تولّى و تبرّى در روایات اسلامى

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
اخلاق در قرآن جلد 1
داستان موسى و خضرنتیجه:

احادیث بسیار فراوانى در کتب اسلامى اعم از شیعه و اهل سنّت در زمینه حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه و تولّى و تبرّى آمده است، و به قدرى در این باره اهمّیّت داده شده که در کمتر چیزى نظیر آن دیده مى شود.

بى شک این اهمّیّت به خاطر آثار مثبتى است که پیوند دوستى با اولیاء اللّه و دوستان خدا، و بیزارى از دشمنان حق، دارد; این آثار مثبت هم در قدرت ایمان ظاهر مى شود و هم در تهذیب اخلاق، و هم در پاکى اعمال و تقوا.

 

این احادیث نشان مى دهد که باید در طریق تهذیب نفس و سیر و سلوک الى اللّه، هر کس پیشوا و مقتدایى را برگزیند.

در اینجا به بخشى از این احادیث که از کتب مختلف گلچین شده است اشاره مى شود:

1 ـ در خطبه قاصعه تعبیر جالبى درباره پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و على(علیه السلام) دیده مى شود; مى فرماید: «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللّهُ بِهِ (صلى الله علیه وآله) مِنْ لَدُنْ اَنْ کانَ فَطیماً اَعْظَمَ مَلَک مِنْ مَلائِکَتِهِ یَسْلُکُ بِهِ طَریقَ الْمَکارِمِ، وَ مَحاسِنَ اَخْلاقِ الْعالَمِ، لَیْلَهُ وَ نَهارَهُ وَ لَقَدْ کُنْتُ اَتَّبِعُهُ اِتِّباعَ الْفَصِیلِ اَثَرَ اُمِّهِ یَرْفَعُ لى فى کِلِّ یَوْم مِنْ اَخْلاقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنى بِالاِْقْتِداءِ بِهِ; از همان زمان که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از شیر باز گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز او را به راههاى مکارم اخلاق و صفات خوب انسانى سوق دهد; و من (هنگامى که به حدّ رشد رسیدم نیز) همچون سایه به دنبال آن حضرت حرکت مى کردم، و او هر روز نکته تازه اى از اخلاق نیک خود را براى من آشکار مى ساخت; و به من فرمان مى داد تا به او اقتدا کنم.»(1)

این حدیث شریف که بخشى از خطبه قاصعه را تشکیل مى دهد، این حقیقت را روشن مى سازد که حتّى پیغمبر گرامى اسلام در آغاز کارش مقتدا و پیشوایى داشته که بزرگترین فرشتگان الهى بوده است.

على(علیه السلام) نیز پیامبر(صلى الله علیه وآله) را مقتدا و پیشواى خود قرار داده بود و سایه به سایه او حرکت مى کرد; و این مقتداى بزرگوار هر روز درس تازه اى به على(علیه السلام) مى آموخت و چهره نوینى از اخلاق انسانى را به او نشان مى داد.

آنجا که پیامبر(صلى الله علیه وآله) و على(علیه السلام) در آغاز کارشان در برنامه سیر الى اللّه نیاز به پیشوا و مقتدا داشته باشند، تکلیف دیگران پیداست.

2 ـ در روایت معروف «بُنِىَ الاِسْلامُ ...» که با طرق متعدّد با تفاوت مختصرى از معصومین(علیهم السلام) نقل شده است این موضوع بخوبى منعکس شده است; از جمله در حدیثى که یار وفادار امام باقر(علیه السلام) «زُرارَه» از آن حضرت نقل کرده، مى خوانیم:

«بُنِىَ الاِسْلامُ عَلى خَمْسَةِ اَشْیاء، عَلَى الصَّلَوةِ وَ الزَّکاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّومِ وَالْوِلایَةِ، قالَ زُرارَةُ: فَقُلْتُ: وَاَىُّ شَىْء مِنْ ذلِکَ اَفْضَلُ؟ فَقالَ: اَلْوِلایَةُ اَفْضَلُ لاَِنَّها مِفْتاحُهُنَّ وَ الْوالى هُوَ الدَّلیلُ عَلَیْهِنَّ; اسلام بر پنج پایه بنا شده: بر نماز و زکات و حجّ و روزه و ولایت (رهبرى معصومین)، زراره مى گوید: عرض کردم: کدامیک از اینها افضل است؟ فرمود: ولایت افضل است، زیرا کلید همه آنها است، و والى و رهبر الهى راهنما به سوى چهار اصل دیگر است.»(2)

از این تعبیر بخوبى استفاده مى شود که ولایت و اقتدا به اولیاء اللّه سبب احیاءِ سایر برنامه هاى دینى و مسایل عبادى و فردى و اجتماعى است; و این اشاره روشنى به تأثیر مسأله ولایت در امر تهذیب نفوس و تحصیل مکارم اخلاق مى باشد.

3 ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: روزى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به یارانش فرمود: «اىُّ عُرَى الاَْیمانِ اَوْثَقُ؟ فَقالُوا: اَللّهُ وَ رَسُولُهُ اَعْلَمُ وَ قالَ بَعْضُهُمْ الصَّلَوةُ، وَ قالَ بَعْضُهُمْ الْزَّکاةُ، وَ قالَ بَعْضُهُمْ اَلصِّیامُ، وَ قالَ بَعْضُهُمْ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ، وَ قالَ بَعْضُهُمْ الْجِهادُ، فَقالَ رَسُولُ اللّه(صلى الله علیه وآله) لِکُلِّ ما قُلْتُمْ فَضْلٌ وَ لَیْسَ بِهِ، وَلکِنْ اَوْثَقُ عُرَى الاَْیمانِ الْحُبُّ فِى اللّهِ وَ الْبُعْضُ فِى اللّهِ وَ تَوَلِّى اَوْلِیاءِ اللّهِ وَ التَبرَّى مِنْ اَعْداءِ اللّهِ; کدامیک از دستگیره هاى ایمان محکمتر و مطمئن تر است؟ یاران عرض کردند خدا و رسولش آگاهتر است، و بعضى گفتند نماز، و بعضى گفتند زکات و بعضى روزه، و بعضى حج و عمره، و بعضى جهاد! رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: همه آنچه را گفتید داراى فضیلت است ولى پاسخ سؤال من نیست; محکمترین و مطمئن ترین دستگیره هاى ایمان، دوستى براى خدا و دشمنى براى خداست، و دوست داشتن اولیاء اللّه و تبرّى از دشمنان خدا.»(3)

پیغمبراکرم(صلى الله علیه وآله)نخست بااین سؤال مهم،افکار مخاطبان را در این مسأله سرنوشت ساز به جنب و جوش در آورد ـ و این کارى بود که پیامبر(صلى الله علیه وآله) گاه قبل از القاء مسایل مهم انجام مى داد ـ گروهى اظهار بى اطّلاعى کردند، و گروهى با شمردن یکى از ارکان مهمّ اسلام پاسخ گفتند; ولى پیامبر(صلى الله علیه وآله)درعین تأکید براهمّیّت آن برنامه هاى مهمّ اسلامى،سخنان آنها را نفى کرد،سپس افزود: مطمئن ترین دستگیره ایمان، حبّ فى اللّه و بعض فى اللّه است!

 

 

تعبیرِ به «دستگیره» در اینجا گویا اشاره به این است که مردم براى وصول به مقام قرب الى اللّه، باید به وسیله اى چنگ بزنند و بالا بروند، که از همه مهمتر و مطمئن تر، دستگیره حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه است.

این به خاطر آن است که پیوند محبّت با دوستان خدا و اقتدا و تأسّى به اولیاءعاملى است براى حرکت در تمام زمینه هاى اعمال خیر و صفات نیک.

بنابراین، با احیاء این اصل، اصول دیگر نیز زنده مى شود; و با ترک این اصل، بقیّه تضعیف یا نابود مى گردد.

4 ـ در حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که خطاب به یکى از یارانش به نام جابر کرد و فرمود: «اِذا اَرَدْتَ اَنْ تَعْلَمَ اَنَّ فیکَ خَیْراً فَانْظُرْاِلى قَلْبِکَ فَاِنْ کانَ یُحِبُّ اَهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَ یُبْغِضُ اَهْلَ مَعْصِیَتِهِ، فَفیکَ خَیْرٌ، وَ اللّهُ یُحِبُّکَ; وَ اِنْ کانَ یُبْغِضُ اَهْلَ طاعَةِ اللّهِ وَ یُحِبُّ اَهْلَ مَعْصِیَتِهُ، فَلَیْسَ فیکَ خَیْرٌ، وَ اللّهُ یُبْغِضُکَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ اَحَبَّ; هرگاه بخواهى بدانى در تو خیر و نیکى وجود دارد یا نه؟ نگاهى به قلبت کن! اگر اهل اطاعت الهى را دوست مى دارد و اهل معصیت را دشمن مى شمرد، تو انسان خوبى هستى، و خدا تو را دوست دارد; و اگر اهل اطاعت الهى را دشمن مى دارد و اهل معصیتش را دوست مى دارد، نیکى در تو نیست، و خدا تو را دشمن مى دارد; و انسان با کسى است که او را دوست مى دارد!»(4)

جمله «وَالْمَرْءُ مَعَ مَنْ اَحَبَّ» اشاره لطیفى به این واقعیّت است که هر انسانى از نظر خطّ و ربط اجتماعى و خلق و خو و صفات انسانى و همچنین سرنوشت نهایى در روز رستاخیز، با کسانى خواهد بود که به آنها عشق مىورزد و پیوند محبّت دارد; و این نشان مى دهد که مسأله «ولایت» در مباحث اخلاقى سرنوشت ساز است.

5 ـ در حدیث دیگرى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «وُدُّ الْمُؤمِنِ لِلْمُؤْمِنِ فِى اللّهِ مِنْ اَعْظَمِ شُعَبِ الاَْیمانِ، اَلا وَ مَنْ اَحَبَّ فِى اللّهِ وَاَبْغَضَ فِى اللّهِ وَ اَعْطى فِى اللّهِ وَ مَنَعَ فِى اللّهِ فُهُوَ مِنْ اَصْفِیاءِ اللّهِ; محبّت مؤمن نسبت به مؤمن به خاطر خدا از بزرگترین شاخه هاى ایمان است(5); آگاه باشید کسى که به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد، به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا خود دارى از بخشش کند، او از برگزیدگان خداست!»(6)

6 ـ در حدیث دیگرى از امام علىّ بن الحسین(علیه السلام) مى خوانیم: اِذا جَمَعَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اَلاَْوَّلینَ وَ الاْخِرینَ قامَ مُناد فَنادى یُسْمِعُ الّناسَ فَیَقُولُ: اَیْنَ الْمُتَحابُّونَ فِى اللّهِ قالَ: فَیَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النّاسِ فَیُقالُ لَهُمْ اِذْهَبُوا اِلَى الْجَنَّةِ بِغَیْرِ حِساب قالَ: فَتَلَقّاهُمُ الْمَلائِکَةُ فَیَقُولُونَ اِلَى اَیْنَ؟ فَیَقُولُونَ اِلَى الْجَنَّةِ بِغَیْرِ حِساب! قالَ فَیَقُولُونَ فَاَىُّ ضَرْب اَنْتُمْ مِنَ النّاسِ؟ فَیَقُولُونَ نَحْنُ الْمتَحابُّونَ فِى اللّهِ، قالَ فَیَقُولُونَ وَاَىُّ شَىء کانَتْ اَعْمالُکُمْ؟ قالُوا کُنّا نُحِبّ فِى اللّهِ وَ نُبْغِضُ فِى اللّهِ، قالَ فَیَقُولُونَ نِعْمَ اَجْرُ الْعامِلینَ!; هنگامى که خداوند متعال اقوام اوّلین و آخرین را(در قیامت) جمع کند، ندا دهنده اى ندا مى دهد، به گونه اى که به گوش همه مردم برسد، مى گوید کجا هستند آنهایى که به خاطر خدا همدیگر را دوست داشتند، فرمود در این هنگام گروهى از مردم بر مى خیزند و به آنها گفته مى شود، بدون حساب به سوى بهشت بروید! فرمود: در این موقع فرشتگان الهى از آنها استقبال مى کنند، مى گویند به کجا مى روید؟ مى گویند: به بهشت بدون حساب! مى گویند شما از کدام گروه مردم هستید؟ مى گویند ما کسانى هستیم که به خاطر خدا یکدیگر را دوست مى داشتیم، مى گویند، اعمال شما چه بود؟ مى گویند ما به خاطر خدا گروهى را دوست مى داشتیم و به خاطر خدا گروهى را دشمن مى داشتیم، فرشتگان مى گویند: چه خوب است پاداش عمل کنندگان!»(7)

تعبیر «نِعْمَ اَجرُ الْعامِلِینَ» نشان مى دهد که محبّت با اولیاء اللّه و دشمنى با اعداء اللّه سرچشمه اعمال نیک و پرهیز از اعمال بد است.

7 ـ در حدیث دیگرى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) چنین آمده است: «اِنَّ حَولَ الْعَرْشِ مَنابِرٌ مِنْ نُور عَلَیْها قومٌ لِباسُهُمْ وَ وُجُوهُهُمْ نُورٌ لیْسُوا بِأَنْبیاء یَغْبِطُهُمُ الأَنْبیاءُ وَ الشُّهَداءُ قالُوا یا رَسُولَ اللّه حَلِّ لَنا قالَ: هُمْ الْمُتَحابُّونَ فِى اللّهِ وَ الْمُتَجالِسُونَ فِى اللّهِ وَ الْمُتَزاوِرُونَ فِى اللّهِ; در اطراف عرش الهى منبرهایى از نور است که بر آنها گروهى هستند که لباسها و صورتهایشان از نور است; آنها پیامبر نیستند ولى پیامبران و شهداء به حال آنها غبطه مى خورند! عرض کردند: اى رسول خدا! این مسأله را براى ما حل کن (آنها چه کسانى هستند؟) فرمود: آنها کسانى هستند که به خاطر خدا یکدیگر را دوست دارند و براى خدا با یکدیگر مجالست مى کنند، و براى خدا به دیدار هم مى روند!»(8)

8 ـ در حدیث دیگرى (یا در ادامه حدیث بالا) مى خوانیم: پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «لَو اَنَّ عَبْدَیْنِ تَحابّا فِى اللّهِ اَحَدُهُما بِالْمَشْرِقِ وَ الآخَرُ بِالْمَغْرِبِ لَجَمَعَ اللّهُ بَیْنَهُما یَوْمَ القِیامَةِ وَ قالَ النَّبِىُّ(صلى الله علیه وآله) اَفُضَلُ الأَعَمالِ اَلْحُبُّ فِى اللّهِ وَ الْبُغْضُ فِى اللّه; اگر دو بنده (از بندگان خدا) یکدیگر را به خاطر خدا دوست دارند، یکى در مشرق باشد و دیگرى در مغرب، خداوند آن دو را در قیامت در بهشت کنار هم قرار مى دهد، و فرمود: برترین اعمال حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه است.»(9)

این حدیث نشان مى دهد که محکمترین پیوند در میان انسانها، پیوندِ مکتبى است، که سبب همگونى در اخلاق و رفتارهاى انسانى مى شود; بدیهى است آنها که یکدیگر را به خاطر خدا دوست دارند، صفات و افعال خداپسندانه را در یکدیگر مى بینند، و همین حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه گام مؤثّرى براى تربیت نفوس آنها است.

9 ـ در حدیث قدسى مى خوانیم: خداوند به موسى(علیه السلام) فرمود: «هَلْ عَمِلْتَ لِى عَمَلاً؟! قالَ صَلَّیْتُ لَکَ وَ صُمْتُ وَ تَصَدَّقُتُ وَ ذَکَرْتُ لَکَ، قالَ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى، وَ اَمَّا الصَّلَوةْ فَلَکَ بُرهانٌ، وَ الصَّوْمُ جُنَّةٌ وَ الصَّدَقَةُ ظِلٌّ، وَ الذِّکُرْ نُورٌ، فَاَىُّ عَمَل عَمِلْتَ لِى؟! قالَ مُوْسى: دُلَّنِى عَلَى العَمَلِ الَّذى هُوَ لَکَ، قالَ یا مُوسى هَلْ والَیْتَ لِى وَلِیّاً وَ هَلْ عادَیْتَ لى عَدُوّاً قَطُّ فَعَلِمَ مُوسى اِنَّ اَفْضَلَ الاَْعْمالِ اَلْحُبُّ فِى اللّهِ وَ اَلْبُغْضُ فِى اللّهِ; آیا هرگز عملى براى من انجام داده اى؟ موسى عرض کرد: آرى! براى تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام، انفاق کرده ام و به یاد تو بوده ام; فرمود: امّا نماز براى تو نشانه (ایمان) است، و روزه سپر آتش، و انفاق سایه اى در محشر، و ذکر خدا نور است; کدام عمل را براى من به جا آورده اى اى موسى! عرض کرد خداوندا! خودت مرا در این مورد راهنمایى فرما! فرمود: آیا هرگز به خاطر من کسى را دوست داشته اى، و به خاطر من کسى را دشمن داشته اى؟ (در اینجا بود که) موسى(علیه السلام) دانست برترین اعمال حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه (دوستى براى خدا و دشمنى براى خدا) است.»(10)

10 ـ این بحث را با حدیث دیگرى از امام صادق(علیه السلام) پایان مى دهیم (هر چند احادیث در این زمینه، بسیار فراوان است.) فرمود: «مَنْ اَحَبَّ لِلّهِ وَ اَبْغَضَ لِلّهِ وَ اَعْطى لِلّهِ وَ مَنَعَ لِلّهِ فَهُوَ مِمَّنْ کَمُلَ إِیمانُهُ; کسى که به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد، و به خاطر خدا ببخشد، و به خاطر خدا ترک بخشش کند، او از کسانى است که ایمانش کامل شده است!»(11)

* * *

از احادیث دهگانه بالا استفاده مى شود که در اسلام حساب مهمّى براى حبّ فى اللّه و بغض فى اللّه باز شده است; تا آنجا که به عنوان افضل اعمال، و نشانه کمال ایمان، و برتر از نماز و روزه و حجّ و جهاد، و انفاق فى سبیل اللّه معرّفى شده و صاحبان این صفت، پیشگامان در بهشتند، و مقاماتى دارند که انبیاء و شهداء به حال آنها غبطه مى خورند.

این تعبیرات، پرده از نقش مهمّ مسأله ولایت و تولّى و تبرّى، در تمام برنامه هاى دینى و الهى بر مى دارد; دلیل آن هم روشن است; زیرا انسان پیشوایان بزرگ را به خاطر ایمان و تقوا و فضائل اخلاقى و اعمال صالحه دیگر، دوست مى دارد; با این حال، چگونه ممکن است به آنان تأسّى نکند، و همگام و همدل و همرنگ نشود!

این همان است که علماى اخلاق از آن به عنوان یک اصل اساسى در تهذیب نفوس یاد کرده اند; و پیروى و اقتدا کردن به انسان کاملى را شرط موفّقیّت در سیر و سلوک الى اللّه مى دانند.

یکى از دلایل مهمّى که قرآن مجید در هر مورد و در هر مناسبت از انبیاى الهى سخن مى گوید و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و مسلمانان را دستور مى دهد که به یاد آنها و تاریخ و زندگانى شان باشند، همین است که از آنان الگو بگیرند و راه موفّقیّت و نجات را در تاریخ زندگى آنها بجویند.

 

این نکته شایان توجّه است که انسانها معمولاً داراى روح قهرمان پرورى هستند; یعنى، هرکس مى خواهد به شخص بزرگى عشق بورزد، و او را در زندگى خود الگو قرار دهد; و در ابعاد مختلف زندگى به او اقتدا کند.

انتخاب چنین قهرمانى در سرنوشت انسان و شکل دادن به زندگى او تأثیر فراوانى دارد; و با تغییر شناخت این قهرمانها، زندگى ممکن است دگرگون شود.

بسیارى از افراد یا ملّتها که دستشان به دامان قهرمانان واقعى نرسیده، قهرمانان خیالى و افسانه اى براى خود ساخته اند، و در ادبیّات و فرهنگ خود جایگاه مهمّى براى آنها قائل شده اند.

محیط زندگى اجتماعى و تبلیغات مطلوب و نامطلوب در گزینش قهرمانها مؤثّر است.

این قهرمانها ممکن است مردان الهى، رجال سیاسى، چهره هاى ورزشى و یا حتّى بازیگران فیلمها بوده باشند.

هدایت این تمایل فطرى بشر به سوى قهرمانان واقعى و الگوهاى والاى انسانى مى تواند کمک مؤثّرى به پرورش فضائل اخلاقى در فرد و جامعه بنماید.

مسأله ولایت اولیاء اللّه در حقیقت در همین راستا است; و به همین دلیل، آیات و روایات اسلامى ـ چنان که دیدیم ـ اهمّیّت فوق العاده اى براى آن قائل شده است، و بدون آن، بقیّه برنامه ها را ناقص و حتّى در خطر مى شمرد.


1. بحار، جلد 66، صفحه 252، حدیث 33.

2. همان مدرک صفحه 238، حدیث 10.

3. نهج البلاغه، خطبه 192.

4. اصول کافى، جلد 2، صفحه 18.

5. اصول کافى، جلد 2، صفحه 125، حدیث 6.

6. اصول کافى، جلد 2، صفحه 126.

7. در مصباح اللّغه آمده است که شعبه به معنى شاخه درخت است و جمع آن شعب مى باشد.

8. بحار، جلد 66، صفحه 240، حدیث 14.

9. همان مدرک، صفحه 245،حدیث 19 ـ اصول کافى، جلد 2، صفحه 126.

10. بحار، جلد 66، صفحه 352، حدیث 32.

11. همان مدرک.

داستان موسى و خضرنتیجه:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma