سرچشمه هاى سوء ظن و بدبینى

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
زندگی در پرتو اخلاق
زیانهاى اجتماعى بدبینى مصونیت در برابر گمان بد شرط وجود یک اجتماع سالم

   بدگمانى و سوء ظن از نظر روانى ممکن است گاهى بصورت خفیف و گاهى بصورت حاد و شدید ـ  یعنى به صورت یک بیمارى روانى  ـ بروز کند و در هر صورت معلول علل گوناگونى مى تواند باشد از جمله :

   

1 ـ حسّ انتقام و کینه توزى و حسد

بسیار مى شود که سرچشمه سوء ظن ، حسّ انتقام و کینه توزى و حسد باشد ، و انسان چون نمى تواند عملا از افراد مورد نظر انتقام بگیرد و یا با زبان اظهار دارد ، لذا به منطقه فکر و قلب عقب نشینى کرده در آنجا آشوبى به پا مى کند ، به او نسبت بد مى دهد ، او را محاکمه و توبیخ و سرزنش مى نماید و از این طریق « تشفّى خاطر » مى جوید ، یعنى آنچه را در خارج پیدا نمى کرد و به آن دسترسى نداشت در عالم ذهن و تصور مى جوید ، و به همین دلیل از این عمل خود یک نوع لذت و آرامش کاذب احساس مى کند .

 

   این موضوع از نوعى « درون گرایى » و « گریز روانى از واقعیات » و « پناه بردن به خیال » است که در روانکاوى امروز ثابت شده است . این معنى اختصاص به این مورد ندارد ، تمام مواردى که امیال انسان از طریق خارج ارضاء نمى گردد و به صورت « سرکوفته » به وجدان ناآگاه عقب نشینى مى نماید براى پر کردن خلأیى که از این نظر پدید آمده دنبال بدلهاى خیالى و ذهنى مى رود ، گاهى در عالم رؤیا آنها را مى جوید ( قسمتى از رؤیاها معلول همین جهت است و ضرب المثل معروف شتر در خواب بیند پنبه دانه . . . یا هرکسى را نقش خود بیند در آب . . . نیز اشاره به همین معنى است ) .

   و گاهى در جهان « تخیلات شاعرانه » و « رؤیاهاى در حال بیدارى » آنها را جستجو مى نماید و لذا شعراى توانا که در اشعار آنها شور و سوز و تأثیر و نشاطى هست آنهایى هستند که علاوه بر نبوغ شعرى ، در زندگى خود مواجه با گمشده ها ، ناکامیها و شکستها ، محبتهاى آتشین و عشقهاى بى سرانجام شده اند و گمشده و معشوق خود را در جهان خیال در لابه لاى نازک کاریهاى شعرى و ظرافتهاى ادبى جستجو کرده اند و از این راه نیروى تخیلى آنها پرورش فوق العاده اى یافته است و طبق مثل معروف « شعر هر قدر خیال انگیزتر باشد زیباتر و جالبتر خواهد بود ! »

   خلاصه اینکه « گریز روانى بسوى خیال » سرچشمه بسیارى از پدیده هاى روانى و از جمله سوء ظن و بدبینى و بدگمانى است .

   

2 ـ ناپاکى و آلودگى

گاهى سرچشمه سوء ظن ، ناپاکى و آلودگى خود انسان است . همانطور که خوشبینى زیاد گاهى از صفا و پاکى خود شخص سرچشمه مى گیرد ، یعنى روى اصل « مقایسه به خود » دیگران را بد یا خوب تصور مى کند ; این موضوع مخصوصاً در افراد کم اطلاع و ساده ذهن تظاهر بیشترى دارد .

 

   

3 ـ تبرئه یا تخفیف مجازات خود :

در دادگاه وجدان نیز یکى دیگر از علل سوء ظن است ، زیرا از این راه مى کوشد شریک جرمهایى براى خود درست کند و نسبت به دیگران گمان بد ببرد تا اعمال سوء خود را توجیه نماید و کم اثر و عادى جلوه دهد و بگوید تنها من نیستم که گرفتار چنین حالتى هستم .

 

   

4 ـ  تکبر و خودخواهى

سوء ظن ممکن است احیاناً از  تکبر و خودخواهى سرچشمه بگیرد ، زیرا چنین کسانى میل دارند به هر صورت شده خود را برتر از دیگران بدانند و لذا سعى مى کنند در محیط فکر خود براى دیگران نقاط ضعفى بتراشند و با احتمالات گوناگون ارزش وجود آنها را پایین آورده و ارزش وجود خود را بالا ببرند .

 

 

   

5 ـ محیط تربیتى

و تلقینهاى پدر و مادر و معلم نیز یکى از علل مهم بدبینى و سوء ظن است .

 

   

6 ـ معاشرت با افراد ناصالح

نیز یکى از علل سوء ظن است زیرا ملاک قضاوتهاى کلى انسان غالباً استقراى ناقصى است که درباره افرادى که با آنها سر و کار دارد به عمل مى آورد ، همانطور که قضاوتهاى اشخاص درباره اهل یک شهر یا یک دِه یا یک کشور و یک نژاد بر اساس افراد معینى که با آنها تماس داشته اند ، مى باشد .

 

   اگر معاشران انسان افراد نادرستى باشند انسان طبعاً به همه مردم بدبین خواهد شد .

   در احادیث اسلامى نیز وارد شده :

« مُجالَسَةُ الاَْشْرارِ ثُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالاَْخْیارِ »(1)

همنشینى با بدان باعث بدبینى به نیکان مى گردد !

   

7 ـ سرچشمه واقعى

گاهى سوء ظن یک سرچشمه واقعى نیز ممکن است داشته باشد . یعنى فساد بر اهل زمان یا مکانى غلبه پیدا کند که انسان روى اصل عقلى « الظَّنُّ یُلْحِقُ الشَیْءَ بِالاَْعَمِّ الاَْغْلَبِ ; گمان ، هر چیزى را به نمونه شایع آن ملحق مى سازد » نسبت به همه بدبین مى گردد .

 

 


1 . مجلسى ، بحار الانوار 74 / 197 ، روایت 31 .

 

زیانهاى اجتماعى بدبینى مصونیت در برابر گمان بد شرط وجود یک اجتماع سالم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma