على(علیه السلام) و تقاضاى بى مورد عقیل

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
داستان یاران
پسر نوح پیامبر روابط مادّى و معنوى انسان ها

به خدا قسم «عقیل»(1) برادرم را دیدم که به شدّت فقیر شده بود، و از من مى خواست که یک مَن از گندمهاى شما را (برخلاف موازین) به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از گرسنگى موهایشان ژولیده، و بر اثر فقر رنگشان دگرگون گشته، و گویا صورتشان با نیل رنگ شده بود!
«عقیل» باز هم اصرار کرد، و چند بار خواسته اش را تکرار نمود، من به او گوش فرا دادم! خیال کرد دینم را به او مى فروشم! و به دلخواه او قدم بر مى دارم، و از راه و رسم خویش دست مى کشم! (امّا من براى بیدارى و هشدار به او) آهنى را در آتش گداختم، سپس آن را به بدنش نزدیک ساختم (توجّه کنید حضرت آهن را به بدن او نزد، بلکه آن را نزدیک بدنش برد) تا با حرارت آن عبرت گیرد، (ناگهان) ناله اى همچون بیمارانى که از شدّت درد مى نالند سر داد، و چیزى نمانده بود که از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: هان اى عقیل! زنان سوگمند در سوگ تو بگریند! از آهن تفتیده اى که انسانى آن را به صورت بازیچه سرخ کرده ناله مى کنى! امّا مرا به سوى آتشى مى کشانى که خداوند جبّار با شعله خشم و غضبش آن را برافروخته است. تو از این حرارت مى نالى و من از آن آتش سوزان نالان نشوم؟!(2)(3)
راستى على چه مى کند، و دیگران چگونه رفتار مى کنند؟ ایمان على به او اجازه نمى دهد موادّ غذایى مختصرى را به برادر فقیر و نیازمند و عیالمند و نابینایش برخلاف ضوابط بدهد، امّا زمامداران بى ایمان دنیا را تماشا کن که چه رانت خواریهایى مى کنند; واقعاً انسان از بیان آن شرم مى کند. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا! 


(1) . حضرت ابوطالب(علیه السلام) چهار پسر داشت، که هر کدام با یکدیگر 10 سال فاصله سنّى داشتند. اسامى آنها به ترتیب سن عبارتند از: 1. طالب. 2. عقیل. 3. جعفر. 4. على(علیه السلام).
حضرت ابوطالب «عقیل» را بسیار دوست مى داشت، و لذا پیامبر به عقیل مى فرمود: «من از دو جهت تو را دوست دارم: یکى از نظر خویشاوندى، و دیگر به خاطر آنکه مى دانم عمویم ابوطالب تو را سخت دوست مى داشت».
عقیل در جنگ موته همراه برادرش جعفر شرکت داشت، و از «انساب» عرب و سرگذشت آنها در ایّام جاهلیّت از همه داناتر بود، و در مناظرات سخت حاضر جواب بود. در مورد اینکه قبل از شهادت امیرمؤمنان(علیه السلام) نزد معاویه رفت یا پس از آن، در میان مورخان اختلاف نظر است. ولى محقّقان معتقدند پیش از شهادت نبوده است. (ترجمه گویا و شرح فشرده بر نهج البلاغه، ج 2، ص 597).
(2) . عقیل داستان خود را براى معاویه چنین نقل مى کند:
«زندگى بر من سخت شده بود، فرزندانم را جمع کردم و به نزد برادرم على(علیه السلام) رفتم. گرسنگى در قیافه فرزندانم هویدا بود، به من فرمود: «شب بیا تا چیزى به تو بدهم». شب یکى از فرزندانم دست مرا گرفت، و به سوى او برد. پس از نشستن، امام به فرزندم دستور داد از آن جا خارج شود. سپس به من گفت: «بگیر!» من خیال کردم کیسه اى از طلا است، دستم را دراز کردم، ناگاه احساس کردم که پاره آهن داغى است... صدایم بلند شد. به من فرمود: «مادرت برایت گریه کند. این آهنى است که آتش دنیا آن را داغ کرده است. من و تو چگونه خواهیم بود آنگاه که به زنجیرهاى جهنّم کشیده شویم؟» آنگاه این آیه را قرائت کرد: (إِذِ الاَْغْلاَلُ فِى أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلاَسِلُ یُسْحَبُونَ) (سوره غافر، آیه 71).
سپس فرمود: «بیش از آنچه خداوند براى تو قرار داده، نزد من نیست».
عقیل مى گوید: پس از نقل این جریان معاویه در شگفتى فرو رفت و گفت: «هیهات هیهات عقمت النساء ان یلدن مثله; دیگر زنان همانند على نخواهند زایید». (شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 11، ص 253).
(3). نهج البلاغه، خطبه 224 .
 
پسر نوح پیامبر روابط مادّى و معنوى انسان ها
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma