در بحثهاى گذشته ظهور یک انقلاب بزرگ جهانى را در راه ریشه کنى ظلم و فساد، از یک دیدگاه وسیع مورد بررسى قرار دادیم و به این جا رسیدیم که:
پیش بینى تحقّق چنان انقلابى از نظر منطق عقل و راهنمایى فطرت کاملا قابل قبول است.
ولى باید توجّه داشت که دلائل عقلى تنها یک طرح کلّى را در این زمینه ارائه مى دهد، و امّا مشخّص ساختن جزئیات این طرح و این که رهبر چنان انقلابى چه کسى خواهد بود از این راه ممکن نیست.
همین قدر مى دانیم: این انقلاب ـ یعنى بزرگترین رویداد تاریخ بشر و عظیمترین و گسترده ترین انقلاب دنیا ـ حتماً به رهبرى کسى خواهد بود که داراى صفات زیر باشد.
1ـ آگاهى فوق العاده وسیع و بینشى ژرف و عمیق
2ـ دید و نظرى صائب، و دورنگرى بى مانندى به وسعت جهان انسانیّت
3ـ دارا بودن طرحهاى پخته انقلابى در همه زمینه ها
4ـ شهامت و بلند نظرى و همّت فوق العاده
5ـ پاکى و تقوا و درستکارى به اندازه هدف وسیعش
6ـ نگریستن به همه ابعاد زندگى و محصور نشدن در بعد مادّى
7ـ روح بزرگى که مافوق دسته بندیها، و گروههاى متخاصم و تنگ نظریهاى منافع خصوصى و مافوق عادات و رسوم و مکتبها و مسلکهاى موجود باشد.
ارتش انقلابى این چنین رهبر نیز باید آموزشى عالى دیده باشد تا بتواند به چنان طرح عظیمى جامه عمل بپوشاند.
ناآگاهان; تنگ نظران; کوته بینان; ترسوها; کم همتان; آلوده ها; کم اراده ها; و عناصر غیر انقلابى; در این ارتش راهى نخواهند داشت!
اکنون مى خواهیم این بحث کلّى را تا همین جا رها ساخته و ظهور این مصلح بزرگ جهانى را در منابع اسلامى مورد بررسى قرار دهیم، زیرا با تمام پیشگوییهائى که تقریباً در همه منابع مذهبى دنیا در زمینه چنین ظهورى شده است; در هیچ مذهبى به اندازه اسلام از آن بحث نشده و در جزئیّات آن دقّت به عمل نیامده است.
جالب توجّه این که، آنچه در منابع اسلامى در این زمینه آمده مطابقت عجیبى با آنچه از طریق «خرد و فطرت» به آن مى رسیم دارد; این توافق و هماهنگى داراى دو اثر است:
از یک سو، ما را به داوریهاى خرد مؤمن تر مى سازد.
از سوى دیگر، به اصالت تعلیمات اسلام خوشبین تر مى کند.