مشاهدات من در جلسه ارتباط با ارواح

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
ارتباط با ارواح
سرانجام جلسه ارتباط با ارواحجلسه ارتباط با ارواح

بنا بود مشاهدات خود را در «جلسه ارتباط با ارواح» (البتّه از طریق میزگرد) که به حکم یک ضرورت علمى و دینى و شاید یک واجب کفائى در آن جلسه شرکت جسته بودم، بدون کم و کاست براى شما بازگویم و قضاوت را به عهده خودتان بگذارم.

* * *


همه دوستان مى گفتندکه این جوان از واردترین و ماهرترین افراد در مسئله «ارتباط با ارواح از طریق میز» در آن شهرستان است (منظور شهرستان سبزوار است) و جوانى با ایمان و مورد اعتماد است.

تقریباً ساعت، یازده شب را نشان مى داد که جوان پشت میز نشست. جلسه به پیشنهاد خود ما، خصوصى بود و فقط چند نفر از دوستان نزدیک حضور داشتند.
چرا این وقت انتخاب شد؟ براى این که مى گفتند: تجربه ثابت کرده، و شاید خود ارواح هم در تماسهایشان خبر داده اند که بهترین وقت براى ارتباط از سر شب تا ساعت 12، و صبح از دو ساعت به ظهر تا ظهر مى باشد، و غیر این اوقات، مناسب نیست و مزاحمت به ارواح است.
به هر حال، با این که در منزل میز گردى موجود بود، جوان ترجیح داد با یک میز کوچک چهارپایه معمولى مستطیل شکل نسبتاً سنگینى تماس بگیرد.
او روى صندلى در پشت میز چنان نشست که کاملاً بر میز مسلّط بود، و هر دو کف دست خود را روى میز گذاشت.
حضّار و خود او حمد و سوره اى به عنوان هدیه به ارواح خواندند (سابقاً گفتیم خواندن حمد و سوره را لازم نمى دانند، بلکه مى گویند خواندنش بهتر است!) و سپس چشم خود را به روى میز دوخت. همه مراقب «او» و «میز» بودیم. جوان با یک لحن جدّى، آهسته گفت: «خواهش مى کنیم ارتباط بگیرید... خواهش مى کنم...» (گویا متوجّه ارواح خاصّى بود.)
تخته هاى میز صداى مختصرى کرد. جوان با همان لحن گفت: خواهش مى کنم قویتر ارتباط بگیرید!...»
ناگاه دوپایه جلو میز که در طرف جوان قرار داشت، آهسته از روى زمین به مقدار بیست سانتیمتر بلند شد! (یکى از حضّار تصوّر کرد که پایه هاى میز بر اثر فشار دست از زمین بلند شده، و جاى شک هم بود! ولى مى گفتند پایه هاى میز خود به خود بلند مى شود نه بر اثر فشار دست; ولى درست معلوم نشد.)
بالاخره، این حرکت نشان داد ارتباط برقرار شده است. بنا شد روحى که ارتباط گرفته خود را معرّفى کند. طرز معرّفى، و همچنین طرز دادن پیامها از طرف روح چنین بود که:
«مدیوم» (واسطه ارتباط یعنى همان آقاى جوان) «الفبا» را از اوّل مى شمرد: الف ـ ب ـ پ ـ ت...، در هر حرفى پایه هاى میز بلند مى شد، همان حرف به وسیله دو نفر از حضّار روى کاغذ ثبت مى گردید، و سپس پایه میز با فشار قوى، به زمین برمى گشت و حروف الفبا دومرتبه از اوّل خوانده مى شد، و به همین ترتیب، هر حرفى که پایه میز همراه آن بلند مى شد، یادداشت مى گردید.
بزودى معلوم شد که روحى که با ما ارتباط گرفته، «ب ر و ج ر د ى» یعنى مرحوم آیة اللّه بروجردى است. تکانهاى میز نشان مى داد که ایشان پیامى دارند. پیام به همان ترتیب ثبت شد (نوشته آن جلسه الآن پیش من موجود است.) پیام عیناً چنین بود:
«ق ا ل ا ل ل ه ت ع ا ل ى ق و ل و ل ا ا ل ل ه ا ل ى ا ل ل ه ت ف ل ه و» و از وصل این حروف با هم این عبارت درست شد:
«قال اللّه تعالى: قولوا لا إله إلاّ اللّه تفلحوا»
ولى وقتى درست در حروف دقّت کردیم، دیدیم اوّلاً: در چند مورد عبارت پیام درست نیست; یعنى، با حروف این جمله کاملاً تطبیق نمى کند. ثانیاً: بعد از واو جمع در عربى معمولاً الف نوشته مى شود و بنا بر این بعد از واو «قولوا» و «تفلحوا» مى بایست در متن پیام، الف باشد که نبود. ثالثاً: کلمه تفلحوا با «ح» نوشته مى شود نه «هـ » که در پیام بود و از مرحوم آیة اللّه بروجردى که علاوه بر مقام شامخ علمیّت، در ادبیّات ید طولایى داشت، بسیار بعید بود که مرتکب چنین اشتباه روشنى بشود.
ولى اشکال اوّل را نادیده گرفتیم و گفتیم شاید در گرفتن پیام دقّت نشده.
دومى را هم نادیده گرفتیم; چون در تلفّظ کلمه جمع، الف خوانده نمى شود.
و سومى را هم به دلیل این که «گیرنده پیام» قسمت آخر را با «القا» گرفت، حمل بر این کردیم که اشتباه از خود او بود نه از مرحوم آیة اللّه بروجردى (منظور از القا این است که گاهى «مدیوم» احساس مى کند به او القا مى شود و نیاز به حرکت میز ندارد و حروفى پى در پى به قلب او القا مى گردد، او هم بلند مى خواند: ت ف ل ه... که اطرافیان ثبت مى کنند.)
همه اینها قابل اغماض بود ولى یک نکته همچنان براى ما مبهم ماند و آن این که جمله (قولوا لا اله إلاّ الله تفلحوا) گفتار معروف پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) است و باید قال رسول اللّه گفته شود نه گفتار خدا است که قال اللّه تعالى گفته شود. این اشتباه از روح آیة اللّه بروجردى قابل اغماض نبود! و به ما حق مى داد که در صحّت این ارتباط تردید کنیم... بگذرم.

* * *

در این جا از من سؤال شد که آیا شما پرسشى از روح آیة اللّه بروجردى دارید؟
گفتم: البتّه، از ایشان بپرسید که آینده حوزه علمیّه قم چه خواهد شد؟ (زیرا در آن روزها به جهاتى از این ناحیه نگران بودیم.) ارتباط برقرار شد و به همان طریق سابق یک جواب کلّى آمد که همه از آن مطّلع بودیم و توضیح واضح بود.
در این جا چون نمى توانستم تنها به آن جواب کلّى قناعت کنم، خواهش کردم نشانه اى از ایشان بخواهید; از آن نشانه هایى که میان ما که در حیات آن مرحوم در قم بودیم و ایشان وجود داشته است; نشانه اى که جنبه خصوصى داشته باشد و دیگران از آن مطّلع نباشند، و ما را مطمئن سازد که ارتباط با روح ایشان صورت گرفته و کاملاً خاطرجمع شویم.
متأسّفانه در این جا ارتباط به علّت نامعلومى قطع شد! و نتوانستیم جواب این سؤال را از ایشان بشنویم.

* * *

در این هنگام میز مجدّداً طبق برنامه سابق به حرکت درآمد; معلوم شد ارتباطى برقرار شده، سؤال شد: آیا

حضرت آیة اللّه بروجردى هستید؟
امّا میز حرکت نکرد.
ـ پس خود را معرّفى کنید.
بزودى حروف زیر در جواب آمد: ف ق ى ه... معلوم شد با روح مرحوم فقیه سبزوارى ارتباط برقرار شده است.
آن فقید بدون این که ما سؤالى کرده باشیم، پیامى فرستادند که پیام با همان روش حروفى بود و متن پیام عیناً این بود: «خوب بود مجلّه تان طورى پخش مى شد که جوانان تشنه، دسترسى به خواندن آن داشته باشند!» (این پیام هم کلّى بود) مجدّداً اصرار کردم با روح مرحوم آقاى بروجردى تماس گرفته شود و از ایشان نشانه مورد نظر ما را بخواهند، امّا متأسّفانه ارتباط برقرار نشد!
در این اثنا مجدّداً میز به حرکت آمد. معلوم شد روح تازه اى با ما ارتباط برقرار ساخته. هنگامى که از او خواستند خود را معرفى کند، جواب آمد: «ژرژ هاکوپیان»!... مى گفتند این مرد در ارتباطهاى قبلى هم کراراً آمده است و طبق گواهى خودش یک کشیش مسیحى بوده که در پایان عمر، مسلمان از دنیا رفته است و آدم خوب و شایسته اى مى باشد.

او هم پیامى براى ما داد که در یادداشتهاى آن جلسه که نزد من موجود است پیام چنین است:
«م س ى ح ى ت ع ا ق ب ت ش ک س ت م ى خ و ر د» یعنى، مسیحیّت عاقبت شکست مى خورد. (این هم کلّى بود.)
مجدّداً اصرار نمودیم ارتباط با روح مرحوم آقاى بروجردى صورت گیرد و نشانه خصوصى خواسته شود. باز هم ارتباط برقرار نشد!
جلسه ساعات حسّاسى را مى گذرانید. از ما اصرار که نشانه اى که جنبه کلّى نداشته باشد، گرفته شود تا اطمینان پیدا کنیم و از روح، متأسّفانه انکار، یعنى حاضر نشد با ما تماس برقرار سازد.
در این جا صحنه عوض شد و جریانات جالبى پیش آمد که شرح آن را به خواست خدا در بحث آینده خواهید خواند.

سرانجام جلسه ارتباط با ارواحجلسه ارتباط با ارواح
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma