«مکروه» عملى است که ترک آن رجحان دارد و لذا شارع در عین آن که الزامى نسبت به ترک آن ندارد ولى پرهیز از آن را طلب کرده به گونه اى که ترک آن سزاوار مدح و ستایش است ولى انجام آن سرزنش و کیفر ندارد(1) ابوحنیفه آن را «مکروه تنزیهى» مى نامد. حنفیّه میان «حرام» و «مکروه تحریمى» نیز فرق گذاشته اند، آنان گفته اند: اگر حرمت به دلیل قطعى ثابت شود به آن «حرام» مى گویند و اگر به دلیل ظنّى ثابت شود به آن «مکروه تحریمى» گفته مى شود.(2)
آنچه در مستحب گفته شد در اینجا نیز تکرار مى شود و آن این که مکروهات هر چند مؤاخذه و کیفرى را در پى ندارد ولى اگر مکروهى به صورت فراگیر متداول شود و جزء فرهنگ جامعه اى گردد آن جامعه در خور مذمّت و سرزنش است، زیرا چنین وضعیتى حاکى از سهل انگارى نسبت به وظایف دینى و الهى تلقى مى گردد، اضافه بر این که سبب مى شود حکم خداوند تدریجاً فراموش گردد.
در اصطلاح فقهى، کراهت به دو قسم تقسیم شده:
1. کراهت شدید و آن جایى است که متعلّق و موردش داراى مبغوضیّت فراوانى باشد، مانند وام ندادن به افراد نیازمند.
2. کراهت غیر شدید و آن در جایى است که متعلّق آن ناپسند باشد ولى نه در حدّ بالا مانند پوشیدن لباس سیاه. مراتب کراهت نیز با بیان شرع تبیین مى شود.