شرح و تفسیر

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
مثالهای زیبای قرآن جلد 1
پیام آیه:دورنماى بحث
 

وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَجُلَیْنِ: در این مثال که مشرکان و مؤمنان با یکدیگر مقایسه شده است، خداوند دو نفر را در نظر گرفته است; نفر اوّل - که مثال مشرک است - داراى پنج ویژگى است که بدان اشاره مى شود:

1- «اَحَدُهُما اَبْکَمُ»; اوّلین ویژگى این انسان این است که «ابکم: گنگ» است. عرب براى انسان «لال و گنگ» دو واژه دارد، نخست «اَخْرَص» و دیگرى «اَبْکَم». اخرص به گنگى اطلاق مى شود که در بدو تولّد لال نبوده است، بلکه در طول زندگى بخاطر حادثه اى قدرت سخن گفتن را از دست داده است; ولى به کسانى که از بدوِ تولّد از این نعمت بزرگ الهى محروم بوده اند، «ابکم» مى گویند.

برخى از اهل لغت نیز علاوه بر مطلب مذکور گفته اند: «ابکم به انسان گنگ مادرزادى گفته مى شود که گنگى او سرچشمه اش ضعف قواى عقلانى و عقب ماندگى ذهنى او باشد». بنابراین، «ابکم» کسى است که مغز ناتوانى دارد و بر اثر آن گنگ و لال به دنیا آمده است، که قرآن شخص مشرک را گنگ مادرزاد مى شناساند.

2- «لا یَقْدِرُ عَلى شَىْء»; دومین ویژگى این انسان، این است که توانایى بر هیچ چیز ندارد; هم از نظر جسمى و هم از نظر روحى ضعیف و ناتوان است.

3- «وَ هُوَ کَلٌّ عَلى مَوْلیهُ»; ویژگى دیگر چنین انسانى، عدم استقلال و سربار بودن اوست; یعنى این برده سربار مولایش است. معمولاً، برده داران بردگان خود را براى حل مشکلات خود نگهدارى مى کنند; ولى برده مورد مثال نه تنها کار تولیدى و خدماتى انجام نمى دهد، بلکه تنها مصرف کننده و سربار مولاى خویش است.

4- از عبارت بالا درمى یابیم که چنین شخصى برده است و انسان آزاد نیست. به عبارتى، او تعلّق به دیگرى دارد و از خود هیچ گونه اختیارى ندارد.

5- «اَیْنَما یُوَجِّهْهُ لاَیأتِ بِخَیْر»; آخرین ویژگى او، این است که در پى هر کارى برود شکست خورده و ناکام برمى گردد.

بنابراین، شخص مشرک به فردى مى ماند که:

1- برده است و فاقد اختیار;

2- گنگ و لال است آن هم گنگ مادرزاد;

3- قدرت بر انجام هیچ کارى ندارد;

4- سربار مولاى خویش است;

5- در همه کارهاى خود شکست خورده و ناکام است.

هَلْ یَسْتَوى هُوَ وَ مَنْ...: آیا چنان انسانى با ویژگى هاى پنجگانه اى که ذکر شد، با انسانى که شرح صفات او خواهد آمد، مساوى است؟

انسان دیگر (مؤمن) که به توصیف آن خواهیم پرداخت داراى دو ویژگى ممتاز و بارز است:

1- «یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ»; نخستین ویژگى انسان دوم این است که همواره به عدالت و قِسط امر مى کند; این انسان نه تنها خود عادل است و به عدالت عمل مى کند، بلکه دیگران و جامعه را نیز به عدالت فرامى خواند; یعنى شخصیّتى است داراى مدیریّت و فرماندهى. بدین جهت، مردم را با امر و نهى به عدالت دعوت مى کند.

2- «وَ هُوَ عَلى صِراط مُسْتَقیم»; این انسان علاوه بر آن که عادل است و دیگران را نیز بدین کیش مى خواند، بر جادّه مستقیم و صاف قدم مى گذارد.

عدّه اى خواهان تحقّق عدالت در جامعه هستند; امّا چون از راه صحیح و راست وارد نمى شوند، تئورى عدالت خواهانه آنها سر از ظلم و بیداد درمى آورد. شاید بتوان در میان کمونیست ها چنین افرادى را یافت که واقعاً خواهان اجراى عدالت باشند; لیکن چون راه کج و ناصحیحى را براى تحقّق این امر انتخاب کرده اند، پس از هفتاد سال تبلیغِ کمونیست، سر از ظلم ها و جنایات زیاد و بى سابقه اى درآوردند.

بنابراین، مثل مؤمن، مَثَل انسان عادل و عدالت خواه است که بر راه راست مى رود و مثل کافر و مشرک، مثل برده گنگِ فاقد اختیار و... است.

آیا مؤمن و مشرک مساوى هستند؟ بى شک احدى عدم مساوات این دو را انکار نکرده است.

پیام آیه:دورنماى بحث
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma