اصل کلى واقعیتى هست

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
اصول فلسفه وروش رئالیسم - ج1
واقعیت و هستى اشیاءنظریه دکارت
محققین حکما باین نکته بر خورده‏اند که یگانه اصلى که صلاحیت دارد مبدا و نقطه شروع فلسفه قرار گیرد همان اصل واقعیتى هست مى‏باشد که سر حد فلسفه و سفسطه یا رئالیسم و ایده آلبسم محسوب مى‏شود و اصلى است‏یقینى و فطرى و مورد تصدیق تمام اذهان بشرى و حتى خود سوفسطائى نیز بدون آنکه توجه داشته باشد در حاق ذهن خود بان اعتراف دارد .
ما در نخستین لحظه‏اى که گریبان خویش را از چنگال مغالطات سفسطى خلاص مى‏کنیم و از فطرت واقع بین خود استفاده مى‏کنیم خود را با واقعیت اشیاء مواجه مى‏بینیم و اذعان و تصدیق قطعى به اینکه واقعیتى هست را در نهایت وضوح و روشنى در ذهن خود مى‏یابیم یعنى خود را مواجه با همان چیزى مى‏بینیم که هر کسى با فطرت ساده خود بدون آنکه توجهى بمغالطات سفسطى داشته باشد خود را مواجه با آن مى‏بیند همانطوریه در متن بیان شده در نخستین گامى که مى‏خواهیم پس از خاموش کردن ترانه سفسطه برداریم با واقعیت اشیاء مواجه شده و سر و کار ما با واقعیت هستى خواهد بود یعنى اصل واقعیت را اثبات نموده و با غریزه ... .
پس از قبول این اصل یعنى پس از اذعان و تصدیق به اینکه واقعیتى هست در مرحله دوم سیر عقلانى خویش بدنبال این مطلب مى‏رویم که مظاهر این واقعیت چیست و بعبارت دیگر چه چیز هست و چه چیز نیست در این مرحله است که مظاهرى مى‏یابیم و مى‏رسیم به اینکه من هستم زمین هست‏ستارگان هست ماده هست قوه هست روح هست همانطورى که در متن بیان شده مى‏دانیم واقعیتى هست و سپس به تولید و تکثیر این حقیقت که حقیقتهاى دیگرى را بوجود مى‏آورد خواهیم پرداخت و البته برخى از این حقائق حقایقى است‏بدیهى و عیانى و غنى از استدلال مثل حقیقت اینکه من هستم که از علم حضورى نفس بذات خویش سر چشمه مى‏گیرد و یا حقیقت اینکه زمین یا خورشید هست که از علم احساسى بدیهى خارجى سر چشمه مى‏گیرد و برخى دیگر نیازمند به بحث و تحقیق است ولى در هر حال قبول و اذعان اصل کلى واقعیتى هست و نفى زعم باطل سوفسطائى که مدعى است همه چیز هیچ اندر هیچ و باطل اندر باطل است و اصلا موجود شدن و واقعیت پیدا کردن امرى محال و ممتنع است‏بما فرصت و نوبت مى‏دهد که این حقائق جزئى‏تر را بدون هیچ اشکال و مانعى اذعان کنیم .
این اصل کلى مانند سایر حقائق نظرى بر خلاف حقائق اعتبارى که در مقاله 6 گذشت اصلى است مطلق و ثابت و هرگز مشمول قانون تحول و تکامل و نشوء و ارتقاء نخواهد بود و همانطورى که در متن بیان شده پیوسته یک حقیقت پاى بر جاء و غیر قابل تغیر و تحول بوده و بر خلاف انتظار طرفداران حقیقت نسبى هیچگاه از جاى خود تکان نخواهد خورد یعنى بر خلاف زعم نسبیون و طرفداران ماتریالیسم دیالکتیک چنانکه در مقاله 4 گذشت که تمام اصول فکرى و عقلانى را قابل تغییر و تبدیل به ضد خود مى‏دانند این اصل که حد فاصل رئالیسم و ایده آلیسم است هیچگاه تغییر نکرده و تبدیل به ضد خویش که همان مدعاى ایده آلیسم و سوفسطائى‏گرى است نخواهد شد.
مجددا یادآورى مى‏کنیم که این اصل کلى که نقطه شروع کنجکاوى فلسفى است پس از قبول اصل کلى امتناع تناقض است که زیر بناء جمیع افکار و اندیشه‏هاى بشرى است و در سایر علوم عموما و در فلسفه خصوصا مورد استفاده است .
همانطورى که در مقدمه مقاله گفتیم اصل امتناع تناقض و اصل اثبات واقعیت دو اصل متعارف عمده‏اى است که مورد استفاده استدلالات و براهین فلسفى قرار مى‏گیرد در حقیقت این دو اصل به منزله دو بال اصلى است که سیر و پرواز فلسفى قوه عاقله را در صحنه پهناور هستى میسر مى‏سازد .
پس از قبول اصل کلى واقعیتى هست و پس از تولید و تکثیر این حقیقت و پیدایش معلومات چندى در این باب انسان بیک نکته واضح و روشن دیگر بر مى‏خورد که مربوط به خویشتن و دستگاه ادراکى و فکرى خویشتن است و آن وجود اغلاط و اشتباهاتى است که خواه ناخواه گرفتار آنها مى‏شود و گاهى چیزى را که نیست هست و چیزى را که هست نیست مى‏پندارد و همانطورى که در متن بیان شده همان اندازه که اصل واقعیت پیش ما روشن است وجود این اغلاط و تصادف با این اشتباهات نیز روشن است و از اینجا نیازمندى شدید به شناختن واقعیت و بعبارت دیگر بفن وجود شناسى که با دارا بودن آن فن بتوان موجودات واقعى را از امور پندارى و حقایق را از اوهام تمیز داد براى انسان پیدا مى‏شود و این همان فلسفه است که مى‏توانیم آنرا علم الوجود یا فن واقعیت‏شناسى بنامیم .
در اینجا که از نقطه شروع فلسفه بحث کردیم بى مناسبت نیست که به نکته ذیل توجه کنیم .
واقعیت و هستى اشیاءنظریه دکارت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma