مفهوم شمشیر

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
حکومت جهانى مهدى (عج)
سه دورانو امّا از نظر منابع حدیث

   تنها این سؤال باقى مى ماند که پس این همه تعبیرات مربوط به «قیام به شمشیر» در مورد مهدى(علیه السلام) چه مفهومى دارد؟ حتّى در دعاهایى که درس آمادگى براى شرکت در این جهاد آزادى بخش بزرگ مى دهد انتظار آن روز را مى کشیم که با شمشیر کشیده «شاهراً سیفه» در صفوف این مجاهدین قرار گیریم.

   امّا حقیقت این است که «شمشیر» همیشه کنایه از قدرت و نیروى نظامى بوده و هست همانگونه که «قلم» کنایه از علم و فرهنگ است.

   شک نیست که حتّى در میدان جنگهاى سنّتى پیشین سلاحهاى مختلفى جز شمشیر به کار مى رفته، همچون تیر و نیزه و خنجر، ولى همواره مى گویند اگر در برابر فلان موضوع سر تسلیم فرود نیارید «حواله شما با شمشیر است» یا گفته مى شد «به زور شمشیر حقّ خود را مى گیریم».

   یا از قدیم معروف بوده «کشور با دو چیز اداره مى شود، قلم و شمشیر» و همه اینها جنبه سمبولیک دارد و مفهوم آن تکیه بر قدرت و استفاده از نیروى نظامى است.

   ضرب المثلهاى زیادى امروز در این زمینه در دست است; مى گویند:

 

«فلان کس شمشیر را از رو بسته!» یعنى، آشکارا قدرت نمائى مى کند.»

«شمشیر میان ما و شما حکومت خواهد کرد!» اشاره به این که جز از راه جنگ مساله حل نمى شود.

«شمشیرها را غلاف نمى کنیم تا به هدف برسیم!» کنایه از اینکه مبارزه را تا آخر ادامه خواهیم داد.

«فلان کس شمشیرش را غلاف کرده!» یعنى، دست از مبارزه برداشته است.»

«فلان کس شمشیر دو دم است!» یعنى، از دو سو مبارزه مى کند.»

   در تمام این تعبیرات شمشیر کنایه از قدرت و مبارزه است; در روایات اسلامى نیز مى خوانیم:

الجنّة تحت ظلال السّیوف; بهشت در سایه شمشیرهاست.

السّیوف مقالید الجنّة; شمشیرها کلیدهاى بهشتند!

 

   همه اینها اشاره به جهاد و جانبازى و استفاده از قدرت است; و این گونه تعبیرات سمبولیک از «شمشیر» یا «قلم» در زبانهاى مختلف فراوان است.

   از اینجا روشن مى شود که منظور از قیام مهدى(علیه السلام) به سیف، همان اتّکاى بر قدرت است; براى اینکه چنین گمان نشود که این مصلح بزرگ آسمانى به شکل یک معلم، یا یک واعظ، و یا راهنماى مسائل اجتماعى ظاهر مى شود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است.

   بلکه او یک رهبر دورنگر و دور اندیشى است که نخست از حربه منطق بهره گیرى کافى مى کند، و آنجا که گفتار حق سودى نبخشد که در مورد بسیارى از زورگویان و جبّاران سودى هم نخواهد داد، دست به شمشیر مى کند; یعنى، متوسّل به قدرت مى شود و ستمکاران را بر سرجاى خودشان مى نشاند; یا در صورت لزوم، وجود کثیفشان را از سر راه بر مى دارد; و شک نیست که براى اصلاح گروهى از مردم جز این راهى نیست که گفته اند:

   «النّاس لا یقیمهم الاّ السّیف; کار مردم جز با شمشیر راست نشود!»

   و به تعبیر دیگر، او تنها وظیفه اش روشنگرى و ارائه راه نیست بلکه وظیفه مهمترش ـ علاوه بر این ـ اجراى قوانین الهى و به ثمر رساندن انقلاب تکاملى اسلام، و رساندن به مقصد و ایصال به مطلوب است.

* * *

   گرچه از گفتار بالا این نکته نیز روشن شد، ولى تصریح به آن لازم به نظر مى رسد که بر خلاف پندار بعضى کوته فکران که چنین مى پندارند او به هنگام قیامش بى مقدّمه دست به سلاح مى برد و طبق آن افسانه دروغین «آنقدر خون مى ریزد که خون به رکابش مى رسد!» نخست از طریق رهبرى فکرى و روشنگرى در همه زمینه ها، مى پردازد.

   به تعبیر رساى مذهبى «اتمام حجّت» مى کند آنچنان که هر کس کمترین آمادگى براى پذیرا شدن منطقى آئین حق داشته باشد روشن شود، و تنها کسانى باقى بمانند که جز از طریق توسّل به زور و خشونت اصلاح پذیر نیستند.

   از قرائن روشن بر این موضوع ـ گذشته از این که دلیلش با خود آن است ـ اینکه مى دانیم روش او روش پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) است; او سیزده سال تمام در مکّه به دعوت پنهان و آشکار مشغول بود و آنها که پذیراى حق بودند گرد او را گرفتند; ولى گردنکشان یاغى و زورمند که اکثریّت توده نادان را به دنبال خود مى کشانیدند در برابرش بپا خاستند و او بناچار به مدینه آمد و با تشکیل حکومت اسلامى و فراهم ساختن قدرت، در برابر آنها ایستاد و راه خود به سوى یک دعوت عمومى گشود.

   گرچه در زمینه دعوت اسلام نیز سمپاشى زیاد شده که آئین شمشیر است ولى بهترین سندى که امروز در برابر آنها در دست است و خوشبختانه نتوانسته اند آن را بپوشانند یا از میان ببرند همین قرآن است.

   اگر چهره اسلام یک چهره توسّل به خشونت و زور بود در قرآن براى اثبات حقایق اینهمه استدلال نمى شد; اینهمه در موضوع خداشناسى و معاد دو اصل اساسى اسلام تکیه روى دلائل گوناگون نمى شد; اینهمه متفکّران و صاحبان عقل و اندیشه را به داورى نمى طلبید; اینهمه سخن از علم و دانش نمى گفت; یک رژیم خشن نظامى استدلال نمى فهمد.

* * *

   و حتّى به هنگام توسّل به زور نیز موضع خود را با دلایل منطقى به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر مشخّص مى سازد.

   به هر حال، او در این روش همانند پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) عمل مى کند، به اضافه این که در عصر او سطح افکار عمومى بالاتر آمده و توسّل به منطق ضرورت بیشترى دارد همان گونه که در برابر خشونت روز افزون گردنکشان زورگو، خشونت لازم است.

   مسلّماً انقلاب او در پاره اى از قسمتها یک انقلاب خونین خواهد بود، و خونهاى کثیف کالبد جامعه بشرى با تیغ او بیرون خواهد ریخت و در هیچ جامعه فاسدى جز از این راه اصلاحات بنیادى مایه نخواهد گرفت; ولى مفهوم این سخن آن نیست که او بى حساب خون مى ریزد و بى دلیل مى کشد; درست همانند طبیبى است که در خون گرفتن از کالبد بیمار نهایت دقّت را به عمل مى آورد!

 

سه دورانو امّا از نظر منابع حدیث
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma