احکام شرکت - جلسه 114 - 96/01/21

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

احکام شرکت - جلسه 114 - 96/01/21

موضوع: اقاله در صورت تلف شدن جنس از سؤالاتی که از درس جلسه ی گذشته شده است ظاهرا مطلب به خوبی جا نیفتاده است در نتیجه آن را به بیان دیگری ارائه می کنیم.

کلامی در فضیلت امیر مؤمنان علیه السلام:
خداوند در آیه ی چهارم سوره ی تحریم دو نفر از همسران پیغمبر را که برنامه ای بر خلاف رضایت پیغمبر اجرا کرده بودند مخاطب ساخته می فرماید: ﴿وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ﴾[1] اگر شما دو همسر پیغمبر بخواهید دست به دست هم دهید و بر ضد او کاری کنید نمی توانید زیرا او یارانی دارد که ما فوق این حرف هاست زیرا خداوند مدافع اوست و همچنین جبرئیل و مؤمنین صالح و ملائکه و همه حامی پیغمبر هستند.
حاکم حَسَکانی حنفی که از علماء اهل سنت است در کتاب شواهد التنزیل که شأن نزول های آیات قرآن را شرح می دهد در ذیل آیه ی فوق هجده روایت نقل می کند که مراد از ﴿صالِحُ الْمُؤْمِنينَ﴾ امام علی بن ابی طالب علیه السلام است.
حاکم حَسَکانی از علماء قرن پنجم است و حَسَکان یکی از قریه های اطراف نیشابور بوده است.
ما از میان آن احادیث یک حدیث را می خوانیم: پیغمبر اکرم (ص) رو به امیر مؤمنان (ع) کرده فرمود: أَ لَا أُبَشِّرُكَ‌ قُلْتُ‌: بَلَى‌ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا زِلْتَ مُبَشِّراً بِالْخَيْرِ. قَالَ: قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ فِيكَ قُرْآناً. (خداوند در مورد تو آیه ای نازل کرده است) قُلْتُ: وَ مَا هُوَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: قُرِنْتَ بِجَبْرَئِيلَ (تو هم ردیف جبرئیل شدی) ثُمَّ قَرَأَ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ‌ (در نتیجه مراد از صالح المؤمنین امام علی علیه السلام است.)[2]
البته به عقیده ی ما امیر مؤمنان از جبرئیل هم بالاتر است ولی در مقابل کسانی که مقامات و فضائل علی علیه السلام را نمی دانند این گونه احادیث که از منابع خودشان نقل شده است جالب توجه است.
البته ﴿صالِحُ الْمُؤْمِنينَ﴾ جمع است و مصادیق دیگری نیز ممکن است داشته باشد ولی آنی که در رأس همه ی مصادیق است امیر مؤمنان علی علیه السلام می باشد.
خدا کند بتوانیم وظیفه ی شیعه گری خود را در برابر امام علیه السلام انجام دهیم و گامی جای گام آنها و قدمی در راه آنها بگذاریم هم از نظر اخلاق و هم از نظر اعمال و افعال و جامعه و خانواده و کسب و کار و مسائل اقتصادی و سیاسی و غیره.

نکته ای در مورد اعتکاف: زندگی دنیا همان گونه که قرآن معرفی می کند سرگرمی و بازی است: ﴿أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ‌ وَ لَهْوٌ وَ زينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ﴾[3] بنا بر این انسان را غافل می کند. باید در این بین عواملی باشد که نگذارد انسان در این غفلت فرو رود.
یادم می آید که در گذشته که در شیراز بودیم گاه بعضی از افراد به قصد انتحار، تریاک می خوردند. بعد از خوردن تریاک خوابشان می برد و اگر بیدار نمی شدند می مردند. در نتیجه آنها را بلند می کردند، دور حیات می گرداندند و گاه به آنها سیلی می زدند که خوابشان نبرد تا جانشان در خطر قرار نگیرد.
دنیا نیز به همین گونه است و اگر انسان خوابش ببرد این حالت برای او کشنده است. یکی از کارهایی که خداوند برای رهایی از این خواب غفلت قرار داده است نمازهای پنج گانه است که تا انسان می خواهد از خدا غافل شود وقت یکی از نمازها فرا می رسد.
یکی دیگر از این عوامل بیدار کننده روزه های ماه رمضان است و از جمله دیگر عوامل اعتکاف است که انسان سه روز از لاک دنیا بیرون می آید و با خدا مناجات می کند و استغفار می نماند و گذشته ی خود را بررسی می کند و برای آینده ی خود تصمیم می گیرد. آن هم در دنیایی که عوامل فساد در آن بسیار زیاد است. بارها گفته ایم که در هیچ زمان، عوامل فساد به اندازه ی زمان ما زیاد نبوده است. از چیزهایی که باعث رهایی از این فساد می شود همین اعتکاف است مخصوصا که مشتری بیشتر اعتکاف همین جوانان هستند که در معرض خطرات قرار دارند و این کار موجب می شود که بتوانند در مقابل فساد، مقاومت کنند.
بعد از انقلاب یک سری ارزش های فراموش شده و کمرنگ زنده شد. از جمله آنها احیاء نماز جمعه بود. همچنین قرائت و تفسیر قرآن و زیارت خانه ی خدا و همچنین اعتکاف که تقریبا فراموش شده بود. اما امروزه اعتکاف در سراسر ایران آنقدر داوطلب دارد که دیگر مساجد جا ندارند. در هر مسجدی که نماز جماعت در آن خوانده می شود می توان اعتکاف کرد بنا بر این مسجد دانشگاه، مسجد روستاها و غیره می تواند مکانی برای اعتکاف باشد. این موجب ناراحتی دشمن می شود زیرا می بیند که نسل جوان چنین علاقه ای به این مسأله دارد.
در دو آیه ی قرآن به مسأله ی اعتکاف اشاره شده است: ﴿وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ‌ عاكِفُونَ‌ فِي الْمَساجِد﴾[4] و ﴿وَ عَهِدْنا إِلى‌ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ‌ وَ الرُّكَّعِ السُّجُود﴾[5] در این آیه دو پیغمبر خدا مأمور شدند که خانه ی خدا را برای چهار طائفه پاک کنند.

موضوع: اقاله در صورت تلف شدن جنس
از سؤالاتی که از درس جلسه ی گذشته شده است ظاهرا مطلب به خوبی جا نیفتاده است در نتیجه آن را به بیان دیگری ارائه می کنیم.
برای حل مسأله باید پنج گام برداشته شود:
گام اول این است که آیا فسخ از حین است یا از اصل. معروف بین فقهاء شیعه این است که فسخ از حین است نه از اصل و بر آن ادعای اجماع شده است. عقلا هم نمی تواند از اصل باشد زیرا آنچه در گذشته انجام شده و تمام شده است قابل تغییر نیست. اثر آن در نمائات ظاهر می شود که وقتی فسخ می کنند منافع دیروز مِلک که در دست مشتری است مال مشتری است و منافع دیروز ثمن که دست بایع بوده است مال خود بایع است.
گام دوم این است که اگر عین تلف شده باشد آیا می توان فسخ کرد؟ جمعی قائل به جواز فسخ شدند ولی ما گفتیم که چیزی که از بین رفته است را نمی توان پس داد و دوباره به بایع تملیک کرد. زیرا وجود خارجی ندارد و علقه ی ملکیت با عین معدوم امر بی معنایی است و مِثل و قیمت، چیز دیگری است و جانشین شدن، احتیاج به دلیل دارد و بدون دلیل نمی شود.
گام سوم این بود که در فضولی طبق مبنای کشف گفته می شود که اجازه بعدی کاشف است از اینکه ملک از دیروز مال مشتری بوده است و نمائات قبل از اجازه هم مال مشتری می باشد.
در پاسخ گفتیم که کشف حقیقی محال است و در ما نحن فیه قائل به کشف حکمی هستیم یعنی احکام مالکیت از زمان عقد بیع را بار می کنیم. این هم به سبب دلیل خاص است و اگر دلیل خاص نداشت به کشف حکمی قائل نمی شدیم زیرا کشف حکمی چیزی بر خلاف قاعده می باشد.
گام چهارم این بود که در بیع، خیار با تلف از بین نمی رود یعنی اگر کسی جنسی را خرید و دید معیوب بوده است و بعد جنس تلف شده در اینجا خیار عیب وجود دارد و باید مثل و قیمت را بر گرداند.
در اینجا نیز دلیل خاص داریم که همان لا ضرر می باشد. مضافا بر اینکه اگر در بیع، با تلف شدن عین، خیار از بین برود مشتری ضرر می کند. مثلا مشتری جنس را دو برابر قیمت خریده است و اگر مال تلف شود و او نتواند از خیار استفاده کند، متضرر می شود.
گام پنجم این است که در اقاله، مبیع تلف شده است و مشتری می خواهد اقاله کند. در اینجا معامله روی عین بوده است و حال که تلف شده است بایع مجبور نیست که مثل و قیمت آن را قبول کند و جنس را پس بگیرد و اگر هم جنس را پس نگیرد، مشتری متضرر نمی شود. بله اگر دلیل خاص داشتیم که اگر جنس تلف شده است اقاله را می توان پذیرفت ما نیز به آن قائل می شدیم. احادیث اقاله نیز منصرف به جایی است که جنس را بتواند پس دهد نه جایی که جنس تلف شده است.

ان شاء الله در جلسه ی آینده در مورد شفعه و مسأله ی اقاله بحث می کنیم.

پی نوشت:
 [1] تحریم/سوره66، آیه4.
[2] بحار الانوار، علامه مجلسی، ج36، ص29، ط بیروت.
[3] حدید/سوره57، آیه20.
[4] بقره/سوره2، آیه187.
[5] بقره/سوره2، آیه125.
تاریخ انتشار: « 1396/01/21 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 2372