تفسیر و جمع بندى

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
اخلاق در قرآن جلد 1
نقش معاشران در روایات اسلامىترجمه:

نخستین آیات که در بالا آمد گرچه درباره همنشینى شیطان با غافلان از یاد خداست، ولى تأثیر همنشین بد در اخلاقیّات و در سرنوشت هر انسانى روشن مى سازد.

نخست مى فرماید: «هر کس از یاد خدا روى گردان شود شیطان را بر او مسلّط مى سازیم که همواره قرین و همنشین او باشد! (وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ)(1)

سپس نقش این قرین سوء (همنشین بد) را چنین بیان مى کند که آنها، یعنى شیاطین، راه هدایت و حرکت به سوى خداوند را به روى آنها مى بندد و آنها را از رسیدن به این هدف مقدّس باز مى دارد و غم انگیزتر، این که در عین گمراهى گمان مى کنند که هدایت یافته اند! (وَاِنَّهُمْ لَیَصُدُّوْنَهُمَ عَنِ السَّبیلِ وَیَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ)!

سپس به نتیجه آن پرداخته و مى گوید: روز قیامت که همه در محضر الهى حاضر مى شوند و پرده ها کنار مى رود و حقایق فاش مى شود، این انسان گمراه خطاب به دوست اغواگر شیطانش کرده، مى گوید اى کاش فاصله میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه همنشین بدى هستى! (حَتّى اِذا جاءَنا قالَ یالَـیْتَ بَـیْنى وَبَیْنَـکَ بُعْـدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرینُ)

از این تعبیرات بخوبى استفاده مى شود که همنشین بد مى تواند انسان را بکلّى از راه خدا منحرف سازد; پایه هاى اخلاق را بر روى او ویران کند و واقعیّتها را چنان دگرگون نشان دهد که انسان در عین گمراهى خود را در زمره هدایت یافتگان ببیند; و به یقین در چنین حالى هدایت و بازگشت به صراط مستقیم غیر ممکن است; و زمانى بیدار مى شود و به هوش مى آید که راه برگشت بکلّى بسته شده; حتّى از تعبیر آیه استفاده مى شود که این همنشینان بد در آن زندگى ابدى نیز با او هستند و چه دردآور است که انسان کسى را که مایه بدبختى او شده همیشه در برابر خود ببیند و به او گفته شود بیهوده آرزوى جدا شدن از او را مکن شما با هم سرنوشت مشترکى دارید! (وَلَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ اِذْ ظَلَمْتُمْ اَنَّکُمْ فِى الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ).(2)

شبیه آیات فوق، آیه 25 سوره فصّلت مى باشد که مى گوید: «وَقَیَّضْنا لَهُمْ قُرَنآءَ فَزَیَّنُوْا لَهُمْ ما بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فى اُمَم قَدْخَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ اِنَّهُمْ کانُوا خاسِرینَ; ما براى آنها همنشینانى (زشت سیرت) قرار دادیم که زشتیها را از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند; و فرمان الهى درباره آنان تحقّق یافت و به سرنوشت اقوام گمراهى از جنّ و انس که قبل از آنها بودند گرفتار شدند; آنها مسلّماً زیانکار بودند!»

* * *

در بخش دوم از این آیات، از کسانى سخن مى گوید که همنشین بدى داشتند که پیوسته در گمراهى آنها مى کوشیدند ولى آنها به لطف و رحمت الهى و با تلاش و کوشش توانسته اند خود را از چنگال وسوسه آنها رهائى بخشند در حالى که تا لب پرتگاه پیش رفته بودند; در اینجا نیز سخن از تأثیر فوق العاده همنشین بد در شکل گیرى عقائد و اخلاق انسان است ولى در عین حال چنان نیست که انسان مجبور باشد و نتواند با تلاش و کوشش، خویشتن را نجات دهد; مى فرماید: «در روز قیامت بعضى از بهشتیان به بعضى دیگر مى گوید من در دنیا همنشینى داشتم که پیوسته به من مى گفت آیا به راستى تو این سخن را باور کرده اى که وقتى ما مردیم و خاک شدیم و استخوان پوسیده شدیم، بار دیگر زنده مى شویم و به جزاى اعمال خود مى رسیم (ولى من به فضل الهى تسلیم وسوسه هاى او نشدم و در ایمان خود ثابت قدم ماندم!) (فَاَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض یَتَسآءَلُونَ ـ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ اِنّى کانَ لى قَرینٌ ـ یَقُولُ ءَاِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقینَ ـ ءَاِذامِتْنا وَکُنّا تُراباً وَعِظاماً ءَاِنّالَمَدینُونَ(3))

در این هنگام او به فکر همنشین نااهل قدیمى خود مى افتد و به جستجو برمى خیزد و از همان اوج بهشت نگاهى به سوى دوزخ مى افکند و ناگهان او را در وسط جهنّم مى بیند (فَاطَّلَعَ فَرَاهُ فى سَوآءِ الْحَجیمِ)

به او مى گوید به خدا سوگند نزدیک بود مرا نیز به هلاکت بکشانى و همچون خودت بدبخت کنى و اگر لطف الهى و نعمت پروردگارم شامل حال من نبود من نیز امروز در آتش دوزخ احضار مى شدم (قالَ تَاللّهِ اِنْ کِدْتَّ لَتُرْدینِ وَلَوْلا نِعْمَتُ رَبّى لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرینَ).

مجموع این آیات بخوبى نشان مى دهد که همنشین بد، انسان را تا لب پرتگاه دوزخ مى برد و اگر ایمان قوى و تقوا و لطف پروردگار نباشد در آن پرتگاه سقوط مى کند!

* * *

در سومین بخش از آیات مورد بحث، سخن از تأسّف و تأثّر عمیق ستمگران در قیامت است که از انتخاب دوستان ناباب تأسّف مى خورند; چرا که عامل اصلى بدبختى خود را در رفاقت با آنان مى بینند; مى فرماید: «و (به خاطر آور) روزى را که ظالم دست خویش را از (شدّت حسرت) به دندان مى گزد و مى گوید: اى کاش (با رسول خدا) راهى برگزیده بودم! اى واى بر من! کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آن که (یاد حق) به سراغ من آمده بود! و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است! (وَیَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یالَیْتَنى اتَّخَذْتُ مَعَ اَلرَّسُولِ سَبیلا ـ یا وَیْلَتى لَیْتَنى لَمْ اَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً ـ لَقَدْ اَضَلَّنى عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ اِذْجآءَنى وَکانَ الشَّیْطانُ لِلاِْنْسانِ خَذُوْلا)».

به این ترتیب، ستمگران در قیامت، نخست از ترک رابطه با پیامبر شدیداً اظهار تأسّف مى کنند، و سپس از ایجاد رابطه با افراد آلوده و فاسد; و بعد با صراحت، عامل اصلى گمراهى خود را همین دوستان منحرف و آلوده معرّفى مى کنند! و حتّى تأثیر آنها را بالاتر از تأثیر پیامهاى الهى (البتّه در بیمار دلان) مى شمرند; و از تعبیر آخرین آیه، استفاده مى شود که دوستان بد جزء لشکر شیطانند; و یا به تعبیر دیگر، از شیاطین انس محسوب مى شوند.

قابل توجّه این که، در این آیات تأسّف این گروه را با جمله «یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ; ظالم هر دو دست خود را به دندان در آن روز مى گزد» بیان فرموده; و این آخرین مرحله تأسّف است; و این در موارد ضعیفتر، انسان انگشت خود را به دندان مى گیرد و در مرحله بالاتر، پشت دست را به دندان مى گزد و در مراحل شدید هر دو دست خود را یکى بعد از دیگرى به دندان مى گزد; و در حقیقت این یک نوع انتقام گیرى از خویشتن است که چرا 

کوتاهى کردم و با دست خود وسائل بدبختى خویش را فراهم کردم!

آنچه از آیات فوق و بعضى از آیات دیگر قرآن بخوبى استفاده مى شود این است که دوستان و معاشران و همنشینان در سعادت و شقاوت انسان تأثیر فوق العاده اى دارند; نه تنها اخلاق و رفتار افراد را تحت تأثیر قرار مى دهند، که در شکل گیرى عقائد آنها مؤثّرند; اینجاست که یک استاد اخلاق باید همواره با دقّت تمام افراد تحت تربیت خود را از این نظر مورد توجّه قرار دهد; مخصوصاً در عصر و زمان ما که نشر وسائل فساد از طریق دوستان ناباب به صورت وحشتناکى در آمده و یکى از سرچشمه هاى اصلى انواع انحرافات را تشکیل مى دهد.

* * *


1. براى نقیض از مادّه قیض معانى مختلفى نقل کرده اند; بعضى آن را به معنى تسبیب و بعضى به معنى تقدیر و برکندن وبعضى مانند راغب به معنى مسلّط ساختن مى دانند چرا که قیض به معنى پوست سفیدى است که روى تخم مرغ را گرفته (و آن را احاطه کرده است).

2. سوره زخرف، آیه 39 .

3. سوره صافّات، آیات 50 تا 53 .

نقش معاشران در روایات اسلامىترجمه:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma