شرح و تفسیر

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
مثالهاى زیباى قرآن جلد 2
قبح و زشتى فوق العاده غیبتمعرّفى اجمالى سوره حجرات

«یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» ـ مخاطب این آیه شریفه، مؤمنین هستند. در این آیه، خداوند متعال تمام مؤمنین را از سه کار بر حذر داشته است:

1 ـ «اِجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ اِثْمٌ» ـ اى مؤمنان! از بسیارى از گمان ها پرهیز کنید و گمان و اندیشه بد نسبت به دیگران نداشته باشید; زیرا برخى از گمان ها گناه و معصیت است; زیرا ممکن است گمان تو اشتباه باشد، اگر اشتباه باشد، گناه بزرگى کرده اى.

خداوند مى خواهد همه مؤمنان در محیطى امن و امان زندگى کنند. جانشان، مالشان، آبروى شان محفوظ باشد; نه تنها در جامعه و محیط خارجى این امنیّت وجود داشته باشد، بلکه در محیط افکار و اندیشه ها نیز باید این امنیّت حاکم باشد. وه که این چه دین والایى است!

مرحوم فیض کاشانى حدیث پر محتواى زیر را از حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)نقل مى کند: «اِنَّ اللّهَ حَرَّمَ مِنَ الْمُسْلِمِ دَمَهُ وَ مالَهُ وَ عِرْضَهُ وَ اَنْ یَظُنَّ بِه السُّوء(1); خداوند تعدّى و تجاوز بر چهار چیز از مؤمنان را حرام کرده است: خون و مال و آبرو و این که گمان بد درباره او برند.»

اگر واقعاً همین یک دستور العمل اخلاقى عملى شود، بسیارى از کینه ها، عداوت ها و حسادت ها از بین مى رود; زیرا سرچشمه بسیارى از گناهان سوء ظن است.

سؤال : گمان بد بردن اختیارى نیست تا از آن اجتناب کنیم; مثلا وقتى صحنه اى را مى بینیم ناخودآگاه گمانى در ذهن ما ایجاد مى شود، بنابراین چگونه مى توانیم کارى را که اختیارى نیست ترک کنیم؟

پاسخ : اوّلا باید سعى نمود که اعمال و رفتار دیگران را حمل بر صحّت نموده و آن را توجیه نماییم; یعنى مثلا اگر در ماه رمضان کسى را دیدى که چیزى مى خورد، بگو شاید مریض است یا عذر دیگرى دارد! اگر جوانى را به همراه خانمى در کوچه و خیابان دیدى، بگو شاید از محارم و بستگان اوست! اگر رفتار ناشایستى از شخصى دیدى، بگو شاید بر اثر خستگى و یا ناچارى مرتکب شده است و ...

در برخى از روایات آمده است که تا هفتاد مَحْمِل و شاید و احتمال و توجیه براى آن تصوّر کن(2)، وقتى این شایدها را گفتى، آن گمان بد در ذهنت کم رنگ مى شود.

ثانیاً: اگر گمان بد در ذهن تو مستحکم و پابرجاشد، طبق آن عمل نکن و آن را از محیط فکر و ذهنت به خارج سرایت مده! و همانند گذشته با آن دوستت رفتار کن و از ابراز علاقه ات نسبت به او مکاه.

خلاصه این که اجازه نده گمان بد، در افعال و کردار و برخورد تو تأثیر بگذارد. پس اوّلین صفت رذیله اى که در این آیه شریفه از آن نهى شده است، گمان بد و سوءِظن است.

2 ـ «وَ لا تَجَسَّسُوا» ـ دومین دستورالعمل اخلاقى که در این آیه شریفه آمده، «ترک تجسّس» در کار مردم است.

در لغت عرب هم «تجسّس» داریم و هم «تحسّس» و هر دو به معناى جستجو کردن است; با این تفاوت که تجسّس، جستجو کردن در موارد غیر مجاز و نامشروع، و «تحسّس» به معناى جستجو نمودن در امور مشروع و مجاز است. حضرت یعقوب(علیه السلام) به برادران یوسف(علیه السلام) فرمود: «یا بُنَىَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أخِیهِ; پسرانم! بروید، و از یوسف و برادرش جستجو کنید!(3)»

بنابراین از نظر اسلام تحسّس جایز و مشروع، امّا تجسّس غیر مجاز است.

مردم اسرار و رازهاى پنهانى مختلفى دارند که نمى خواهند دیگران از آن آگاه شوند; جستجو کردن براى کشف امور پنهانى مردم تجسّس غیر مجاز است.

در روایتى آمده است: «اگر کسى با دیگرى صحبت مى کند و در هنگام سخن گفتن، او به چپ و راست خود نگاه مى کند، این سخن سرّ اوست و شنونده حق ندارد آن را افشاء کند!(4)» زیرا افشاء اسرار مردم از بزرگترین گناهان است. اگر اسرار مردم افشاء شود، زندگى دنیا طاقتفرسا و مبدّل به جهنمّى سوزان خواهد شد.

مردم بدون اعتماد به یکدیگر نمى توانند زندگى کنند; تجسّس پایه هاى اعتماد را متزلزل مى کند.

البتّه در برخى موارد، مخصوصاً در کارهاى اطّلاعاتى که اهداف مهم و مشروعى در نظر است ـ مثل این که شخصى مظنون به جاسوسى براى بیگانگان است، یا مظنون به قاچاق موادّ مخدر و مانند آن باشد ـ تجسّس اشکالى ندارد; زیرا اینها تجسّس نیست، بلکه تحسّس محسوب مى شود; ولى این استثناء هاهم باید روى حساب و کتاب باشد، نه این که بى جهت تمام مکالمات تلفنى و گفت و گوهاى مردم را بشنوند و تمام مکاتبات را کنترل کنند.

خلاصه این که، دومین سفارش اخلاقى در آیه مثل، ترک تجسّس است.

3 ـ «وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» ـ سومین سفارش اخلاقى مطرح شده در این آیه، پرهیز از «غیبت» است. هیچ یک از شما پشت سر دیگرى غیبت نکند و پرده از روى اسرار او بر ندارد.

سؤال : این سه گناه چه پیوندى باهم دارند؟ آیا بطور تصادفى در کنارهم ذکر شده اند، یا ارتباطى با یکدیگر دارند؟

پاسخ : انصاف این است که این سه، باهم مرتبطند و هر یک معلول دیگرى است. در برخوردها و معاشرت ها، ابتداء سوءظن حاصل مى شود، اگر بتواند با آن مبارزه نموده و آن را برطرف سازد، باید خدا را شکر نماید و گرنه، آن سوءظن باعث تجسّس در کار دیگران مى شود; در این مرحله نیز اگر با هواى نفس جهاد کرد و بر آن فائق شد، خوشابه حالش و گرنه تجسّس ثمره نامیمونى به نام غیبت خواهد داشت و غیبت معلول تجسّس خواهد بود. بنابراین سوءظن منشأ و علّت تجسّس و تجسّس نیز علّت غیبت مى باشد; و به تعبیر دیگر، غیبت معلول تجسّس و تجسّس معلول سوءظن است.

«اَیُحِبُّ اَحَدُکُمْ اَنْ یَأکُلَ لَحْمَ اَخیِهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ» ـ خداوند متعال پس از این که سه گناه بزرگ اخلاقى گذشته را بیان مى کند و مؤمنان را از آن نهى مى نماید، مثالى براى غیبت ـ که متأسّفانه نقل مجلس غالب مردم است ـ مى زند و مى فرماید که غیبت کردن پشت سریک مسلمان، و پرده برداشتن از سرّ و رازى که دیگران از آن اطّلاعى ندارند، همانند خوردن گوشت مرده برادر است; آیا کسى حاضر است قطعه اى از گوشت بدن برادر مرده اش را جدا کند و بخورد! غیبت نیز شبیه این کار است. علّت این تشبیه آن است که وقتى غیبت دیگرى را مى کند، آبرویش را مى ریزد، ریختن آبروى دیگران همانند بریدن گوشت بدنشان، بلکه گاهى سخت تر از آن است. و از آنجایى که مسلمانان همه برادر یکدیگرند; غیبت هر مسلمانى همانند خوردن گوشت برادر انسان است. تشبیه به انسان مرده نیز از این جهت است که همان طور که چنین انسانى قادر به دفاع از خویش نیست، شخصى که غیبت او مى شود نیز قادر به دفاع از خود نیست; چون در مجلس غیبت حضور ندارد.

عجب مثال گویایى! آیا زشت تر از این ـ خوردن گوشت برادر مرده ـ کار دیگرى تصّور مى شود! آیا یک انسان، حتّى اگر دیوانه باشد، حاضر به انجام چنین کارى مى شود!

قرآن خود پاسخ سؤالات بالا را مى دهد:

«فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُو اللّهَ اِنَّ اللّهَ تَوّابٌ رَحِیمٌ» ـ هرگز کسى حاضر به خوردن گوشت برادر مرده خود نمى شود! پس سزاوار است تقواى الهى پیشه کنید و به سراغ غیبت نروید; بلکه فکر آن را هم نکنید، همانگونه که فکر خوردن گوشت انسان مرده را نمى کنید. تقواى الهى داشته و به دیگران سوء ظن نداشته باشید، تا وادار به تجسّس و کشف رازهاى پنهانى نشوید; تا در نتیجه به افشاء اسرار مردم دست نزنید. اگر قبلا مرتکب این گناهان یا گناهان دیگر شده اید و اکنون به قبح و زشتى آن پى برده اید، به سوى خدا بازگردید و از کارهاى گذشته توبه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است و از گناهان و خطاهاى انسان مى گذرد.


1 . المحجّة البیضاء، جلد 5 ، صفحه 368.
2 . به چنین روایتى از معصومین(علیهم السلام) دست نیافتیم; ولى روایتى بدین مضمون در بحارالانوار، جلد 72، صفحه 196 به نقل از «اُبىّ بن کعب» نقل شده است; قال ابى بن کعب: «اذا رأیتم احد اخوانکم فى خصلة تستنکرونها منه فتأوّلوا لها سبعین تأویلا فان اطمأنّت قلوبکم على احدها و الا فلوموا أنفسکم حیث لم تعذروه فى خصلة سترها علیه سبعون تأویلا و انتم اولى بالانکار على انفسکم منه; هرگاه صفت زشتى از یکى از برادران دینى خود دیدید، براى آن هفتاد توجیه درست کنید. اگر دلتان به یکى از این توجیه ها آرام گرفت که هیچ و گرنه خودتان را ملامت کنید که با هفتاد توجیه هنوز بدبینى شما از بین نرفته است; پس شما سزاوارتر به عتاب و انکار هستید». هرچند بعید نیست که ابىّ بن کعب این روایت را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) شنیده باشد، مخصوصاً که مضمون بسیار جالبى دارد که عادتاً از غیر معصوم صادر نمى شود. البته روایات فراوانى داریم که دلالت بر توجیه و حمل بر صحت نمودن کارها و گفتار مؤمنان دارد; امّا کلمه «هفتاد بار» در آنها نیامده است. به عنوان نمونه، به بحارالانوار، جلد 71، صفحه 187 و جلد 72، صفحه 196 و جلد 75 صفحه 33 و 251، رجوع کنید; این روایات عمدتاً از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) نقل شده است.
3 . سوره یوسف، آیه 87 .
4 . المحجّة البیضاء، جلد 5، صفحه 237 .
قبح و زشتى فوق العاده غیبتمعرّفى اجمالى سوره حجرات
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma