شرح و تفسیر: جلوه ها، نعمت ها و زیبایى هاى بهشت

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
تفسیر بعضى از لغات پیچیده این خطبه (از زبان سیّد رضى)بخش هفتم

این بخش از خطبه، همان گونه که محتوایش نشان مى دهد و مرحوم سیّد رضى نیز به آن اشاره کرده درباره اوصاف بهشت است که به یقین، در میان آن و بخش هاى گذشته، مطالب دیگرى بوده و مرحوم سید رضى طبق روش خود که از خطبه ها گلچین مى کند آن را نقل کرده است; ولى به نظر مى رسد که امام(علیه السلام)که در بخش هاى گذشته از توحید سخن گفته، در این جا از معاد سخن مى گوید تا بحث مبدأ و معاد کامل گردد یا به تعبیر دیگر زیبایى هاى بهشت را بعد از زیبایى هاى این جهان بر شمارد.

نخست مى فرماید: «هرگاه با چشم دل به آن چه از بهشت براى تو وصف مى شود بنگرى، روحت از مواهبى که در این دنیا پدیدار گشته، از شهوات و لذّاتش و زینت ها و زیورهاى خیره کننده اش صرف نظر خواهد کرد و فکرت در میان درخت هایى که پیوسته شاخه هایش (با جنبش نسیم) به هم مى خورد و ریشه هایش در دل تپه هایى از مشک بر ساحل نهرهاى بهشتى فرو رفته، حیران و شگفت زده مى شود» (فَلَوْ رَمَیْتَ بِبَصَرِ قَلْبِکَ نَحْوَ مَا یُوصَفُ لَکَ مِنْهَا لَعَزَفَتْ(1) نَفْسُکَ عَنْ بَدَائِعِ مَا أُخْرِجَ إِلَى الدُّنْیَا مِنْ شَهَوَاتِهَا وَ لَذَّاتِهَا، وَ زَخَارِفِ مَنَاظِرِهَا، وَ لَذَهِلَتْ(2) بِالْفِکْرِ فِی اصْطِفَاقِ(3)أَشْجَار غُیِّبَتْ عُرُوقُهَا فِی کُثْبَانِ(4) الْمِسْکِ عَلَى سَوَاحِلِ أَنْهَارِهَا).

سپس امام(علیه السلام) بعد از وصف درختان بهشتى، اوصاف میوه هاى این درختان را بیان مى کند و مى فرماید: «(همچنین) اگر به خوشه هایى از لؤلؤ تر، که به شاخه هاى کوچک و بزرگ محکمش آویخته، و پیدایش میوه هاى گوناگون که از درون غلاف هاى خود سر برون کرده، همان میوه هایى که به آسانى و مطابق دلخواه هر کس چیده مى شود، نگاه کنى واله و حیران مى شوى» (وَ فِی تَعْلِیقِ کَبَائِسِ(5) اللُّؤْلُؤِ الرَّطْبِ فِی عَسَالِیجِهَا(6) وَ أَفْنَانِهَا(7)، وَ طُلُوعِ تِلْکَ الثِّمارِ مُخْتَلِفَةً فِی غُلُفِ(8) أَکْمَامِهَا(9)، تُجْنَى(10) مِنْ غَیْرِ تَکَلُّف فَتَأْتی عَلَى مُنْیَةِ مُجْتَنِیهَا).

یکى از مشکلات درختان میوه در دنیا چیدن آن هاست که گاه با دردسرهاى فراوان روبه رو مى شود; حتى گاهى بعضى از افراد براى چیدن میوه بالاى درختان رفته اند و جان خود را از دست داده اند. این طبیعت دنیاست که نوش ها و نیش ها به هم آمیخته است; ولى در بهشت که نوش ها خالى از نیش ها است و همه چیز بر وفق مراد است، میوه هاى درختانش در دسترس همگان مى باشد; در همه حال، در حال ایستادن و نشستن; حتى در بعضى از روایات آمده که بهشتیان هر زمان اراده چیدن میوه اى کنند، شاخه درخت به سوى آن ها خم مى شود و در دسترس آن ها قرار مى گیرد. قرآن مجید مى فرماید: «(قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ); چینش میوه هاى آن نزدیک است».(11)

و در آیه اى دیگر مى خوانیم: (وَجَنَى الْجَنَّتَیْنِ دَان).(12)

سپس امام(علیه السلام) به ذکر چهارمین نعمت هاى بهشتى پرداخته، مى فرماید: « میزبانان بهشتى از آن میهمانان در جلو قصرهاى بهشت با عسل هاى مصفّا و شراب هاى صاف که مستى نمى آورد پذیرایى مى کنند» (وَ یُطَافُ عَلَى نُزَّالِهَا فِی أَفْنِیَةِ(13) قُصُورِهَا بِالاَْعْسَالِ الْمُصَفَّقَةِ(14)، وَ الْخُمُورِ الْمُرَوَّقَةِ(15)).

قرآن نیز بارها به شراب هاى طهور لذت بخش بهشتى که نه دردسر ایجاد مى کند و نه انسان را از عقل و هوش تهى مى سازد، اشاره مى کند; از جمله در سوره «دهر» چهار نوع از این شراب هاى لذّت بخش در چهار صورت و طبیعت را بیان مى فرماید: «(إِنَّ الاَْبْرَارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْس کَانَ مِزَاجُهَا کَافُوراً * عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللهِ یُفَجِّرُونَهَا تَفْجِیراً ... * وَیُسْقَوْنَ فِیهَا کَأْساً کَانَ مِزَاجُهَا زَنجَبِیلا * عَیْناً فِیهَا تُسَمَّى سَلْسَبِیلا ... وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً); به یقین، نیکان از جامى مى نوشند که با کافور (نوعى از عطر و بوى خوش) آمیخته است; از چشمه اى که بندگان خاص خدا مى نوشند و از هر جا بخواهند آن را جارى مى سازند... و در آن جا از جام هایى سیراب مى شوند که لبریز از شراب طهورى آمیخته با زنجبیل است; از چشمه اى در بهشت که نامش سلسبیل است... و پروردگارشان شراب طهور به آنان مى نوشاند».(16)

و در جاى دیگر مى فرماید: «(لاَّ یُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلاَ یُنزِفُونَ); شرابى که درد سر و مستى نمى آورد».(17)

سپس اشاره گذرایی به اوصاف این بهشتیان کرده، می فرماید: «آنها گروهی اند که تقوا و کرامت انسانی خود را تا پایان عمر و هنگام ورود به دارالقرار (سرای جاویدان) حفظ کرده اند و از ناراحتی های نقل و انتقال سفرها(ی مرگ و برزخ) ایمن بوده اند» ( قوم لم تزل الکرامة تتمادی بهم حتی حلّوا دارالقرار، و أمنوا نقلة (18) الاسفار).

از این تعبیر استفاده مى شود که بهشتیان کسانى اند که تا پایان عمر، قداست و پاکى و تقوا را حفظ مى کنند و کرامت انسانى را که در آیه شریفه (وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِى آدَمَ...)(19)بیان شده به چیزى نیالوده اند و خدا را در حالى ملاقات کرده اند که نور ایمان و اعمال صالح وجودشان را احاطه کرده بود. این تعبیر، تأکیدى است بر موضوع حسن عاقبت و این که همه چیز در گرو پایان کار است.

سپس در بخش پایانى آتش شوق دیدار الطاف پروردگار و نعمت هاى بى شمار او را در آن سراى جاویدان در دل مخاطبان شعلهور مى سازد و مى فرماید: «اى شنونده، اگر قلب خویش را براى رسیدن به آن مناظر زیبا که در آن جاست مشغول دارى، روحت با اشتیاق به سوى آن پر مى کشد و از حضور من به همسایگى اهل قبور خواهى شتافت تا هر چه زودتر به آن نعمت ها دست یابى» (فَلَوْ شَغَلْتَ قَلْبَکَ أَیُّهَا الْمُسْتَمِعُ بِالْوُصُولِ إِلَى مَا یَهْجُمُ عَلَیْکَ مِنْ تِلْکَ الْمَنَاظِرِ الْمُونِقَةِ(20)، لَزَهِقَتْ(21) نَفْسُکَ شَوْقاً إِلَیْهَا، وَ لَتَحَمَّلْتَ مِنْ مَجْلِسِی هذَا إِلَى مُجَاوَرَةِ أَهْلِ الْقُبُورِ اسْتِعْجَالا بِهَا).

امام(علیه السلام) با این سخن مى خواهد براین حقیقت تأکید کند که عظمت و زیبایى نعمت هاى بهشتى فراتر از آن است که در بیان بگنجد و اگر انسان، درست به آن بیندیشد، چنان آتش شوق در دلش زبانه مى کشد که گویى مى خواهد بى اختیار به سوى آن پرواز کند; همان گونه که در خطبه متقین نیز با تعبیر دیگرى به آن اشاره فرموده است: «فَاِذَا مَرُّوا بِآیَة فِیهَا تَشْوِیقٌ رَکَنُوا اِلَیْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَیْهَا شَوْقاً; هرگاه پرهیزگاران به آیه اى برسند که در آن تشویق (به سوى بهشت) باشد با علاقه فراوان به آن روى بیاورند و روح و جانشان با شوق بسیار به آن مى نگرد».(22)

و سرانجام با یک دعاى پر معنا خطبه را پایان مى دهد: «خداوند ما و شما را به لطف و رحمتش از کسانى قرار دهد که با دل و جان براى رسیدن به منزلگاه هاى نیکان کوشش مى کنند» (جَعَلَنَا اللهُ وَ إِیَّاکُمْ مِمَّنْ یَسْعَى بِقَلْبِهِ إِلَى مَنَازِلِ الاَْبْرَارِ بِرَحْمَتِهِ).

اشاره به این که تا رحمت الهى بدرقه راه نشود، کسى به جایى نمى رسد.

همّتم بدرقه راه کن اى طایر قدس *** که دراز است ره مقصد و من نوسفرم!


1. «عزفت» ازماده «عزف» (بر وزن حذف) به معناى ترک کردن و انصراف از چیزى گرفته شده و به معناى لهو و سرگرمى نیز آمده است.

2. «ذهلت» از ماده «ذهل» عقل به غفلت کردن و ترک گفتن چیزى و به فراموشى سپردن آن است.

3. «اصطفاق» به معناى به هم خوردن چیزى است که صدایى از آن برخیزد; مانند کف زدن یا به هم خوردن شاخه هاى درختان.

4. «کثبان» جمع «کثیب» به معناى تلّ شن است از ماده «کثب» (بر وزن چسب) به معناى جمع کردن گرفته شده است.

5. «کبائس» جمع «کباسه» (بر وزن حمایت) به معناى خوشه میوه و مانند آن است.

6. «عسالیج» جمع «عسلوج» (بر وزن بهلول) به معناى شاخه درخت است.

7. «أفنان» «جمع فنّ و فنن» (بر وزن قلم) به معناى شاخه تازه و پر برگ است و شاخه هاى مختلف علم و صنعت و هنر و مانند آن را نیز فنون مى گویند.

8. «غلف» جمع «غلاف» از ماده «غلف» (بر وزن قصر) به معناى پوشاندن گرفته شده است.

9. «اکمام» جمع «کمّ» (بر وزن جنّ) به معناى غلافى است که روى میوه را مى پوشاند و  جمع «کمّ» (بر وزن امّ) به معناى آستین است که دست را مى پوشاند.

10. «تجنى» از ماده «جنى» (بر وزن نفى) به معناى چیدن میوه است.

11. حاقه، آیه 23.

12. رحمن، آیه 54.

13. «افنیه» جمع «فناء» (بر وزن غناء) به معناى حیاط و جلوى خانه است.

14. «مصفّقه» به معناى تصفیه شده از ماده «تصفیق» به معناى جا به جا کردن مایعات از ظرفى به ظرف دیگر براى تصفیه آن است.

15. «مروّقه» به معناى تصفیه شده، از ماده «روق» به معناى صاف شدن گرفته شده است.

16. دهر، آیات 5، 6، 17، 18 و 21.

17. واقعه، آیه 19.

18. «نقله» به معناى جابه جایى است; لذا گاه به معناى سخن چینى نیز آمده است.

19. اسراء، آیه 70.

20. «مونقه» به معناى شگفت انگیز از ماده «انق» (بر وزن شفق) به معناى اعجاب نسبت به چیزى گرفته شده است.

21. «زهقت» از ماده «زهوق» (بر وزن غروب) به معناى هلاکت گرفته شده است.

22. نهج البلاغه، خطبه 193.

تفسیر بعضى از لغات پیچیده این خطبه (از زبان سیّد رضى)بخش هفتم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma