شاخه هاى شک

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 12
نکته: ارکان نفاقارکان کفر و شک

سپس امام(علیه السلام) به سراغ بیان شاخه هاى شک مى رود و مى فرماید: «شک نیز بر چهار پایه استوار است: بر مراء (گفت و گوى بى حاصل)، ترس (از کشف حقیقت) و تردید (در تصمیم گیرى)، تسلیم (خودباختگى)»; (وَالشَّکُّ عَلَى أَرْبَعِ شُعَب(1): عَلَى التَّمَارِى، وَالْهَوْلِ، وَالتَّرَدُّدِ، وَالاِْسْتِسْلاَمِ).
در واقع کسانى که به حق نمى رسند و در کفر مى مانند و غوطهور مى شوند داراى این ضعف ها هستند.
منظور از «مراء» گفت و گو کردن در چیزى است که شک و تردید در آن وجود دارد و به جایى نمى رسد در حالى که «جدال» به معناى گفت و گو کردن توأم با برترى جویى بر طرف مقابل است.
منظور از «هول» ترس و وحشت از روشن شدن حقایق و تصمیم گیرى بر طبق آن است.
«تردد» اشاره به نوعى از وسواس است که به انسان اجازه نمى دهد حق را بشناسد و بر آن استوار بماند.
«استسلام» همان خودباختگى است که هر کس هر چه مى گوید، در برابر آن تسلیم مى شود و به همین دلیل نمى تواند حق را از میان آنها برگزیند و بر آن استوار بماند.
بدین ترتیب، امام(علیه السلام) سرچشمه هاى شک را در چهار چیز خلاصه مى فرماید: عادت کردن به بحث و گفت و گوهاى بى حاصل و آمیخته با لجاجت، ترس از جستجوگرى و تحقیق، وسواس و دودلى، و تسلیم شدن در برابر شبهات و در حالت انفعالى فرو رفتن.
آن گاه امام(علیه السلام) به شرح آثار هر کدام از این صفات سوء چهارگانه مى پردازد و مى فرماید: «آن کس که مراء و گفت و گوى بى حاصل را عادت خود قرار دهد ظلمت و تاریکى شبِ شک او را به روشنایى روزِ یقین نمى رساند»; (فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَیْدَناً لَمْ یُصْبِحْ لَیْلُهُ).
زیرا این عادت زشت و شوم مانع از رسیدن به علم و یقین است و در واقع، حجاب خطرناکى میان او و یقین ایجاد مى کند و بارها کسانى را از نویسندگان یا گویندگان که گرفتار این حالتند دیده ایم که عمر خود را به شک و تردید گذرانده اند.
درباره دومین صفت ذمیمه این گونه اشخاص مى فرماید: «آن کس که از حقایق پیش روى خود وحشت کند (و از تصمیم گیرى صحیح بپرهیزد) به قهقرا باز مى گردد»; (وَمَنْ هَالَهُ مَا بَیْنَ یَدَیْهِ نَکَصَ عَلى عَقِبَیْهِ).
انسان محقق، مخصوصاً در مسائل اعتقادى و آنچه مربوط به مبدأ و معاد است باید حقایقى را که پیش روى او قرار دارد به رسمیت بشناند و بدون ترس و وحشت به جستجوگرى برخیزد تا حرکت به پیش را آغاز کند و اگر در این مورد کوتاهى کند عقب گرد خواهد کرد و آنچه را دارد نیز از دست مى دهد.
درباره سومین مانعِ برطرف ساختن شک مى فرماید: «آن کس که در تردید و دودلى باشد (و در تصمیم گیرى وسواس به خرج دهد) زیر سم شیاطین له مى شود»; (وَ مَنْ تَرَدَّدَ فِی الرَّیْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِکُ الشَّیَاطِینِ).
«سَنابِک» جمع «سُنبُک» به معناى قسمت پیشین سم اسب است و از آنجایى که اسب به هنگام شتاب، بیشتر در حرکت خود روى این قسمت تکیه مى کند این واژه را به هنگام شدت عمل به کار مى برند و به این ترتیب امام(علیه السلام) وسواس و دودلى بى جا را امرى شیطانى شمرده که صاحب آن را به نابودى مى کشاند و این معنا را نیز در افراد وسواسى آزموده ایم که گاه آنها تا آخر عمرشان نتوانسته اند درباره مسئله واضحى مثل خداپرستى تصمیم بگیرند و عقیده اى اختیار کنند.
آن گاه امام(علیه السلام) درباره چهارمین رذیله اخلاقى این گونه افراد مى فرماید: «کسى که در برابر عوامل هلاکت خویش در دنیا و آخرت تسلیم گردد (و به مبارزه بر ضد اسباب شک و شبهه بر نخیزد) در هر دو جهان هلاک خواهد شد»; (وَمَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَکَةِ الدُّنْیَا وَالاْخِرَةِ هَلَکَ فِیهِمَا).
مى دانیم شیاطین جن و انس سعى دارند از طریق شبهه افکنى، افراد را در عقاید دینى خود به شک و تردید بکشانند. اگر انسان در مقابل آنها حالت تهاجم منطقى بگیرد بر آن شبهات غالب مى شود و عقاید حق را مى پذیرد; اما افراد ترسو و بزدل در حالت انفعالى قرار مى گیرند و همچون پر کاهى که در مقابل تندباد قرار گیرد هر روز به سویى کشیده مى شوند و نمى توانند عقیده حق را برگزینند.
مرحوم سیّد رضى پس از پایان این حدیث مى گوید: «بعد از این کلام سخنان دیگرى بوده که ما از بیم اطاله سخن و خارج شدن از هدف اصلى در این باب از آنها صرف نظر کردیم»; (قال الرَّضىُ: وَبَعْدَ هذا کَلامٌ تَرَکْنا ذِکْرَهُ خَوْفَ الاْطالَةِ وَالْخُرُوجَ عَنِ الْغَرَضِ الْمَقْصُودِ فِی هذا الْبابِ).
همان گونه که در آغاز این گفتار حکیمانه آوردیم در منابع دیگر، این حدیث با اضافات فراوانى نقل شده است.(2)
ابن ابى الحدید بعد از ذکر این گفتار حکیمانه مى گوید: بسیارى از عارفان اسلامى تعلیمات خود را از این سخن امام(علیه السلام) گرفته اند و در گفتار جمعى از آنها که مى نگریم مى بینیم که کلمات امام(علیه السلام) در این حدیث شریف مانند ستاره هاى پرنورى در سخنان آنان مى درخشد.
در شرح نهج البلاغه مرحوم شوشترى مى خوانیم که در کتاب التنبیه الکبرى آمده است هنگامى که امام(علیه السلام) ایمان را در پاسخ سؤالى به این صورت جالب و جاذب و مشروح تفسیر فرمود به قدرى در حاضران اثر گذاشت که مردى از آن میان برخاست و سر مبارک امام را بوسید.(3)


(1). نسخه مرحوم سیّد رضى با بسیارى از نسخ دیگر این روایت که در کافى، تحف العقول و خصال، بحارالانوار و تمام نهج البلاغه آمده است تفاوت دارد; در آن نسخه ها «شک» به صورت یک امر مستقل ذکر نشده بلکه یکى از پایه ها و ارکان کفر ذکر شده و آن گاه به ذکر شاخه هاى آن پرداخته شده است در حالى که در نسخه مرحوم سیّد رضى، شک در مقابل کفر و ایمان قرار گرفته که به نظر مى رسد «اربع شعب» به معناى «اربع دعائم» بوده باشد.
(2). براى آگاهى بیشتر به کتاب کافى، ج 2، ص 50 و تحف العقول، ص 162 و خصال، ج 1، ص 231، ح 74 مراجعه فرمائید.
(3). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 12، ص 352.

 

نکته: ارکان نفاقارکان کفر و شک
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma