نوع فعالیت، ملاک طبقه‏بندى موجودات

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
اصول فلسفه وروش رئالیسم - ج1
فعالیتهاى ارادى در حیوانسخن دکتر ارانى
مطالعاتى که دانشمندان از دوره‏هاى قدیم تا کنون روى اسلوب‏هاى فنى و علمى در این موجودات کرده‏اند و تاثیرات و فعالیتهاى این موجودات را مورد نظر قرار داده‏اند موجب شده که براى این موجودات یک تقسیم و طبقه‏بندى کلى قائل شوند باین ترتیب جماد نبات حیوان انسان و در این تقسیم و طبقه بندى آنچه در درجه اول مقیاس و ملاک واقع شده نوع فعالیت و آثار این موجودات است‏یعنى چون اختلاف کلى بین نوع فعالیت جماد و نبات و هر یک از این دو با حیوان و هر یک از این سه با انسان دیده شده این تقسیم و طبقه بندى بوجود آمده .
دانشمندان جمادات را مورد مطالعه قرار داده‏اند و یک سلسله خواص و آثار در بسائط و مرکبات آنها یافته‏اند ولى در نباتات بر خورده‏اند که علاوه بر آنچه در جمادات دیده مى‏شود یک نوع فعالیت مخصوص دیگر که عبارت است از تغذى و جزء خود کردن مواد خارجى و رشد و تولید مثل کردن نیز دیده مى‏شود و مثل اینکه یکدستگاه خودکار که خودش خودش را ترمیم و اصلاح مى‏کند و نقص خود را رفع مى‏کند در درون این دسته از موجودات گذاشته شده و پس از مدتى بعلت مجهول و نامعلومى که هنوز هم نامعلوم است این دسته از موجودات راه نزول و انحطاط را مى‏پیمایند و از بین مى‏روند در دسته دیگر از موجودات که آنها را حیوان نام نهاده‏اند علاوه بر آنچه در نباتات دیده‏اند آنها را داراى شعور و ادراک و میل و لذت یافته‏اند که کارهائى را بتحریک میل و راهنمائى شعور و اندیشه انجام میدهند و در میان آنها انسان را از لحاظ شعور و اندیشه داراى امتیاز فوق العاده‏اى یافته‏اند .
بدیهى است که مطالعات دانشمندان اولیه در مورد هر یک از این چهار قسمت موجودات به آنچه امروز در دست‏بشر است از زمین تا آسمان متفاوت است معلومات بشر اولیه در مورد شناخت طبیعت‏بى‏جان و طبیعت جاندار از نبات و حیوان و انسان در مقابل معلومات بشر امروز صفر است ولى در عین حال این تقسیم و طبقه‏بندى که در بالا گفته شد که با مقیاس اختلاف موجودات در نوع فعالیت در نظر گرفته شده بقوت و استحکام خود باقى است و از طرف همه دانشمندان برسمیت‏شناخته شده و هنوز هم دانشمندانى که در مقام طبقه‏بندى و درجه‏بندى علوم بر آمده‏اند در درجه اول همین طبقه‏بندى مزبور را که در موجودات است ملاک درجه‏بندى و تقسیم علوم قرار داده‏اند و البته این طبقه بندى موجودات ناظر به این جهت نیست که این اختلافات از چه نقطه آغاز شده و آیا از اول چنین بوده یا بعد پیدا شده و اگر بعد پیدا شده به چه ترتیب بوده و همچنین ناظر به این جهت نیست که مبناى این اختلافات چیست آیا ماده بى‏جان یگانه عامل اصلى این اختلافات است‏یا چیز دیگرى هم در کار است این طبقه‏بندى فقط وضع فعلى موجودات را در طرز فعالیت نمایان میسازد فرق بین فعالیت فیزیکى جمادات و فعالیت حیاتى نباتات از یکدیگر و همچنین فرق این دو با فعالیت‏حیوانى چندان دشوار نیست آنچه نیازمند به تامل است طرز فعالیت ارادى حیوان است که مستلزم یک سلسله اندیشه و ادراکات است که باید در مقدمه آن افعال واقع شود و اینک به شرح آن مى‏پردازیم حیوان چون با اراده و اندیشه کارهائى مى‏کند ناچار همانطور که به اراده و اندیشه خود آگاهى دارد به حرکتى که ناشى از اراده و اندیشه است آگاهى دارد ولى در اینجا یک سؤال مهم فلسفى پیش مى‏آید و آن اینکه آیا آگاهى حیوان به فعل خود مانند آگاهى وى است‏باشیاء خارجى یا بنحو دیگرى است و اگر مانند آگاهى وى است‏به سایر اشیاء لازم است که اول حرکت ارادى بدون اطلاع حیوان صادر شود سپس حیوان از راه یکى از حواس خود بان آگاه شود و حال آنکه این خلاف ضرورت است و مخصوصا از آن جهت که انسان هم در این جهت‏شریک است و هر کسى خود را میتواند مورد مطالعه قرار دهد ما از حال خودمان میدانیم که قبل از فعل ارادى و لا اقل در حین وقوع آن از وجودش آگاهیم پس ناچار علم حیوان بحرکات ارادى خود از قبیل علم وى باشیاء خارجى نیست و باصطلاح فلسفى علم حصولى انفعالى نیست‏بلکه طورى دیگر است‏یعنى بطور علم حضورى است و این مسئله از فروع یکى از مهمترین مسائل فلسفى در باب علم و معلوم است و همین اشاره مطلب ما را کافى است .
ایضا حیوان بغایت فعل ارادى خویش آگاه است هر فعلى که بمقتضاى اندیشه و اراده واقع مى‏شود خواه ناخواه از یکى از تمایلات یا میلهاى نفسانى حیوان سر چشمه مى‏گیرد .
تمایلات یا میلها عبارت است از منشاهاى اصلى نفسانى هیجانها و اشتیاقاتى که در وجود حیوان پیدا مى‏شود و منجر بحرکات ارادى مى‏شود در وجود حیوان تمایلات مختلفى هست و هر تمایلى هیجانى به طرف شى‏ء خاصى ایجاد مى‏کند تمایل به غذا غیر از تمایل جنسى و هر یک از این دو غیر از تمایل به جاه و مقام است در اینکه تمایلات حیوان و بالاخص انسان چند تا است و کدامیک اصل است و کدامیک فرع بحث‏هاى دقیق علم النفسى شده و نظریه‏هاى دقیقى پدید آمده و شاید ما در آینده وارد این مبحث‏بشویم .
بهر حال هر فعلى که بمقتضاى اراده و اندیشه از حیوان سرمى‏زند خواه ناخواه از یک میلى سر چشمه مى‏گیرد و غایتى که در درجه اول منظور حیوان است ارضاء آن میل است مثلا کودک احتیاج به غذا پیدا مى‏کند و یک احساس آمیخته به هیجان و لذتى در وجود خود احساس مى‏کند که ما آن را گرسنگى مى‏خوانیم این هیجان از میل به غذا سر چشمه مى‏گیرد و کودک تلاشى که براى غذا مى‏کند براى ارضاء همین میل است و ما نام این ارضاء را در اینجا سیرى گذاشته‏ایم .
هر فعلى که ابتداء بنظر مى‏رسد که على رغم میل انسان واقع مى‏شود از یک میل مخفى سر چشمه مى‏گیرد مثلا شخص بر خلاف تمایلات خود پرستى خویش بیک عمل اخلاقى نوع خواهانه اقدام مى‏کند و چون بر خلاف تمایلات خود پرستى است مى‏پندارد که این فعل مطلقا بر خلاف میلش صورت گرفته و حال آنکه واقعا یک تمایل دیگرى تمایل نوع خواهى مثلا در وجودش مکتوم بوده که در آن حال بر سایر تمایلات شخص فائق آمده و عمل وى را تحت کنترل خود قرار داده و اگر چنین تمایلى در وجودش نمى‏بود محال بود که اراده‏اش بر انگیخته شود و فعلى صورت بگیرد .
على هذا در هر فعلى از افعال ارادى ارضاء تمایلى منظور است و غایتى که هیچ فعل ارادى خالى از آن نیست چه در حیوان و چه در انسان و حیوان مستشعر بانست و او را مى‏جوید همانا ارضاء تمایلى از تمایلات است .
پس همانطورى که حیوان به فعل خود آگاه است‏بغایت نفسانى فعل خود نیز آگاه است و علم حیوان بغایت فعل خود نیز از قبیل علم وى باشیاء خارجى نیست‏یعنى حصولى انفعالى نیست‏بلکه حضورى است مثل سایر امور نفسانى که در مقاله 5 گذشت .
این دو علم و ادراک که تا کنون گفته شد ادراک فعل و ادراک غایت نفسانى فعل خواه ناخواه در هر فعل ارادى موجود است و این دو ادراک حیوان چون مربوط به چیزهائى است که خارج از وجود خودش نیست از نظر توجیه علمى و فلسفى چندان اشکالى ندارد حالا ببینیم آگاهیها و اطلاعات حیوان از امورى که خارج از وجود وى است چگونه و به چه وسیله است .
این قسمت نیز تا آنجا که از راه حس و تجربه و فکر قابل توجیه است چندان اشکالى ندارد مانند آگاهیهاى انسان از طبیعت و قوانین طبیعت . انسان در آغاز امر نه طبیعت را مى‏شناسد و نه به قوانین آن آگاهى دارد به تدریج در اثر برخورد با طبیعت عینى آنرا مى‏شناسد و قوانینش را بدست مى‏آورد و در عمل از آنها استفاده مى‏کند .
مشکل در یک سلسله حرکات و اعمالى است که از حیوانات دیگر سر مى‏زند که اصطلاحا حرکات غریزى خواندن مى‏شود مانند اعمال شگفت انگیز مورچه‏گان و زنبور عسل و لانه ساختن و بچه بزرگ کردن و مهاجرتهاى تابستانى و زمستانى پرندگان و هزارها کارهاى دیگر از هزارها حیوان دیگر که در کتب حیوان شناسى مسطور است در قرون جدیده دانشمندان مطالعات ارجمندى در زمینه غرائز حیوانات کرده‏اند و عجائبى از عالم زندگى حیوانات کشف کرده‏اند .
حرکات غریزى اختصاص بدسته مخصوصى از حیوانات ندارد از حشرات پست‏بلکه از حیوانات یک سلولى گرفته تا خزندگان و حیوانات ذو فقار و پستانداران و انسان کم و بیش داراى حرکات غریزى هستند و آنکه از این لحاظ از همه ناقصتر است انسان است .
کارهاى دقیق و ماهرانه‏اى که حیوان بنفع شخص یا نوع یا نسل آینده انجام مى‏دهد اگر انسان بخواهد انجام دهد مدتها وقت‏براى یاد گرفتن و تعلم مى‏خواهد حالا باید ببینیم آیا واقعا حیوان از دقتهایى که در کارهاى غریزى خود بکار مى‏برد و از فوائد و نتایجى که در طبیعت‏بر این کارها مترتب است آگاه است‏یا نه اگر آگاه است این آگاهى را از کجا کسب کرده و اگر آگاه نیست چگونه کارهاى خود را من حیث لا یشعر چنان دقیق تنظیم مى‏کند که نتائج مفیدى براى حیات فرد یا نوع در بر دارد در اینجا چند نظریه است:
1- حیوان از نتائج فعل خود آگاه نیست و در ساختمان وجودیش هیچگونه دستگاهى که موجب صدور حرکاتى معین که متضمن نتایجى معین باشد وجود ندارد وقوع حرکات غریزى باین ترتیب بطور تصادف است .
واضح است که این نظریه هیچ ارزش علمى ندارد و نمى‏توان حرکات منظم حیوانات را که پیدا است از قانونى پیروى مى‏کنند حمل بر تصادف کرد .
2- حیوان از افعال و حرکات خود و از نتائج افعال خود بى‏خبر است زیرا حیات و لوازم حیات از هوش و ادراک و میل و لذت و اراده از مختصات انسان است ولى در وجود حیوان دستگاهى هست که موجب مى‏شود حرکاتى که متضمن فوائدى براى حیوان است پدید آید ساختمان حیوان عینا مانند یک ماشین است چیزى که هست این ماشین طورى ساخته شده که در مواقع معین آثارى بروز مى‏دهد که انسان مى‏پندارد از روى شعور و ادراک کار مى‏کند مثلا طورى ساخته شده که در موقع نزدیک شدن چیزى که موجب ویرانى وى است‏خود را از او دور مى‏کند مانند فرار کردن گوسفند از گرگ و در موقعى که احتیاج به موادى دارد که به منزله روغن و بنزین این ماشین است‏خود را بان نزدیک مى‏کند مانند نزدیک شدن گوسفند باب و علف و انسان مى‏پندارد که در صورت اول ترس و در صورت دوم اشتیاق حیوان را وادار بحرکت کرده است و حال آنکه حیوان نه ترس دارد و نه اشتیاق و نه لذت و نه رنج این نظریه منسوب به دکارت و پیروانش است و گویند روزى شاگردان دکارت سگى را آزار مى‏کردند حیوان فریاد مى‏کشید آنها با تعجب مى‏گفتند طورى صدا مى‏کند که انسان خیال مى‏کند احساس درد مى‏کند روى این نظریه حرکات غریزى غیر ارادى است و علت آنکه حرکات غریزى منجر به نتائج معین مى‏شود وضع مخصوص ساختمان مکانیکى وجود آنها است .
این نظریه نیز بقدرى ضعیف است که احتیاج به انتقاد ندارد و امروز در میان هیچ دسته‏اى طرفدارانى ندارد .
3- حرکات غریزى اعمالى خود بخودى هستند ولى در نسلهاى پیش اعمالى بوده‏اند که از روى شعور و اندیشه و اراده صادر مى‏شده‏اند این اعمال بعدها در اثر تکرار زیاد عادت این حیوانات شده و این عادت طبق قانون وراثت‏باعقاب منتقل شده و حالت غریزه پیدا کرده است این نظریه منسوب به لامارک است .
بر این نظریه چند ایراد مهم وارد کرده‏اند یکى اینکه این فرضیه مستلزم اینست که حرکات نسلهاى پیش را از روى شعور و اندیشه فرض کنیم و مشکل دو باره عود مى‏کند که آنها این شعور را از کجا کسب کرده بودند البته نمى‏توانیم بگوئیم بتدریج در اثر تجربه یاد گرفته‏اند زیرا بسیارى اعمال غریزى است که نوزاد حیوان در آغاز تولد محتاج بانها است و این با آن فرض سازگار نیست و دیگر آنکه حرکاتى را مى‏توان با عادت توجیه کرد که مستلزم تکرار و توالى زیاد باشد و حال آنکه بعضى از حرکات غریزى در طول عمر حیوان بیش از چند دفعه معدود واقع نمى‏شود و بعلاوه اگر عادت مبدا غریزه بود لازم بود که حیوانات هر چه طویل العمرتر باشند از لحاظ غریزه کاملتر باشند و حال آنکه قضیه عکس است و حیوانات کامل الغریزه غالبا عمرهاى بسیار کوتاه دارند .
و دیگر آنکه این نظریه مبتنى بر یک نظریه کلى است که لامارک و داروین در مورد انتقال صفات اکتسابى از اسلاف باعقاب دارند و تحقیقات جدید علم وراثت این نظریه را مردود شناخته است دیگر اینکه ما در مورد انسان مشاهده مى‏کنیم که حرکات عقلانى و ادراکى هیچگاه بصورت غریزه باعقاب منتقل نمى‏شود و اگر این نظریه درست‏بود لازم بود که اعمال عقلانى انسان بصورت غریزه باعقاب منتقل شود و نوزادان انسان کاملترین حیوانات باشند از لحاظ غرائز و حال آنکه قضیه کاملا بر عکس است و آنکه از لحاظ هدایت غریزه از همه ناقصتر است انسان است .
4- حرکات غریزى اعمالى خود بخودى هستند و بدون دخالت اراده و اندیشه صورت مى‏گیرند مانند اعمال انعکاسى که از موجود زنده سرمى‏زند از قبیل حرکات جهاز هاضمه هنگامى که غذا وارد آن مى‏شود و یا ترشح غدد زیر زبان هنگامى که مثلا ترشى روى زبان قرار مى‏گیرد و غیر اینها فرقى که هست اینست که این سلسله اعمال انعکاسى بسیط و ساده هستند ولى حرکات غریزى مرکب و پیچیده‏اند تمام حرکات غریزى حیوان در نسلهاى پیش حرکاتى انعکاسى و ساده بوده‏اند بعدها بتدریج که حیوانات تکامل یافته‏اند و انواع از یکدیگر اشتقاق یافته‏اند این حرکات نیز که بصورت عادت در آمده‏اند بموازات سایر قسمتهاى وجودى حیوان تکامل پیدا کرده و طبق قانون وراثت‏باعقاب منتقل شده‏اند این نظریه منسوب به داروین است .
این نظریه نیز بچند دلیل مردود شناخته شده یکى همانکه در بالا گفته شد که علم وراثت نظریه انتقال صفات اکتسابى را قبول نمى‏کند و دیگر آنکه حرکات انعکاسى عکس العمل بدن حیوان در مقابل یکى از مؤثرات خارجى است و حال آنکه حرکات غریزى از عوامل درونى حیوان سر چشمه مى‏گیرد آیا چه محرک خارجى در بدن حیوان تاثیر مى‏کند که او را به طرف غذا یا لانه ساختن یا نزدیکى جنسى روانه میسازد بعلاوه چگونه مى‏توان قبول کرد که حرکات غریزى شگفت انگیز حیوانات یا حرکات نوزاد انسان در آغاز تولد حرکاتى انعکاسى و خالى از شعور و قصد و اراده است .
خود داروین در اثر ایراداتى که بر نظریه‏اش در باب غرائز حیوانات وارد کردند از عقیده خود صرف نظر کرد و به نظریه لامارک که در بالا گفتیم گرائید .
فعالیتهاى ارادى در حیوانسخن دکتر ارانى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma