قهرمان دغلباز

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
ارمغان خانقاه
سلسله غرباطریقت و رؤساى اهل سنّت

آقاى فاضل: در اینجا مناسب است داستانى را از کافى(1) نقل کنم: «حکم بن مسکین گوید: روزى سفیان ثورى همراه من شد که خدمت امام صادق(علیه السلام) شرفیاب شویم، به درِ خانه حضرت که رسیدیم دیدیم امام سوار مرکب شده و آماده بیرون رفتن از خانه است. سفیان گفت: یا اباعبداللّه، آن خطبه اى را که پیامبر در مسجد خیف ایراد فرمود براى ما بخوانید! حضرت فرمود: بگذار پى کار خود بروم. سفیان اصرار کرد، حضرت به ناچار پذیرفت. خطبه را خواندند و سفیان نوشت... برخى جملات خطبه این بود: «ثَلاثٌ
لایغل عَلَیها قَلبُ إمرَء مُسلِم إخلاصُ العَمَل لِلّهِ وَالنَّصیحَةُ لاِئِمَّةِ المُسلِمینَ وَاللُّزومِ لِجَماعَتِهِم; در سه چیز قلب مسلمان خیانت نمى کند: اخلاص عمل براى خدا، خیرخواهى براى رهبران مسلمین، ملازمت جماعت اسلامى».
نامه را برداشتیم و حرکت کردیم، بعد سفیان گفت: ببینم از این خطبه چه مى فهمیم، گفتم: اى سفیان، امام(علیه السلام) باز تکلیفى به گردنت نهاد که هرگز نتوانى از آن شانه خالى کرد، اخلاص عمل براى خدا که معلوم، امّا خیرخواهى ائمّه مسلمین و ملازمت جماعت آنان مى دانى کدام است؟ آیا ائمّه مسلمین که ما باید خیرخواه آنان باشیم «معاویه»ها و «مروان»ها هستند و جماعت اسلامى «مرجئه»اند که مى گویند اگر کسى اهل نماز و روزه نباشد و از جنابت غسل نکند و با مادر خود زنا کند همین که اهل ایمان باشد باکى بر او نیست، یا «قدریه» که مى گویند آنچه خدا بخواهد نمى شود و آنچه شیطان بخواهد مى شود، یا «حروریه» که از على(علیه السلام) تبرّى جسته، او را تکفیر مى کنند یا «جهمیه» که مى گویند ایمان فقط معرفت است و عملى لازم نیست؟
سفیان گفت: آنها (یعنى ائمّه) چه مى گویند؟ راوى جواب داد امامى که خیرخواهى او بر ما لازم است به خدا سوگند، علىّ بن ابى طالب(علیه السلام) است و جماعتى که ما باید خیرخواه آنان باشیم اهل بیت او هستند. سفیان چون این سخن شنید نامه را گرفت و پاره کرد و گفت: مبادا این داستان را جایى نقل کنى!
ادیب زاده: لابد این هم سرّ خفى و ناگفتنى بوده است!
آقاى فاضل: فیض کاشانى در ذیل این روایت مى گوید: هر صاحب عقلى مى فهمد که سفیان ثورى با این کار از اسلام خارج شد، زیرا خیانت بزرگى کرد و گفتار پیامبر را زیر پا گذاشت.
خلاصه از این روایت و آنچه که قبلا گفتیم و بعداً مى گوییم برمى آید که رهبران تصوّف روى خوشى با ائمّه(علیهم السلام) نداشته اند و اگر تماسى با آنها مى گرفتند از روى ریاکارى بوده است.
آیا بایزید شاگرد امام صادق(علیه السلام) بود
ریاضعلى: عطّار در تذکره مى نویسد: بایزید بسطامى سقّاى خانه امام صادق(علیه السلام) و شاگرد آن حضرت بود. این یعنى چه؟
آقاى فاضل: آقا جان اشتباه نکنید، امام صادق(علیه السلام) سال 148 به شهادت رسید و بایزید سال 261 درگذشت. عمر بایزید را بیش از هشتاد سال ننوشته اند; بنابراین، 113 سال فاصله است، یعنى 32 سال بعد از شهادت امام صادق(علیه السلام) بایزید به دنیا آمد.(2)
ریاضعلى: آقا! در تاریخ دو بایزید داریم یکى معاصر امام صادق(علیه السلام)و دیگرى بعد از آن حضرت، پس این اشکال تاریخى را نباید کرد.
آقاى فاضل: البتّه خودتان نیز قلباً تصدیق دارید که یکى از دو بایزید را که خیالى بیش نیست بن بست اشکال تاریخى به وجود آورده و از این گذشته، چنانچه بایزید شاگردى امام را کرده، معلوم مى شود شاگرد ناخلفى بوده، زیرا حرف هایى که شماها از بایزید نقل مى کنید نمونه آن را در گفتار استادش نمى بینیم.


 (1). کافى، ج 1، ص 404.
(2). تحفة الاخیار و مقدّمه تذکرة الاولیاء عطّار، به قلم محمّدخان قزوینى.
سلسله غرباطریقت و رؤساى اهل سنّت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma