یک مسئله جنجالى

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
خدا را چگونه بشناسیم
1ـ عقل خود را قاضى کنیمقضاوتهاى نسبى

ما در زندگى و حیات خود کارهاى مختلفى را انجام مى دهیم. سخن مى گوییم یا خاموش مى مانیم. مى جنگیم یا صلح مى کنیم. کارهاى نیک یا بد انجام مى دهیم. اما به راستى وقتى سر دو راهى عدم یا انجام یک عمل قرار مى گیریم، با آزادى و اختیار و خواست
خود یکى از آن دو را انتخاب مى کنیم. آیا این انتخاب ما با

«آزادى کامل» است؟

آیا قضیه عکس آنچه تصور مى کنیم است؟ یعنى ما در انتخاب خود به هیچ وجه آزاد نیستیم؟ این واقعیت را نمى توان منکر شد که همیشه یک سلسله عوامل «جسمى» و «خارجى» ما را بى اختیار وادار به انجام یکى از دو طرف مى کند.

این مسئله موضوعِ بحثِ «آزادى اراده» است. این بحث یکى از پرغوغاترین مسایل در حول تاریخ تفکر بشرى بوده که گاهى تحت عنوان بحث جبر و اختیار مطرح مى شود. جنجالى بودن این بحث باعث شده است که دامنه آن به بسیارى از مسایل فلسفى و عقیدتى کشیده شود. نزاع و اختلاف در این بحث به مشاجراتِ فکرى محدود

 

خدا را چگونه بشناسیم؟

 

نمى شود و اگر تعجب نمى کنید باید گفت براى همین مسئله گاهى نزاعها و زد و خوردهاى خونین ایجاد شده که احتمالا کُشت و کشتارهایى نیز روى داده است.

کسانى که به پیدایش فرقه هاى اسلامى به خصوص دو فرقه از اهل تسنن یعنى «اَشاعرة»45 و «معتزله»46، آشنایى دارند، به خوبى مى دانند بحث و مجادله درباره این مسئله، مبدل به چه درگیریهاى خشونت بارى شده است.47

مباحث دیگرى وجود دارد که مربوط به این بحث است و به همین دلیل دامنه نزاع به آنها نیز کشیده شده است. ما در اینجا به سه بحث اشاره مى کنیم که در این کتاب مورد نظر است.

1ـ در بحث توحید: طرفداران عقیده

«جبر» یعنى عدم آزادى اراده عقیده دارند بدون عقیده به جبر «توحید کامل» ممکن نیست. به نظر این افراد عقیده به آزادى اراده و آزادى کامل بشر در اعمال و رفتار خود باعث مى شود تا به جاى اعتقاد به توحید، در جهان «دو آفریدگار» وجود داشته باشد. به عبارت روشن تر، جهان یک «آفریدگار بزرگ» دارد و یک «آفریدگار کوچک»; یعنى یک خدا وجود دارد که جهان را خلق کرده است و یک انسان که اعمال خود را خلق مى کند. شاید اعتراض شود که بین این دو خلق فرق زیادى وجود دارد اما حقیقت این است که خلقت، خلقت است و کوچک یا بزرگ بودن آن اصل خلقت بودنش را نفى نمى کند.

بنابراین عقیده به آزادى اراده به شرک منتهى مى شود. در این صورت خداوند متعال آفریدگار هر چیزى است و به جز افعال و کردار انسان بر تمام هستى حکومت مى کند. در این قسمت فرمانرواى مطلق العنان جز انسان چیزى نیست. اگر خداوند حاکم کشور بزرگى است به نام جهان، انسان نیز بر کشور و دیگرى حکومت مى کند و تنها فرقى که وجود دارد در همین بزرگى و کوچکى در مملکت است.

* * *

2ـ در بحث عدل:

 در بحث عدل اختلاف نظر طرفداران جبر و اختیار به گونه دیگرى است. در اینجا پیروان نظریه جبر در بن بست عجیبى گرفتار مى شوندو حربه بزرگى به دست پیروان نظریه اختیار مى دهند.

اگر انسان اراده و اختیارى در انجام افعال خود نداشته باشد، آن گاه در کارها و افعال، چگونه مسئول خواهد بود؟ فرض کنیم انسانى یک قطعه سنگ را به سوى کسى پرتاب مى کند و بر اثر اصابت بر سر آن فرد و خون ریزى، او مى میرد. حال اگر اعتقادى به آزادى اراده نداشته باشیم چگونه مى توانیم شخص پرتاب کننده را مقصر بدانیم؟ اگر یک سنگ از ارتفاعى بر اثر سنگینى (یا به قول صحیح تر بر اثر قوه جاذبه) به پایین سقوط کند و بر سر کسى بخورد و او را بکشد، مى توان این سنگ را مقصر دانست؟! روشن است که جواب منفى است. پس انسان پرتاب کننده سنگ هم اختیار و انتخابى در عمل خود نداشت و عملش مانند سقوط سنگ است و نمى توان او را مقصر دانست.

اگر اصل آزادى اراده را در انسان نفى کنیم چه فرقى میان انسان و موجودات فاقد روح و اراده وجود دارد؟ همان طور که فعل و انفعال آنها معلول یک سلسله علت هاى حساب شده قبلى و غیر اختیارى است، افعال ما هم به همین صورت غیر اختیارى است. پس به همان صورتى که نمى توان الکترونهاى آزاد شده از دو بمب اتمى که هزاران انسان بى گناه را کشت، به دادگاه آورد و محاکمه کرد، خلبان هاى حامل آن هواپیماها و تمام کسانى که در آن عمل دست داشتند را نمى توان محاکمه کرد و اصولا مقصر دانست. آیا صحیح است که کسى را وادار به انجام عملى کرد و بعد او را به خاطر انجام آن عمل محاکمه کرد؟ با قبول اصل جبر نه تنها دادگاههاى موجود در جامعه بشرى بى معنا و ظالمانه است بلکه دادگاه خداوند در روز رستاخیز نیز بى معنا خواهد بود!

پیروان این عقیده در برابر این ایراد به قدرى دست و پاى خود را گم کرده اند که اصل «عدالت» را منکر شده اند. به نظر آنان، خداوند هر چه کند عین عدالت است. درباره او عدالت و ظلم مفهومى ندارد. همه جهان مال اوست و هر چه بخواهد انجام مى دهد یا به اصطلاح «فعال مایشاء» است. قضاوت او عین عدالت است، حال به هر صورتى که باشد. اگر او تمام پیامبران و اولیاء دین خود و انسانهاى نیک جهان را به دوزخ اندازد و دچار عذاب و قهر خود کند یا اگر تمام کافران و گمراهان را به بهشت خود ببرد و به آنان راحتى و آسایش دهد، یعنى در هر صورت، قضاوت او عین عدالت است. درباره قضاوت خداوند هیچ جاى گفتگو و بحثى نیست و نمى توان اعتراضى کرد!

به خوبى روشن است که در «تنگناى قافیه جبر»، کار پیروان این عقیده به چه جایى کشیده شده است. آنان به ناچار در مورد خداوند روى اصل عدالت خط بطلان کشیده و مطالبى را بیان کرده اند که خوانندگان محترم، شاید تا آنها را، خودشان نخوانند، باور نکنند.

* * *

3ـ در مسئله عمومیّت قدرت خداوند:

 در این موضوع پیروان نظریه «جبر» بر ضد طرفداران نظریه «اختیار»، نفس تازه اى مى کشند و به ملامت و سرزنش مخالفان خود مى پردازند به نظر آنان عقیده به «اختیار» قدرتِ خداوند را محدود دانسته ومطلق و بى نهایت بودن آن را نفى مى کند.

طرفداران «جبر» پرسشى را مطرح مى کنند: آیا خداوند در منطقه «کارهاى ارادى ما» قدرتى دارد و مى تواند بر خلاف آنچه ما مى خواهیم انجام دهیم، کارى بکند یا نه؟

اگر بگویید مى تواند، دراین صورت نظریه جبر را پذیرفته اید که حاضر نیستید آن را قبول کنید. اگر بگویید نمى تواند، پس پذیرفته اید قلمرو قدرت خداوند از افعال ارادى و اختیارى انسان خارج است و دراین محدوده از او کارى ساخته نیست. پذیرش چنین چیزى به معنى محدود کردن قدرت خداوند است و در نتیجه قدرت مطلق او را نفى کرده اید که ضد توحید و عین شرک است.

* * *

نمونه هاى مذکور در بالا، چند بحث از بحثهایى است که در موضوع جبر و اختیار مطرح شده است. البته یک بحث مفصل و جامع الاطراف درباره جبر و اختیار، محتاج به یک رساله مبسوط و مفصل است که تاکنون رساله هاى مختلفى نیز در این موضوع نوشته شده است.48

چیزى که ما در این کتاب به دنبال آن هستیم موضوع «تعمیم قدرت خداوند» است که به بحث فعلى ما مرتبط است. البته درباره «عدالت» هم در آینده اشاره اى به آن خواهیم کرد و امید داریم بتوانیم در آینده یک بحث مستقل در این باره انجام دهیم.

1ـ عقل خود را قاضى کنیمقضاوتهاى نسبى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma