خرافه و خرافه پرستى

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
داستان یاران
مبارزه اسلام با فال بد اصحاب الرّس در کلام مولى امیرالمؤمنین(علیه السلام)


اصحاب الرّس ـ همچون همه بت پرستان ـ دچار افکار خرافى و بى اساس بودند و لذا به پرستش درخت صنوبر پرداختند. با توجّه به این که متأسّفانه افکار و اعمال خرافى در عصر و زمان ما هم رواج دارد، هرچند شکل آن متفاوت شده، لازم است در مورد این پدیده شوم و آثار و عوارض و پیامدها و راه مبارزه با آن مطالبى تقدیم شما خوانندگان صمیمى گردد، تا خداى ناکرده گرفتار آن نشوید.
 
1. تعریف خرافه
به هر کار غیر عقلایى و غیر منطقى که نه پشتوانه وحى آسمانى داشته باشد، و نه عقل سالم آن را اجازه دهد خرافه گفته مى شود. با این معیار مى توان حقیقت را از خرافه جدا کرد، و گرفتار خرافه نشد.
 
2. مصادیقى از خرافه پرستى
الف) خرافه بت پرستى
مهمترین خرافه در طول تاریخ بشر بت پرستى بوده، و پیامبران الهى سخت با آن مبارزه کرده اند. بت پرستى اشکال مختلفى داشته، که مهمترین آنها به شرح زیر است:
1. برخى از اقوام، بت ها و مجسّمه هایى از چوب، سنگ و گاه خرما درست کرده، و به عبادت و پرستش آن مى پرداختند. این گونه بت ها را گاه به شکل انسان و گاه حیوان و مانند آن درآورده و در مقابل آن سجده مى کردند. جالب این که در زمان قحطى و خشکسالى بت هاى خرمایى خویش را مى خوردند!
2. برخى از اقوام درختان را مى پرستیدند، مثل اصحاب الرّس که به پرستش درخت صنوبر مشغول بودند.
3. گروه دیگرى از بت پرستان بودند که مجسّمه هایى از فلزات گرانبها ساخته و آن را مى پرستیدند. هنگامى که حضرت موسى(علیه السلام) براى دریافت الواح به کوه طور رفت و مدّت مأموریّت سى روزه اش تبدیل به چهل روز شد، سامرى از غیبت طولانى آن حضرت سوء استفاده کرد و زیورآلات مردم را جمع نمود و آنها را آب کرد، و با آن گوساله اى طلایى ساخت، و بنى اسرائیل که با دیدن طلا دست و دلشان مى لرزید به پرستش آن پرداختند و در مقابلش سجده کردند.
4. عدّه اى از بت پرستان، فرشتگان یا اجنّه را مى پرستیدند، همان طور که در آیه شریفه 41 از سوره سبأ مى خوانیم: «(بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ) بلکه جن را پرستش مى کردند»
5. اجرام آسمانى از دیگر بتهایى بوده که در برهه اى از تاریخ مورد پرستش برخى خرافه پرستان قرار گرفته است. در عصر حضرت ابراهیم(علیه السلام) علاوه بر بتهاى سنگى و چوبى، خورشید و ماه و ستارگان نیز معبود عدّه اى از مردم واقع شدند.
6. عدّه اى از مردم برخى حیوانات زنده را مى پرستیدند و هنوز هم مى پرستند. هنوز در هندوستان جمع زیادى گاوپرست وجود دارد. گاو نزد آنها به قدرى مقدّس است که اگر در کوچه و خیابان قدم بزند کسى حق ندارد مزاحمش شود. و حتّى اگر در وسط خیابان توقّف کند و یا بخوابد، باید تمام وسایل نقلیّه توقّف کنند و هیچ کس حق ندارد بوق بزند، تا هر زمان گاو به میل خود خیابان را ترک کرد آنها به مسیرشان ادامه دهند.
7. یکى دیگر از اشکال بت پرستى، پرستش انسان بوده است. فرعون به حضرت موسى(علیه السلام) گفت:
«(قَالَ لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلَهاً غَیْرِی لاََجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ); (فرعون خشمگین شد و) گفت: اگر معبودى غیر از من برگزینى، مسلماً تو را از زندانیان قرار خواهیم داد».(1) و در جاى دیگر فریاد (أَنَا رَبُّکُمُ الاَْعْلَى)(2) سر داد و خود را خداى خدایان کوچک و بزرگ خواند. نمرود نیز چنین ادّعایى داشت، و لذا در پاسخ حضرت ابراهیم(علیه السلام)که فرمود: «(رَبِّی الَّذِی یُحْیِى وَیُمِیتُ); خداى من آن کسى است که زنده مى کند و مى میراند».(3) گفت: «من نیز زنده مى کنم و مى میرانم» سپس دو زندانى (محکوم به مرگ) را حاضر کرد یکى را گردن زد و دیگرى را آزاد کرد. سپس حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: «(فَإِنَّ اللهَ یَأْتِى بِالشَّمْسِ مِنْ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِى کَفَرَ); خداوند خورشید را از افق مشرق مى آورد (اگر راست مى گویى) تو آن را از مغرب بیاور!» مرد کافر مات و مبهوت و وامانده شد.
خلاصه این که در برهه اى از تاریخ انسان نیز مورد پرستش قرار گرفته است.
8 . شیطان پرستى نوع جدیدى از بت پرستى است که اخیراً مطرح شده است. اینها در واقع هوا پرستند، و چون مایلند کاملاً آزاد باشند و دست به هر کار زشتى بزنند به شیطان پرستى روى آورده اند.
خلاصه این که در طول تاریخ هر گروهى بتى داشته، و به پرستش آن مشغول بوده اند و انبیا و اولیا زحمات طاقت فرسایى براى مبارزه با بت پرستى و از میان بردن آن کشیده اند.
 
ب) خرافه هولوکاست!
علاوه بر خرافه بت پرستى که از بزرگترین خرافه هاست، خرافه هاى متعدّد دیگرى در زمان هاى گذشته و در عصر و زمان ما وجود داشته و دارد. حتّى در عصر حاضر که عصر پیشرفت و تمدن نوین جهانى نامیده شده، از اروپایى ها و آمریکایى ها خرافه هاى عجیبى نقل شده است. یکى از خرافه هاى نوظهور داستان «هولوکاست» است. معتقدان به این خرافه مى گویند: «هیتلر جنایتکار شش میلیون یهودى را در کوره هاى آدم سوزى سوزانده است. و مردم دنیا باید این داستان را باور کنند و هرکس آن را انکار کند زندانى مى شود! جالب این جاست که بسیارى از مردم آمریکا و اروپا این دروغ بزرگ عصر حاضر را پذیرفته اند! امّا باید به اینها گفته شود، این سخن غیر منطقى و دور از عقل است. طبیعى است که یک مسأله تاریخى باید تحت مطالعه قرار گیرد و درباره آن تحقیق شود. اگر واقعاً هیتلر چنین جنایت بزرگى مرتکب شده، محکوم گردد، و اگر چنین نبوده و صهیونیست ها براى مظلوم نمایى دست به ساختن این دروغ بزرگ زده اند، آنها محکوم گردند. کدام منطق مى گوید کسى که در این زمینه تحقیق مى کند باید زندانى شود؟ آیا این مسأله در میان همه مسائل تاریخى تافته جدا بافته است که سخن گفتن پیرامون آن ممنوع است و همه مردم بالاجبار و بدون تحقیق باید آن را بپذیرند؟!
 
ج) خرافه اى به نام آزادى!
خرافه دیگر عصر و زمان ما «آزادى» است. اخیرا بعضى از کشیش هاى مسیحى اعلان کرده اند که قصد دارند در روز یازدهم سپتامبر در یک جا جمع شوند و قرآن مسلمانان را آتش بزنند! آیا معناى آزادى آتش زدن قرآن مسلمانان است؟ آیا معناى آزادى توهین به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و جریحه دار کردن قلوب یک میلیارد و چهارصد میلیون مسلمان است؟! یا آزادى باید در مسیر علم، تقوا، حقیقت، صداقت و مانند آن به کار گرفته شود.
د) خرافه هایى در مسائل مذهبى
متأسّفانه یک سلسله خرافه در مسائل مذهبى نیز به وجود آمده است. ما نباید اجازه دهیم مسائل اسلامى با خرافه آمیخته گردد، که این کار اساس دین و مذهب را زیر سؤال مى برد. از جمله این خرافه، خرافه هایى است که در مسائل عزادارى دیده مى شود. مثلا جوانى کنار دیوار سنگى یا سیمانى نشسته، و سرش را مرتّب به دیوار مى کوبد! این مطلب در کجاى مذهب آمده است؟ آیا حضرت ابى عبداللّه روحى فداه راضى به این کار هستند؟ یا گفته مى شود که در بعضى مناطق مقدارى شیشه را خرد کرده، سپس آن را غربال مى کنند بعد بچّه هاى کوچک را لخت و برهنه نموده، بر روى خرده شیشه ها مى غلطانند! چه کسى و کجا امام حسین(علیه السلام)یا دیگر ائمه(علیهم السلام)اجازه چنین کارى را داده اند؟ و خرافه هاى دیگرى که عزادارى ها را آلوده کرده و از آن اطّلاع دارید و داریم. بى شک عزادارى امام حسین(علیه السلام) مایه عظمت اسلام و شکوه مذهب و اعتلاى شیعیان است، ولى باید عارى از هرگونه خرافه باشد، و به شکل منطقى و عقلایى برگزار شود.
 
هـ) کشتن فرزندان!
عرب جاهلى فرزندان خود را مى کشت; گاه پسران و گاه دخترانش را. و براى توجیه این کار فوق العاده زشتى که هیچ انسانى حاضر به انجام آن نیست، سه دلیل خرافى ذکر مى کرد:
1. در یکى از جنگها دختران قبیله اى به دست قبیله دیگر اسیر شد. آنها همانجا ازدواج کرده، صاحبان فرزندانى شدند، پس از آتش بس و برقرار شدن صلح، از دختران خود خواستند که به قبیله خود بازگردند، امّا چون آنها ازدواج کرده و فرزندانى داشتند ترجیح دادند در همان قبیله نزد همسر و فرزندانشان بمانند. این مساله بر پدران دختران سنگین آمد، زیرا هر کجا که مى نشستند به آنها مى گفتند که ناموستان در قبیله دشمن زندگى مى کند! آنها براى این که در آینده با چنین مشکلى مواجه نشوند تصمیم گرفتند هر زمان خداوند به آنها دختر داد او را زنده به گور کنند. این، یکى از توجیهات کشتن فرزندان توسّط عرب جاهلى بود. راستى که این دلیل، دلیلى بى معنا و خرافه اى بى اساس، براى جنایتى هولناک و وحشتناک آن هم نسبت به جگرگوشه هایشان است. خداوند متعال در آیه شریفه 58 و 59 سوره نحل به این مطلب اشاره کرده و مى فرماید:
«(وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالاُْنثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَهُوَ کَظِیمٌ * یَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیُمْسِکُهُ عَلَى هُون أَمْ یَدُسُّهُ فِى التُّرَابِ أَلاَ سَاءَ مَا یَحْکُمُونَ); و هنگامى که به یکى از آنها بشارت دهند دختر نصیب تو شده، صورتش (از ناراحتى) سیاه و به شدّت خشمگین مى گردد. به خاطر بشارت بدى که به او داده شده، از قوم و قبیله خود پنهان مى شود; (و نمى داند) آیا آن (دختر) را با قبول ننگ نگهدارد، یا (زنده) در خاک پنهانش کند؟! آگاه باشید که بد حکم مى کنند!».
2. توجیه خرافى دیگر آنها این بود که وقتى بچّه هاى ما زیاد شوند و به خاطر درآمد کم نتوانیم آنها را اداره کنیم، با دست خود فرزندان اضافى را مى کشیم تا فکرمان راحت باشد! آیا این سخن، سخنى خرافه و بى اساس نیست؟ آیا این تفکر، شکّ و تردید در رازقیّت خداوند متعال محسوب نمى شود؟ مگر هنگامى که در شکم مادر بود خداوند روزى اش را نداد؟ مگر زمانى که به دنیا آمد
و قادر بر حفظ آب دهانش نبود خداوند از طریق پستان مادر تشنگى و گرسنگى اش را برطرف نکرد؟ اکنون که قادر بر رفع نیازهاى خود هست، خداوند نمى تواند روزى اش را بدهد؟ این مطلب در آیه شریفه 151 سوره انعام آمده است. توجّه فرمایید:
«(وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ مِّنْ إِمْلاَق نَّحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَإِیَّاهُمْ); فرزندانتان را از (ترس) فقر نکشید; ما شما و آنها را روزى مى دهیم».
3. سومین دلیل خرافى آنها این بود که: ما باید عزیزترین عزیزانمان را فداى بت هاى خود کرده، و در برابر آنها قربانى کنیم. بدین منظور فرزندان خویش را همچون گوسفند در برابر بت سر مى بریدند. خداوند متعال به این کار بسیار زشت و ناپسند آنها، در آیه 140 سوره انعام اشاره کرده است. آن جا که مى فرماید:
«(قَدْ خَسِرَ الَّذِینَ قَتَلُوا أَوْلاَدَهُمْ سَفَهاً بِغَیْرِ عِلْم وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللهُ افْتِرَاءً عَلَى اللهِ قَدْ ضَلُّوا وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ); به یقین کسانى که فرزندان خود را از روى سفاهت و نادانى کشتند، گرفتار خسران شدند; (زیرا) آنچه را خدا به آنها روزى داده بود، بر خود حرام کردند; و بر خدا افترا بستند. آنها گمراه شدند و هدایت نیافتند».
خلاصه این که عرب جاهلى به دلایل خرافى، دختران وپسران خود را مى کشت.
 
و) فال بد
یکى دیگر از خرافات، فال بد زدن است; مثل این که مى گویند: «این عروس خانم، زن شوم و بد قدمى است، به خاطر این که همزمان با آمدنش یکى از بستگان داماد فوت کرد!» در حالى که فوت آن شخص ارتباطى به آمدن عروس ندارد، و او بر اثر ضعف و ناتوانى و پیرى، یا بیمارى فوت کرده است. عرب به فال بد «طیره» مى گوید; چون در ابتدا فال بد مربوط به پرندگان بود. مثل این که اگر کلاغ غارغار مى کرد دلیل بر بدى کارى بود که در دست انجام بود! یا این که مى گفتند اگر جغد پشت بام خانه اى بنشیند، آن خانه ویران مى شود! یا اگر هنگامى که از خانه بیرون مى آمدند پرنده اى از سمت چپ آنها پرواز مى کرد کارى که به دنبالش بودند به انجام نمى رسید، و اگر از دست راست پرواز مى کرد
به فال نیک مى گرفتند و نشانه موفقیّت در آن کار بود. به هر حال، عرب ابتدا فال بد و خوب را در مورد پرندگان به کار مى برد و لذا به آن طیره مى گفتند، سپس آن را در غیر مورد پرندگان هم به کار مى برد. یکى از گرفتارى هاى پیامبران الهى(علیهم السلام)همین مسأله بود، که با آن به مبارزه پرداختند. خداوند متعال در آیه شریفه 131 سوره اعراف مى فرماید:
«(فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَطَّیَّرُوا بِمُوسَى وَمَنْ مَّعَهُ أَلاَ إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ); هنگامى که نیکى (و نعمت) به آنها مى رسید، مى گفتند: «این به خاطر خود ماست» و اگر بدى (و بلا) به آنها مى رسید مى گفتند: «از شومى موسى و کسان اوست» آگاه باشید همه اینها، از سوى خداست; ولى بیشتر آنها نمى دانند».
فال بد زدن حساب و کتاب ندارد، به همه چیز مى توان فال بد زد. به عنوان مثال اروپایى ها مى گویند: «اگر کسى از زیر نردبان عبور کند زندگیش سیاه مى شود» یا «اگر نمکدان از روى میز بیفتد نان ما بریده مى شود یا اگر چاقو به دیگرى هدیه داده شود رفاقت و دوستى آنها قطع مى گردد» خلاصه این که فال بد زدن ابتدا در مورد پرندگان بود، سپس به سایر چیزها هم کشیده شد، و در میان همه ملل وجود دارد.


(1). سوره شعرا، آیه 29.
(2). سوره نازعات، آیه 26.
(3). سوره بقره، آیه 258.

 

مبارزه اسلام با فال بد اصحاب الرّس در کلام مولى امیرالمؤمنین(علیه السلام)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma