قوم ثمود

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
داستان یاران
خاورمیانه مهد پیامبران الهى تفسیر آیات اصحاب الحجر


داستان اصحاب الحجر در سوره شعراء به صورت مفصّل تر و البتّه با عنوان قوم ثمود آمده است. به تفسیر این آیات توجّه فرمایید:
«(کَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِینَ); قوم ثمود (نیز) پیامبران را تکذیب کردند».(1)
«(إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلاَ تَتَّقُونَ); هنگامى که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمى کنید؟!».(2) همانطور که قبلاً نیز اشاره شد خداوند از بسیارى از پیامبران به عنوان برادر قومشان یاد کرده است. چون رابطه برادرى نزدیک ترین و عاطفى ترین رابطه هاست. بلکه پیامبران الهى بیشتر از یک برادر براى مردم خود دلسوزى مى کردند. لذا حضرت صالح همچون برادرى دلسوز خطاب به قومش فرمود: «آیا تقواى الهى پیشه نمى کنید؟»، آیا گناهان را رها نمى سازید؟ آیا شکر این همه نعمتى که خداوند در اختیارتان گذاشته را بجا نمى آورید؟
«(إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ); من براى شما پیامبرى امین هستم»(3)، این که خداوند از میان صفات متعدّد پیامبرش، به امین بودن او تکیه کرده، نشان از اهمیّت فراوان امانت دارد.
خوانندگان محترم! امانت در صفات اخلاقى حرف اوّل را مى زند. لذا تمام پیامبران الهى دو چیز را سرلوحه دستورات خود قرار مى دادند: امانت و صداقت. به این روایت توجّه کنید: «انّ اللّه عزّوجلّ لم یبعث نبیّا الاّ بصدق الحدیث واداء الامانة; خداوند عز و جل هیچ پیامبرى را مبعوث نکرد، مگر به صداقت در گفتار و رعایت امانت».(4) بنابراین، دروغ نگوئید که زندگى شما سیاه مى شود. و در امانت خیانت نکنید که بدبخت مى شوید.
در روایت مشهور دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم:
«انّ ضارب علىّ بالسّیف و قاتله لو ائتمن او استنصحنى او استشارنى ثمّ قبلت ذلک منه لادّیته الیه الامانة; اگر قاتل على بن ابیطالب(علیه السلام) (عبدالرحمن بن ملجم) شمشیرش را نزد من امانت بگذارد، یا از من مشورت بخواهد یا تقاضاى نصیحت کند و من بپذیرم، امانتش را سالم به او تحویل مى دهم».(5)
راستى اگر امانت و صداقت بر جهان ما حاکم شود و هیچ کس در امانت خیانت نکند و دروغ نگوید، چه اتّفاقى مى افتد؟! افسوس که بسیارى از مردم خیال مى کنند دروغ زندگى را به پیش مى برد و خیانت باعث پیشرفت است.
«(فَاتَّقُوا اللهَ وَأَطِیعُونِ); پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید».(6) حال که مرا امین مى دانید و از من خیانتى ندیده اید و دروغى نشنیده اید، به سخنانم گوش داده و از فرامینم سرپیچى نکنید.
«(وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْر إِنْ أَجْرِىَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ); من در برابر این (دعوت،) پاداشى از شما نمى طلبم; پاداش من تنها بر پروردگار جهانیان است».(7)
و این دلیل دیگرى بر صحّت ادّعاى نبوّت من است. کسى که در میان شما به امانتدارى معروف است و در مقابل هدایت شما اجرتى طلب نمى کند، بى گمان از سوى خدا آمده است.
«(أَتُتْرَکُونَ فِى مَا هَاهُنَا آمِنِینَ * فِى جَنَّات وَعُیُون * وَزُرُوع وَنَخْل طَلْعُهَا هَضِیمٌ * وَتَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتاً فَارِهِینَ); آیا (شما فکر مى کنید) همیشه در نهایت امنیّت در نعمت هایى که این جاست مى مانید، در میان باغ ها و چشمه ها; در میان کشتزارها ونخل هایى که میوه هایش شیرین و رسیده است؟! و از کوهها خانه هایى مى تراشید، و در آن به عیش ونوش مى پردازید».(8) این نعمت ها موقّت و گذراست. از آن به طور صحیح استفاده کنید، و قدر آنها را بدانید و شکرش را بجا آورید.
سپس به نحوه شکرگذارى از نعمت هاى فراوانى که در اختیار داشتند اشاره مى کند:
«(فَاتَّقُوا اللهَ وَأَطِیعُونِ * وَلاَ تُطِیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِینَ * الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِى الاَْرْضِ وَلاَ یُصْلِحُونَ); پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید. و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید. همان کسانى که در زمین فساد مى کنند و اصلاح نمى کنند».(9)
سخنان حضرت صالح(علیه السلام) در دل همچون سنگ قوم ثمود اثر نکرد و تسلیم حق نشدند، بلکه انگشت اتّهام به سمت آن پیامبر خدا گرفتند، که به دو نمونه آن در آیات ذیل اشاره شده است. توجّه فرمایید:
«(قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِینَ * مَا أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا فَأْتِ بِآیَة إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ); گفتند: (اى صالح!) تو از افسون شدگانى (و عقل خود را از دست داده اى) تو فقط بشرى همچون مایى; اگر راست مى گویى معجزه و نشانه اى بیاور!».(10)
ابتدا پیامبرى او را انکار کرده و آن حضرت را بشرى همچون خود پنداشتند، سپس پا را فراتر گذاشته و نسبت سحر و جادوا به آن حضرت داده، و سخنان آن حضرت را نتیجه سحر و جادو خواندند، و از آن حضرت خواستند براى صدق ادعایش معجزه اى بیاورد.
طبق آنچه در روایات آمده(11)، قرار شد بت پرستان به همراه بتهاى خود، و حضرت صالح(علیه السلام) با توکّل بر خداى خود، به دامنه کوه بروند و هر کدام از خداى خود تقاضایى کنند تا آن را اجابت کند. در یک سو نمایندگان قوم ثمود به همراه 72 بت خود، و در سوى دیگر حضرت صالح به همراه تعداد انگشت
شمارى از مؤمنین به آیینش ایستاده بودند. حضرت صالح(علیه السلام) به آنها فرمود: از بتهایتان چیزى بخواهید».بت پرستان در مقابل بت هاى خود زانو زدند و از آنها تقاضایى کردند، امّا جوابى نشنیدند، در دعاى خود اصرار ورزیدند و گفتند: «آبروى ما در خطر است. عمریست که شما را مى پرستیم و براى حفظ شما هزینه ها کرده ایم، اکنون دعایمان را اجابت کنید و ما را نزد صالح سرافکنده نسازید!» امّا باز هم جوابى نگرفتند. هرچه اصرار و التماس و تضرّع و زارى بیشتر شد نتیجه کمترى عایدشان شد. حضرت صالح(علیه السلام) فرمود: «کارى از آنها ساخته نیست بى جهت اصرار نکنید و خودتان را خسته ننمایید». نوبت حضرت صالح(علیه السلام)شد. بت پرستان گفتند: «از خداوند بخواه دل کوه را بشکافد و شترى قوى پیکر خارج شود». حضرت دست ها را به دعا بلند کرد و همان چیزى که آنها خواسته بودند را از خداوند خواست ناگهان کوه شکافته شد و شترى قوى پیکر و به دنبالش بچّه شترى از کوه خارج شد. آیات ذیل مسائل مربوط به این معجزه را بیان کرده است. توجّه فرمایید.
«(قَالَ هَذِهِ نَاقَةٌ لَهَا شِرْبٌ وَلَکُمْ شِرْبُ یَوْم مَّعْلُوم * وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوء فَیَأْخُذَکُمْ عَذَابُ یَوْم عَظِیم); گفت: «این ناقه اى است که (معجزه الهى است) براى او سهمى از آب (قریه)، و براى شما سهم روز معیّنى است. هیچ گونه آزارى به آن نرسانید، که عذاب روزى بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!».(12)
امّا آن قوم سرکش ایمان نیاوردند و ناقه صالح را پى کردند. به همین جهت عذاب الهى آنها را فرا گرفت و نابود شدند.
سؤال: چگونه امکان دارد برخلاف قوانین طبیعت، کوه شکافته شود و شترى از دل کوه بیرون بیاید؟
جواب: این کار در برابر قدرت بى نهایت پروردگار کار ساده است. اگر پنجاه سال قبل مى گفتند: «مثلا مى توان ذرّه اى از پوست انسان را در شرایط خاصى پرورش داد، تا پس از مدّتى تبدیل به یک انسان کامل شود» هیچ کس باور نمى کرد. امّا اکنون که علم شبیه سازى پیشرفت کرده، انسان به این باور رسیده که در هر قعطه اى از بدن انسان تمام ویژگیها و صفات یک انسان کامل وجود دارد. بنابراین، هیچ چیز در مقابل قدرت خدا غیر ممکن و نشدنى نیست، و بیرون آوردن شتر از دل کوه، براى او کارى ساده است.


(1). سوره شعراء، آیه 141.
(2). سوره شعراء، آیه 142.
(3). سوره شعراء، آیه 143.
(4). بحار الانوار، ج 11، ص 67، ح 21.
(5). بحار الانوار، ج 78، ص 258، ح 144، شبیه این روایت، در بحار الانوار، ج 75، ص 114 از امام سجّاد(علیه السلام)نیز نقل شده است.
(6). سوره شعرا، آیه 144.
(7). سوره شعرا، آیه 145.
(8). سوره شعراء، آیات 146-149.
(9). سوره شعراء، آیات 149-152.
(10). سوره شعراء، آیات 153 و 154.
(11). البرهان فى تفسیر القرآن، ج 3، ص 116، ح 5132.
(12). سوره شعراء، آیه 155 و 156.

 

خاورمیانه مهد پیامبران الهى تفسیر آیات اصحاب الحجر
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma