پیامبران خدا هنگامى که براى دعوت امّتها قیام مى کردند قبل از هر چیز اصرار داشتند آنها را با دو اصل توحید و معاد آشنا کنند. چون تمام اصلاحات در جامعه بشرى منوط به ایمان به این دو اصل است. انسان اگر توجّه داشته باشد که عالم هستى خدایى دارد که عالم الغیب و الشهادة است(1) و در همه جا حضور دارد(2) و ناظر بر همه چیز است(3) و به انسان از رگ گردنش نزدیکتر است(4)، مراقب اعمال و رفتار و کردارش خواهد بود و هر کارى از او سر نمى زد.
همچنین اگر ایمان داشته باشد که این عالم حساب و کتابى دارد(5) و معاد و قیامتى در کار است و براى کارهاى خوب ثواب و نسبت به کارهاى بد مجازات مى شود،(6)اصلاح مى شود و از زشتیها دست برمى دارد.
اگر خلافکاران و سارقان و تبهکاران جامعه مشاهده کنند که چندین پلیس در همه جا مراقب آنهاست و تمام حرکات و سکنات آنها را تحت نظر دارد، دست از پا خطا نمى کنند. همچنین اگر ببینند که پلیس متخلّفان را دستگیر کرده و آنها را تحویل دادگاه داده، و دستگاه قضا با جدّیت به اتّهام آنها رسیدگى نموده و تمام متخلفان را بدون استثناء مجازات مى کند، به خود جرئت تخلّف و سرقت و تبهکارى نمى دهند.
انبیاى الهى مى خواستند این دو اصل را زنده کنند تا مردم به سراغ زشتیها نروند. بنابراین، اگر کسى آلوده گناه شود و مرتکب کار زشتى گردد، یا دچار ضعف در اصل توحید شده، و یا در مسأله معاد مشکل دارد. چون کسى که در هر دو جهت قوى باشد و هر دو اصل را باور دارد بیراهه نمى رود.