مسئله جبر و اختیار

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
اصول فلسفه وروش رئالیسم - ج1
نکته 2مجموع راههائى بشر در مسئله جبر و اختیار پیش گرفته است
(گفتگو از وجوب و ضرورت نظام موجودات خواه ناخواه منجر به بحث از مسئله خاصى مى‏شود که همواره از جنبه‏هاى مختلفى مورد توجه علماء و فلاسفه بوده و در تمام دورها و اعصار با اهمیت‏خاصى تلقى شده است و آن مسئله جبر و اختیار است این مسئله را علاوه بر فلاسفه روانشناسان و علماء اخلاق و متکلمین و فقهاء و علماء حقوق نیز از جنبه‏هاى مختلف مورد توجه و تحقیق قرار داده‏اند زیرا این مبحث از آن جهت که مربوط به کیفیت صدور افعال انسان از انسان و طرز انجام یافتن مقدمات ذهنى و نفسانى افعال و حرکات انسان است مربوط به روانشناسى است و از آن جهت که هر یک از جبر و اختیار بنا بر بعضى توهمات عبارت است از ضرورت و لا ضرورت افعال انسان در نظام کلى وجود با علم اعلى و فلسفه کلى ارتباط پیدا مى‏کند و از آن جهت که با نحوه تعلق علم ذات بارى و اراده ذات بارى به افعال انسان رابطه دارد با علم کلام و قسمت الهیات فلسفه پیوستگى دارد و از آن جهت که بنا بر جبر موضوع تشریع و تقنین و تکلیف و مسؤولیت و پاداش و کیفر الهى یا بشرى منتفى مى‏شود با فقه و حقوق سر و کار پیدا مى‏کند و از آن جهت که این موضوع با موضوع سرشت و طینت و اخلاق غیر قابل تغییر بستگى دارد با علم اخلاق وابستگى دارد .
بحثهاى مختلفى که از جنبه‏هاى مختلف روى موضوع جبر و اختیار بعمل آمده موجب یک ابهام مخصوصى در مفهوم جبر و اختیار شده یعنى موجب شده که این دو کلمه در نظر همه یک تعریف معین و مفهوم مشخصى ندارد و هر دسته‏اى بحسب فهم و سلیقه خود از هر یک از جبر و اختیار یک تعریف و تفسیر خاصى کرده‏اند و در اطراف آن بنفى و اثبات پرداخته‏اند ولى یک ماده مشترک در همه این گفتگوها موجود است و آن اینست که همه خواسته‏اند حدود آزادى انسان را در عمل بیان نمایند و بعبارت دیگر خواسته‏اند تعیین کنند که آیا انسان در اعمال خویش آزاد است‏یا آزاد نیست و اگر آزاد است این آزادى چگونه است .
البته ما در اینجا در درجه اول این مسئله را از جنبه فلسفى مورد توجه قرار مى‏دهیم یعنى رابطه این مسئله را با مسئله ضرورت و وجوب نظام هستى بیان مى‏کنیم و ضمنا به سایر جنبه‏هاى این مسئله نیز توجه خواهیم کرد .
مطابق اصل ضرورت و وجوب نظام هستى هیچ حادثه‏اى در این جهان بدون وجوب و ضرورت موجود نمى‏شود معناى این جمله طبق بیانات گذشته این بود که هر حادثه‏اى از حوادث اگر علت تامه وى محقق شد جبرا و ضرورتا تحقق خواهد یافت و محال است که تحقق پیدا نکند و اگر علت تامه وى محقق نگشت‏خواه از آن جهت که در یکى از شرایط وجود وى نقصانى باشد و خواه از آن جهت که مانعى پیدا شود و اقتضاء علت را خنثى کند جبرا و ضرورتا آن حادثه تحقق نخواهد یافت‏یعنى محال است که در این فرض آن حادثه تحقق پیدا کند حادثه‏اى که در این جهان تحقق پیدا مى‏کند از وجود علت تامه وى و بالنتیجه از ضرورت وى حکایت مى‏کند و هر حادثه ممکنى که تحقق پیدا نمى‏کند از عدم علت تامه وى و بالنتیجه از عدم ضرورت وى بلکه از ضرورت عدم وى حکایت مى‏کند مطابق آنچه قبلا گذشت انکار جریان قانون علیت در پیدایش حوادث جهان مساوى با صدفه و اتفاق و انکار هر قاعده و نظم و قانون و حقیقتى در کار جهان است همچنانکه انکار قانون ضرورت نظام هستى نیز مساوى با صدفه و اتفاق و انکار هر گونه نظم و قاعده‏اى است این قانون استثناء ندارد یعنى اینطور نیست که در برخى موارد حوادث جهان طبق قانون علیت عمومى و ضرورت عمومى پدید مى‏آیند و از بین مى‏روند و در برخى موارد پدید آمدن و از بین رفتن حوادث با گزاف و صدفه و اتفاق صورت مى‏گیرد .
اینجا است که اشکال جبر جان مى‏گیرد زیرا اگر نظام هستى ضرورى و وجوبى است و هر چه شدنى است مى‏شود و محال است که نشود و هر چه نشدنى است نمى‏شود و محال است که بشود افعال و حرکات صادره از انسان نیز که جزئى از حوادث این جهان است همینطور ست‏یعنى آنچه باید از انسان صادر شود خواه ناخواه صادر مى‏شود و آنچه باید صادر نشود خواه ناخواه صادر نمى‏شود و هیچ فعلى از افعال انسان نیست که بتوان گفت ممکن است صادر بشود و ممکن است صادر نشود پس هیچگونه اختیار و آزادى براى انسان در اعمال و افعالش نیست زیرا اختیار امکان است و جبر ضرورت و چنانکه دیدیم جهان جهان ضرورت است نه جهان امکان بعبارت دیگر همانطورى که حرکات اجرام بزرگ و کوچک این جهان از اتم گرفته تا کواکب و سیارات عظیم همه بحکم نوامیس و قوانین ضرورى خلاف ناپذیر صورت مى‏گیرد و همان طورى که حوادثى مانند خسوف و کسوف و زلزله و آمد و شد روز و شب و نزول برف و باران و غیره تحت تاثیر علل معین قطعى و قابل پیش بینى است‏حرکاتى که از انسان صادر مى‏شود و حوادثى که بوسیله انسان رخ مى‏دهد نیز همینطور است‏یعنى این حرکات و این حوادث نیز بحکم قوانین و نوامیس معین صورت مى‏گیرد و تحت تاثیر علل معین قطعى مى‏شود از اینرو هیچگونه امکان و اختیار و آزادى در بین نیست و هر چه هست ضرورت و جبر و محدودیت است پس ما نمى‏توانیم هیچگونه تکلیف و قانون و مسؤولیت الهى یا بشرى به عهده بگیریم و نمى‏توانیم مستوجب هیچگونه پاداش یا کیفرى بوده باشیم زیرا تکلیف و مسؤولیت و پاداش و کیفر فرع آزادى است و چون هر چه هست جبر و محدودیت است هیچیک از این امور معنا ندارد بدون تردید یکى از معضلات بزرگى که تا کنون فکر دانشمندان را بخود متوجه ساخته این مسئله است و بسیار کم دیده مى‏شود که کسى در این مسئله وارد شده باشد و جمیع جوانب و اطراف مسئله را در نظر گرفته باشد و بدرستى از عهده حل آن بر آمده باشد غالبا کسانى از مدعیان فلسفه یا روانشناسان یا علماء اخلاق یا اصولیین که وارد این مطلب شده‏اند یا از اول راه خطا پیموده‏اند یا آنکه به قسمتى از مطلب توجه کرده و جمیع اطراف و جوانب مطلب را در نظر نگرفته یا نتوانسته‏اند در نظر بگیرند .
و چون این مسئله علاوه بر جنبه نظرى داراى جنبه عملى نیز هست زیرا چنانکه میدانیم لازمه جبر خارج شدن از زیر بار تکلیف و مسئولیت و بى اثر دانستن تربیت و اخلاق و در نتیجه لا قیدى و تنبلى و انحطاط و بیچارگى است و کمتر فکرى است که به اندازه فکر جبر زیانهاى عملى و اخلاقى در بر داشته باشد و بسا اشخاصى پیدا مى‏شوند که براى آنکه فلسفه‏اى براى اعمال زشت‏خویش پیدا کنند به نظریه جبر متمسک مى‏شوند لهذا ما تفصیلا وارد این مبحث مى‏شویم و سعى مى‏کنیم با طرز بدیع و بى سابقه‏اى این مطلب را به خواننده محترم تحویل دهیم .
نکته 2مجموع راههائى بشر در مسئله جبر و اختیار پیش گرفته است
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma