وَ لَهُ فِی مَوْضِعِ الْعُرْفِ قُنْزُعَةٌ خَضْرَاءُ مُوَشَّاةٌ. وَ مَخْرَجُ عُنُقِهِ کَالاِْبْرِیقِ، وَ مَغْرزُهَا إِلَى حَیْثُ بَطْنُهُ کَصِبْغِ الْوَسِمَةِ الْیَمَانِیَّةِ، أَوْ کَحَرِیرَة مُلْبَسَة مِرْآةً ذَاتَ صِقَال، وَ کَأَنَّهُ مُتَلَفِّعٌ بِمِعْجَر أَسْحَمَ; إِلاَّ أَنَّهُ یُخَیَّلُ لِکَثْرَةِ مَائِهِ، وَشِدَّةِ بَرِیقِهِ، أَنَّ الْخُضْرَةَ النَّاضِرَةَ مُمْتَزِجَةٌ بِهِ. وَ مَعَ فَتْقِ سَمْعِهِ خَطٌّ کَمُسْتَدَقِّ الْقَلَمِ فِی لَوْنِ الاُْقْحُوَانِ، أَبْیَضُ یَقَقٌ، فَهُوَ بِبَیَاضِهِ فِی سَوَادِ مَا هُنَالِکَ یَأْتَلِقُ. وَ قَلَّ صِبْغٌ إِلاَّ وَ قَدْ أَخَذَ مِنْهُ بِقِسْط، وَ عَلاَهُ بِکَثْرَةِ صِقَالِهِ وَ بَرِیقِهِ، وَ بَصِیصِ دِیبَاجِهِ وَ رَوْنَقِهِ، فَهُوَ کَالاَْزَاهِیرِ الْمَبْثُوثَةِ، لَمْ تُرَبِّهَا أَمْطَارُ رَبِیع، وَ لاَ شُمُوسُ قَیْظ.
ترجمه:
او در محل یال خود، کاکلى دارد; سبزرنگ و پر نقش و نگار و انتهاى گردنش همچون ابریق است و از گلوگاه تا روى شکمش به رنگ وسمه یمانى (سبز پررنگ مایل به سیاهى) و گاه همچون حریرى است که در بر کرده و مانند آینه صیقلى شده مى درخشد، گویى بر اطراف گردنش معجرى است سیاه رنگ که به خود پیچیده; ولى از کثرت شادابى و درخشندگى به نظر مى رسد که رنگ سبز پرطراوتى با آن آمیخته شده و در کنار گوشش خط باریک بسیار سفیدى همچون نیش قلم به رنگ گل بابونه کشیده شده که بر اثر سفیدى درخشنده اش در میان آن سیاهى تلألؤ خاصّى دارد. کمتر رنگى (در جهان) یافت مى شود که طاووس از آن بهره اى نگرفته باشد; با این فرق که شفافیّت و درخشندگى و تلألؤ حریر مانند رنگ پرهاى او بر تمام رنگ هاى برترى دارد و (در واقع) همانند شکوفه هاى زیباى پراکنده گل هاست; با این تفاوت که نه باران بهارى آن را پرورش داده و نه حرارت و تابش آفتاب تابستان!