دشمنان زیانى نمى رسانند

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 
تفسیر نمونه جلد 03
تاریخ پر ماجراى یهود شأن نزول:


این آیه به مسلمانانى که از طرف قوم کافر خود تحت فشار قرار گرفته بودند و آنها را به خاطر پذیرفتن اسلام، نکوهش و احیاناً تهدید مى کردند، بشارت مى دهد که مخالفان هرگز نمى توانند زیانى به آنان برسانند، و زیان آنها بسیار جزئى و کم اثر خواهد بود، و از بدگوئى زبانى و مانند آن تجاوز نمى کند.
این دو آیه در حقیقت متضمن چند پیشگوئى و بشارت مهم به مسلمانان است که همه آنها در زمان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) واقع شد.
نخست مى فرماید: «اهل کتاب هیچ گاه نمى توانند ضرر مهمى به شما (مسلمانان) برسانند، و زیان هاى آنها جزئى و زودگذر و دیر پاى است» (لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلاّ أَذىً).
و مى افزاید: «هر گاه در جنگ با شما رو به رو شوند، سرانجام شکست خواهند خورد و پیروزى نهائى از آن شما مسلمانان است و کسى به حمایت از آنان بر نخواهد خاست» (وَ إِنْ یُقاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ الأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ).


* * *

در آیه بعد مى فرماید: آنها هیچ گاه روى پاى خود نمى ایستند، «مهر ذلت بر آنان خورده است و همواره ذلیل و بیچاره خواهند بود، هر کجا که باشند»
(ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ أَیْنَ ما ثُقِفُوا) مگر این که در برنامه خود تجدید نظر کنند و راه خدا را پیش گیرند یا بدیگران متوسل شوند و موقتاً از نیروى آنها استفاده کنند.
طولى نکشید که این سه وعده و بشارت آسمانى در زمان خود پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تحقق یافت، و مخصوصاً یهود حجاز (بنى قریظه، بنى نضیر، بنى قینقاع، یهود خیبر و بنى المصطلق) پس از تحریکات فراوان بر ضد اسلام، مسلمنان در میدان هاى مختلف جنگ با آنها رو به رو شده، و سرانجام همگى شکست خورده و متوارى گشتند.
«ثُقِفُوا» در اصل، از ماده «ثقف» (بر وزن سقف) و ثقافت به معنى یافتن چیزى با مهارت است، و به هر چیزى که انسان با دقت و مهارت به آن دست یابد این واژه اطلاق مى شود.
در جمله بالا قرآن مجید مى گوید آنها در هر کجا یافت شوند مهر ذلت بر پیشانى آنها زده شده است!
گرچه در آیات فوق، تصریحى به نام یهود نشده اما از قرائنى که در این آیه و آیات سابق است و همچنین از قرینه آیه 61 سوره «بقره» ـ که مشابه آیه مورد بحث است و در آن تصریح به نام یهود گردیده ـ استفاده مى شود که این جمله در اینجا نیز درباره یهود است.
پس از آن در ذیل این جمله مى فرماید: تنها در دو صورت است که مى توانند این مهر ذلت را از پیشانى خود پاک کنند.
نخست: «بازگشت و پیوند با خدا، و ایمان به آئین راستین او» (إِلاّ بِحَبْل مِنَ اللّهِ).
و دیگر «وابستگى به مردم و اتکاء به دیگران» (وَ حَبْل مِنَ النّاسِ).
گرچه درباره این دو تعبیر: «حَبلٌ مِنَ اللّهِ» و «حَبْلٌ مِنَ النّاسِ» مفسران احتمالات متعددى داده اند اما آنچه گفته شد با معنى آیه از همه سازگارتر است; زیرا هنگامى که «حَبْلٌ مِنَ اللّهِ» (ارتباط با خدا) در برابر «حَبْلٌ مِنَ النّاسِ» (ارتباط با مردم) قرار گیرد، معلوم مى شود منظور از آنها دو معنى متفاوت است، نه این که یکى از آنها به معنى ایمان آوردن و دومى به معنى امان و ذمه از طرف مسلمین باشد.
بنابراین خلاصه مفهوم آیه چنین مى شود:
یا باید در برنامه زندگى خود تجدید نظر کنند، و به سوى خدا بازگردند و خاطره اى که از شیطنت و نفاق و کینه توزى، از خود در افکار دارند بشویند.
و یا از طریق وابستگى به این و آن، به زندگى نفاق آلود خود ادامه دهند.
سپس قرآن به ذلتى که یهود بدان گرفتار شده اشاره کرده، مى فرماید: «و در خشم خدا مسکن گزیده اند، و مهر بیچارگى بر آنها زده شده» (وَ باؤُ بِغَضَب مِنَ اللّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الْمَسْکَنَةُ).
«باءُوا» در اصل به معنى «مراجعت کردند، و منزل گرفتند» مى باشد، و در اینجا کنایه از استحقاق پیدا کردن است، یعنى قوم یهود بر اثر خلافکارى خود، مستحق مجازات الهى شدند و خشم پروردگار را همچون منزل و مکانى براى خود انتخاب کردند.
«مسکنت» به معنى بیچارگى است، مخصوصاً بیچارگى شدید که راه نجات از آن مشکل باشد، و در اصل از ماده «سکونت» گرفته شده; زیرا افراد مسکین کسانى هستند که بر اثر ضعف و نیاز، قادر بر حرکت و جنبشى از خود نمى باشند.
ضمناً باید توجه داشت «مسکین» تنها به معنى نیازمند از نظر مال و ثروت نیست، بلکه هر نوع بیچارگى آمیخته با ضعف و ناتوانى در مفهوم آن داخل است.
بعضى معتقدند: تفاوت «مسکنت» با «ذلت» این است که: «ذلت» جنبه تحمیلى از طرف دیگران دارد در حالى که «مسکنت» حالت «خود کم بینى درونى» خود شخص را مى رساند.
به این ترتیب، جمله فوق مى گوید: یهود بر اثر خلافکارى ها نخست از طرف دیگران مطرود شدند و به خشم خداوند گرفتار آمدند و سپس تدریجاً این موضوع به صورت یک صفت ذاتى در آمد به طورى که با تمام امکاناتى که دارند باز در خود یک نوع احساس حقارت مى کنند، و به همین دلیل، در ذیل این جمله در آیه استثنائى دیده نمى شود.
در پایان آیه، دلیل این سرنوشت شوم یهود را بیان کرده، مى فرماید: اگر آنها به چنین سرنوشتى گرفتار شدند، نه به خاطر نژاد و یا خصوصیات دیگر آنها است، بلکه به خاطر اعمالى است که مرتکب مى شدند، زیرا:
اولاً ـ «آیات خدا را انکار مى کردند» (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللّهِ).
ثانیاً ـ اصرار در کشتن رهبران الهى و پیشوایان خلق و نجات دهندگان بشر، یعنى انبیاى الهى داشتند و «پیامبران را به ناحق مى کشتند» (وَ یَقْتُلُونَ الأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقّ).
و ثالثاً ـ آلوده انواع گناهان مخصوصاً ظلم و ستم و تعدى به حقوق دیگران و تجاوز به منافع سایر مردم بودند، و اگر چنین ذلیل شدند «به خاطر آن است که گناه مى کنند و به حقوق دیگران تجاوز مى نمایند» (ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ).
و مسلماً هر قوم و ملتى داراى چنین اعمالى باشند سرنوشتى مشابه آنها خواهند داشت.


* * *

تاریخ پر ماجراى یهود شأن نزول:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma