مباحث خیارات - جلسه 067 - 96/10/27

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

مباحث خیارات - جلسه 067 - 96/10/27

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: إيّاكم و التّسويف و طول الأمل فإنّه كان سببا لهلاك الامم‌ یعنی از دو چیز بپرهیزید: یکی تسویف که همان سوف سوف گفتن و کار امروز را به فردا افکندن و کم کاری کردن و از زیر بار مسئولیت ها فرار کردن است.

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: إيّاكم و التّسويف و طول الأمل فإنّه كان سببا لهلاك الامم‌[1]

یعنی از دو چیز بپرهیزید: یکی تسویف که همان سوف سوف گفتن و کار امروز را به فردا افکندن و کم کاری کردن و از زیر بار مسئولیت ها فرار کردن است. مثلا کسی به اداره ای مراجعه می کند و او هم می تواند کارش را برسد ولی می گوید که مراجعه کننده هفته ی بعد بیاید. این یکی از عوامل هلاکت امت ها است که کارهای خود را به موقع انجام نمی دادند، کارها عقب می افتاد و به مشکل بر می خوردند. مثلا می بایست برای دفاع از وطن خود آماده باشند ولی آمادگی را به عقب می انداختند بعد دشمن حمله می کرد و آنها را نابود می کرد.

به عبارت دیگر این حدیث می فرماید که انسان باید جدی باشد و از زیر بار مسئولیت فرار نکند و مردم را دست به سر نکند.

عامل دوم، آرزوهای طول و دراز است و فرد برای رسیدن به آن عمر خود را تلف می کند و به حلال و حرام و دزدی و رشوه و امثال آن روی می آورد. این کار موجب می شود که انسان آخرت را فراموش کند. این در حالی است که انسان از یک ساعت دیگر از عمرش خبر ندارد.

خداوند در قرآن مجید از موت هیچ یک از انبیاء سخن نگفته الا حضرت سلیمان که جن و انسان و وحوش و قوای طبیعت در اختیار او بودند هنگامی که ایستاده بود و به اوضاع و احوال نگاه می کرد در همان حال ایست قلبی پیدا کرد و به همان حالت ماند تا موریانه عصا را خورد و او افتاد. او که دارای آن ملک عظیم بود که در قرآن آمده: ﴿وَ هَبْ لي‌ مُلْكاً لا يَنْبَغي‌ لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدي﴾[2] به این شکل ناگهانی از دنیا رفت در حالی که سر حال بود و ایستاده و مشغول دیدن موقعیت افراد تحت حکومتش بود.

موضوع: جریان خیار شرط در ضمان

بحث در جریان خیار شرط در غیر بیع است و به بحث ضمان رسیده ایم که آیا خیار شرط در آن جاری است یا نه. مثلا کسی می تواند ضامن دیگری شود و شرط کند که تا یک ماه بتواند این ضمان را فسخ کند.

مرحوم علامه در تذکره در یک جا خیار شرط را در ضمان قبول دارد و در یک جا قبول نمی کند. (احتمالا بین نوشتن صفحات تذکره گاه فاصله ی زیادی می شد و از این رو گاه کلمات ایشان متناقض می شد)

ابتدا می فرماید: والضمان ليس بيعاً ، فلا يدخله الخيار وبه قال الشافعي لأنّ الضامن دخل فيه مقطوعاً به (و ضامن به شکل قطع وارد می شود تا مسئولیتی را بپذیرد) مع الرضا بالغبن.[3]

سپس علامه در جای دیگری از کتاب می فرماید: والضمان يصحّ دخول خيار الشرط فيه للعموم.[4]

صاحب مفتاح الکرامة در ابتدا قائل به عدم جریان می شود و در آخر کلام قائل به جریان می شود: و أمّا شرط الخیار فی الضمان کأن یشرط الضامن الخیار لنفسه فإنّه یکون باطلا کما فی «التذکرة... و وجهه أنّه ینافی مقتضی الضمان، لأنّ الضامن علی یقین من الغرامة و الغرر، (بعد از فاصله ای قائل به جریان خیار شرط در ضمان شده می فرماید:) العموم و الأصل و انتفاء المانع إلّا ما یتخیّل من أنّ الضمان یتضمّن إبراء ذمّة المضمون عنه، (یعنی کسی که ضامن زید شده است معنایش این است که به جای زید از من بگیرد و این از باب نقل ذمه به ذمه است و به معنای ابراء است.) و الإبراء لا یدخله خیار الشرط. و جوابه أنّ الضمان حکم من أحکام نقل المال (و ربطی به ابراء ندارد) و لا یتضمّن الإبراء.[5]

نقول: لازمه ی نقل ذمه به ذمه همان ابراء است و اگر کسی آن را فسخ کند معنایش این است که کسی که ذمه اش ابراء شده دوباره ذمه اش مشغول شود و این امکان ندارد.

خلاصه اینکه ضمان بر دو قسم است. آنی که در کتب فقهی بیشتر معمول است همان نقل ذمه به ذمه است یعنی ذمه ی بدهکار به ذمه ی کسی که ضامن شده است منتقل می شود و فرد ضامن شده به جای بدهکار باید مبلغ و هزینه را پرداخت کند. لازمه ی چنین ضمانی ابراء است و ابراء هم قابل فسخ نیست.

اما اگر ضمان به معنای ضمّ ذمه به ذمه باشد که در زمان ما و در میان عقلاء همین نوع رواج بیشتر دارد به این معنا که اگر بدهکار نتوانست پرداخت کند من پرداخت می کنم، در این قسم نیز خیار فسخ معنا ندارد. زیرا ماهیّت ضمّ ذمه به ذمه اطمینان خاطر طلبکار است و اگر حق فسخ در آن راه یابد این اطمینان خاطر از طلبکار گرفته می شود.

نتیجه اینکه خیار شرط مطلقا در ضمان راه ندارد.

 

پی نوشت:
 
[1] نهج الفصاحة، ابوالقاسم پاینده، ج1، ص352، حدیث 985.
[2] ص/سوره38، آیه35.
[3] تذکرة الفقهاء، علامه ی حلی، ج11، ص15، مؤسسه ی آل البیت.
[4] تذکرة الفقهاء، علامه ی حلی، ج11، ص64، مؤسسه ی آل البیت.
[5] مفتاح الکرامة، سید جواد الحسینی العاملی، ج16، ص353.
تاریخ انتشار: « 1396/10/24 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 2439