مباحث خیارات - جلسه 017 - 97/07/18

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

مباحث خیارات - جلسه 017 - 97/07/18

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: تفكّروا في‌ الخلق‌ و لا تفكّروا في الخالق فإنّكم لا تقدرون قدره.

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: تفكّروا في‌ الخلق‌ و لا تفكّروا في الخالق فإنّكم لا تقدرون قدره.[1]

این حدیث حاوی یک مسئله ی اعتقادی و کلامی است و مضمون آن در احادیث مختلف دیگر نیز دیده می شود و آن این که در ذات خدا نباید فکر کرد زیرا فکر در مورد او به جایی نمی رسد. انسان هر چه در توان دارد باید در مورد مصنوعات و اسرار آفرینش موجودات فکر کند و این کار انسان را به خدا نزدیک می کند ولی فکر در مورد ذات خداوند انسان را از خدا دور می کند.

علت آن این است که ذات خداوند فوق تفکر ماست. مثلا اینکه خداوند همه جا هست و از من به من نزدیک تر است حتی در درون قلب ما هست ولی در عین حال مکان هم ندارد.

همچنین می گویند خداوند ذاتی است که هیچ نهایت و حدی ندارد قدرت، علم و تمامی صفات او نامتناهی است. حال انسانِ متناهی و محدود با فکر و عقل محدود چگونه می تواند موجود نامتناهی را تصور کند. بنا بر این اینکه می گویند در مورد ذات خدا فکر نکنید این است که امکان ندارد بتوانید فکر کنید و ای بسا انسان مبتلا به تشبیه شود یعنی خداوند را تشبیه به مخلوقات کند و یا مبتلا به تعطیل شود و خدا را از تمامی صفات خالی کند.

حتی پیغمبر اکرم (ص) نیز نمی تواند در مورد ذات خدا فکر کند زیرا او هم محدود است و خدا نامحدود.

امیر مؤمنان در نهج البلاغه در خطبه ی اشباح می فرماید: وقتی فکر من می خواهد به ذات پاک تو نزدیک شود گویا دست رد به سینه ی من می خورد و من را باز پس می گرداند.

بهترین تعبیر در این مورد در اشعار فارسی و عربی نیز دیده می شود که گاه به سبب الهاماتی است که به آنها شده است.

در شعر پارسی می خوانیم:
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم * از هر چه دیده ایم و شنیدیم و خوانده ایم.مجلس تمام گشت به آخر رسید عمر * ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم.

در شعر عربی نیز می خوانیم:
کلما قدّم فکری فیک شِبرا فرّ میلا * ناكصا يخبط في‌ عمياء لا يهدى سبيلا.

جالب اینکه امیر مؤمنان در عین اینکه می فرماید: در مورد ذات خداوند فکر نکنید گاه با دقت فراوان در مورد خلقت مخلوقات مانند مورچه و طاوس سخن می گوید. از عجائبی که امروز به آن رسیده اند این است که مغز مورچه نسبت به بدنش از مغز انسان بزرگتر است. دقت شود که مورچه در بیابان بدون اینکه راه و کوچه ای باشد به دنبال غذا می رود و بعد مسیر خانه اش را پیدا می کند. بعضی می گویند که مورچه در مغز خود «جی پی اس» دارد. یا اینکه مورچه که چندین پا دارد باید با هماهنگی پاها را بردارد چگونه مغز او به این هماهنگی فرمان می دهد. نطفه ی او چگونه منعقد می شود و مانند آن. گاه مشاهده می کنیم که مورچه ای روی جانماز ما آمده است و من با خود می گویم که او آمده تا برای ما پیامی بیاورد که تمام عالم اگر جمع شود نمی تواند خلقتی مانند مورچه داشته باشد.

موضوع: خیار عیب

بحث در خیار عیب است و دیروز کلام صاحب جواهر را نقل کردیم که مطابق حدیث سیاری هم بود که هر چیزی که نسبت به خلقت اصلی خود کم و زیاد داشته باشد معیوب می باشد.

صاحب ریاض در این مورد همین تعریف را نقل می کند ولی دو نکته ی اضافه نیز دارد: وضابطها ما كان زائداً عن الخلقة الأصلية ) وهي خلقة أكثر النوع الذي يعتبر فيه ذلك ذاتاً وصفة ( أو ناقصاً ) عنها ، عيناً كان الزائد والناقص كالإصبع زائدة على الخمس أو ناقصة عنها ، أو صفة كالحمى ولو يوماً (حتی اگر یک روز تب کند عیب است و فرد حق فسخ دارد) ، بأن يشتريه فيجده محموماً أو يحمّ قبل القبض وإن برئ ليومه ، كما قيل والأصل في هذا الضابط بعد الاتّفاق عليه في الظاهر حكم العرف بذلك.[2]

بنا بر این صاحب ریاض به دو قید و معیار اشاره می کند: «خلقت مزبور خلقت اکثر افراد آن نوع باشد» و «معیار برای فهم عیب عرف می باشد».

صاحب مفتاح الکرامه نیز این بحث را مفصلا بیان می کند.[3]

به همین دلیل ما اکنون وارد موضوع شناسی می رویم:

اینکه می گویند موضوع شناسی مربوط به فقیه نیست و فقیه نباید در موضوعات دخالت کند کار اشتباهی است و بسیاری از شناخت موضوع ها به عهده ی فقیه است که ما نحن فیه از این موارد است.

فلنقدم امورا:

الامر الاول: بسیاری از اشیاء خلقت اصلی ندارد مانند: لباس و مصنوعات بشر مگر اینکه بگویند صنعت نیز جزء خلقت محسوب می شود (در حالی که اینطور نیست.)

یا مثلا کسی ارض خراجی خریده است و بعد مشخص شد که خراجش بسیاری بیش از متعارف است. این نوعی عیب محسوب می شود و حال آنکه زمین خراجیه خلقت اصلیه ندارد.

همچنین است در مورد زمینی که خریده داری شده و بعد مشخص شده است که داخل طرح است و این نوعی عیب محسوب می شود.

بنا بر این تعریف مشهور از عیب همه جا راه ندارد و باید حرف صاحب ریاض را بزنیم و آنکه اینکه اکثر افراد معیار است.

الامر الثانی: نقص گاهی موجب ازدیاد قیمت می شود مانند عبد خصی برای کسی که می خواهد از عبد در حرمسرا استفاده کند. آیا این مورد هم مصداق عیب هست؟ گفته اند که عیب محسوب می شود ولی اگر فسخ نکرد ارش هم به او نمی دهند زیرا به دلیل بالا رفتن قیمت ارشی وجود ندارد.

الامر الثالث: اگر زیادت موجب مزید قیمت شده باشد مانند شعر مرأة و مژه ها که گاه بیش از متعارف است و موجب زیادی زیبایی و قیمت می شود. یا حیوانی است که به اندازه ی چند بهیمه می تواند بار بکشد و قوت آن بیش از زیادی عرفیه است ولی این زیاده موجب زیادی قیمت می شود. بعید است در این مورد، عیب صدق کند.

ان شاء الله در جلسه ی آینده این بحث را ادامه می دهیم.


پی نوشت:
                       
    
تاریخ انتشار: « 1397/07/14 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 2154