ادلّه جواز تقیّه

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
داستان یاران
تقیّه خوفى و مداراتى معناى تقیّه


حداقل از سه آیه قرآن جواز تقیّه استفاده مى شود. توجّه فرمایید:
الف) خداوند متعال در آیه 28 سوره مؤمن مى فرماید: «(وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلا أَنْ یَقُولَ رَبِّى اللهُ وَقَدْ جَاءَکُمْ بِالْبَیِّنَاتِ مِنْ رَّبِّکُمْ وَإِنْ یَکُ کَاذِباً فَعَلَیْهِ کَذِبُهُ وَإِنْ یَکُ صَادِقاً یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذِى یَعِدُکُمْ إِنَّ اللهَ لاَ یَهْدِى مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ); و مرد مؤمنى از فرعونیان که ایمان خود را پنهان مى داشت گفت: آیا مى خواهید مردى را به قتل برسانید به خاطر این که مى گوید پروردگار من خداوند یگانه است، در حالى که دلایل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت، و اگر راستگو باشد، (لااقل) بعضى از عذاب هایى را که وعده مى دهد به شما خواهید رسید; خداوند کسى را که اسرافکار و بسیار دروغگوست هدایت نمى کند».
این شخص، که آیه شریفه در مورد او سخن مى گوید، تنها انسانى بود که در آن زمان به حضرت موسى(علیه السلام)ایمان آورده بود، ولى از تقیّه استفاده مى کرد و عقیده واقعى اش را در نزد فرعونیان ابراز نمى نمود و آنها تصوّر مى کردند که او هم از جنس آنهاست، و همین مسأله باعث شد که پیشنهاد او را در مورد حضرت موسى(علیه السلام) بپذیرند، و از کشتن آن حضرت صرف نظر کنند.
طبق این آیه شریفه، تقیّه نه تنها عامل حفظ جان مؤمن آل فرعون شد، بلکه جان حضرت موسى(علیه السلام) را نیز نجات داد. آقایان وهابى ها که اطّلاعاتشان از معارف قرآنى ضعیف است و تقیّه را جایز نمى دانند، این آیه شریفه را چگونه تفسیر مى کنند؟!
ب) آیه دیگرى که دلالت بر جواز تقیّه دارد آیه شریفه 106 سوره نحل است. خداوند متعال در این آیه مى فرماید: «(مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاِْیمَانِ وَلَکِنْ مَّنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ); کسانى که بعد از ایمانشان به خدا کافر شوند (مجازات مى شوند) ـ به جز آنها که تحت فشار واقع شده اند در حالى که قلبشان با ایمان آرام است ـ آرى، آنها که سینه خود را براى پذیرش کفر گشوده اند، غضب خدا بر آنهاست; و عذاب عظیمى در انتظارشان!».
این آیه شریفه در مورد عمّار یاسر نازل شده است. او در چنگال کفّار عنود و کینه توز قریش اسیر و گرفتار شده بود. به وى گفتند: «یا از محمّد برائت بجو و اعلام بیزارى کن، و یا سر از بدنت جدا مى کنیم».
عمّار یاسر براى نجات جانش به صورت ظاهرى از آن حضرت برائت جست و بدین وسیله از چنگال آنها آزاد گشت. سپس گریان و نالان به خدمت حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) رسید و از آن حضرت پرسید: «آیا من کافر شده ام؟!» آیه فوق نازل شد که چنین کسانى کافر نیستند. چگونه وهّابى هاى تندرو بر خلاف این آیه قرآن کسانى که با تمسّک به این گونه آیات قرآن تقیّه مى کنند را کافر و مشرک مى پندارند؟!
ج) سومین مورد از آیات قرآن که تقیّه را مجاز مى شمارد همین آیات مورد بحث (آیه 19 و 20) از سوره کهف است، که هم اصل تقیّه را بى اشکال مى داند و هم دلیل عقلى آن را بیان مى کند. آن جا که دوستان تلبیخا خطاب به وى که مأمور خرید اجناس لازم از محل حکومت دقیانوس شده بود گفتند: «(وَلْیَتَلَطَّفْ وَلاَ یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَداً * إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِى مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً); امّا باید مراقب باشید و هیچ کس را از وضع شما با خبر نسازد; زیرا اگر آنان به شما دسترسى پیدا کنند، سنگسارتان مى کنند، یا شما را به آیین خویش بازمى گردانند; و در آن صورت، هیچ گاه روى رستگارى را نخواهید دید».
طبق این آیه شریفه تلبیخا موظّف مى شود به گونه اى رفتار کند که هیچ کس پى به اعتقادات واقعى او و دوستانش نبرد. یعنى تقیّه کند، و در صورت نیاز عقیده اش را کتمان نماید. سپس به دلیل عقلى لزوم تقیّه در آیه بعد اشاره شده که همان حفظ جان و جلوگیرى از هدر رفتن خون بدون هیچ اثر و ثمر مهمّى است.
بنابراین، یکى از وظایف ما حفظ نیروهاست، و نباید بى جهت آن را هدر دهیم، بلکه باید آن را براى مبارزه، و مقابله با دشمن ذخیره کنیم.
 
 

تقیّه خوفى و مداراتى معناى تقیّه
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma