مباحث خیارات - جلسه 099 - 97/12/15

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

مباحث خیارات - جلسه 099 - 97/12/15

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: ألا أخبركم بأيسر العبادة و أهونها على البدن؟ الصَّمت و حسن الخلق.

بحث اخلاقی:

رسول خدا (ص) در روایتی می فرماید: ألا أخبركم بأيسر العبادة و أهونها على البدن؟ الصَّمت و حسن الخلق.[1]

رسول خدا (ص) در این روایت به آسان ترین عبادات اشاره می کند. عبادات بر دو قسم است در یک قسم از آنها قصد قربت شرط است که به آن عبادت بالمعنی الاخص می گویند مانند نماز و روزه

قسم دوم عباداتی است که در آنها قصد قربت شرط نیست (عبادت بالمعنی الاعم) ولی اگر قصد قربت کنند ثواب بر آن مترتب می شود مانند ازاله ی نجاست، انفاق و مانند آن.

یک نوع عبادت هم اصلا از باب فعل نیست بلکه نوعی ترک است مانند همان دو موردی که در این روایت آمده است. که عبارتند از: سکوت و حسن خلق.

مراد از سکوت کردن سکوت از فضول الکلام و حرف های اضافی است. گاه انسان ها که در مجلسی نشسته اند مدام حرف می زنند. در این کلام ها دروغ، غیبت، تهمت و اهانت هایی وجود دارد.

حسن خلق و خوشرفتاری کردن نسبت به دیگران نیز بسیار مهم است و انسان نباید به سبب حادثه ای که پیش می آید بدخلقی کند. زندگی نمی تواند خالی از حوادث باشد. مثلا در خانه دری به هم می خورد، ظرفی می شکند و یا فرشی آلوده به نجاست می شود. انسان نباید به سبب این امور عصبانی شود و داد و فریاد راه بیندازد که در این صورت ضررش بر اعصاب بسیار بیش از آن چیزی است که خراب شده است.

از طبیبی نقل شده است که نود درصد بیماری ها مربوط به استرس است. حتی بیماری سرطان نیز از این قبیل است. بعضی از کسانی که در رؤسا بودند و رفتند ناگهان مبتلا به سرطان شدند مانند پهلوی دوم.

خوش خلقی موجب می شود که استرس از انسان دور شود.

البته منظور از سکوت سکوت از مسائل لغو و آلوده به گناه است و الا در مورد امر به معروف و نهی از منکر از معصوم علیه السلام می خوانیم: کلام در بسیاری از موارد لازم است زیرا انبیاء مبعوث به کلام شدند نه مبعوث به سکوت.

بعضی از علماء علم اخلاق گفته اند که بیست گناه است که فقط با زبان انجام می شود ما این عدد را بالغ به سی مورد کرده ایم و در کتاب اخلاق خود نیز ذکر کرده ایم. هیچ یک از اعضاء بدن انسان نمی تواند تا این حد گناه انجام دهد. مواردی چون دروغ گفتن، تهمت زدن، اهانت کردن، ناشکری کردن، بد و بیراه گفتن، مدح کسی که سزاوار مدح نیست کردن و موارد دیگر از این قبیل است.

مشکل دیگر زبان این است که همه جا در اختیار انسان است بر خلاف گناهان دیگر که ابزار آن در همه حال مهیا نیست. مثلا انسان مشروب خوار همیشه به مشروب دسترسی ندارد.

کسی که زبانش را اصلاح کند قسمت مهمی از سعادت را برای خودش فراهم کرده است.

موضوع: ما یدخل فی المبیع

بحث در این است که اگر درخت نخلی را بفروشند در صورتی که بایع آن را گردافشانی (تأبیر) کرده باشد میوه اش مال بایع است و الا مال مشتری می باشد. این را بسیاری از بزرگان ذکر کرده اند و ظاهرا این به سبب تعبد خاصی است که در روایات وارد شده است.

صاحب مفتاح الکرامة در این مورد می فرماید: اذا کان ثمرة النخلة مؤبّرة فهی للبائع بإجماع المسلمین إلّا من شذّ کما فی «المسالک» و بالإجماع کما فی الخلاف و التذکرة و المفاتیح و ظاهر و ظاهر «السرائر حیث نسبه إلی أصحابنا و علی النص من النبی ص و الائمه ع و فی الریاض: ان حکایة الاجماع مستفیضة و فی «الوسیلة فی باب بیع الثمار: و إن باع الشجر و لم یبد صلاحها (ظاهر میوه به گونه ای نیست که تازه دارد می رسد مثلا خارک ها در خرما رو به زردی متمایل نشده است) کان الثمر للمبتاع (مشتری) إلّا أن یشترط البائع، و هو شاذّ و مستنده غیر واضح (به نظر ما مستند او اطلاق است زیرا وقتی درخت را می فروشند و میوه اش نرسیده است میوه مال مشتری است ولی اگر میوه هنگام فروش رسیده باشد مال بایع است. البته باید دید اطلاق کلام چنین اقتضایی دارد یا ندارد).[2]

به هر حال چیزی که سبب شده است علماء فریقین در نخل قائل به تفصیل شوند روایات باب است. در جلسه ی گذشته یک روایت را خواندیم:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص أَنَّ ثَمَرَ النَّخْلِ لِلَّذِي‌ أَبَّرَهَا (حتی در جایی که هنوز بدو صلاح هم ظاهر نشده است و مالک فقط گردافشانی کرده است) إِلَّا أَنْ يَشْتَرِطَ الْمُبْتَاعُ (مگر اینکه مشتری شرطی کند).[3]

عقبه بن خالد، مجهول الحال است ولی دارای حسنی است. مرحوم کشی از پسر او به نام علی بن عقبة عن ابیه روایتی نقل می کند: قلت لأبي عبد اللَّه عليه السلام: إنّ لنا خادماً لا تعرف‌ ما نحن‌ فيه‌ (کنیزی هست که شیعه نیست) فإذا أذنبت ذنباً أو أرادت أن تحلف بيمين قالت: لا و حق الذي إذا ذكرتموه بكيتم (منو به حق کسی که اگر اسمش را می برید گریه می کنید من را ببخشید)، فقال: «رحمكم اللَّه من أهل البيت» (شما جمعیتی هستید که مورد رحمت الهی می باشید).

البته این مقدار دلالت بر وثاقت در حدیث نیست ولی بر حسن حال عقبه دلالت دارد.

ان شاء الله در جلسه ی آینده این بحث را ادامه می دهیم.


پی نوشت:
                     
    
تاریخ انتشار: « 1397/12/16 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 2611