نظریه عدمى بودن قوه و استعداد

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
اصول فلسفه وروش رئالیسم - ج1
دو نظریه در باره «قوه و استعداد»نظریه اعتبارى بودن قوه و استعداد
طرفداران نظریه عدمى مى‏گویند اساسا استعداد و قابلیت از نقصان وجود ناشى مى‏شود موجود هر اندازه داراى کمالات و تعینات وجودى بیشتر باشد استعداد و قابلیت و امکان اینکه چیز دیگر بشود کمتر است و هر اندازه که تعینات و جهات وجودى کمترى داشته باشد امکان تبدیل او به چیز دیگر بیشتر است و در حقیقت هر صورت و حالتى که شى‏ء پیدا مى‏کند یک مانع براى او نسبت به یک سلسله حالتها و صورتهاى دیگر پیدا مى‏شود و به هر نسبت که واجد صورتها و حالات وجودى بیشتر باشد موانع بیشترى براى تغیر و تبدل و پذیرش حالت جدید دارد .
پس اگر موجود برسد به حدى که واجد تمام کمالات و صور باشد استعداد هیچ حالت جدیدى در او نخواهد بود و بر عکس اگر برسد به جائى که واجد هیچ حالت و صورت بالفعلى نباشد استعداد همه چیز در او خواهد بود هیولاى اولى همان موجودى است که در ذات خود واجد هیچ فعلیتى نیست و به همین دلیل استعداد همه چیز در او هست معنى اینکه استعداد همه چیز در او هست اینست که در ذات او ابا و امتناعى از هیچ صورت و حالت نیست هیولاى اولى هیچگاه بدون صورت نیست و صورتها نسبت به یکدیگر ضدیت و تمانع دارند یعنى هر صورتى فقط نسبت به بعضى از صورتهاى دیگر مانعیت ندارد و نسبت به سایر صورتها مانعیت دارد پس اینکه دیده مى‏شود در بعضى از مواد استعداد یک صورت معین هست و نه بیشتر و پنداشته مى‏شود این استعداد یک امر وجودى است اشتباه است استعداد یک صورت معین داشتن معنى‏اش اینست که صورت بالفعل این شى‏ء ماده این شى‏ء را که قابلیت هر صورتى را دارد از همه آن صورتها مانع است مگر از یک صورت بالخصوص مثلا در دانه گندم استعداد بوته گندم شدن است نه جو شدن و نه خرما شدن و نه انسان شدن و نه چیز دیگر وقتى که به حقیقت مطلب برسیم چنین خواهیم یافت که این صورت بالفعل دانه گندم است که نمى‏گذارد ماده اصلى که در دانه گندم است جو یا خرما یا انسان بشود و فقط نسبت به بوته گندم شدن منعى ندارد یعنى صورت بالفعل دانه گندم همه راهها را بر روى ماده اصلى بسته است مگر راه بوته گندم شدن را پس بازگشت همه استعدادها به خالى از مانع است .
اینکه گفته مى‏شود در هیولاى اولى استعداد همه چیز بدون استثنا و بدون تفاوت و بدون ترجیح هست به معنى اینست که او از لحاظ نقصان وجود و عدم تعین و فاقد بودن همه فعلیتها در حدى است که نسبت به هیچ چیز مانعیت ندارد و اینکه گفته مى‏شود در گندم یا هسته خرما یا نطفه انسان استعداد شى‏ء خاص هست به معنى اینست که در هر یک از اینها نسبت به هر صورت دیگر مانع وجود دارد جز نسبت به یک صورت بالخصوص .
این نظریه قابل قبول نیست پایه اصلى این نظریه اینست که اجسام در تحلیل نهائى منتهى مى‏شوند به دو جزء که یکى هیچ فعلیتى ندارد جز فعلیت قابلیت و آن همان است که ماده اصلى و هیولاى اولى نامیده مى‏شود و دیگرى صورت جسمیه است که حقیقتش بعد و امتداد است نظریه معروف ارسطوئى جوهرهاى پنجگانه نیز مبتنى بر همین اساس است برهان معروف فصل و وصل براى اثبات همین مدعا است .
ولى ما این عقیده را صحیح نمى‏دانیم به عقیده ما جسم قابل تحلیل به ماده و صورت نیست و ماده و صورت اجزاء جسم مى‏باشند اما اجزاء تحلیلى نه اجزاء خارجى به این معنى که هر جسمى در ظرف خارج منتهى نمى‏شود به دو جزء واقعى که یکى فقط ماده است و در ذات خود فاقد هر صورتى است و دیگرى صورت بلکه همان طورى که اجزاء زمان و اجزاء حرکت تا بى نهایت قابل تقسیم مى‏باشند و همان طورى که بعد جسمانى تا بى نهایت قابل تقسیم ذهنى است به اجزاء کوچکتر حقیقت جوهر جسم نیز تا بى نهایت قابل تقسیم ذهنى است به قوه و فعلیت این خاصیت براى جسم از آنجا پیدا شده که حرکت مقوم وجود جوهر جسم است .
در باب ترکب و عدم ترکب جسم از ماده و صورت و اینکه به فرض ترکب کیفیت آن چیست آیا اتحادى است‏یا انضمامى سخنان بسیارى است و جاى ایراد و اشکال در گفتار بسیارى از فلاسفه در این زمینه بسیار است اکنون مجال بحث در آنها نیست .
دو نظریه در باره «قوه و استعداد»نظریه اعتبارى بودن قوه و استعداد
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma