سوگندهاى سه گانه:

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
سوگندهاى پربار قرآن
هدایتهاى قرآن:نشانه هاى دوازده گانه آغاز قیامت:

خداوند متعال پس از بیان نشانه هاى دوازده گانه، به قسمهاى سه گانه پرداخته و مى فرماید:

سوگند به ستارگانى که باز مى گردند، حرکت مى کنند و از دیده ها پنهان مى شوند و قسم به شب، هنگامى که پشت کند و به آخر رسد و (سوگند) به صبح هنگامى که تنفّس کند.

 

سوگند اوّل: پنج ستاره معروف

در اینکه: منظور از «الخنس، الجوار، والکنس» چیست؟ بین مفسّران اختلاف نظر وجود دارد. ولى معروف و مشهور آن است که کلمات سه گانه فوق، که اوّلین سوگند را تشکیل مى دهند، اشاره به پنج ستاره معروف است:

1. عطارد، 2. زهره، 3. مریخ، 4. مشترى، 5. زحل. (ترتیب مذکور بر اساس نزدیکى آن به خورشید است). این پنج ستاره تعدادى از اعضاى خانواده منظومه شمسى هستند که با چشم غیر مسلح دیده مى شوند. خانواده مذکور چهار عضو دیگر دارد. یکى از آنان کره خاکى ما زمین است، و «اورانوس» و «نپتون» و «پلتون» سه عضو دیگرند که با چشم عادى دیده نمى شوند بلکه باید چشم مسلّح به تماشاى آنها نشست.

نکته دیگر در مورد ستاره ها، اینکه برخى از آنها ثوابت هستند و برخى متحرّک; ثوابت به ستاره هایى گفته مى شود که فاصله بین آنها همواره یکسان باقى مى ماند، امّا فاصله بین ستاره هاى متحرک متغیّر است. براى روشن تر شدن تفاوت این دو دسته از ستارگان به مثال زیر توجّه کنید:

پارچه مشکى بزرگى را به طول مثلا ده متر در نظر بگیرید که مرواریدهایى در فواصل مشخص و معیّن بر روى پارچه دوخته باشند. هر چندبار پارچه مذکور را از جلوى چشمان ما عبور دهند فاصله مرواریدها یکسان و غیر متغیّر است، اینها شبیه ستاره اى ثوابت هستند. امّا اگر پنج مروارید را به روى این پارچه رها کنیم بدون اینکه دوخته شده باشد، هر زمان که پارچه را از جلوى چشمانمان بگذرانیم فاصله آن پنج مروارید متغیّر و متفاوت است. اینها ستاره هاى متحرّک هستند. پنج ستاره اى که در منظومه شمسى با چشم غیر مسلّح دیده مى شوند جزء ثوابت نیستند; زیرا فاصله بین آنها متغیّر است.

سؤال: آیا ستاره هاى ثوابت حقیقتاً ساکن و بى حرکت هستند؟

جواب: این ستاره ها نیز حرکت دارند، ولى آن قدر از ما دورند که بر اثر بُعد مسافت حرکت آنها مشاهده نمى شود، و لذا انسان تصور مى کند که ثابتند.

نتیجه اینکه منظور از خنّس در سوگند اوّل ستارگان پنجگانه منظومه شمسى است که با چشم عادى دیده مى شود. و آنها عبارتند از: عطارد، مریخ، مشترى، زهره و زحل.

 

خنّس، جوار و کنّس:

«خنّس» جمع خانس (طبق آنچه در مجمع البیان آمده) به معناى پنهان شونده است. و از آنجا که ستاره ها در شب آشکار شده و در روز بر اثر نورآفتاب پنهان مى شوند به آنها خنّس گفته شده است.

«جوار» جمع جاریه به معناى حرکت و سیر کردن است. اگر آسمان را به اقیانوسى تشبیه کنیم، ستاره هاى پنجگانه همچون کشتى هایى است که بر سطح این اقیانوس در حرکت است.

این کلمه در حقیقت اشاره به یکى از معجزات علمى قرآن است. زیرا هیأت بطلمیوس هنگام نزول آیات قرآن بر قلب مبارک پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بر سراسر محافل فلکى جهان حکومت مى کرد، و تا هزار سال این حکومت ادامه داشت، تا اینکه در عصر گالیله و با اکتشافى که او کرد خطّ بطلانى بر آن کشیده شد. هیئت بطلمیوس معتقد بود که تمام ستارگان در دل یک فلک بلورین قرار گرفته و بر سقف آن فلک چسبیده اند. و هیچگونه حرکتى بطور مستقل ندارند، بلکه این فلک بلورین است که حرکت مى کند. امّا قرآن مجید در آیه فوق سخن از حرکت استقلالى ستاره ها مى گوید، و صدها سال قبل از گالیله هیئت بطلمیوس را باطل کرده است.

خداوند متعال در آیه 40 سوره یس نیز به این معجزه علمى اشاره کرده است:

«(لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِى لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلاَ اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِى فَلَک یَسْبَحُونَ); نه خورشید را سزاست که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشى مى گیرد; و هر کدام در مسیر خود شناورند».

این آیه هم بر خلاف هیئت بطلمیوس معتقد به حرکت استقلالى ستارگان است.

امّا در مورد واژه «کنّس»، برخى همچون مرحوم طبرسى معتقدند که تفاوتى با خنّس ندارد، و همان معنا پنهان شدن را مى رساند. بنابراین تأکیدى بیش نیست. ولى مرحوم فیروزآبادى، طبق آنچه در کتاب قاموس آمده، معتقد است که کنّس معناى متفاوتى دارد. ایشان گوید: «خنّس» چیزى است که مى رود و باز مى گردد، و «کنّس» چیزى است که پنهان و مخفى مى گردد. و شیطان را از آن جهت خنّاس گفته اند که براى وسوسه انسان مرتّب مى رود و مى آید و هرگز ناامید نمى شود. ستارگان پنجگانه مورد بحث از آن جهت که شب هنگام ظاهر و روزها از دیدگان ما پنهان مى شوند، کنّس نامیده شده اند. و از آن جهت که حرکت آنها شبیه حرکت زیگزاگ است و گویا مى رود و باز مى گردد ـ لا اقل به تصوّر ما ـ لهذا خنّس نامیده شده اند. با توجّه به توضیحات بالا، سوگند اوّل بدین شکل ترجمه مى شود:

سوگند به پنج ستاره عطارد، زهره، مشترى، زحل و مریخ، که در صفحه آسمان جریان دارند و در رفت و آمدند، و شبها ظاهر و روزها پنهان مى گردند.

 

سوگند دوم: قسم به سحرگاهان

«(وَاللَّیْلِ إِذَا عَسْعَسَ); قسم به شب هنگامى که نور و روشنایى آن کم مى شود».

تاریکى شب یکسان نیست، هر چه خورشید در افق پنهان تر شود شب تاریکتر مى گردد، تا اینکه به هنگام سحر به اوج تاریکى مى رسد، و با طلوع سپیده صبح دوباره کم کم روشن مى شود.

خداوند در این آیه شریفه به تمام شب قسم نخورده، بلکه به بخشى از شب که همان سحرگاهان و اوج تاریکى شب است، سوگند یاد کرده است.

 

سوگند سوم: قسم به صبحگاهان

«(وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ); سوگند به صبح هنگامى که تنفّس مى کند».

چه تعبیر عجیبى! گویا روز در زیرپنجه هیولاى شب گرفتار شده، به گونه اى که نمى تواند نفس بکشد. طلوع فجر صادق بشارت روز است، و آهسته آهسته صبح ـ که طلیعه روز است ـ نفس مى کشد. نفسهاى صبحگاهى نه تنها براى زمین بلکه براى انسانها نیز ارزشمند است. بدین جهت سفارش شده که در آن هنگام تحرّک و ورزش بیشترى نموده و نفس عمیق بکشیم.

خلاصه اینکه خداوند متعال در این سوره به ستاره هاى پنجگانه و سحرگاهان و صبحگاهان و در حقیقت به نظام نور و ظلمت قسم یاد کرده است.

 

این همه قسم براى چه؟

قسم به این موضوعات مهم و با ارزش براى چیست؟ چرا خداوند متعال به ستارگان و سحرگاهان و صبحگاهان سوگند خورده است؟

آیه شریفه زیر در حقیقت مقسم له است و منظور از قسم هاى سه گانه را بیان مى کند:

«(إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُول کَرِیم); قسم به ستارگان و صبحگاهان و سحرگاهان که این قرآن سخن فرستاده خدا به پیامبر اسلام است، و زاییده فکر بشر و اندیشه پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)نمى باشد. سوگند به امور سه گانه بالا که قرآن وحى آسمانى است که توسط فرستاده خداوند، حضرت جبرئیل، بر پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نازل شده است.

خداوند متعال در اینجا پنج صفت براى جبرئیل بیان کرده، و گویا مى خواهد به همه اعلان کند که فرستادگانشان باید داراى این صفات پنجگانه باشند:

1. «کریم»; اوّلین ویژگى یک رسول و فرستاده اینکه شخص کریم و بزرگوارى باشد. انسانهاى پست و بى شخصیّت را نباید مأمور کارهاى ارزشمند کرد.

2. «ذى قوّة»; دومین صفت فرستاده اینکه قوّت و توانایى انجام کار مورد نظر را داشته باشد. انسانهاى ضعیف و ناتوان براى چنین کارهایى انتخاب نشوند.

3. «عند ذى العرش مکین»; ویژگى دیگر یک فرستاده این است که در پیشگاه پروردگار مقام و مرتبه خوبى داشته باشد. فقط صفات مادّى و دنیایى کافى نیست، علاوه بر آن فرستاده باید در سطح عالى از تقوا باشد.

4. «مطاع»; همان گونه که حضرت جبرئیل در میان فرشتگان مطاع بود و ملائکه سخن او را مى پذیرفتند، رسول و فرستاده شما هم باید از میان کسانى انتخاب شود که پذیرش مردمى و اقبال عمومى دارند، نه کسى که مردم به حرف و سخن او وقعى نمى نهند و وجهه اجتماعى مناسبى ندارد.

5. «امین»; آخرین ویژگى اینکه علاوه بر ویژگیهاى چهارگانه فوق، لازم است امانتدار باشد. رعایت امانت از صفات بسیار زیبایى است که رسول باید واجد آن باشد.

خلاصه اینکه رسول خداوند حضرت جبرئیل داراى ویژگیهاى پنجگانه فوق بوده، و شایسته است مسلمانان و مؤمنان نیز فرستادگان خود را از بین کسانى انتخاب نمایند که این ویژگیها را داشته باشد.

در حدیثى آمده است که به هنگام نزول این آیات پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به جبرئیل فرمود:

«چه خوب خداوند تو را ستوده است... نمونه اى از قدرت و امانت خود را بیان کن!

جبرئیل در پاسخ عرض کرد: امّا نمونه قوّت من اینکه مأمور نابودى شهرهاى قوم لوط شدم، و آن چهار شهر بود، و در هر شهر چهارصد هزار مرد جنگجو، به جز فرزندان آنها وجود داشت. من این شهرها را از زمین برداشتم و به آسمان بردم، تا آنجا که فرشتگان صداى حیوانات آنها را شنیدند، سپس به زمین آوردم، و زیر و رو کردم!

و امّا نمونه امانت من این است که هیچ دستورى به من داده نشد، که از آن دستور کمترین تخطّى کرده باشم».(1)

نتیجه اینکه خداوند متعال به ستارگان پنجگانه (با ویژگیهاى سه گانه) و سحرگاهان و صبحگاهان سوگند یاد کرده که قرآن مجید حاصل مأموریّت حضرت جبرئیل (با ویژگیهاى پنجگانه آن) است، که از سوى خداوند متعال بر قلب مبارک پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نازل کرده، و هرگز تصوّر نکنید که این کتاب آسمانى ساخته و پرداخته ذهن بشر مى باشد.


1 . تفسیر نمونه، ج 26، ص 194، ذیل آیه مورد بحث.

هدایتهاى قرآن:نشانه هاى دوازده گانه آغاز قیامت:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma