مباحث خیارات - جلسه 073 - 97/11/03

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

مباحث خیارات - جلسه 073 - 97/11/03

رسول خدا (ص) در روایتی در مورد احسان می فرماید: الإحسان‌ أن‌ تعبد اللَّه‌ كأنّك تراه فإن لم تكن تراه فإنّه يراك.

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در روایتی در مورد احسان می فرماید: الإحسان‌ أن‌ تعبد اللَّه‌ كأنّك تراه فإن لم تكن تراه فإنّه يراك.[1]

احسان در آیات مختلف قرآن مورد اشاره قرار گرفته است از جمله در آیه ی شریفه ی ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ‌ وَ الْإِحْسانِ‌﴾[2] و یا ﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُ‌ الْمُحْسِنينَ‌﴾[3] و موارد دیگر.

تفسیر احسان این است که خدا را پرستش کنیم گویی او را می بینیم و اگر ما او را نمی بینیم او ما را می بیند. این موجب نیکوکاری می شود و همه ی کارهای انسان درست می شود. در عین حال، این مربوط به دو مقام است: یکی مقام اولیاء الله و دیگری مقام مؤمنین عادی:

اولیاء الله که خدا را عبادت می کنند در قلب خود خدا را می بینند. امیر مؤمنان در حدیث معروف که از او سؤال کردند آیا خدا را دیده ای می فرماید: وَيْلَكَ مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ‌ أَرَه‌ و وقتی از ایشان پرسیدند چگونه فرمود: وَيْلَكَ لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ فِي مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ.[4]

این مقام اولیاء الله است که وقتی خداوند را عبادت می کنند او را با چشم دل می بینند.

اما گروه دیگر که پائین تر هستند و خدا را با چشم دل نمی بینند یقین دارند که خدا آنها را می بیند و همه جا حاضر است و به همه چیز علم دارد. اگر کسی به این امور علم نداشته باشد او ایمان صحیحی ندارد.

اگر انسان به این باور رسیده باشد که خدا او را می بیند یقینا گناه نمی کند گاه انسان در مقابل یک بچه گناهی را انجام نمی دهد و یا در مقام پلیس خطایی را مرتکب نمی شود. چگونه انسان می تواند در مقابل خداوند می تواند گناه کند.

این مسائل احتیاج به ذکر خدا و دوری از غفلت دارد. اگر انسان خدا را فراموش کند آلوده به انواع معصیت ها می شود و آیه ی ﴿أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ‌ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾[5] می گوید: اگر انسان به یاد خدا باشد آلوده ی گناهان نمی شود و از این رو خودش نیز آرامش دارد. ناآرامی ها موجب کارهای خلاف است و الا کار درست و صحیح مایه ی آرامش می باشد. مثلا همین زندگی نوعی ذکر الله است. مثلا همین زندگی نوعی ذکر الله است و موجب می شود که انسان از کارهای دنیوی کنار کشیده شود و در نتیجه نماز موجب آرامش می شود و یا وقتی می خواهد مبتلا به غفلت کامل می شود در نتیجه بعد از بیدار شدن نماز صبح را می خواند تا دوباره به یاد خدا بیفتد.

خواندن نماز صبح در اول وقت بسیار به حل مشکلات کمک می کند و اگر بتوان آن را با جماعت خواند بسیار بهتر است.

موضوع: شرایط شروط ضمن عقد

بحث در این است که شرط نباید خلاف مقتضای عقد باشد و آن را بحث کردیم.

سپس شیخ انصاری پنج مورد را ذکر کرده است که از لحاظ مصداقی محل بحث قرار گرفته است که آیا مخالف مقتضای عقد هست یا نه و به سومین مورد رسیده ایم:

و منها: ما اشتهر بينهم: من جواز اشتراط الضمان في العارية و عدم جوازه في الإجارة، مستدلّين: بأنّ مقتضى عقد الإجارة عدم ضمان المستأجر.[6]

گفته شده است که مقتضای عقدِ اجاره عدم ضمان است و در آن اگر شرط ضمان کنند باطل است چرا این حرف را در عاریه نمی زنید و نمی گویید که اگر در آن شرط ضمان شود باطل است؟

اقوال علماء:

در مورد عاریه ادعای اجماع شده است.

صاحب جواهر می فرماید: فهي كغيرها من الأمانات لا تضمن إلا بالتفريط في الحفظ أو التعدي (فرق بین تفریط و تعدی در این است که تفریط به معنای کوتاهی و عدم حفظ کردن مال به شکل صحیح است مثلا درب را قفل نمی کند و یا مال نفیس را در گاوصندوق نمی گذارد ولی تعدی یعنی تجاوز می کند و مثلا امانت را استفاده می کند و یا عاریه را که می تواند استفاده کند از حد تجاوز می کند مثلا شرط شده است که با ماشین به مسافرت طولانی نرود ولی او می رود) أو باشتراط الضمان زيادة على الوديعة للإجماع بقسميه والنصوص ولا ينافي ذلك بناؤها على التبرع (زیرا مراد از آن تبرع در منافع است نه تبرع در عین) حينئذ ، كما لا ينافي كونه شرطا في عقد جائز (این ادله ی طرف مقابل است که می گویند چون عاریه عقد جایز است شرط در عقدِ جایز نیز جایز است زیرا فرع نمی تواند زائد بر اصل باشد که اصل عقد جایز باشد ولی شرط آن الزامی باشد. این را بعدا توضیح می دهیم.) إذ هو كالاجتهاد في مقابلة النص.[7]

صاحب مفتاح الکرامة می فرماید: قوله: أو اشتراط الضمان إجماعا کما فی «الغنیة و جامع المقاصد و کذلک التذکرة و لیس فیه مخالفة للعقل و النقل و لا لمقتضی العقد کما فی «مجمع البرهان»[8]

بعد اضافه می کند که اینکه می گویند بر خلاف مقتضای عقد است در واقع مخالف اطلاق عقد است نه مخالف مطلق عقد.

ان شاء الله در جلسه ی آینده این بحث را به طور کامل مطرح می کنیم.


پی نوشت:
                     
    
تاریخ انتشار: « 1397/10/30 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 2351