاللّهِ الْعَظِیمِ * وَ لایَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکِینِ: «او به خداوند بزرگ ایمان نمى آورد * و دیگران را به اطعام مستمندان تشویق نمى کند».(3)

* * *

سپس، به سومین کار زشت آنها اشاره کرده و آنها را مورد نکوهش قرار مى دهد، و مى فرماید: «شما میراث را (از طریق حلال و حرام) جمع کرده و مى خورید» (وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمّاً).(4)-(5)
بدون شک، خوردن اموالى که از طریق میراث مشروع به انسان رسیده کار مذمومى نیست، بنابراین نکوهش این کار در آیه فوق ممکن است اشاره به یکى از امور زیر باشد:
نخست این که: منظور جمع میان حق خود و دیگران است، زیرا کلمه «لَمّ» در اصل به معنى «جمع» است، و بعضى از مفسران مانند «زمخشرى» در «کشاف» مخصوصاً آن را به جمع میان «حلال» و «حرام» تفسیر کرده است، به خصوص این که عادت عرب جاهلى این بود: زنان و کودکان را از ارث محروم مى کردند، حق آنها را براى خود برمى داشتند، و معتقد بودند ارث را باید کسانى ببرند که جنگجو هستند; (زیرا بسیارى از اموالشان از طریق غارت به دست مى آمد، تنها کسانى را سهیم مى دانستند که قدرت بر غارتگرى داشته باشند!).
دیگر این که: وقتى ارثى به شما مى رسد، به بستگان فقیر و محرومان جامعه هیچ انفاق نمى کنید، جائى که با اموال ارث که بدون زحمت به دست مى آید چنین مى کنید، مسلماً در مورد درآمد دست رنج خود بخیل تر و سخت گیرتر خواهید بود، و این عیب بزرگى است.
سوم این که: منظور خوردن ارث یتیمان و حقوق صغیران است; زیرا بسیار دیده شده است افراد بى ایمان، یا بى بند و بار هنگامى که دستشان به اموال ارث مى رسد، به هیچ وجه ملاحظه یتیم و صغیر را نمى کنند، و از این که آنها قدرت بر دفاع از حقوق خویش ندارند، حداکثر سوء استفاده را مى کنند، و این از زشت ترین و شرم آورترین گناهان است.
جمع میان هر سه تفسیر نیز امکان پذیر است.

* * *

بعد از آن، به چهارمین عمل نکوهیده آنها پرداخته مى افزاید: «و شما بسیار ثروت و اموال را دوست مى دارید» (وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبّاً جَمّاً).(6)
شما افرادى دنیاپرست، ثروت اندوز، عاشق و دلباخته مال و متاع دنیا هستید، و مسلماً کسى که چنین علاقه فوق العاده اى به مال و ثروت دارد، به هنگام جمع آورى آن، ملاحظه مشروع و نامشروع و حلال و حرام را نمى کند، و نیز چنین شخصى حقوق الهى آن را اصلاً نمى پردازد، و یا کم مى گذارد، و نیز چنین کسى که حب مال تمام قلبش را فرا گرفته، جائى براى یاد خدا در دل او نیست.
و به این ترتیب، بعد از ذکر آزمایش انسان ها به وسیله نعمت و بلا، آنها را متوجه به چهار آزمایش مهم که این گروه مجرم در همه آنها ناکام و مردود شده بودند مى کند:
آزمایش در مورد یتیمان.
آزمایش در مورد اطعام مستمندان.
آزمایش جمع آورى سهام ارث از طریق مشروع و نامشروع.
و بالاخره، آزمایش جمع اموال بدون هیچ قید و شرط.
و عجب این که: تمام این آزمون ها جنبه مالى دارد، و در واقع اگر کسى از عهده آزمایش هاى مالى برآید، آزمایش هاى دیگر براى او آسان تر است.
این مال و ثروت دنیا است که به قول معروف «ایمان فلک داده به باد»; چرا که بزرگ ترین لغزش هاى فرزندان آدم در همین قسمت است!
کسانى هستند در حدى از «مال» امین اند، اما هنگامى که پیمانه آنها پر شود و از آن حد بگذرد، وسوسه هاى شیطان آنها را به خیانت مى کشاند، مؤمنان راستین کسانى هستند که امانت، درستکارى و رعایت حقوق واجب و مستحب، دیگران را در هر حدى از مال و بدون هیچ قید و شرط رعایت کنند، چنین کسانى مى توانند دم از ایمان و تقوا زنند.
کوتاه سخن این که: کسانى از عهده امتحانات مالى در هر اندازه و کمیت و در هر شرایط برآیند، افرادى قابل اعتماد، متقى، پرهیزکار و با شخصیت اند، و بهترین دوستان و یاران محسوب مى شوند، آنها در زمینه هاى دیگر نیز (غالباً) افراد پاک و درستى هستند، تکیه آیات فوق بر آزمون هاى مالى نیز از همین جهت است.

* * *

 


1 ـ «بحار الانوار»، جلد 15، صفحه 120 (چاپ قدیم ـ «وسائل الشیعه»، جلد 21، صفحه 375 (چاپ آل البیت).
2 ـ «تَحاضُّون» در اصل «تَتَحاضُّون» بوده که یک تاء از آن براى تخفیف حذف شده است.
3 ـ «طعام» در این آیه و آیه مورد بحث معنى مصدرى دارد و به معنى «اطعام» است.
4 ـ «لَمّ» به معنى جمع آورى کردن است، و گاه به معنى جمع آورى توأم با اصلاح نیز آمده.
5 ـ «تُراث» در اصل «وراث» (بر همان وزن) بوده، سپس «واو» تبدیل به «تاء» شده است.
6 ـ «جَمّ» چنان که در «مصباح اللغة» و «مقاییس» آمده است: به معنى کثیر و فراوان است، و «جُمَّة» (بر وزن جُبّه) به معنى موهاى جمع شده پیش سر است.
سوره فجر/ آیه 21- 26 سوره فجر/ آیه 15- 20
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma