شرح و تفسیر: به راستى عقل در وصفش حیران است

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
شگفتى هاى طاووس!بخش پنجم

امام(علیه السلام) در این بخش که آخرین سخنان را درباره «طاووس» بیان مى فرماید به دو نکته جالب دیگر اشاره مى کند:

نخست مى فرماید: «گاه او از پرهایش بیرون مى آید و لباسش را از تن خارج مى کند. پرها پشت سر هم مى ریزند و به دنبال آن پى در پى مى رویند. پویش پرها، از نى آن ها، همچون ریزش برگ ها از شاخه ها (در فصل پاییز) فرو مى ریزد، سپس رشد و نمو مى کند، تا بار دیگر به شکل نخست درآید» (وَ قَدْ یَنْحَسِرُ(1) مِنْ رِیشِهِ، وَ یَعْرَى مِنْ لِبَاسِهِ، فَیَسْقُطُ تَتْرَى(2)، وَ یَنْبُتُ تِبَاعاً، فَیَنْحَتُّ(3) مِنْ قَصَبِهِ انْحِتَاتَ أَوْرَاقِ الاَْغْصَانِ، ثُمَّ یَتَلاَحَقُ نَامِیاً حَتَّى یَعُودَ کَهَیْئَتِهِ قَبْلَ سُقُوطِهِ).

سپس مى افزاید: «(با این حال) با رنگ هاى سابق هیچ تفاوتى پیدا نمى کنند و رنگى به جاى رنگ دیگر نمى نشیند» (لاَ یُخَالِفُ سَالِفَ أَلْوَانِهِ، وَ لاَ یَقَعُ لَوْنٌ فِی غَیْرِ مَکَانِهِ!).

شک نیست که پرهاى طاووس یا آن همه زیبایى و جلا و شفافیت با گذشت زمان، ممکن است آسیب هایى ببیند یا گرد و غبار کهنگى بر آن بنشیند; از این رو آفریدگار توانا، هر سال لباس کهنه او را از او مى گیرد و لباس زیباى نوینى بر تن او مى پوشاند تا همیشه و در هر زمان، زیبا و جذاب باشد. در فصل خزان که برگ ها از درختان فرو مى ریزند، پویش پرهاى او نیز فرو مى ریزد و در آغاز بهار که درختان، برگ و شکوفه مى کنند پویش نوینى در کنار «نى»هاى محکم به جاى مانده اند مى روید و جالب این که رنگ آمیزى پوش هاى جدید، دقیقاً مانند پوش هاى قدیم است، خداوند چه تأثیر و خاصیتى در این نى هاى سفید رنگ نقره گون آفریده که دقیقاً همان پوش هاى لطیف را با همان رنگ هاى بى کم و کاست از خود بیرون مى دهد; دقیقاً همچون ساقه هاى درختان و برگ و شکوفه هاى آنان.

سپس امام(علیه السلام) به نکته لطیف دیگرى اشاره کرده، مى فرماید: «اگر تارى از تارهاى پر او را بررسى کنى گاه سرخ گلرنگ را به تو نشان مى دهد وگاه رنگ سبز زبرجدى و زمانى زرد طلایى (و هر یک جلوه خاص خود را دارد)» (وَ اِذَا تَصَفَّحْتَ شَعْرَةً مِنْ شَعَرَاتِ قَصَبِهِ أَرَتْکَ حُمْرَةً وَرْدِیَّةً، وَ تَارَةً خُضْرَةً زَبَرْجَدِیَّةً، وَ أَحْیَاناً صُفْرَةً عَسْجَدِیَّةً(4)).

از آن جا که روى پرهاى طاووس، دایره هاى زیبایى به رنگ هاى مختلف است، این رنگ ها روى هر تارى از پوش ها تقسیم شده; به طورى که هر تارى از آن، رنگ هاى گوناگونى دارد و این از شگفتى هاى جهان آفرینش است; زیرا معمولا در حیوانات، تار موها اگر به رنگ هاى مختلف باشد، هر تار به یک رنگ است; ولى در طاووس قسمت پایین تار به رنگى، وسط آن به رنگى و بالاى آن نیز به رنگى دیگر است و چنان با تارهاى دیگر هماهنگ شده که دوایرى زیبا با رنگ هاى بسیار متنوع و جذاب به وجود مى آورد; از این گذشته، تابش نور از زاویه هاى مختلف نیز به آن انعکاس متفاوت مى دهد.

و در پایان این بخش، امام(علیه السلام) چنین نتیجه گیرى مى کند: «راستى چگونه فکرهاى عمیق و عقل و خرد خداداد مى تواند به (اسرار) این ویژگى ها راه یابد؟ یا گفتار وصف کنندگان صفت آن را کند و به نظم آورد; حال آن که، کوچک ترین اجزاى آن افکار ژرف اندیش را از درک خود ناتوان ساخته و زبان ها را از وصف کردن بازداشته است» (فَکَیْفَ تَصِلُ إِلَى صِفَةِ هذَا عَمَائِقُ(5) الْفِطَنِ، أَوْ تَبْلُغُهُ قَرَائِحُ(6) الْعُقُولِ، اَوْ تَسْتَنْظِمُ وَصْفَهُ أَقْوَالُ الْوَاصِفِینَ! وَ أَقَلُّ أَجْزَائِهِ قَدْ أَعْجَزَ الاَْوْهَامَ أَنْ تُدْرِکَهُ، وَ الاَْلْسِنَةَ أَنْ تَصِفَهُ!).

آرى، آن جا که انسان آگاه و ژرف اندیش نتواند شگفتى هاى یک پر طاووس را شرح دهد و از درک و وصف آن عاجز ماند، شرح مجموعه جهان خلقت چگونه خواهد بود؟!!

امام(علیه السلام) در پایان این بخش، علاوه بر نتیجه گیرى روشن و آشکار در موضوع خداشناسى و پى بردن از شگفتى هاى مخلوق و عظمت و قدرت و علم خالق، به نتیجه گیرى دیگرى نیز دست مى زند و آن این که جایى که ما قادر به شناخت دقیق و عمیق یک موجود، از این همه مخلوقات نیستیم چگونه انتظار داریم که به کنه ذات و صفات خالق برسیم و او را آن چنان که هست بشناسیم; مى فرماید: «منزه است آن کس که عقل ها را از وصف مخلوقى که در چشم ها آشکارش ساخته، ناتوان کرده است; به همین جهت آن را (تنها به صورت) موجودى محدود و ترکیبى پر نقش و نگار درک مى کند و زبان ها را از شرح وصف آن عاجز ساخته و از اَداى حق وصف کردن ناتوان کرده است» (با این حال چگونه مى توان انتظار داشت که عقل و خرد به کنه ذات و صفات آفریدگار این مخلوق برسد؟)(7) (فَسُبْحَانَ الَّذِی بَهَرَ(8) الْعُقُولَ عَنْ وَصْفِ خَلْق جَلاَّهُ(9) لِلْعُیُونِ، فَأَدْرَکَتْهُ مَحْدُوداً مُکَوَّناً، وَ مُؤَلَّفاً مُلَوَّناً; وَاَعْجَزَ الاَْلْسُنَ عَنْ تَلْخِیصِ(10) صِفَتِهِ، وَقَعَدَ بِهَا عَنْ تَأْدِیَةِ نَعْتِهِ!).


1. «ینحسر» یعنى برهنه مى شود و مکشوف مى گردد; از ماده «حصر» (بر وزن نصر) به معناى برهنه شدن گرفته شده است.

2. «تترى» از ماده «وتر» به معناى یک تا شدن گرفته شده و «تترى» یعنى یک پشت سر دیگرى در مى آید.

3. «ینحت» یعنى فرو مى ریزد از ماده «نحت» (بر وزن تخت) به معناى تراشیدن گرفته شده است.

4. «عسجدیه» به معناى طلایى است و از «عسجد» به معناى طلا گرفته شده.

5. «عمائق» جمع «عمیقه» به معناى دقیق و عمیق است.

6. «قرائح» جمع «قریحة» به معناى ذهن و هوشى است که خدا در سرشت او قرار داده است.

7. طبق تفسیر یاد شده تمام ضمیرهایى که دراین جملات است به خلق یعنى «طاووس» بر مى گردد و بسیارى از شارحان نهج البلاغه نیز همین گونه فهمیده اند; هر چند بعضى به اجمال و ابهام از آن گذشته اند. این احتمال نیز وجود دارد که ضمیر در جمله «اعجز الالسن عن تلخیص صفته» و همچنین در جمله «عن تأدیة نعته» به ذات پاک خدا برگردد. بنابراین مفهوم جمله چنین مى شود: جایى که عقول از درک اوصاف مخلوقى ناتوانند چگونه مى توانند به کنه ذات صفات خالق برسند؟

8. «بَهَرَ» از ماده «بهر» (بر وزن نهر) به معناى غلبه یافتن و چیره شدن گرفته شده است.

9. «جلاّه» یعنى آن را آشکار ساخت و از ماده «جلاء» گرفته شده است.

10. «تلخیص» هم به معناى شرح دادن و هم به معناى خلاصه کردن آمده است و دراین جا به معناى اوّل است.

شگفتى هاى طاووس!بخش پنجم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma