مباحث خیارات - جلسه 061 - 97/10/12

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

مباحث خیارات - جلسه 061 - 97/10/12

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: ليس منّا من‌ لم‌ يوقّر الكبير و يرحم الصّغير و يأمر بالمعروف و ينه عن المنكر.

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: ليس منّا من‌ لم‌ يوقّر الكبير و يرحم الصّغير و يأمر بالمعروف و ينه عن المنكر.[1]

رسول خدا (ص) در مورد این چهار گروه می فرماید که از ما نیستند.

احترام به بزرگترها فقط احترام ظاهری نیست بلکه احترام به افکار آنها نیز می باشد. آنها تجربیاتی دارند که باید به آنها نیز احترام گذاشت. بسیارند از جوان ها که از خودراضی هستند و از تجربیات آنها استفاده نمی کنند و در مسأله ی ازدواج با آنها مشورت نمی کنند و یا کار اقتصادی ای را شروع می کنند و بعد به مشکل بر می خورند و نیاز به کمک پیدا می کنند. انسان نباید متکی به افکار خام خودش باشد. کسانی که امروز جوان هستند و به بزرگترها احترام نمی گذارند بچه های آنها نیز از آنها یاد می گیرند و وقتی جوان شدند و آنها پیر، به بزرگترها احترام نمی گذارند.

دومین توصیه مهربان بودن نسبت به کوچکترهاست. این صغیرها، شخصیت های آینده هستند. افرادی مانند شیخ انصاری ها وقتی کوچک بودند مانند بقیه بچه ها بازی می کردند و افراد شناخته شده ای نبودند. اگر کودکان از بزرگترها محبت ببینند احساس شخصیت می کنند و یاد می گیرند که وقتی بزرگ شدند و به جایی رسیدند به دیگران نیز محبت کند و تبدیل به یک انسان سنگدل و ستمگر نمی شوند.

جریان امر به معروف و نهی از منکر نیز در جای خودش روشن است و یکی از امتیازات مهم اسلام به حساب می آید و خداوند در قرآن می فرماید: ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾[2] حتی ایمان به خدا را بعد از این دو فریضه ی الهی ذکر می کند. متأسفانه با آنکه اصل هشتم قانون اساسی مسأله ی امر به معروف و نهی از منکر است عملا این دو واجب در میان ما کمرنگ شده و حتی گاه امر به منکر و نهی به معروف می شود. امیر مؤمنان علی علیه السلام در بستر شهادت فرمود: وَ إِذَا لَمْ يَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ‌ وَ لَمْ يَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الْأَخْيَارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرَارَهُمْ‌ فَيَدْعُوا خِيَارُهُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ.[3]

همچنین یکی از شرایط استجابت دعا انجام این دو فریضه می باشد. البته بعضی این دو واجب الهی را بد تفسیر می کنن و آن را معادل خشونت می دانند. این در حالی است که این دو واجب الهی باید با نرمی و محبت باشد و داستان هایی از اهل بیت نقل شده است که آنها در اجرای این دو مسأله بسیار آداب را رعایت می کردند.

عبارت «لیس منا» یعنی اصلا جزء گروه ما نیست و از ما بیگانه است و این بارِ معنایی بسیار سنگینی دارد.

موضوع: استدلال به روایات در شروط ضمن عقد

ابتدا دو نکته را مطرح می کنیم که برای اجتهاد و استنباط مهم است.

یکی این است که وقتی وارد مسأله ای می شویم که در قرآن و روایات منصوص است ابتدا باید دید که قواعد چه اقتضاء می کند و بعد مشاهده کرد که نصوص تا چه حد از این قواعد فاصله گفته اند و یا استثناء و یا حکم تعبدی در مورد آن وارد شده است و یا اینکه این نصوص همان قواعد را تقویت می کند.

از جمله، شرط کتاب الله و السنة است. این روایات که حتی ادعا شده متواتر می باشند اگر صادر نمی شدند ما همچنان به حساب قاعده می گفتیم شرط ضمن العقد نمی تواند مخالف کتاب و سنت باشد زیرا شارع نمی تواند متناقض صحبت کند و از یک سو بگوید انگور و شراب کردن حرام است و از طرفی بگوید چون شرط ضمن العقد واقع شده است بر حساب «المؤمنون عند شروطهم» شراب کردن انگور جایز است. متأسفانه بسیاری از بزرگان با وجود نص به سراغ قواعد نمی روند و خود را از آن مستغنی می پندارند.

نکته ی دوم این است که بزرگان در مواردی که روایات متعددی وجود دارد این روایات را پشت سر هم ذکر می کنند. ما از جمله چیزهایی که از آیت الله بروجردی فراگرفتیم این بود که روایات را دسته بندی می کرد و هر گروهی را جداگانه تفسیر می کرد و بعد این تفسیرها را با هم جمع می نمود و سر آخر به سراغ روایات معارض می رفت.

دلالت روایات: ما این روایات را به پنج و به معنایی شش طائفه تقسیم می کنیم:

    1. یک طائفه که از همه بیشتر روایت دارد عبارت است از «الّا ما خالف کتاب الله و السنة» این روایات که کلمه ی «ما خالف» در آنها استفاده شده بسیار زیاد است و در اکثر ابواب فقهی روایتی در این مورد وجود دارد.

    2. طائفه ی دیگر از «وافق کتاب الله» سخن می گوید.

    3. طائفه ی دیگر از «وافق کتاب الله و لم یخالفه» سخن می گوید.

    4. طائفه ی چهارم از «ما حرّم حلالا و احلّ حراما» استفاده می کند.

    5. طائفه ی پنجمی روایاتی که می گوید: «شرط الله یا حکم الله قبل حکمکم » یعنی قبل از آنکه شما شرطی بگذارید خداوند شرطی گذاشته است و باید به شرط او احترام گذاشت.

    6. روایاتی هم وجود دارد که به نظر رسیده معارض باشند.

اما روایات طائفه ی اولی: روایات «ما خالف کتاب الله و سنته» که از سایر طوائف روایات مفصل تر است.

بعضی از این روایات از لحاظ سند مشکل دارد ولی با توجه به تضافر و احتمال تواتر آنها ضعف سند بعضی مشکلی ایجاد نمی کند.

الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُسْلِمُونَ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ إِلَّا كُلَّ شَرْطٍ خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا يَجُوزُ.[4]

در این روایت سنت ذکر نشده است ولی از آنجا که در کتاب الله دستور داده شده است که ﴿وَ ما آتاكُمُ‌ الرَّسُولُ‌ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾[5] عمل به سنت هم در آن وجود دارد.

عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ‌ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الشَّرْطِ فِي الْإِمَاءِ لَا تُبَاعُ وَ لَا تُوهَبُ (یعنی امه، امه ی بسیاتر خوبی است و آن را خودت تا آخر عمر داشته باش و وقتی فوت کردی به بچه هایت می رسد.) قَالَ يَجُوزُ ذَلِكَ غَيْرَ الْمِيرَاثِ فَإِنَّهَا تُورَثُ (ولی اگر صاحب امه از دنیا رود ارث او به وارثش می رسد) لِأَنَّ كُلَّ شَرْطٍ خَالَفَ الْكِتَابَ بَاطِلٌ.[6]

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ فِي رَجُلَيْنِ اشْتَرَكَا فِي مَالٍ وَ رَبِحَا فِيهِ رِبْحاً وَ كَانَ الْمَالُ دَيْناً عَلَيْهِمَا فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ أَعْطِنِي رَأْسَ الْمَالِ وَ الرِّبْحُ لَكَ وَ مَا تَوِيَ‌ فَعَلَيْكَ (اگر از بین رود از تو باشد. چنین چیزی در حکم وام و قرض است) فَقَالَ لَا بَأْسَ بِهِ إِذَا اشْتَرَطَ عَلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ شَرْطاً يُخَالِفُ كِتَابَ اللَّهِ- فَهُوَ رَدٌّ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَدِيثَ.[7]


پی نوشت:
                
    
تاریخ انتشار: « 1397/10/10 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 2600