خاتمه این بحث و گفتگوها

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
اصول فلسفه وروش رئالیسم - ج1
نکاتى چندقسم دویم اعتباریات بعد الاجتماع
اعتبارات عمومى که سخنان گذشته ما در پیدایش آنها بود منحصر به پنج اعتبارى که شمرده شد وجوب حسن و قبح انتخاب اخف و اسهل استخدام عمل علم نمى‏باشد بلکه اعتبارات دیگرى نیز مى‏توان یافت که جنبه عمومیت داشته باشند .
چنانکه اعتبار اختصاص و اعتبار فائده و غایت در عمل از اعتبارات عامه هستند زیرا اگر انسان را تنها و در حال انفراد فرض کنیم در هر استفاده که از ماده مى‏کند اگر یک مانع و مزاحمى اگر چه انسان و یا موجود زنده دیگرى نبوده و یک مانع طبیعى باشد پیش آمده و بخواهد انسان فعال را از اصل فعالیت‏یا از کمال فعالیت‏یا از تکمیل فعالیت مانع شود انسان نیز ناچار و خواهى نخواهى به مقام دفاع بر آمده و با فعالیت دفاعى خود ماده را تخصیص بخود داده و تصرف خود را بر وى مستقر خواهد ساخت و در عین حال این وضع را یک نسبتى میان خود و ماده اندیشیده و مفهوم اختصاص این ماده از آن من است در پندار وى جلوه‏گر خواهد شد و این مفهوم همان اختصاص مطلق است که اصل مالکیت‏یکى از شعب او است و همچنین دارائى رتبه و مقام و هر گونه حقوق قراردادى و علقه زناشوئى و ... از شعب اوست .
همچنین لزوم فائده در عمل باید کار آرمان داشته باشد یکى از اعتبارات عمومى است که به نحویکه در آغاز سخن گفته شد از اصل مفهوم اعتبار استنتاج مى‏شود .
و همچنین اعتبارات عمومى دیگرى نیز مى‏توان یافت ولى اعتبارات پنجگانه نامبرده در تشریح و استنتاج بقیه اعتبارات اعتبارات بعد الاجتماع و احکام آنها کافیست .
بهر حال اعتبارات عمومى اعتبارات قبل الاجتماع چون اعتباراتى هستند که انسان در هر تماس که با فعل مى‏گیرد از اعتبار آنها گریزى ندارد یعنى اصل ارتباط طبیعت انسانى با ماده در فعل آنها را بوجود مى‏آورد از این روى هیچگاه از میان نرفته و تغییرى در ذات آنها پیدا نمى‏شود .
مثلا انسان میتواند یا مى‏شود که یک اندیشه ویژه‏اى را بواسطه پیدایش عواملى از مغز خود بیرون براند ولى هرگز نمى‏تواند یا نمى‏شود که اصل اندیشه را باید اندیشه کنم نکند و مثلا هر اجتماعى میتواند فکر خاص یک فردى را پایمال کند ولى هرگز نمى‏تواند فکرى را که در فکر هر فرد فرد اجتماع ثابت است کشته و از میان ببرد زیرا فکر اجتماعى یک شماره محصلى از افکار مى‏باشد که رویهم ریخته شده وحدتى پیدا کرده و مانند یک واحد حقیقى مشغول فعالیت است و در این صورت چگونه متصور است که یک اجتماعى فکر متراکم واحد خودش خودش را از میان ببرد .
ما با قریحه مسامحه به بسیارى از موارد نام انتحار و خود کشى مى‏دهیم ولى بحسب قت‏خود کشى در جهان هستى مصداق ندارد .
بلى یک موجود زنده مثلا میتواند فعالیت‏خود را بیک ماده‏اى ارتباط دهد که حادثه مربوطه وى خود موجود زنده یا قوه مربوطه وى را ابطال نماید یا فعالیتش را خنثى کند مثلا انسان میتواند سم را در آب حل کرده بنوشد یعنى فعالیتى که ملایم قوه غاذیه که نوشیدن است انجام دهد ولى سم محلول بواسطه ورود به معده فعالیت کرده او را بکشد .
یا به نور بسیار قوى مانند قرص خورشید نگاه کرده و قوه باصره را از کار اندازد و یا با یکى از قوا قوه دیگرى را خنثى نماید مثلا پلکها را بسته و نگذارد چشم کار کند انگشت‏به گوش گذاشته و نشنود ولى هرگز نمى‏شود انسان یا هر موجود از وجود خود مستقیما عدم خود را بخواهد یا از قوه‏اى مستقیما بطلان فعالیت‏خود قوه را تقاضا نماید .
از این بیان مى‏توان نتیجه زیر را گرفت اگر چه اعتبارات عامه قابل تغییر نیستند ولى از راه برخى از آنها در مورد برخى دیگر مى‏شود تصرف نموده و به وجهى اعتبار عمومى را از کار انداخت .
یعنى موردى را در دائره فعالیت وى دخل داده و مورد دیگر را بیرون کرده و در نتیجه اعتبار عمومى را نسبت‏بمورد اول خود از کار انداخت مثلا زمانى مسافرتهاى طولانى را با چارپا یا کجاوه یا تخت روان انجام مى‏دادند کجاوه یا تخت روان یا چارپا براى پیمودن راههاى دور و دراز لازم و خوب بود ولى با پیدایش وسائلى تازه مانند اتومبیل راه آهن هواپیما قاعده لزوم انتخاب اخف و اسهل وسیله تازه را بجاى کهنه نشانیده و صفت لزوم و خوبى را از آن گرفته و باین داده البته اصل خوبى از میان نرفت ولى جاى خود را عوض نمود در هر گوشه و کنارى از اجتماع امروز صدها مثال براى اینگونه تغییرات رسومى آدابى اخلاقى معاملاتى تماس‏هاى اجتماعى مى‏توان پیدا کرد .
چیزى که هست اینست که اصول اعتبارات عمومى پیوسته زنده و سرگرم ادامه فعالیت‏بوده تنها موارد و مصادیق آنها جا بجا مى‏شود و جامعه بشرى پیوسته بپیشرفت‏خود در استخدام و استفاده از ماده ادامه داده و سرگرم توسعه و رفع تضییقات زندگى بوده و هر روز صحنه زندگى دیروزى خود را عوض مى‏کند و این لازمه برخورد و فعل و انفعالى است که اصول اعتبارات در همدیگر دارند و از !217 این بیان نتیجه گرفته مى‏شود تغییر اعتبارات خود یکى از اعتبارات عمومى است .
تغییر اعتبارات را در بخشهاى زیر مى‏توان تلخیص کرد
1 منطقه‏هاى گوناگون زمین که از جهت گرما و سرما و دیگر خواص و آثار طبیعى مختلف مى‏باشد تاثیرات مختلف و عمیقى در طبایع افراد انسان داشته و از این راه در کیفیت و کمیت احتیاجات تاثیر بسزائى مى‏کنند و همچنین در احساسات درونى و افکار و اخلاق اجتماعى و در پیرو آنها ادراکات اعتبارى آنها از هم جدا خواهد بود مثلا احتیاجات سرما و سرمائى منطقه استوائى نقطه مقابل احتیاجات منطقه قطبى بوده و از همین جهت از حیث تجهیزات مختلف مى‏باشند در منطقه استوائى در اغلب اجزاء سال براى انسان یک لنگ که به میان ببندد لازم و زیاده بر آن خرق عادت و شگفت آور بوده و قبیح شمرده مى‏شود و در منطقه قطبى درست‏بعکس است اختلافات فاحشى که در افکار اجتماعى و آداب و رسوم سکنه منطقه‏هاى مختلفه زمین مشهود است‏بخش مهمى از آنها از همین جا سر چشمه مى‏گیرد .
و همچنین محیط عمل نیز در اختلاف افکار و ادراکات اعتبارى دخیل مى‏باشد مثلا یکنفر باغبان با یکنفر بازرگان یا یکنفر کارگر با یکنفر کارفرما از جهت روشن فکرى یکسان نیست زیرا احساساتى که مثلا سبزه و آب و درخت و گل و بهار بوجود مى‏آورند غیر از احساساتى است که مال التجاره و داد و ستد لازم دارد و اختلاف احساسات اختلاف ادراکات اعتباریه را مستلزم مى‏باشد .
2- کثرت ورود یک فکر بمغز انسان نصب العین گردیده و نتواند از نظر دور داشته و بغیر او توجه کند و البته در این صورت خواهى نخواهى یک فکر منطقى و صحیح و خوب بنظر خواهد آمد و خلاف وى بخلاف وى و در این صورت توارث افکار تلقین اعتیاد تربیت در تثبیت و تغییر افکار اجتماعى و ادراکات اعتبارى نقش مهمى را بازى خواهد کرد .
3- ما تردید نداریم که با قریحه تکامل پیوسته بر معلومات خود مى‏افزاییم و خلاصه در اثر اینکه نخستین روزهاى پاگشائى به جهان ماده معلومات زیادى از نیاکان خود بطور توارث دریافت داشته و پایه پیشرفتهاى آینده خود قرار مى‏دهیم دائره علوم روز بروز در توسعه است و هر چه توسعه پیدا کند از مزایاى طبیعت‏بواسطه تطبیق عمل استفاده‏هاى بیشتر و کاملترى نموده و طبیعت‏سرکش را بهتر بخود رام مى‏کنیم و ازین روى مفهوم باید و نباید و خوب و بد و نظایر آنها پیوسته هم آغوش تغییر مى‏باشد مثلا دو فرد انسان فرض کنیم که یکى از آنها انسان امروز در یکى از تالارهاى کاخى زیبا روى کرسى زیباى خود نشسته و فاخرترین لباس را که با آخرین مدل روز دوخته شده باشد پوشیده و در مقابل میزى که روى او خوراکهاى رنگارنگ چیده شده قرار گرفته باشد و دیگرى انسان اولى روزگار شیرین خود را در شکاف کوهها با گیاه بیابانها و میوه جنگلها مى‏گذارند با سنجشى که در میان این دو فرد بعمل بیاوریم روشن خواهد شد که انسان چه بسیار بایستنى‏ها را ترک گفته و خوبها را بد شمرده تا به حد امروزه رسیده انسان هیچگاه از فکر خوب و بد دست‏بردار نیست ولى پیوسته با پیشرفت زندگى بد را خوب و خوب را بد مى‏شمارد زیرا هیچگاه زندگانى دیروزى با احتیاجات امروزى وفق نمى‏دهد .
اگر در معلومات اعتبارى تامل نمائیم خواهیم دید که حال ادراکات اعتبارى در تولید و استنتاج مانند حال علوم حقیقى مى‏باشد مثلا ما نسبت وجوب را باید از نسبت ضرورت خارجى که در میان علت و معلول خارجى است گرفته‏ایم و عامل اصلى این اعتبار همین بود که دیدیم فعل با قوه فعاله ارتباط داشته و به ایده‏آل مصلحت قوه نامبرده مشتمل مى‏باشد و البته این وجوب اعتبارى مانند وجوب حقیقى میان یک فاعل و یک فعل تحقق پیدا مى‏کند وجوب تعیینى باصطلاح فن اصول ولى پس از انجام این امر چون گاهى مى‏بینیم که دو فعل مختلف در اشتمال بر مصلحت‏یکسان مى‏باشند وجوب نامبرده را میان قوه فعاله و میان یکى از دو فعل لا على التعیین اعتبار مى‏کنیم و در نتیجه وجوبى تازه بنام وجوب تخییرى پیدا مى‏شود .
و همچنین همه یا بیشتر تغییراتى که در لغایت مختلفه پیش آمده و بطور غیر قابل احتراز دامنگیر کلمات و الفاظ مى‏شود از این راه است زیرا ما لفظى را که وجود لفظى معناى خودش قرار مى‏دهیم پس از چندى که استعمال مى‏کنیم قریحه مسامحه کارى ما با اتکاء به قاعده لزوم انتخاب اخف و اسهل لفظ دیگرى را که شبیه وى بوده و بزبان آسانتر است‏بجاى او گذاشته و کم کم لفظ اولى را بدست فراموشى مى‏سپارد چون واژه و رخ بجاى برخیز و پاش بجاى بپاى شو و باید دانست که تغییرات دیگرى نیز بجز تغییرات سه‏گانه نامبرده مى‏توان پیدا کرد ولى نوع تغییرات به همان بخشهاى سه‏گانه نامبرده منتهى مى‏گردد .
و نیز روشن است که تغییرات سه‏گانه نامبرده گاهى بواسطه امتزاجهاى مختلفه و آمیزش‏هاى گوناگون که میانشان پیدا شود یک سلسله نتایج ترکیبى نیز مى‏دهد و اینگونه تغییر در میان آداب و رسوم اجتماعى امثله زیادى دارد و شاید کمتر موردى بتوان پیدا کرد که عوامل مختلفه تغییر در وى تاثیرى نکرده باشد و از منبع‏هاى گوناگون سر چشمه نگرفته باشد
نکاتى چندقسم دویم اعتباریات بعد الاجتماع
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma