4 ـ پشتوانه الهى

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
اخلاق در قرآن جلد 1
نکته3 ـ پشتوانه شخصیّت ـ

درست است که هر یک از پشتوانه هاى گذشته براى سوق دادن به سوى مسائل اخلاقى نقشى دارد، ولى همان گونه که در تحلیلها اشاره شد بعضى از این پشتوانه ها خالى از جنبه هاى انحرافى نیست; مانند پشتوانه سودجویى و منفعت طلبى که در همه حال راه خود را طى مى کند، گاه در مسیر مسائل اخلاقى سیر مى کند و در پاره اى از اوقات از آن جدا می شود.

بعضى دیگر از این پشتوانه ها گرچه چنین نبوده ولى قدرت نفوذ آن محدود و آمیخته با کاستیها و نارسائیها و احیاناً خطا و اشتباه هست.

تنها انگیزه نیرومند و مؤثّر و خالى از خطا و اشتباه و هرگونه کاستى براى مسائل اخلاقى، انگیزه الهى است که از منبع وحى سرچشمه مى گیرد.

در اینجا فضائل اخلاقى به عنوان ابزارى براى نیل به سودجویى و منفعت طلبى محسوب نمى شود، و وسیله اى براى رفاه اجتماعى نیست (هر چند اخلاق بطور قطع هم مایه آرامش و آبادانى و رفاه است و هم تأمین کننده منافع مادّى).

در اینجا اصالت با انگیزه هاى معنوى است; و به تعبیر روشنتر، ذات پاک خداوند که کمال مطلق و مطلق کمال است، و جامع جمیع صفات جمال و جلال مى باشد، محور اصلى شمرده مى شود، و هر انسانى مى کوشد خود را به آن کمال مطلق نزدیک کند، و پرتوى از اسماء و صفات او را در درون جان خود زنده نماید; روز به روز به او نزدیکتر و شبیه تر شود (هر چند ذات پاکش از هرگونه شبیه و مانند واقعى منزّه است); و در این مسیر که به سوى بى نهایت مى رود، هیچ حدّ و مرزى از کمال را به رسمیّت نمى شناسد; وجود او مملوّ از عشق به خدا یعنى کمال مطلق مى شود، و انوار ذات و صفات او وجودش را روشن مى سازد، بطورى که هر لحظه فضیلت و کمال برتر و بالاترى را طالب است; نه در قید منافع مادّى است، نه اخلاق را براى شخصیّت مى خواهد و نه تنها وجدان انگیزه اوست، بلکه انگیزه اى برتر و بالاتر از همه اینها دارد.

او معلومات خود را گذشته از عقل و وجدان، از وحى آسمانى مى گیرد و ارزشهاى راستین را از دروغین در پرتو آن جدا مى سازد، و با ایمان و یقین کامل و خالى از هرگونه تردید و تزلزل در این راه گام برمى دارد.

در این زمینه قرآن راهنماى خوبى است:

قرآن مجید به روشنى اعمال اخلاقى را زائیده ایمان به خدا و روز قیامت مى شمرد و در بسیارى از آیات «عمل صالح» پشت سر ایمان و به عنوان ثمره درخت ایمان آمده است.

 ایمان را به درخت پربار و پاکیزه اى تشبیه مى کند که ریشه هاى بسیار محکم آن در اعماق جان انسان فرورفته و شاخ و برگش به آسمان کشیده شده و همواره پر از میوه هاى شاداب است.

در یک اشاره زیبا مى فرماید: «اَلَمْ تَرَکَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَة طَیِّبَة اَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِى السَّماءِ ـ تُؤْتى اُکُلَها کُلَّ حین بِاذْنِ رَبِّها; آیا ندیدى چگونه خداوند کلمه طیّبه را به درخت پاکیزه اى تشبیه کرده که ریشه آن ثابت و شاخه آن در آسمان است ـ و در هر زمان میوه هاى خود را به فرمان پروردگار مى دهد.»    (سوره ابراهیم، آیه 24 و 25)

بدیهى است درختى که ریشه هاى آن در اعماق قلوب است و شاخه هایش از تمام اعضاى انسان سربرآورده و در آسمان زندگى او پرکشیده درختى است پربار که هرگز خزانى ندارد، و طوفانها نمى تواند آن را از ریشه برکند.(1)

در سوره «والعصر» همین معنى با تعبیر دیگرى آمده است، آنجا که همه انسانها را در زیان و خسران مى بیند، و تنها کسانى را استثنا مى کند که در درجه اوّل، ایمان دارند و سپس عمل صالح، و از حقّ دفاع مى کنند و به صبر و استقامت توصیه مى نمایند. (وَالْعَصْرِ اِنَّ الاِْنْسانَ لَفِى خُسْر ـ اِلاَّ اَلَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَتَواصَوْا بِالْحَقِّ وَتَواصَوْا بِالصَّبْرِ).

همین معنى با تعبیر جالب دیگرى در آیه 21 سوره «نور» آمده، مى فرماید: «وَلَوْلا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مازَکى مِنْکُمْ مِنْ اَحَد اَبَداً وَلکِنَّ اللّهَ یُزَکِّى مَنْ یَشاءُ; اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود هیچیک از شما هرگز تزکیه نمى شد، ولى خداوند هر که را بخواهد (و شایسته بداند) تزکیه مى کند.»

بنابراین، پاکى اخلاق و عمل و تزکیه کامل انسان جز در سایه ایمان به خدا و رحمت او ممکن نیست.

همین معنى با تعبیر دیگرى در سوره «اعلى» دیده مى شود، مى فرماید: «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّى ـ وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلىّ; به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد. و (آن که) نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند!»    (سوره اعلى، آیه 14 و 15)

مطابق این آیات، تزکیه اخلاقى و عملى رابطه نزدیکى با نام پروردگار و نماز و نیایش او دارد; اگر از آن مایه بگیرد، ریشه دار و پر دوام خواهد بود، و اگر به اصول دیگرى متّکى شود سست و کم محتوا خواهد بود.

در آیه 93 سوره «مائده» رابطه قوىّ تقوا و اعمال اخلاقى با ایمان به طرز جالبى منعکس شده است، مى فرماید: «لَیْسَ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ جُناحٌ فى ما طَعِمُوا اِذا ما اتَّقَوا وَآمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَو وَاَحْسَنُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ; بر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند گناهى در آنچه خورده اند نیست; اگر تقوا پیشه کنند و ایمان بیاورند و اعمال صالح انجام دهند، سپس تقوا پیشه کنند و ایمان آورند، سپس تقوا پیشه کنند و نیکى کنند، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»

در این آیه شریفه، گاه تقوا مقدّم بر ایمان و عمل صالح ذکر شده، و گاه مؤخّر از آن، و گاه مقدّم بر احسان، این به خاطر آن است که تقواى اخلاقى و عملى در یک مرحله، قبل از ایمان است، و آن آمادگى براى پذیرش حق و احساس مسؤولیّت براى جستجوى آن است.

سپس هنگامى که حق را شناخت و به آن ایمان آورد، مرحله عالیترى از تقوا بر وجود او سایه مى افکند و سرچشمه انواع نیکوکاریها مى شود.

و به این ترتیب، رابطه تنگاتنگى که میان «ایمان» و «تقوا» است روشن مى شود.

کوتاه سخن این که، قویترین و عالیترین پشتوانه اخلاق، ایمان به خدا و احساس مسؤولیّت در پیشگاه اوست. ایمانى که فراتر از مسائل مادّى است و با چیزى نمى توان آن را مبادله کرد، همه جا با انسان است و لحظه اى از او جدا نمى شود، و همه چیز در برابر آن کوچک و کمرنگ است.

به همین دلیل، قویترین چهره هاى اخلاق که ایثار و فداکارى را در حدّ اعلى داشته است، در زندگانى اولیاء اللّه مشاهده مى کنیم.

و نیز به همین دلیل، در جوامع مادّى که همه چیز با معیار منافع شخصى سنجیده مى شود، مسائل اخلاقى بسیار کمرنگ است، و غالباً در مواردى رسمیّت دارد که در طریق همان منافع شخصى است; حسن خلق، ادب، امانت، درستکارى، وفا و سخاوت، همه تا آنجا ارزش دارد که بتواند سود مادّى بیشترى را جلب کند و آنجا که سود مادّى به خطر افتاد، همه اینها رنگ خود را مى بازند!

پدر و مادر که در سنین بالا قدرت سوددهى ندارند بکلّى فراموش مى شوند، و آنها را به مراکز نگهدارى سالمندان مى فرستند تا در انتظار مرگ روز شمارى کنند!

فرزندان به محض این که توانایى بر کارى پیدا کنند، از خانه بیرون فرستاده مى شوند، نه براى این که استقلال اقتصادى پیدا کنند، بلکه براى این که همیشه فراموش شوند.

همسران نیز تا آنجا شریک زندگى و مورد علاقه اند که سود و لذّت مادّى بیافرینند; درغیر این صورت، فراموش مى شوند; و به همین دلیل،طلاق دراین کشورهابیداد مى کند!

در مکتبهاى مادّى که براى اخلاق پشتوانه الهى وجود ندارد، استقبال از شهادت در مسیر آرمانهاى والا، نوعى حرکت انتحارى و بى معنى است! و سخاوتهایى که سبب بخشش اکثر اموال انسان مى گردد، نوعى جنون محسوب مى شود! عفّت و پارسایى، ضعف نفس، و زهد و بى اعتنایى به زرق و برق عالم مادّه، دلیل بر ناآگاهى و ساده لوحى است.

قدرتهاى برخاسته از این جوامع و سران این کشورها، بهترین نمونه هایى هستند که معیار اخلاق را در این جوامع نشان مى دهند.

برخورد دو گانه و چند گانه با مسائل مربوط به «حقوق بشر» از سوى این قدرتها، بسیار وحشت انگیز است، آنجا که حقوق انسانها گوشه اى از منافع آنها را به خطر مى اندازد، بکلّى فراموش مى گردد و این ارزش والا در پاى منافع آنان قربانى مى شود.

خطرناکترین جنایتکاران و متجاوزان بر حقوق انسانها در اینجا افرادى دوست داشتنى مى شوند; و بعکس، انسانهاى پاک و از هر نظر منزّه که به دفاع از حقوق بشر بپاخیزند، امّا بخشى از منافع مادّى آنها را به خطر بیندازند، در نظر آنها به صورت شیطانهایى در مى آیند که به هر وسیله ممکن باید سرکوب شوند.

به همین دلیل، در زمان واحد، در یک گوشه اى از دنیا، مدافع سرسخت دموکراسى و حاکمیّت ملّتها هستند، و درست در همان زمان، در گوشه اى دیگر مدافع سرسختِ بدترین دیکتاتوریها! همه اینها به خاطر آن است که اصل اساسى براى آنان چیزى جز منافع مادّى و سود شخصى نیست، و اخلاق نزد آنها تکیه گاه روشنى ندارد.

نکته دیگرى که در اینجا شایان دقّت است، این است که سودجویان مادّى تنها به زمان و مکان خود مى نگرند، گذشتگان چه کردند و آیندگان چه خواهند کرد، براى آنها مفهومى ندارد، مگر این که رابطه اى با زندگى فعلى آنها پیدا کند; منطق آنها این است: هنگامى که ما نباشیم دنیا را آب بگیرد یا بماند چه تفاوتى مى کند؟

ولى خداپرستان با اعتقاد به زندگى پس از مرگ، و دادگاه عدل الهى در قیامت، بر این باورند که اگر آثار نیکى از خود به یادگار بگذارند و انسانهاى نیازمند از آن بهره مند گردند، هر چند بعد از هزاران هزار سال باشد، برکات معنوى آن، به آنها در جهان دیگر مى رسد; بنابراین، آنها نه تنها وجودى مفید براى امروزند، که براى فردا و هزاران سال دیگر نیز فکر مى کنند.

حدیث معروف پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که مى فرماید: «اِذا ماتَ الْمُؤمِنُ اِنْقَطَعَ عَمَلُهُ اِلاّ مِنْ ثَلاث: صَدَقَة جارِیَة، اَوْ عِلْم یُنْتَفَعُ بِهِ اَوْوَلَد صالِح یَدْعُوْ لَهُ; هنگامى که مؤمن از دنیا مى رود، عملش قطع مى شود مگر از سه چیز: صدقات جاریه (اموالى که به صورت موقوفه و مانند آن در آمده و مردم دائماً از آن استفاده مى کنند) و علوم و دانشهایى که انسانها از آن سود مى برند و فرزند صالحى که براى او دعا مى کند.»(2)

به این ترتیب، ایمان به جهان دیگر سبب کارهاى اخلاقى مهمّى مانند باقى گذاشتن صدقات جاریه و آثار علمى مفید، و فرزندان صالح مى شود، در حالى که این امور در مکتب سودپرستان مادّى هیچ کدام مفهوم درستى ندارد.

مرحوم شهید «مطهّرى» در کتاب «فلسفه اخلاق» خود، بعد از آن که خودپرستى را به سه شاخه تقسیم مى کند (خودى خود، خودى خانواده و خودى ملّى) و همه اینها را نوعى خودپرستى که تضاد با اخلاق دارد مى شمرد، سخنى از «گوستاولوبون» در کتاب معروفش «تمدّن اسلام و عرب»، با تلخیص نقل مى کند که براى تکمیل این بحث مفید است.

او درباره این که چرا ملل مشرق زمین از تمدّن غرب آن طور که باید استقبال نمى کنند، عللى ذکر مى کند: نخست این که آنها آمادگى براى این کار ندارند; دوم این که زندگى ما با وضع زندگى آنها متفاوت است، زندگى آنها ساده است و ما نیازهاى مصنوعى براى خود درست کرده ایم، سپس مى افزاید که به نظر مى رسد ما این را کتمان مى کنیم که طرز رفتار ظالمانه اى که ملل غرب نسبت به آنها روا داشته اند (عامل مهمّ دیگرى است).

پس از آن، اشاره به مظالمى که غربیها در آمریکا، اقیانوسیه و چین و هند کرده اند مى کند، مخصوصاً روى داستان جنگ معروف به «جنگ تریاک» تکیه مى کند که انگلیسیها براى این که به مردم چین مسلّط شوند تصمیم گرفتند تریاک را بر آنها مسلّط کنند، تا قدرت مقاومت آنها درهم بشکند، چینى ها متوجّه شدند که دشمن چه بلایى مى خواهد بر سر آنها بیاورد، قیام کردند و خود را آماده دفاع نمودند، ولى سرانجام انگلیسى ها با شلیک گلوله هاى توپ بر آنها غالب شدند و تریاک را در میان آنها رواج دادند، و طبق آمار هر سال ششصدهزار نفر (در آن زمان) به خاطر تریاک رهسپار دیار عدم مى شدند!(3)

آرى! هنگامى که اخلاق از پشتوانه «ایمان و ارزشهاى معنوى» برخوردار نباشد هر جا در برابر «منافع شخصى» قرار گرفت، عقب نشینى مى کند!


1. مفسّران در تفسیر این آیه، و این که منظور از این «شَجره طیّبه» چیست؟ و آیا چنین تشبیهى وجود خارجى دارد یا نه؟ گفتگوى بسیار کرده اند، گاه گفته اند شجره طیّبه همان کلمه لااِلهَ اِلاّ اللّهُ است، و گاه آن را به اوامر الهى، و گاه به ایمان تفسیر کرده اند، که همه اینها در واقع به یک حقیقت باز مى گردد.   و نیز در این که چنین درختى که ریشه هاى آن در اعماق زمین، و شاخه هاى آن در آسمانها، و همیشه داراى میوه باشد، وجودخارجى دارد یا نه، سخن بسیار گفته اند.   ولى نباید فراموش کنیم که لازم نیست هر تشبیهى در تمام جهاتش وجود خارجى داشته باشد، مثلا مى گوئیم قرآن همچون آفتابى است که هرگز غروب ندارد، به یقین در خارج آفتابِ بى غروب وجود ندارد، بنابراین، منظور فقط تشبیه قرآن به وجود آفتاب است; ولى ویژگیهاى این آفتاب ممکن است با آنچه در خارج دیده مى شود متفاوت باشد.

 2. بحارالانوار، ج 2، ص 22.

3. فلسفه اخلاق، ص 283 (با کمى تلخیص).

نکته3 ـ پشتوانه شخصیّت ـ
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma