گروه پنجم:

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
رمى جمرات در گذشته و حال
نتیجه:گروه چهارم:

جمعى از فقهاى متأخرین اشاره به کفایت رمى بر ستون و رمى بر محلّ اجتماع سنگها کرده اند و به تعبیر دیگر از کلام آنها تخییر استفاده مى شود که نتیجه آن کفایت رمى بر محلّ سنگریزه ها است از جمله:

49- مرحوم شهید اوّل در کتاب «دروس»، چنین مى فرماید:

«و الجمرة اسم لموضع الرّمى، و هو البناء أو موضعه ممّا یجتمع من الحصى، و قیل: هى مجتمع الحصى لا السائل منه، و صرّح على بن بابویه بأنّه الأرض»(1).

«جمره نام محلّ رمى است و آن ستون مخصوص یا محلّ آن است که سنگریزه ها در آن جمع مى شود. بعضى نیز گفته اند: جمره فقط نام محلّ جمع شدن سنگها است، و مرحوم صدوق تصریح کرده که جمره همان زمین است».

50- مرحوم فاضل اصفهانى در «کشف اللثام» در تفسیر «جمره» چنین مى گوید:

«و هى المیل المبنى، أو موضعه»(3).

«جمره عبارت از ستونى است که بنا شده، یا محلّ آن ستون».

51- شهید ثانى در «شرح لمعه» نیز در تعریف جمره مى گوید:

«و هى البناء المخصوص أو موضعه و ما حوله ممّا یجتمع من الحصى، کذا عرفه المصنف فی الدروس، و قیل هى مجمع الحصى... و قیل هى الأرض»(4).

«جمره همان بناى مخصوص یا محلّ و اطراف آن است که سنگریزه ها در آن جمع مى شود، همان گونه که مرحوم شهید اوّل در دروس آن را تفسیر کرده است. بعضى نیز گفته اند: جمره همان محلّ اجتماع سنگریزه هاست و بعضى گفته اند: همان قطعه زمین است».

نکته مهمّى که در کلام شهید بود این است که مى فرماید: «او موضعه و ما حوله» یعنى یک معنى جمره محلّ ستون و اطراف آن محل است که دقیقاً چیزى شبیه حوضچه هاى فعلى مى شود (این سخن در نظرتان باشد که در بحث «نقدها» از آن استفاده فراوان خواهیم کرد).

52- بکرى دمیاطى از علماى شافعى در کتاب «اعانة الطالبین» مى گوید:

«لزم أن یکون قاصدا المرمى فلو قصد غیره لم یکف، و إن وقع فیه کرمیه نحو حیة فی الجمرة ، و رمیه العلم المنصوب فی الجمرة عند ابن حجر قال: نعم لو رمى إلیه بقصد الوقوع فی المرمى و قد علمه فوقع فیه ، اتجه الاجزاء لأنّ قصده غیر صارف حینئذ قال عبد الرؤوف:

و الاوجه أنه لا یکفی و کون قصد العلم حینئذ غیر صارف ممنوع لانه تشریک بین ما یجزئ و ما لا یجزئ أصلاً

و فی الایعاب : أنه یغتفر للعامی ذلک ، و اعتمد إجزاء رمى العلم إذا وقع فی المرمى ، قال : لان العامة لا یقصدون بذلک إلا فعل الواجب ، و المرمى هو المحل المبنی فیه العلم ثلاثة أذرع من جمیع جوانبه إلا جمرة العقبة فلیس لها إلا جهة واحدة»(5).

«واجب است محلّ رمى را نیّت کند، و اگر غیر آن را قصد کند کافى نیست هرچند در محلّ رمى بیفتد، مثل این که سنگ را به سوى مارى که در جمره بوده انداخته یا سنگ را به علامتى که در آنجا نصب کرده اند بیندازد (به عقیده ابن حجر) او مى گوید: اگر رمى به سوى ستون باشد به قصد این که از آنجا در محلّ رمى بیفتد و در آنجا نیز بیفتد، کفایت مى کند چون قصد غیر محلّ رمى نظر او را منصرف نمى کند ولى «عبد الرؤوف» گفته است که کفایت نمى کند و این که گفته شود قصد ستون انسان را از محلّ رمى واقعى منحرف نمى کند درست نیست، و در کتاب «الایعاب» آمده است که این در مورد عوام بخشوده مى شود و گفته است پرتاب سنگ به سوى ستون به شرط این که در محلّ رمى بیفتد مانعى ندارد زیرا عوام هدفشان انجام واجب الهى است و محلّ رمى همان محلى است که علامت در آن قرار داده شده که از هر طرف (از مرکز دایره) سه ذراع است مگر جمره عقبه که یک طرف بیشتر ندارد».

53- ابن عابدین از علماى حنفى در «حاشیة رد المحتار» مى گوید:

«و فی اللباب : و لو وقعت على الشاخص : أی أطراف المیل الذی هو علامة للجمرة أجزأه ، و لو وقعت على قبة الشاخص و لم تنزل عنه أنه لا یجزیه للبعد(6).

«در کتاب «لباب» آمده است: اگر سنگریزه بر شاخص یعنى اطراف میل که علامت جمره است واقع شود کافى است ولى اگر بالاى شاخص واقع شود و پایین نیفتد کافى نیست، چون از محل دور است».

54- اخیراً یکى از فضلاى محترم که از مکّه بازگشت کرده بود، بخشى از مجلّه «البحوث الفقهى المعاصرة» شماره 49 - سال 1421 حجاز را درباره ماهیت جمرات با خود آورده بود که مدرک خوبى براى بحث ماست.

این مجّله در مقاله اى تحت عنوان «الجمرات» سخنى دارد که نشان مى دهد فقهاى فعلى حجاز موضوع جمرات را همان محلّ اجتماع سنگریزه ها مى دانند ولى در این اختلاف دارند که آیا زمین زیر جمرات مى تواند جزئى از محلّ رمى باشد یا نه (توجه کنید: جزئى از محلّ رمى).

بعضى با صراحت آنرا نفى مى کنند و مى گویند محلّ ستونها جزء نیست و اگر ستونها از بین برود رمى محلّ آن کفایت نمى کند، بلکه باید سنگ را به دایره اطراف آن انداخت، و بعضى معتقدند محلّ آن هم جزئى از محلّ رمى است و اگر ستونها از بین برود به تمام آن محل (محلّ ستونها و منطقه اطراف آن) مى توان رمى کرد.

همانطور که ملاحظه مى کنید همگى مسلم مى دانند که محلّ رمى اطراف ستونهاست ولى در این که محلّ ستونها هم جزء است یا نه اختلاف نظر دارند.

اینک این شما و این هم عین عبارت مجله «البحوث الفقهى المعاصرة»:

«اما العلم الشاخص فى وسط الجمرات فقد اختلف الفقهاء فى احتسابه جزءاً من المرمى، او خارجا عنه، نظرا لاختلافهم فى وجوده على عهد النبى (صلى الله علیه وآله)، و یترتب على هذا خلاف فقهى فى صحة رمى مکان الشاخص لو أزیل، و فى بقاء حصى الجمار علیه بشقوق جداره فى حالة وجوده، او أعلى قمته.

فمن یذهب الى وجود الشاخص على عهد رسول اللّه (صلى الله علیه وآله)یعد مکانه جزءاً من المرمى فى حالتى بقائه، أو زواله، یصحّ الرمى الى مکانها، و ما بقى من الجمار بین شقوق الجدار.

فمن ثم یطرح الفقهاء عند هذا الموضع السؤال التالى:

«هل ارض العلم (الشاخص) من أصل المرمى بحیث یجزىء الرمى الى محلّه لو أزیل، أو لا خلاف»؟

ذهب ابن حجر الى أنها لیست من المرمى فلا یجزىء الرمى الیها لو أزیل العلم، و قال العلاّمة ابراهیم الباجورى تبعاً لابن قاسم، هى منه، و یجزىء الرمى الیه لو أزیل، و أما ذات العلم المبنى فلیس بمرمى، فلا یکفى الرمى الى العلم المنصوب فى الجمرة.

و عند العلاّمة محمّد الرملى: «یجزىء الرمى الى العلم اذا وقع فى المرمى. قال: لان العامّة لا یقصدون بذلک الا فعل الواجب...».

و تتعدد اجتهادات العلماء فى عدّ مکان الشاخص لو أزیل من الجمرة أم لا و هل یصحّ الرمى الیه؟

تعرّض لهذا الموضوع أیضا العلاّمة الشیخ محمود الشکرى بن السید اسماعیل حافظ کتب الحرم المکى قائلا:

«و اختلف فى أرض الشاخص، قیل انها مجتمع الحصى، و قیل: لا. و الاول هو الارجح و الاقوى، و على کلا القولین یجوز الرمى الیه لو أزیل الشاخص; لانها من المرمى الحقیقى على القول الاول، و من المرمى الحکمى على القول الثانى».

از آنچه در بالا آمد نتایج زیر گرفته مى شود:

1-اگر طبق گفته بعضى از مورّخان نگوییم به طور قطع این ستونها در عصر پیامبر (صلى الله علیه وآله) بوده، حدّاقل باید بگوییم وجود آنها در آن زمان مشکوک است.

2-همه علماى اهل سنّت اتفاق بر این دارند که محلّ رمى همان «مجتمع الحصى» (محل اجتماع سنگریزه ها) است، بحث در این است که آیا زمین زیر ستون هم جزئى از آن مى باشد که اگر ستون از بین برود انداختن سنگ بر جاى آن کافى باشد یا نه، گروهى آن را جزء مى دانند و گروهى آن را جزء نمى دانند و دایره اطراف را محلّ رمى مى شمارند.

3-اگر کسى سنگ به ستونها بزند و در دایره پائین بیفتد به عقیده بعضى کافى نیست چرا که ستون را قصد کرده نه دایره اطراف را، ولى بعضى دیگر مى گویند کافى است زیرا قصد قربت بطور اجمالى براى انجام وظیفه داشته و سنگ را به ستون پرتاب کرده و از آنجا در دایره که محلّ واقعى رمى است افتاده، همین قصد اجمالى کفایت مى کند.

55-اخیراً مجّله دیگرى از مجلاّت معروف عربستان بنام «البلد الامین»(1) نیز به دست ما رسید که مقاله اى درباره جمره عقبه به قلم «شریف محمد بن مساعد الحسنى» در آن نوشته شده است.

در این مقاله توضیحى درباره حوضچه هاى اطراف جمرات آمده که اولین بار در چه زمانى اقدام به ساختن این حوضچه ها شده در ضمن شرح داده شده است که محلّ رمى همین محدوده حوضچه هاست عین عبارت مقاله چنین است:

«البسام ذکر فى کتابه (توضیح الاحکام فى بلوغ المرام، ج 3) ان اول من ذکر احداث هذه الحیطان (الاحواض) على الجمار هو الشیخ على بن سالم الحضرمى فى نسکه المسمى: (دلیل الطریق لحجاج بیت اللّه العتیق) فقد قال فى صفحة 87: (المرمى المحلّ المبنى فیه العلم و ضبطه ثلاثة أذرع من جمیع جوانبه و قد حوّط على هذا المقدار بجدار قصیر فالمرمى یکون داخله»:

«بسام در کتابِ (توضیح الاحکام فى بلوغ المرام جلد 3) مى گوید: اولین کسى که به بناء حوضچه ها در محدوده جمار اشاره کرده است «شیخ على بن سالم حضرمى» مى باشد که در کتاب مناسکش به نام (دلیل الطریق لحجاج بیت اللّه العتیق صفحه 87) آورده است: محلّ رمى، همان جائى که علامت (یعنى ستونها) در آن بنا شده، به مقدار دایره اى به شعاع سه ذراع است و در محیط این دایره دیوار کوتاهى بنا شده که محلّ رمى در داخل محدوده دیوار قرار دارد».

این سخن نشان مى دهد که محدوده رمى دایره اى به شعاع سه ذراع (به قطر سه متر) بوده است و ستونها به عنوان «عَلَم» (نشانه) معرفى شده است.

—–

56-در پایان این بحث کلام فقیه ماهر «صاحب جواهر» اعلى اللّه مقامه الشریف را به عنوان «حسن ختام» مى آوریم.

مرحوم صاحب جواهر (قدس سره) از معدود محققانى است که به سراغ توضیح موضوع «جمره» رفته و بحث نسبتاً مشروحى (حدود یک صفحه) درباره آن ذکر فرموده است و عبارتش در پایان بحث نشان مى دهد که انداختن سنگ در محلّ جمرات را کافى مى داند. عبارت ایشان چنین است:

«ثمّ المراد من الجمرة البناء المخصوص، أو موضعه ان لم یکن، کما فی کشف اللثام، و سمّى بذلک لرمیه بالحجار الصغار المسمّاة بالجمار، أو من الجمرة بمعنى اجتماع القبیلة لاجتماع الحصاة عندها... و فی الدروس انّها اسم لموضع الرمى و هو البناء، أو موضعه، ممّا یجتمع من الحصى، و قیل هی مجتمع الحصى لا السائل منه و صرح علىّ بن بابویه بانّه الأرض و لا یخفى علیک ما فیه من الاجمال، و فی المدارک بعد حکایة ذلک عنها قال: و ینبغى القطع باعتبار اصابة البناء مع وجوده، لأنّه المعروف الآن من لفظ الجمرة، و لعدم تیقّن الخروج من العهدة بدونه، امّا مع زواله فالظاهر الاکتفاء باصابة موضعه» و الیه یرجع ما سمعته من الدروس و کشف اللثام الاّ انّه لاتقیید فی الأول بالزوال، و لعله الوجه لاستبعاد توقّف الصدق علیه»(7).

«منظور از جمره، آن بناى مخصوص، یا «محلّ» آن است، در صورتى که آن بناى مخصوص وجود نداشته باشد، همان گونه که در کشف اللثام آمده است; و از این جهت جمره نامیده شده که با سنگهاى کوچک، که نامش «جمار» است رمى مى شود، یا از جمره به معناى اجتماع قبیله گرفته شده، چون محلّ اجتماع سنگهاست... و در کتاب «دروس» آمده است که «جمره» اسم است براى محلّ رمى، که همان «بناى مخصوص» یا «محلّ» آن است; یعنى همان جایى که سنگ ریزه ها جمع مى شود. و بعضى گفته اند: «جمره» به معناى محلّ اجتماع سنگریزه است، نه محلّى که سنگریزه ها جریان پیدا مى کند. (یعنى منطقه اى که سنگریزه ها در آن پخش شده است) و مرحوم «صدوق» تصریح کرده که جمره همان «زمین» است، و کلام او خالى از اجمال نیست. و در کتاب «مدارک» بعد از نقلِ این مطلب از صدوق، مى گوید: سزاوار است یقین داشته باشیم به لزوم اصابت سنگ به آن بناى مخصوص، در صورتى که بنا وجود داشته باشد; زیرا آنچه امروز به عنوان جمره معروف است، همان بنا است، به علاوه یقین به اداى تکلیف بدون آن حاصل نمى شود، امّا اگر این بنا از بین برود ظاهر این است که اصابت سنگ به محلّ آن کافى است».

مرحوم صاحب جواهر بعد از نقل این عبارات مى فرماید:

«آنچه از دروس و کشف اللثام نقل شد، به همان مطلبى که مدارک گفته برمى گردد، ولى شهید در دروس مقیّد به زوال نکرده (یعنى اصابت به ستونها و زمین هردو را کافى مى داند، حتّى اگر ستونها وجود داشته باشد».

صاحب جواهر سپس مى گوید: «شاید صحیح همین باشد; زیرا بعید است که صدق جمره (بر زمین) مشروط به وجود ستونها باشد».

 

—–

از سخنان پربار مرحوم صاحب جواهر دو نکته به خوبى استفاده مى شود:

الف) خود ایشان تمایل به این دارد که اصابت سنگ به ستونها و زمین، هر دو کافى است، و این سخن با مقصود ما که همان کفایت پرتاب سنگ به حوضچه اطراف ستونهاست موافق است.

ب) از کلامى که از صاحب مدارک نقل کرده، معلوم شود که ایشان براى اصابت سنگ به ستونها، به دو چیز تمسّک جسته است; نخست اصل اشتغال و احتیاط، و دیگر این که در زمان ایشان معروف از لفظ جمره همان ستون بوده است.

ولى چنانکه خواهد آمد هیچ یک از این دو دلیل قانع کننده نیست; زیرا وجود ستونها در عصر ایشان، دلیل بر این نیست که در عصر معصومین(علیهم السلام) نیز وجود داشته است (آن هم نه به عنوان علامت).

قاعده احتیاط در اینجا ایجاب مى کند که هم ستون را رمى کند و هم در محلّ سنگریزه ها بیفتد. بنابراین، سنگهایى که به ستون مى خورد و به بیرون پرتاب مى شود کافى نیست و این مشکل عظیم دیگرى براى حجاج فراهم مى کند که اصابت به هر دو محل را رعایت کنند.

به علاوه رجوع به اصل احتیاط هنگامى است که دلیلى بر وجوب رمى به محلّ سنگریزه ها نداشته باشیم، در حالى که دلیل کافى داریم; زیرا شواهدِ روشن نشان مى دهد که در اعصار پیشین ستونى وجود نداشته و تنها همان محلّى بوده که سنگریزه ها روى آن انباشته شده است و اگر ستونى بوده به عنوان علامت و نشانه براى محلّ جمره بوده است. و دلایل متعدّدى بر این امر اقامه کرده ایم.

 

—–


1. الدروس، ج 1، ص 428.

2. کشف اللثام، ج 6، ص 114.

3. شرح لمعه، ج 2، ص 282.

4. إعانة الطالبین، ج 2، ص 347.

5. حاشیة رد المحتار، ج 2، ص 565.

6.سال 6، شماره 8.

7. جواهرالکلام، ج 19، ص 106.

 

نتیجه:گروه چهارم:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma