تنظیم اسناد تجارى در طولانى ترین آیه قرآن

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 1
همه چیز از آنِ اوست تفسیر: رباخوارى یک گناه بى نظیر

(آیه 282) بعد از بیان احکامى که مربوط به انفاق در راه خدا و همچنین مسأله رباخوارى بود، در این آیه که طولانى ترین آیه قرآن است، احکام و مقرّرات دقیقى براى امور تجارى و اقتصادى بیان کرده تا سرمایه ها هر چه بیش تر رشد طبیعى خود را پیدا کنند و اختلاف و نزاعى در میان مردم رخ ندهد.

در این آیه نوزده دستور مهم در مورد دادو ستد مالى به ترتیب ذیل، بیان شده است.

1. در نخستین حکم مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید، هنگامى که بدهى مدّت دارى (به خاطر وام یا دادو ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید»

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْن إِلَى أَجَل مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ).

در ضمن از این تعبیر، هم مسأله مجاز بودن قرض و وام روشن مى شود و هم تعیین مدّت براى وامها.

آیه مورد بحث شامل عموم بدهى هایى مى شود که در معاملات وجود دارد ـ مانند سلف و نسیه ـ در عین اینکه قرض را هم شامل مى شود.

2 و 3. سپس براى اینکه جلب اطمینان بیش ترى شود و قرارداد از مداخلات احتمالى طرفین سالم بماند، مى افزاید: «و باید نویسنده اى از روى عدالت، (سند را) در میان شما بنویسد» (وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ).

بنابراین، قرارداد باید بهوسیله شخص سومى تنظیم گردد و آن شخص عادل باشد.

4. «و کسى که قدرت بر نویسندگى دارد، نباید از نوشتن ـ همان طور که خدا به او تعلیم داده ـ خوددارى کند. پس باید بنویسد» (وَ لاَ یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ).

یعنى به پاس این موهبتى که خدا به او داده، نباید از نوشتن قرارداد خوددارى کند بلکه باید طرفین معامله را در این امر مهم کمک نماید.

جمله «کما علّمه اللّه» اشاره به نهایت امانت در نوشتن است. یعنى آن چنان که خدا به او تعلیم داده، سند را دقیقاً تنظیم نماید.

5.

«و آن کس که حق برعهده اوست، باید املا کند» (وَلْیُمْلِلِ الَّذِى عَلَیْهِ الْحَقُّ).

6. «و از خدا که پروردگار اوست، بپرهیزد; و چیزى را فروگذار ننماید» (وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لاَیَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا).

7. «و اگر کسى که حق بر ذمه اوست، سفیه یا (از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است، یا (به خاطر لال بودن،) توانایى بر املا کردن ندارد، باید ولىّ او (به جاى او،) املا کند» (فَإِنْ کَانَ الَّذِى عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لاَ یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ).

 

بنابراین در مورد سه طایفه، ولىّ باید املا کند: کسانى که سفیه اند و نمى توانند ضرر و نفع خویش را تشخیص دهند و امورمالى خویش را سر و سامان بخشند هر چند دیوانه نباشند; کسانى که دیوانه یا از نظر فکرى ضعیف و کم عقل هستند مانند کودکان کم سن و سال و پیران فرتوت و کم هوش و افراد گنگ و لال; و کسانى که توانایى املا کردن را ندارند هرچند گنگ نباشند.

از این جمله، احکام دیگرى نیز به طور ضمنى استفاده مى شود; از جمله ممنوع بودن تصرّفات مالى سفیهان و ضعیف العقل ها، و همچنین جواز دخالت ولىّ در این گونه امور.

8. ولىّ باید در املا «عدالت را رعایت نماید» (بِالْعَدْلِ).

9. سپس مى افزاید: «و دو نفر را (بر این حق) شاهد بگیرید» (وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ).(1)

10 و 11. دو شاهد باید «از مردان شما باشند» (مِنْ رِجَالِکُمْ).

تعبیر به رجال، بالغ بودن را مى رساند و اضافه کردن آن به ضمیر «کُم» اسلام را. یعنى هم بالغ و هم مسلمان باشند.

12 و 13. «و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانى که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید» (فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ).

از این جمله مسأله عادل بودن و مورد اعتماد و اطمینان بودن شهود استفاده مى شود.

14. در صورتى که شهود مرکب از دو مرد باشند، هر کدام مى توانند مستقلاً شهادت بدهند، امّا در صورتى که یک مرد و دو زن باشند، این دو زن باید با هم شاهد قرار گیرند; «تا اگر یکى انحرافى یافت، دیگرى به او یادآورى کند» (أَنْ تَضِلَّ إِحْدَیهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَیهُمَا الاُْخْرَى).

زیرا زنان به خاطر عواطف قوى، ممکن است تحت تأثیر واقع شوند و، به هنگام اداى شهادت، به خاطر فراموشى یا جهات دیگر، مسیر صحیح را طى نکنند.

15. «و شهود نباید به هنگامى که آنها را (براى شهادت) دعوت مى کنند، خوددارى نمایند» (وَ لاَ یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا).

بنابراین، تحمّل شهادت، به هنگام دعوت براى این کار، واجب است.

16. بدهى کم باشد یا زیاد، باید آن را نوشت زیرا سلامت روابط اقتصادى که مورد نظر اسلام است، ایجاب مى کند که در قراردادهاى مربوط به بدهکارى هاى کوچک نیز از نوشتن سند کوتاهى نشود. از این رو، در جمله بعد مى فرماید: «و از نوشتن (بدهىِ خود،) چه کوچک باشد یا بزرگ، ملول نشوید» هرچه باشد بنویسید (وَ لاَتَسْـَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَى أَجَلِهِ).

سپس مى افزاید: «این، در نزد خدا به عدالت نزدیک تر، و براى شهادت مستقیم تر، و براى جلوگیرى از تردید و شک (و نزاع و گفتوگو) بهتر مى باشد» (ذلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَاللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَ أَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُوا).

در واقع، این جمله اشاره به فلسفه احکام فوق در مورد نوشتن اسناد معاملاتى است و به خوبى نشان مى دهد که اسناد تنظیم شده مى تواند به عنوان شاهد و مدرک مورد توجّه قضات قرار گیرد.

17. سپس یک مورد را از این حکم استثنا کرده مى فرماید: «مگر اینکه دادو ستد نقدى باشد که بین خود، دست به دست مى کنید. در این صورت، گناهى بر شما نیست که آن را ننویسید» (إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَکْتُبُوهَا).

18. در معامله نقدى تنظیم سند و نوشتن آن لازم نیست، امّا شاهد گرفتن براى آن بهتر است زیرا جلو اختلافات احتمالى آینده را مى گیرد. از این رو، آیه مى فرماید: «ولى هنگامى که خرید و فروش (نقدى) مى کنید، شاهد بگیرید» (وَ أَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ).

احتمال دارد که منظور شاهد گرفتن در تمام معاملات است خواه نقدى باشد یا نسیه. در آیه بعد نیز شاهدى بر این مسأله وجود دارد.

19. در آخرین حکمى که در این آیه ذکر شده مى فرماید: «و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حق گویى) زیانى برسد» و زیر فشار قرار گیرند (وَ لاَیُضَارَّ کَاتِبٌ وَ لاَشَهِیدٌ).

«و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شده اید» (فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ).

در پایان آیه مردم را به تقوا و پرهیزگارى و امتثال اوامر خداوند دعوت مى کند مى گوید: «و از خدا بپرهیزید» (وَاتَّقُوااللَّهَ).

سپس یادآورى مى نماید که، «و خداوند (آنچه مورد نیاز شما در زندگى مادّى و معنوى است،) به شما تعلیم مى دهد» (وَ یُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ).

قرار گرفتن دو جمله فوق در کنار یکدیگر، این مفهوم را مى رساند که تقوا و خداپرستى، اثر عمیقى در آگاهى و روشن بینى و فزونى علم و دانش دارد.

او از همه مصالح و مفاسد مردم آگاه است و آنچه خیر و صلاح آنهاست، براى آنها مقرّر مى دارد. «خداوند به همه چیز داناست» (وَاللَّهُ بِکُلِّ شَىْء عَلِیمٌ).

(آیه 283) این آیه با ذکر چند حکم دیگر در رابطه با مسأله تنظیم اسناد تجارى، مکمّل آیه قبل است. آنها عبارتند از:

1. «و اگر در سفر بودید، و نویسنده اى نیافتید (تا اسناد معامله را براى شما تنظیم کند و قرارداد را بنویسد)، گروگان بگیرید»; گروگانى که در اختیار طلبکار قرار گیرد (وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلَى سَفَر وَ لَمْ تَجِدُوا کَاتِبًا فَرِهَانٌ مَقْبُوضَةٌ).

البتّه در وطن نیز، اگر دسترسى به تنظیم کننده سند نباشد، اکتفا کردن به گروگان مانعى ندارد.

2. سپس به عنوان یک استثنا مى فرماید: «و اگر به یکدیگر اطمینان (کامل) داشته باشید، (گروگان لازم نیست، و) باید کسى که امین شمرده شده (و بدون گروگان، چیزى از دیگرى گرفته)، امانت (و بدهى خود را به موقع) بپردازد; و از خدایى که پروردگار اوست، بپرهیزد» (فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُمْ بَعْضًا فَلْیُؤَدِّ الَّذِى اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ).

 

در اینجا طلبِ طلبکار، به عنوان یک امانت ذکر شده که خیانت در آن، گناه بزرگى است.

3. سپس همه مردم را مخاطب ساخته و یک دستور جامع در زمینه شهادت بیان مى کند مى فرماید: «و شهادت را کتمان نکنید. و هرکس آن را کتمان کند، قلبش گناهکار است» (وَ لاَتَکْتُمُوا الشَّهَادَةَ وَ مَنْ یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ ءَاثِمٌ قَلْبُهُ).

بنابراین، کسانى که از حقوق دیگران آگاهند، موظّفند به هنگام دعوت براى اداى شهادت، آن را کتمان نکنند.

و از آنجا که کتمان شهادت و خوددارى از اظهار آن بهوسیله دل و روح انجام مى شود، آن را به عنوان یک گناه قلبى معرّفى کرده مى گوید: و هرکس آن را کتمان کند، قلبش گناهکار است.

در پایان آیه نسبت به حفظ امانت و اداى حقوق یکدیگر و عدم کتمان شهادت هشدار داده مى فرماید: «و خداوند، به آنچه انجام مى دهید، داناست» (وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ).

ممکن است مردم ندانند چه کسى قادر به اداى شهادت است و چه کسى نیست و نیز ممکن است مردم ندانند در آنجا که اسناد و گروگانى وجود ندارد، چه کسى طلبکار و چه کسى بدهکار است، ولى خداوند همه اینها را مى داند و هر کس را طبق اعمالش جزا مى دهد.

 

 


1. در تفاوت میان «شاهد» و «شهید» باید بگوییم: شاهد به کسى گفته مى شود که در واقعه حضور مى یابد تا بتواند گواه بر آن باشد و شهید کسى است که اداى شهادت مى کند.

 

همه چیز از آنِ اوست تفسیر: رباخوارى یک گناه بى نظیر
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma