ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال چهارم - شماره بیست و نهم - خرداد 1397)

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال چهارم - شماره بیست و نهم - خرداد 1397)

- طلیعه سخن
- ویژه نامه کنگره بین المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی
- پیام ها و بیانات
- دیدارها
- گزیده سخنان
- اخبار پایگاه
- فن آوری
موشن گرافی های احکام روزه
- یادداشت
شاخصه های عقلانیت در آرمان شهر مهدوی از منظر معظم له
- یادداشت
ترسیم جایگاه مستضعفان در آینده جهان از منظر معظم له
- پرونده ویژه
نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی از منظر معظم له
- پرونده ویژه
واکاوی مباني فقهي حکم تحريم تنباکو از منظر معظم له
- مقاله
گُمان تناقُض در قُرآن
- معرفی کتاب
سیری در کتاب «چند نکته مهم درباره رؤیت هلال »
- مؤسسات وابسته
معاونت فضای مجازی پایگاه اطلاع رسانی مرجع عالی قدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله)
- معارف اسلامی
روزه
- احکام شرعی
روزه

طلیعه سخن

بی شک دین به مثابۀ نظام فرهنگی است؛ لذا پیوند ناگسستنی کارکرد ها و مناسک دینی با عقلانیت غیر قابل انکار است؛ از این رو باید گفت حلول ماه مبارک رمضان و انجام فریضۀ روزه و دیگر مناسک مذهبی در نوع خود حاوی آثار و برکات متعدد فردی و اجتماعی است به نحوی که تأثیرات اجتماعی آن می تواند در ارتقای پویایی جامعۀ اسلامی موثر باشد.

بدیهی است بهره گیری از کارکردهای مناسک دینی در جامعه باید در راستای تقویت معرفت و شناخت جامعه صورت گیرد لذا کالایی شدن و تجاری سازی مناسک دینی مقوله ای خارج از هنجار و عرف و در تقابل کامل با معنویت و عقلانیت است.

حال برای برون رفت از این نقیصه به ویژه در ماه مبارک رمضان که ماه معنویت است باید بر مبنای معرفت گرایی و بهره گیری شناختی از مناسک دینی  اقدام کرد که در این میان  نقش رسانۀ ملی در تعمیق معارف رمضانی غیر قابل انکار است.

واقعیت آن است که این رسانۀ مهم ، با ارائۀ چارچوب های مادی ازمناسک ماه مبارک رمضان، اصل معرفت و شناخت حقیقی از کارکردهای حقیقی را به قهقرا سوق داده است؛ پمپاژ سهمگین پیام های بازرگانی که همۀ دغدغۀ سازندگان آن از معارف رمضانی بر اصل خوردن( سفره های رنگارنگ افطار و سحری) آن به نحو مسرفانه منحصر شده است و نیز ارائۀ برخی برنامه های به ظاهر مذهبی(بخوانیدظاهر گرایی در مناسک دینی) ؛  بهره گیری خام از  قرآن کریم و ادعیه اسلامی؛ و نیز تولید برخی سریال های مروج افسردگی و ناامیدی به بهانۀ ایام مذهبی هم چون ماه مبارک رمضان، چیزی جز ارائۀ تصویری خشک و بی روح از مناسک دینی در قاب جادویی تصویر نیست.

لذا شاهدیم رسانۀ ملی هم نوا با فضای مجازی، قامت معارف بلند مذهبی و معنوی را در حد مفاهیم مرتبط با اصل حقوق انسانی و بشری تقلیل داده است؛ طرح اینگونه مسائل حدأقلی گرچه لازم است لیکن برای ارتقای معرفتی جامعۀ اسلامی ناکافی است و امتیازی برای یک رسانه در  ماه مبارک رمضان محسوب نمی شود.

هم چنین اکتفا به مناسک گرایی صرف و ارائۀ پوسته ای از آموزه های دینی در نهادهای معرفت ساز هم چون رسانه ملی؛ اصل بصیرت دینی را مورد خدشه قرار می دهد، تقبیح مناسک گرایی ضرف و ترجیح جلسات علمی بر آن  توسط پیامبر اکرم(ص)خود موید این مدعاست.[١]

با این تفاسیر پرسش کلیدی این است که اهتمام رسانۀ ملی و دیگر رسانه ها برای بازتولید عینی ، عقلانی مناسک و کارکردهای دینی ماه مبارک رمضان در چه حد و میزان قرار دارد؛ به راستی اصل اندیشه ورزی و تفکر محوری با بهره گیری از  ادعیه اسلامی و قرآن کریم بر مبنای نیازهای روز جامعه به چه میزان در دستور کار سیاست گذاران فرهنگی کشور قرار گرفته است.

تأسف آور است که گفته شود آموزه های دینی در جامعه به نحو عام و مناسک دینی ماه مبارک رمضان به نحو خاص ،به ویژه در رسانه ملی و نیز فضای مجازی  غالباً بر محور دغدغه های ظاهری، فردی و وجوه عاطفی و احساسی هم چون رفع حوائج و مشکلات افراد تعریف می شود؛ در این میان عقلانیت دینی ، قربانی فقدان سواد رسانه ای برخی متولیان فرهنگی شده است.

حال آنکه مناسک گرایی و عدم تبیین معارف دینی به نوبۀ خود افسردگی را در جامعه نهادینه خواهد کرد؛ لذا شاهدیم نسل جوان که تا دیروز به مسائل و مناسک دینی اهتمام می ورزید به یکباره با عنصر تشکیک و تردید در بسیاری از مسائل دینی مواجه می شود.

این پدیدۀ شوم در حالی رقم می خورد که  فضای فرهنگی و نخبگانی جامعه در راستای پاسخگویی به شبهات دینی جوانان تعریف نشده است و جوانان جز شعار، همراهی خاصی برای مسائل و مشکلات دینی خود نمی بینند لذا این گونه است که دین گریزی در نسل جوان تشدید می شود.

این چالش ها در حالی است که اتّکاء به مسائل و منابع اصیل دینی و پشتوانه های استدلالی عقلی و منطقی از قرآن و حدیث و ادعیه به ویژه در فرصت طلایی ماه مبارک رمضان، معناگرایی، آگاهی بخشی، معرفت و عقلانیت دینی را در لایه های مختلف جامعه نمایان خواهد ساخت.

به عنوان نمونه معناگرایی مناسک دینی ماه مبارک رمضان به ارتقای همزیستی مسالمت آمیز در جامعه منتهی می شود و در نهایت اقتدار درونی جامعۀ اسلامی را موجب خواهد شد؛ در این بین کارکردهای فریضۀ روزه داری ؛ حاوی ارزش های بی بدیل در تحقق عدالت اجتماعی است؛ لذا روزه داری آحاد جامعه، تقویت شأن و جایگاه اجتماعی اقشار آسیب پذیر و نزدیکی اقشار افراد متمول و کم بضاعت را به همراه دارد؛ که تجلی این مهم به ویژه  در مساجد و هیأت ها به بازتولید همزیستی مومنانه منجر می شود.

هم چنین خانواده گرایی، تقویت ارتباطات انسانی در قالب صله رحم و پویایی اجتماعی در انجام مناسک دینی در  ترمیم انفکاک نسلی از جایگاه ویژه ای برخوردار است به نحوی که تقویت عاطفه گرایی وارتباطات میان خانوادگی و احترام دوسویه در خانواده به ویژه احترام فرزندان به والدین را به همراه خواهد داشت.

با این تفاسیر شایسته است به جای اتکا به احساسات دینی صرف و فقه فردی ، ظرفیت های علمی و عقلانی معارف ناب شیعی استخراج شده و در مسائل مهم اجتماعی از قبیل مفهوم امامت و ولایت؛ سبک زندگی اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر؛ تبیین چارچوب های تئوریک جمهوری اسلامی، مسائل مرتبط با خانواده...مورد توجه قرار گیرد.

به عبارت دیگرمعرفت دینی(محتوا) باید به عنوان حلقۀ مفقودۀ مناسک دینی(فرم) مورد نظر قرار گیرد؛تحقق عینی این مدعا در تلفیق علم کلام با فقه نهفته است، که منبعث از حکمت؛عدالت و فطرت است و می تواند چارچوب معنایی نظام اسلامی را تداوم بخشد.

١. « تفکـر ساعه خیر من عباده سبعین سنه؛ یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است» مستدرک الوسائل؛ج٢؛ص١٠٥.
-----------------------------

ویژه نامه کنگره بین المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی

مهمترین نیاز امروز دنیای اسلام، وحدت و پیشرفت علمی است

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار شرکت کنندگان در کنگره بین المللی «نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی»، مهمترین نیاز امروز دنیای اسلام را «وحدت و یکپارچگی» و همچنین «حرکت جدی برای پیشرفت علمی در همه علوم» دانستند و تأکید کردند: امروز «بیداری» در دنیای اسلام بوجود آمده است و برغم تلاش غربی ها برای انکار آن، این بیداری زمینه ساز گرایش بیشتر به اسلام و نویدبخش آینده ای بهتر است.

رهبر انقلاب اسلامی با قدردانی از دست اندرکاران و پدیدآورندگان این همایش، بویژه شخص حضرت آیت الله مکارم شیرازی، گفتند: امروز هر حرکتی که موجب شناخت بیشتر گروهها و فرقه های اسلامی از یکدیگر شود، یک حسنه است و این گردهمایی از مصادیق حرکت در جهت اتحاد امت اسلامی است.

حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به تلاش دیرینه دشمنان برای رو در رو قرار دادن مسلمانان، افزودند: در چنین شرایطی، هر عملی که موجب شناخت مسلمانان از نقاط قوت یکدیگر و زمینه ساز هم افزایی آنها شود، به وحدت و یکپارچگی امت اسلامی کمک خواهد کرد.

ایشان به نقش شیعه در طول تاریخ برای اعتلای علوم اسلامی و طبیعی اشاره و خاطرنشان کردند: این آثار و خدمات گرانبها باید به امت اسلامی معرفی شوند زیرا مایه افتخار و موجب یکپارچگی خواهند بود.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر لزوم مراقبت جدی برای جلوگیری از ایجاد هرگونه شائبه و گلایه میان فِرَق اسلامی، گفتند: یکی از مسائل بسیار مهم و مورد نیاز کنونی دنیای اسلام، موضوع پیشرفت علمی و حرکت جدی در این زمینه است.

حضرت آیت الله خامنه ای، علت اصلی تحت سلطه قرار گرفتن دنیای اسلام را عقب ماندگی علمی دانستند و افزودند: دنیای غرب بعد از قرنهای متمادی عقب ماندگی علمی، توانست با استفاده از پیشرفتهای علمیِ دنیای اسلام، ثروت و قدرت علمی، نظامی، سیاسی و تبلیغاتی خود را افزایش دهد و در نهایت با استعمار، وضعیت کشورهای اسلامی را به شرایط کنونی برساند.

ایشان با اشاره به زورگویی قدرتهای غربی به کشورهای اسلامی و دنباله روی بسیاری از حکام این کشورها از زورگویان بین المللی، تأکید کردند: این شرایط باید بواسطه پیشرفت علمی کشورهای اسلامی تغییر کند و دنیای اسلام می تواند بار دیگر در قله تمدن بشری قرار گیرد.

رهبر انقلاب، حرکت در مسیر پیشرفت علمی را وظیفه حکومتهای اسلامی و نخبگان آن برشمردند و گفتند: نخبگان دنیای اسلام باید یک حرکت عظیم فکری و یک خواست عمومی برای پیشرفت علمی و رسیدن به قله علم و دانش را به وجود آورند.

حضرت آیت الله خامنه ای از حرکت جمهوری اسلامی ایران در مسیر پیشرفت علمی به عنوان یک نمونه موفق یاد کردند و افزودند: بر اساس گزارشهای مراکز علمی جهانی، شتاب حرکت علمی ایران در سالهای گذشته، ۱۳ برابر متوسط جهانی بوده است.

ایشان خاطرنشان کردند: ما این مسیر را تا رسیدن به مرزهای علم و دانش ادامه خواهیم داد و ایران بر خلاف غربی ها، آمادگی انتقال دستاوردها و پیشرفتهای علمی خود را به دیگر کشورهای اسلامی دارد.

رهبر انقلاب، پیشرفت در علوم اسلامی و علوم طبیعی را ضروری خواندند و افزودند: یکی از مواردی که اسلام می تواند در مسائل مختلف بشری «حرف نو» داشته باشد، در زمینه مسائل فقهی است که باید در این زمینه کار بیشتر و جدی تری انجام شود.

حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر اینکه باید در زمینه فلسفه و علوم عقلی، سرعت حرکت علمی افزایش یابد، گفتند: غربی ها، فلسفه خود را تا عرصه های مختلف مسائل سیاسی و اجتماعی امتداد داده اند و ما نیز باید چنین کاری را انجام دهیم زیرا فلسفه اسلامی، قوی تر، ریشه دارتر و مستحکم تر از فلسفه غربی است.

ایشان با اشاره به گسترش بیداری در دنیای اسلام و افزایش گرایش به اسلام در جهان، خاطرنشان کردند: امروز جوانان در دنیا، سؤالهای زیادی دارند که می خواهند پاسخ آنها را در چارچوب اسلام بیابند، بنابراین باید حرکت علمی در دنیای اسلام شتاب بگیرد و امت اسلامی بار دیگر به اوج اقتدار علمی و تمدنی خود برسد تا دشمنان اسلام و امریکایی ها نتوانند به رؤسای کشورهای اسلامی دستور بدهند و «باید و نباید» بگویند.

کتب خطی و ارزشمند علمی شیعه در کتابخانه ها زندانی هستند

آیت الله العظمی مکارم شیرازی در افتتاحیه کنگره نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی که در سالن رسول اعظم مدرسه علمیه امام کاظم (علیه السلام) برگزار شد، اظهار کردند: هدف از تشکیل این کنگره این بوده که همه دست به دست هم دهیم و پرده از روی نقش ائمه اطهار(علیهم السلام) و علمای شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی برداریم و خدمات صادقانه علمای مذهب به علوم اسلامی را روشن سازیم؛ ما دور هم جمع شدیم تا پرده از مساله مهم تاریخی برداریم و نشان دهیم امامان شیعه و علما خدمات مهمی در گسترش علوم اسلامی داشتند.

ایشان تصریح کردند: بدیهی است که هرگز نمی خواهیم نقش برجسته علمای اسلامی و دیگر مذاهب را در پیدایش و گسترش این علوم نقض کنیم و این کنگره بار منفی بر تلاش های علمای دیگر ندارد بلکه ما تلاش های علمای دیگر مذاهب را تقدیر می کنیم؛ دو اصل بر کنگره ما حاکم است که اصل اول احترام به تمام مذاهب اسلامی و اصل دوم علمی بودن و دوری از مباحث سیاسی.

معظم له با اشاره به اهمیت علوم در اسلام گفتند: اسلام آغاز و پایان جهان را در سیطره علم می داند، زیرا از یک سو فضیلت و برتری حضرت آدم به فرموده قرآن بر همه فرشتگان که سبب شد فرشتگان برای آفرینش او سجده کنند به سبب امتیاز علمی حضرت آدم بود.

ایشان اضافه کردند: مرحوم طبرسی در مجمع البیان می گوید؛ منظور از علم الاسماء به گفته صحابه و تابعین علم آدم به علوم مادی و معنوی مربوط به زندگی بشر بود.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی با اشاره به این سؤال که آیا آگاهی آدم به علوم بالفعل بوده یا بالاستعداد؟ خاطرنشان کردند: این استعدادهای اولیه به نسل آدم منتقل شده و طی هزاران سال تدریجاً زائل شد؛ افتخار آدم و فضیلت او بر فرشتگان به تصریح قرآن از علوم سرشار او سرچشمه می گیرد و افتخار فرزندان آدم نیز بر همین است.

وی با اشاره به پایان جهان و ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعال فرجه الشریف) فرمودند: افتخار آن حضرت به علوم و دانش های فوق العاده الهی او است؛ در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است «مجموعه علم و دانش ها ٢٧ بخش است که دو بخش از آن قبل از ظهور حضرت مهدی در انتظار انسان ها قرار گرفت و هنگامی که حضرت قیام کنند ٢٥ بخش دیگر آشکار شده و علوم انسانی کامل می شود».

ایشان با بیان اینکه این افتخار بزرگ ما است که اسلام از محیط جاهلیت مملو از خرافات برخواست ولی نقش اصلی و فضیلت انسان را به علم و دانش داد و علمای اسلام در خط مقدم قرار گرفتند تصریح کردند: تشکیل این کنگره به این خاطر بود که علمای شیعه پدید آورنده بسیاری از علوم اسلامی و موجب گسترش آن بودند ولی به دلایلی مظلوم واقع شدند و خدمات آن ها آشکار نگشت.

معظم له افزودند: حکومت های استبدادی و گروه های افراطی که در هر جامعه ای هستند و از برادران اهل سنت جدا هستند اجازه ظهور و بروز به علما را ندادند.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی ادامه دادند: سوزاندن کتابخانه های اهل بیت و علما از جمله کارهایی بود که دشمنان اهل بیت انجام می دادند و به همین خاطر علما تلاش کردند تا با دفن کردن کتب موجب حفظ آن ها شوند که این امر نیز بسیاری از کتب را از بین برد.

ایشان برخی از ظلم ها به مکتوبات علوم اسلامی در دوره های مختلف اشاره کرد و با بیان اینکه شیخ طوسی فکر تقریبی فوق العاده ای داشت خاطرنشان کردند: هنگامی که سلجوقیان متعصب بر سر کار آمدند گروهی افراطی فرصت را مغتنم شمرده و خانه وی را غارت کرده و کتابخانه او را به آتش کشیدند.

معظم له کتابخانه با بیان اینکه مسجد جامع اصفهان، کتابخانه مسجد جامع مرو و... از جمله ذخائر کتب شیعی است که ویران شد، خاطرنشان کردند: در دوره های مختلف شاهد بودیم که افراطیون و حکومت های غاصب ذخائر کتب و علوم اسلامی و شیعی را غارت کرده و از بین بردند.

ایشان با بیان اینکه شهید اول کتاب های فقهی فراوانی داشت افزودند: در مقام علمی شهید ثانی همین بس که شرح لمعه را که یکی از متون مهم شیعی و فقهی است در ٦ ماه و ٦ روز نوشت.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی با اشاره به سانسور کردن کتاب های علمی دانشمندان شیعه و ممانعت از حضور آن ها در کتابخانه ها، مدارس، دانشگاه ها و حوزه های علمیه گفتند: این مساله یکی دیگر از شگردهای نواصب متعصب بود.

معظم له با بیان اینکه کتابخانه های شیعه مملو از کتاب های برادران اهل سنت از علوم مختلف است گفتند: ما ابایی نداریم که از کتاب های علمی اهل سنت استفاده کنیم اما در کتابخانه های افراطیون در کشورهای مختلف یا کتب شیعه پیدا نمی شود یا اگر باشد در دسترس کسی قرار نمی دهند.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی تصریح کردند: البته برادران اعتدالی اهل سنت را از این مساله مبرا می دانیم و ارتباط علمی بین ما و آن ها برقرار است.

ایشان با تاکید بر اینکه به دنبال این هستیم که حقایق را در این زمینه آشکار کنیم اظهار کردند: مرحوم سیدحسن صدر و آقابزرگ تهرانی و سیدمحسن امین عاملی گام های خوبی در این زمینه برداشته اند اما کتب آن ها به تنهایی برای معرفی گستره علمی شیعه کافی نیست.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی با تاکید بر اینکه حدود ٤٠٠ پژوهشگر نخبه شیعه، اهل سنت و دیگر مذاهب را دعوت کرده و در قریب دو سال در هر یک از علوم اصلی و فرعی اسلامی و علوم مرتبط تحقیقاتی انجام داده اند اظهار کردند: در این تحقیقات خدمات و تحقیقات علمای شیعه را از کتب و ذخائر مختلف استخراج کردند که از تلاش های آن ها بیش از ٥٠ جلد کتاب آماده شده است که در تاریخ اسلام ماندگار خواهد بود.

ایشان تصریح کردند: این کتاب ها دریچه هایی به روی دوستداران ائمه طاهرین می گشاید که شاید برخی از آن ها برای خود ما نیز پوشیده مانده بود.

معظم له با تاکید بر اینکه این کتاب ها باید در زبان های مختلف به چاپ برسد اذعان کردند: عصاره این کتب باید در چند جلد کمتر منتشر شود؛ البته مطالب ارزشمندی که در سخنرانی های این کنگره ایراد می شود بر این موارد افزوده خواهد شد.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی اظهار فرمودند: در حوزه های علمیه باید به این مساله اهمیت داده شود و تاریخ علوم اسلامی و مواردی که تاریخ شیعه درخشیده اند به طلاب ارائه شود.

ایشان با بیان اینکه یکی از برنامه های کنگره شیعه نشر کتاب های خطی ما است افزودند: کتاب های خطی باید از پرده درآمده و کپی آن در اختیار پژوهشگران قرار گیرد؛ متاسفانه مسوولین کتابخانه های مهم دیگر کشورها و بعضاً کشور ما همکاری خوبی در این زمینه ندارند و اجازه نمی دهند کپی این کتب تهیه شده و پژوهشگران از آن ها استفاده کنند و این کتب ارزشمند در زندانی به نام کتابخانه نگهداری شده است.

خدمات شیعه آنچنان که باید به جهانیان معرفی نشده است

به گزارش ستاد خبری کنگره بین المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی، آیت الله جعفر سبحانی صبح امروز در مراسم اختتامیه کنگره بین المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی که در سالن رسول اعظم مدرسه علمیه امام کاظم(علیه السلام) برگزار شد، با بیان اینکه ملت های زنده همیشه خود را معرفی می کنند اظهار کرد: ملت های زنده در انتظار این نمی نشینند که دیگران آنها را معرفی کنند؛ اگر بنشینیم و خود را معرفی نکنیم در حق خود ستم کرده ایم.

وی با تاکید بر اینکه پنهان ماندن خدمات شیعه جای شک ندارد گفت: شیعه و سنی هر دو نسبت به علوم اسلامی خدمات ارزنده ای انجام داده اند اما خدمات شیعه آنچنان که باید روشن نشده است.

این مرجع تقلید با تاکید بر اینکه پنهان ماندن خدمات شیعه اختصاص به عصر حاضر ندارد تصریح کرد: متفکران شیعی بسیاری در طول تاریخ بر این مساله اذعان کرده اند که نتوانستیم شیعه و خدمات آن را را به درستی معرفی کنیم.

وی با اشاره به اینکه یکی از بخش های فقه، «علم خلاف» است گفت: نخستین کسی که اختلافات بین علما را به صورت فقه مقارن نوشته است مرحوم شیخ مفید است.

آیت الله سبحانی با تاکید بر اینکه تضارب آرا می تواند حقیقت را روشن تر کند اظهار کرد: مرحوم آیت الله بروجردی نخستین کسی است که «علم خلاف» را به زحمت پیدا کرد و توانست چاپ کند؛ اگر ما بخواهیم تقریب فقهی را انجام دهیم بهترین کتاب تذکرةالفقه مرحوم علامه حلی است.

وی گفت: ما باید خود را به درستی معرفی کنیم تا بدانیم که همگی در کنار هم توانستیم دوشادوش خدمت گذار باشیم.

این مرجع تقلید با اشاره به تفاوت های آیات الاحکام شیعه و اهل سنت تصریح کرد: فقه مقارن و موسوعه های فقهیه توسط علما و مراجع تقلید در حال تدوین است که می تواند بسیار ارزشمند باشد.
-----------------------------

پیام ها و بیانات

نشر علوم اسلامی از دلایل پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا (علیه السلام) بود

آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پیامی به مراسم اختتامیه کنگره بین المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی که در مشهد مقدس برگزار شد فرمودند: یکی از دلایل پذیرش ولایت عهدی توسط امام رضا(علیه السلام) نشر علوم اسلامی بود.

به گزارش ستاد خبری کنگره بین المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی پیش از ظهر امروز در مراسم اختتامیه کنگره بین المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی که در تالار قدس حرم رضوی برگزار شد، در پیامی تصویری، ضمن تقدیر از مشارکت اندیشمندان و علما در این همایش، اظهار کردند: ما پس از مطالعات فراوان به اینجا رسیدیم که نقش علمای شیعه در پیدایش و گسترس علوم اسلامی برای مردم روشن نشده است.

ایشان با بیان اینکه نه تنها غیرشیعه بلکه شیعیان نیز این نقش را به درستی نمی شناسند، ادامه دادند: بنابراین، لازم دیدیم، کنگره ای تشکیل و پرده از این خدمات برداشته شود.

معظم له افزودند: امام سرنخ ها را به دست ما داده، علمای بزرگ ما این سرنخ ها را دنبال کردند و اینها باید برای مسلمانان و غیرمسلمانان روشن شود.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی اضافه کردند: در این کنگره از ۴۰۰ پژوهشگر داخلی و خارجی دعوت کردیم که درباره علوم اسلامی مطالعه کرده و نقش علمای شیعه را به دست آورند.

ایشان بیان کردند: دو سال زحمت کشیده شد و مطالب بسیار تازه ای به دست آمد که برای خود ما هم روشن نبود، نتیجه این زحمات، انتشار بیش از ۵۰ جلد کتاب شد.

معظم له یادآور شدند: یکی از مراحلی که لازم دیدیم این کنگره پس از قم در جوار امام رضا(علیه السلام) نیز ادامه یابد، نقش حضرت امام رضا(علیه السلام) در پیدایش علوم اسلامی بود.

ایشان ضمن اشاره به اینکه یکی از دلایل پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا(علیه السلام) نشر علوم اسلامی بود، تأکید کردند: فرصت خوبی است که در جوار مرقد مطهر حضرت ثامن الحجج(علیه السلام) در این زمینه مطالعاتی انجام و کتاب هایی تألیف و به زبان های مختلف ترجمه شود.
-----------------------------

دیدارها

کمیته امداد امام خمینی (ره)

سفرای ایران در عراق و مصر

علی ربیعی وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی

علماء و روحانیون حوزه علمیه همدان و قم

مراسم جشن میلاد امام زمان عج و عمامه گذاری

مرکز خدمات حوزه های علمیه قم

عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور

اوحدی رئیس فرهنگ و هنر

کنگره بین المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی

دیدار شرکت ک نندگان در کنگره با حضرت آیتالله العظمی خامنه ای زید عزه

سخنرانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در مراسم افتتاحیه کنگره بین المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی

رونمایی از تمبر کنگره بین اللملی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی

پیام آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله در مراسم اختتامیه کنگره

سخنرانی حجت‎ا‎لاسلام سیدابراهیم رئیسی تولیت آستان قدس رضوی در تالار قدس حرم مطهر رضوی
-----------------------------

گزیده سخنان

    توصیه های حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به کمیته امداد
    متن انقلاب اسلامی استقرار حکومت دینی و الهی است و حواشی بسیاری دارد که کمتر از متن نیست، یکی از آن ها کمیته امداد محسوب می شود، از این طریق کمک های مردمی بسیاری صورت گرفته است.

    قم واتيكان نيست
    ما برخلاف اينگونه حرفها مى گوييم مرجعيت تعلق به تمام جهان اسلام و شيعه دارد و مىتواند مصالح و منافع و خطرات آنها را گوشزد كند. هنگامى كه به ما مىگفتند چرا در امر بحرين و سوريه و يمن دخالت مىكنيد مىگفتيم مرجعيت مرز خاصى ندارد. مقلدين ما در تمام اين كشورها هستند و ما حق داريم مصالح آنها را تذكر دهيم و در نگرانىهاى آنها نگران باشيم. اين عقيده كجا و عقيده واتيكان شدن قم كجا!

    فضای مجازی مسئله مهم روز
    مردم خواستار فضای سالم هستند نه فضایی که دارای بدآموزی، اهانت به مقدسات و برای جاسوسی و ایجاد تفرقه باشد، مردم باور کردند که باید از فضای مجازی خارجی عبور کرد، البته برای هر نفی باید اثبات و جایگزینی وجود داشته باشد والا تأثیری ندارد

    نباید در مقابله با شبکه های خارجی تحت امر صهیونیست ها تردید کرد
    صاحب تلگرام یک یهودی روس تبار است و تحت فرمان صهیونیست ها و آمریکایی ها است؛ باید بر پای خود بایسیتم و خلأها را پر کنیم، باید بگوییم که می شود و به مردم قول دهیم که منظور حاصل میشود و از طریق شبکه های داخلی به صورت سالم می توانند کارها و تجارت خود را پیگیری کنند، باید با همت عمومی این مشکل اجتماعی حل شود

    حل مشکل بیکاری تنها به وسیله یک وزارتخانه انجام نمی شود
    همانگونه که گفتیم مسائل اجتماعی به یکدیگر مرتبط هستند و باید برای همه جنبه های آن فکر کرد و همة مسئولین دست به دست هم بدهند، امیدواریم که امسال سال خوبی باشد و باید بدانیم که در هیچ مسأله ای بن بست نیست و همه چیز راه حل دارد از این رو دلیلی ندارد که نتوانیم مشکلاتی مانند بیکاری را حل کنیم

    تهذیب و مثلث برنامه، کتاب های درسی و معلمان هدف اصلی است
    باید مراقب برنامه ها و کتاب ها باشیم و حرکات غیر مسؤولانه را رصد کنیم، بنابراین عمل شما عبادت است و مسؤولیت شما هم سنگین است چراکه همیشه در کنار کوه های بلند دره های عمیق وجود دارد

    ربا سبب ویرانی اقتصاد و معضلات اقتصادی عامل مشکلات سیاسی است
    ربا باید حذف شود و به همین دلیل اندیشمندان مسأله بانک بدون ربا و عقود شرعیه را مطرح کرده اند که اگر به این موارد عمل شود با پیشرفت و شکوفایی اقتصادی مواجه خواهیم بود و اگر عمل نشود ربا خواری مخفی به وجود خواهد آمد که مایه ویرانی است.

    عبادت بدون معرفت فایده ای ندارد
    امیرمؤمنان(علیه السلام) می فرماید مؤمن قرآن را همراه با تدبر می خواند و درمان درد خود را از قرآن کریم می گیرد، مؤمنان وقتی به آیه ای می رسند که پاداش پرهیزکاران را بیان می کند خوشحال شده و دارای شوق می شوند و وقتی به آیاتی مراجعه می کنند که درباره عذاب بدکاران و سرنوشت آن ها است گوش دل را به آیه می دهند و احساس می کنند که صدای غرش آتش جهنم را می شنوند.

    توجه به قرآن انسان را از خواب غفلت بیدار می کند
    روزه داران حقیقی نه تنها در دهان و زبان بلکه در تمام وجود خود روزه دار هستند یعنی در زمان روزه از دروغ، تهمت، کم فروشی، پخش شایعات و به صورت کلی از گناهان پرهیز می کنند.

    تشریفات و زرق وبرق از مهمانی ها حذف شود
    رسول اکرم(صلی الله علیه و آله): هر خانه ای که مهمان در آن حضور نیابد، فرشتگان در آن خانه نمی آیند.

    تقوا موجب مقاومت انسان در مقابل اموال نامشروع می شود
    امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «هنگامی که روزه می گیرید، باید چشم و گوش از حرام و آلوده شدن به حرام بازداشته شود و تمام جوارح و اعضا از کارهای زشت دور بمانند؛ انسان باید در روزی که روزه است با سایر روزهایی که روزه نیست، تفاوت داشته باشد».
 
   انحرافات اخلاقی موجب انباشت پرونده های قضایی شده است
    خداوند، واعظان متعددی برای ما فراهم کرده که مسیر را اشتباهی نرویم. در شب های آینده نقش این واعظان را تبیین می کنیم تا بدانیم پروردگار عالم، مجموعه کاملی را برای ما انتخاب و اختیار کرده است

اخبار پایگاه

برنامه پاسخگویی به سوالات شرعی و اعتقادی در ماه مبارک رمضان

افزایش ساعات پاسخگویی پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظلّه) در ماه مبارک رمضان / پاسخگویی شرعی در ماه مبارک رمضان به صورت شبانه روزی در بخش برخط (آنلاین)

بخش پاسخگویی پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله) از روز پنج شنبه ٢٧ اردیبهشت سال ١٣٩٧ با افزایش ساعات پاسخگویی آماده خدمت رسانی به مقلدان معظّم له می باشد.

این بخش شامل سامانه پیام کوتاه، پاسخگوئی برخط (آنلاین) و بخش ارسال سوال است.

١- سامانه پیام کوتاه ١٠٠٠٠١٠٠

این سامانه تنها به احکام شرعی پاسخ می دهد و مقلدان معظّم له می توانند از دو طریق سوال خود را مطرح نمایند:

الف) با ارسال متن سوال از طریق پیام کوتاه به شماره ١٠٠٠٠١٠٠، حداکثر تا ٢٤ ساعت می توانند پاسخ خود را دریافت نمایند.

ب) با ارسال اعدادی مشخص به این سامانه، بطور همزمان به فهرستی از احکام دست می یابند که با ارسال اعداد مربوطه، به حکم مورد نظر خواهند رسید. برای استفاده از این بخش، می توانند عدد ١ را (به تنهایی) به سامانه ١٠٠٠٠١٠٠ ارسال نمایند.

٢- پاسخگویی از طریق ارتباط برخط (آنلاین):

این بخش از طریق ارتباط برخط (آنلاین)، به تفکیک سوالات شرعی و اعتقادی، به پاسخگویی می پردازد.

پاسخگویی شرعی در ماه مبارک رمضان به صورت شبانه روزی فعال خواهد بود. (البته در اوقات سه گانه نماز، به مدت یک تا دو ساعت ارتباط آنلاین غیر فعال خواهد بود.)

پاسخگویی اعتقادی در دو بازه زمانی ١٠ تا ١٤ (غیر از جمعه ها) و ٢٢ تا ٣ بامداد آماده خدمت رسانی در این زمینه خواهند بود.

٣- بخش ارسال سوال:

مقلدان معظم له می توانند سوال خود را در این بخش مطرح نمایند و در فاصله زمانی ٢٤ الی ٧٢ ساعت، پاسخ سوال خود را دریافت نمایند.

همچنین لازم به ذکر است بخش پاسخگویی تلفنی دفتر معظم له از ساعت ٨ الی ٢٠ پاسخگوی سوالات عزیزان می باشد. این بخش نیز از ابتدای اذان ظهر به افق قم به مدت یک ساعت غیر فعال خواهد بود.

از مراجعه کنندگان محترم تقاضا می شود از پرسش های تکراری و همچنین پرسش از درگاههای مختلف پاسخگویی خودداری نمایند.


توقف فعالیت makarem.ir در پیام رسان تلگرام

پیرو دستور اکید آیت الله العظمی مکارم شیرازی و در راستای پاسداشت منافع ملّی و برای رفع انحصار از پیام رسان تلگرام، پایگاه اطلاع رسانی مرکز حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir فعالیت خود را در این پیام رسان، از این لحظه متوقف می کند.

پیرو دستور اکید آیت الله العظمی مکارم شیرازی و در راستای پاسداشت منافع ملّی و برای رفع انحصار از پیامرسان تلگرام، پایگاه اطلاعرسانی مرکز حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir فعالیت خود را در این پیامرسان، از این لحظه متوقف میکند.

این اقدام makarem.ir که پیش از شروع برنامهی رسمی نهادهای کشور در توقف استفاده از تلگرام انجام میشود، برای حمایت از پیامرسانهای داخلی و رفع انحصار فضای مجازی از پیامرسانهای غیرایرانی است.

از این پس ادامه اطلاعرسانی درباره اخبار و مطالب مربوط به دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی تنها از طریق پیامرسانها و شبکه های اجتماعی زیر که در گذشته نیز فعال بوده اند ادامه خواهد یافت:

پیام رسان سروش

http://sapp.ir/makarem.ir

پیام رسان بله

http://ble.im/makarem_ir

پیام رسان ایتا

http://eitaa.com/m`akarem_ir

پیام رسان گپ

https://gap.im/makarem_ir

پیام رسان بیسفون

https://bisphone.com/makarem_ir

شبکه اجتماعی کلوب

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالی قدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

http://www.cloob.com/makarem.ir

ضمنا کانال های ارتباطی جدید که در سایر پیام رسان های داخلی راه اندازی می شود از طریق سایت www.makarem.ir معرفی خواهند شد.
-----------------------------

فن آوری

موشن گرافی های احکام روزه

بزرگ ترین فلسفه روزه، اثر روحانى و معنوى آن است. انسانى که انواع غذاها و نوشابه ها را در اختیار دارد و هر لحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن مى رود، همانند درختانى است که در پناه دیوارهاى باغ بر لب نهرها مى رویند، این درختان نازپرورده، بسیار کم مقاومت و کم دوامند، اگر چند روزى آب از پاى آنها قطع شود پژمرده مى شوند، و مى خشکند.

اما درختانى که از لابلاى صخره ها در دل کوه ها و بیابان ها مى رویند و نوازشگر شاخه هایشان از همان طفولیت طوفان هاى سخت، و آفتاب سوزان، و سرماى زمستان است، و با انواع محرومیت ها دست به گریبانند، محکم و با دوام و پر استقامت و سخت کوش و سخت جانند!.

روزه نیز با روح و جان انسان همین عمل را انجام مى دهد و با محدودیت هاى موقت به او مقاومت، قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت مى بخشد، و چون غرائز سرکش را کنترل مى کند، بر قلب انسان نور و صفا مى پاشد.

خلاصه، روزه انسان را از عالم حیوانیت ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مى دهد، جمله «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون»؛ (باشد پرهیزگار شوید) اشاره به همه این حقایق است.

اما روزه برای اینکه به سرانجام برسد و فوائد ذاتی آن حاصل شود دارای چارچوب های مشخصی است که قرآن و روایات آمده است و توسط فقهای شیعه تبیین می شود.

انتشار مکتوبات از قدیم الایام رایج بوده و در حال حاضر نیز رواج دارد. احکام شرعی نیز تحت عناوین کتب فقهی از جمله رساله عملیه و استفتائات منتشر می شود.

اما در زمان ما که رسانه های تصویری تا حد زیادی جایگزین رسانه های مکتوب شده است و درصد نفوذ پذیری کلیپ های چند دقیقه ای بسیار بیشتر از صد ها جلد کتاب است، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی نیز جهت انتشار احکام شرعی به رسانه های تصویری روی آورده است.

در این راستا در آستانه ماه مبارک رمضان این پایگاه سلسله موشن گرافی های احکام روزه را منتشر کرده است.
-----------------------------

یادداشت
شاخصه های عقلانیت در آرمان شهر مهدوی از منظر معظم له

در عصری به سر می بریم که تمدن غرب؛ محروميت از معرفت را به حد نهايى رسانده است، و عقل و فطرت و چشم و گوش را به كلى از كار انداخته است، آن چنانكه انسان تا سرحد چار پايان تنزل یافته ؛و وجود پرده هاى سنگين بر عقل و فكر انسان؛ باعث عقب ماندگى و سقوط جوامع بشری شده است.

قدرت های غرب و شرق  از نظر اجتماعى و بلكه سياسى و اقتصادى به چند قطب كاملًا متضاد تقسيم شده، اين چند دسته براى خود دانشمندان و متفكرانى دارند و براى اثبات درستى عقيده و مرام خود و نادرستى عقيده و مرام طرف مقابل، هزاران كتاب، رساله و مقاله نوشته و هر كدام عقلانیت حاصل از مکتب فکری خود را تنها راه ترقى و سعادت مى داند و راه ديگرى را مايه بدبختى، و عقب افتادگى و هرج و مرج! در حقيقت دنياى امروز در سایۀ سیطرۀ روز افزون عقلانیت غیر دینی  در تشخيص الفباى زندگى اجتماعى، سياسى و اقتصادى خود تا اين اندازه سرگردان و حيران است و مرجعى براى حل اختلاف عقيده ندارد.

اینگونه است که انسان از درك صحيح و تشخيص سالم باز مانده ، و قدرت های استکباری گاه تمام مصالح او را به باد فنا داده است. و از این رهگذر ؛  جاهليت مدرن در جوامع شکل گرفته است.

این چالش بزرگ جهانی در حالی است که اسلام در تمام اصول احكام و قوانين خود دوش به دوش عقل و علم حركت مى كند و سر سوزنى از اين دو جدا نمى شود؛ از این جهت اسلام اساس خداشناسى و سعادت و نجات را بر عقل و خرد مى نهد. و در پرتو اين چراغ پرفروغ، راه زندگى و سعادت را برای آحاد جوامع بشری ترسیم می کند. که عصر ظهور آخرين مرحله تكامل نعمت هاى الهى به ویژه در شکوفایی علم و عقل به شمار می­آید؛تكامل نعمت هاى الهى در پرتو اهل بيت عليهم السّلام که نهايت كمال آن در عصر ظهور حضرت مهدى عليه السّلام ارواحنا فداه به منصۀ ظهور می رسد.

عقل در لغت

«عقل » در اصل از «عقال» به معناى طنابى است كه بر پاى شتر مى بندند تا حركت نكند، و از آن جا كه نيروى خرد، انسان را از كارهاى ناهنجار باز مى دارد اين واژه بر آن اطلاق شده است، بعضى ديگر از كتب لغت «عقل» را به معناى «حَجْر» و «مَنع» تفسير كرده اند، هم چنین عقل به معناى «علم به صفات اشيا از حسن و قبح و كمال و نقصان» نیز تعریف شده است ؛لذا در تفسير عاقل آمده است: «او كسى است كه مى تواند نفس خويش را كنترل كند، و از هوى و هوس باز دارد».

به نظر مى رسد كه ريشه اصلى همان منع و باز داشتن است، و لذا هنگامى كه زبان كسى بند مى آيد عرب مى گويد: «اعتقل لسانه» و به «ديه» نيز «عقل» مى گويند چرا كه جلوى خونريزى بيشتر را مى گيرد، و «عقيله» به زنى گفته مى شود كه داراى عِفت و حجاب و پاكدامنى است.هم چنین «عقل» به قلعه و دژ نيز گفته مى شود.که مفهوم منع و بازدارى در همه اين معانى نهفته است

تعالی و تکامل عقلانیت؛ زمینه ساز آینده ای روشن در عصر ظهور

شكی نيست كه در يك نظر ابتدائى قرائن گواهى مى دهد كه دنيا به سوى «فاجعه» پيش مى رود؛ فاجعه اى كه زاييده: «ترك عواطف»؛ «افزايش فاصله ميان جوامع ثروتمند و فقير»؛ «شدت گرفتن اختلافات و برخوردهاى دولتهاى بزرگ و كوچك»؛ «سير تصاعدى جنايات»؛ «نابسامانيهاى اخلاقى و روحى و فكرى»؛ و «فراورده هاى نامطلوب و پيش بينى نشده زندگى ماشينى» و مانند آن است.

بنابراين، می توان پيش بينى كرد كه در آينده اى نه چندان دور «فاجعه بزرگ» روى دهد و احتمالًا بشريّت در يك جنگ وسيع ، يا بر اثر فقر اقتصادى ناشى از انحصارطلبى قدرتهاى بزرگ، يا پايان گرفتن منابع انرژى و يا غير قابل زيست شدن محيط زيست، از ميان برود!

ولى در برابر اينهمه عوامل بدبينى ابتدايى، مطالعات عميق­تر نشان مى دهد خود اگاهی عمومی آينده درخشانى را رقم خواهد زد؛نخستين دليل منطقى براى اين موضوع قانون سير تكاملى عقلانیت در جوامع بشری است:از آن روز كه انسان خود را شناخته هيچ گاه زندگى يكنواخت نداشته، بلكه با الهام از انگيزه درونى و شايد ناآگاه كوشش داشته كه خود و جامعه خويش را به پيش براند.

به عنوان نمونه از نظر مسكن، يك روز غارنشين بود و امروز آسمان خراشهايى ساخته كه يك دستگاه آن مى تواند جمعيّتى معادل يك شهر كوچك را در خود جاى دهد با تمام وسائل زندگى و همه امكانات لازم براى مردم يك شهر!از نظر لباس، يك روز از برگ درختان لباس مى دوخت ولى امروز هزاران نوع لباس با هزاران طرح، و هزاران شكل، در اختيار دارد و باز در جستجوى رنگها و طرحها و جنسهاى دگر است.

يك روز غذايش فوق العاده ساده و محدود بود، امّا امروز بقدرى متنوّع و گوناگون شده كه تنها ذكر نام آنها نيازمند به يك كتاب بزرگ است.يك روز مركبش تنها پايش بود؛ امّا امروز بر سفينه هاى فضايى سوار مى شود و آسمانها را زير پا مى گذارد و از كرات ديگر ديدن مى كند.

از نظر علم و دانش، يك زمان بود كه تمام معلومات او در يك صفحه كاغذ مى گنجيد گرچه هنوز خط اختراع نشده بود- ولى امروز حتّى ميليونها كتاب در رشته هاى مختلف بيانگر علوم و دانشهاى او نيست و... عجيب تر اين است كه به هيچ يك از اينها قانع نيست و باز براى وصول به سطحى بالاتر و برتر، تلاش و كوشش مى كند، تلاشى پيگير و خستگى ناپذير.

از مجموع اين سخن، می توان به تعالی و تکامل علم و عقل در ساحت آینده اذعان نمود؛ مولفه ای راهبردی که همچنان انسان را در مسير تكاملها به پيش مى راند، و نيروهايش را براى غلبه بر مشكلات و نابسامانيها و ناهنجاريهاى زندگى كنونى بسيج مى كند.

گفتنی است بر خلاف عقلانیت ابزاری غربی که در نهایت به بی معنایی منتهی می شود ؛ سیر نهایی عقلانیت در اسلام به عصر ظهور و تلفیق «تكامل اخلاقى» و «تكامل مادّى» می انجامد. یعنی جامعه اى كه در آن از جنگ و خونريزيهاى ويرانگر و ضدّ تكامل اثرى نباشد بلکه تنها «صلح و عدل» حاكم بر مقدّرات انسانها باشد، و روح تجاوزطلبى و استعمار كه مهمترين سدّ راه «تكامل مادّى و معنوى» او است، در آن مرده باشد.

اينگونه است كه رشد عقلانی جامعه؛ نخستين بارقه اميد براى وصول به آينده اى روشن و دنيايى پر از صلح و صفا، و برادرى و برابرى در پرتو «قانون تعالی و تکامل همه جانبه علم و عقلانیت» در نظرها پديدار مى شود.

عقلانیت توحیدی در سایۀ نفی عقلانیت ابزاری

گفتنی است خداوند از طريق اعطاى عقل ، از يك سو و فطرت توحيدى ، تکویناً از همه انسانها پیمان گرفته است تا به فرمانش گردن نهند و به كتابش عمل كنند. لذا وقتی پاى معنويات و ايمان به خدا و توجّه به ارزشهاى انسانى و اخلاقى و احساس مسئوليّت در پيشگاه آن مبدأ بزرگى كه مافوق مادّيات و جهان مادّه است در دلها زنده شود، عقلانیت توحیدی شکوفا می شود و صلح و امنيّت به جاى جنگ می نشیند.

لذا محتواى دعوت منجی موعود(عج) توحيد در تمام زمينه ها، حذف امتيازات ظالمانه، وحدت جهان انسانيّت، مبارزه با ظلم و ستم، طرح حكومت جهانى، دفاع از مستضعفان و پذيرش تقوى و پاكى و امانت به عنوان مهم ترين معيار براى ارزش انسان است؛ و در زمينه برنامه هاى اجرايى هرگز اجازه نخواهد داد كه از منطق «هدف وسيله را توجيه مى كند» استفاده كنند.

بديهى است كه منظور از عقلانیت توحیدی در عصر مهدوی ، آن است كه مبدأ حركت به سوى عمل باشد، در غیر این صورت انديشه تنها (عقلانیت ابزاری) نتيجه اى نخواهد داشت.

در تبیین چیستی عقلانیت توحیدی باید به آيات و روايات اسلامى اشاره کرد كه غالبا«عقل » را در مواردى به كار می گیرد كه«ادراك» و فهم با«عواطف و احساسات»آميخته گردد و به دنبال آن عمل باشد، مثلاً اگر قرآن در بسيارى از بحثهاى خداشناسى نمونه هايى از نظام شگفت انگيز اين جهان را بيان كرده و سپس مى گويد ما اين آيات را بيان مى كنيم«لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ؛تا شما تعقل كنيد) منظور اين نيست كه تنها اطلاعاتى از نظام طبيعت در مغز خود جاى دهيد زيرا علوم طبيعى اگر كانون دل و عواطف را تحت تاثير قرار ندهد و هيچگونه تاثيرى در ايجاد محبت و دوستى و آشنايى با آفريدگار جهان نداشته باشد ارتباطى با مسائل توحيدى و خداشناسى نخواهد داشت.

با این تفاسیر باید گفت اختلافات مذهبى با يك نظام توحيدى در تمام زمينه ها، سازگار نيست؛ زيرا همين اختلاف براى بر هم زدن هر نوع وحدت كافى است. بعكس، يكى از عوامل مهم وحدت، وحدت دين و مذهب است كه مى تواند همه نژادها و زبان ها و ملّيّتها و فرهنگ هاى گوناگون را در خود گردآورى و از آنها جامعه واحدى بسازد كه همگان در آن همچون برادران و خواهران باشند كه: «إِنَّمَا الْمُؤمِنُونَ اخْوَةٌ؛مؤمنان همه برادر يكديگرند.».

به همين دليل، يكى از برنامه هاى اساسى آن مصلح و انقلابى بزرگ، توحيد صفوف در سايه توحيد مذهب، است.البته اين توحيد اجبارى نیست بلکه با قلب و روح آدمى سر و كار دارد و مى دانيم قلب و روح از قلمرو زور و اجبار بيرون است؛ و دست كسى به حريم آن دراز نمى شود.

با توجّه به اين كه در دوران حكومت آن مصلح بزرگ، همه وسايل پيشرفته ارتباط جمعى، در اختيار آن حضرت و پيروان رشيد او است، و با توجّه به اين كه اسلام راستين با حذف پيرايه ها كشش و جاذبه اى فوق العاده اى دارد، بخوبى مى توان پيش بينى كرد كه اسلام با تبليغ منطقى و پيگير، از طرف اكثريّت قاطع مردم جهان پذيرفته خواهد شد؛ و وحدت اديان از طريق اسلام پيشرو، عملى مى گردد.

اینگونه است که «مفضّل» در ضمن حديثى طولانى از امام صادق عليه السلام چنين نقل مى كند:«... فو اللّه يا مفضّل ليرفع عن الملل و الاديان الاختلاف و يكون الدّين كلّه واحداً كما قال اللّه عزّ و جلّ انَّ الدّين عند الله الاسلام ...؛... به خدا سوگند اى مفضّل اختلاف از ميان اديان برداشته مى شود و همه به صورت يك آئين در مى آيد؛ همان گونه كه خداوند عزّ و جلّ مى گويد: دين در نزد خدا تنها اسلام است ...».

و به اين ترتيب، آئين توحيد و اسلام در همه خانه ها، در درون زندگى همه انسانها، و در تمام دلها وارد مى شودو اكثريّت گرايش به نظام توحيدى اسلام خواهند كرد، و اين يك امر طبيعى است.ولى به هر حال، اگر اقلّيّتى هم وجود داشته باشد، به صورت يك اقلّيّت سالم و با حفظ شرايط «اهل ذمّه» مورد حمايت آن حكومت اسلامى خواهند بود.

نظم و انضباط اجتماعی؛ تجلی شکوه عقلانیت در حکومت مهدوی

جهان هستى مجموعه اى از نظامها است؛ لذا وجود قوانين منظّم و عمومى در سرتاسر اين جهان دليل بر يكپارچگى و به هم پيوستگى اين نظام است بلکه مسأله نظم و قانون و حساب در پهنه آفرينش يكى از اساسى ترين مسائل اين عالم محسوب مى شود.و هرج و مرج در آن هيچ محلّى ندارد.

از این رو جامعه انسانى نمى تواند با انتخاب «لانظام»، هرج و مرج، ظلم و ستم، نابسامانى و ناهنجارى، خود را از مسير رودخانه عظيم جهان آفرينش كه همه در آن با برنامه و نظم پيش مى روند كنار بكشد!

هم چنین باید گفت نظم، حكايت از عقل و شعور مى كند و مطابق حساب احتمالات، محال است كه دستگاه منظّمى معلول تصادف باشد. اين حقيقت در برابر وجدان همه كس ظاهر است كه نظم در هر دستگاهى باشد حكايت از «عقل و فكر و نقشه و هدف» مى كند.زيرا انسان هر كجا نظم و حساب و قوانين ثابتى ديد مى داند كه در كنار آن مبدأ علم و قدرتى را بايد جست وجو كند، و در اين درك وجدانى خود نياز چندانى به استدلال نمى بيند.

اینگونه است که اساس پيشرفت بر تلاش و كار و مديريت و نظم و تدبير است. لذا ايجاد نظم اجتماعى از راه تشكيل حكومت، پيشرفت و تكامل علمى و اخلاقى و صنعتى را به همراه خواهد داشت .

در حکومت مهدوی نیزنظم اجتماعی در اوج قرار خواهد داشت و  با افزايش سطح آگاهى ها، همگان به روشنى در خواهند یافت كه بايد به نظام عمومى عالم هستى پیوست، و همانطور كه واقعاً جزئى از اين كل هستيم، عملًا هم باید چنين باشيم؛ تا بتوانيم به اهداف خود در تمام زمينه هاى سازنده برسيم. لذا آنچنان وسايل آموزش و تربيت در آن وسيع و گسترده و همگانى است كه قسمت عمده برنامه هاى اصلاحى ، با «خود آگاهى» و «خود يارى» مردم پياده می شود ، که این مهم نیز با بهره گیری از نيرومندترين مراكز فرهنگى و وسايل ارتباط جمعى، و جامعترين كتب و مطبوعات، و مانند آن امکان پذیر خواهد بود.

بر این اسا  تحقق نظم اجتماعی  در جامعه مهدوی، خشكى استدلالات فلسفى را ندارد؛ بلكه به عكس داراى لطف خاصّى است كه به موازات آگاهى از آن مبدأ بزرگ، عشق و شور و نشاط به انسان مى دهد، و حالت جذبه و شوق نسبت به آن مبدأ بزرگ در او ايجاد مى كند، و او را به خضوع آميخته با عشق وا مى دارد. به تعبير ديگر هم عقل انسان را سيراب مى كند، و هم عواطف و اخلاق او را.

اینچنین است که شکوه نظم اجتماعی در حكومت جهانى مهدوی، بالا بردن سطح انديشه و آگاهى و آمادگى روحى و فكرى براى همكارى در پياده كردن برنامه عظيم منجی موعود(عج) رقم می خورد و تنگ نظرى ها، كوته بينيها، كج فكريها، حسادتها، اختلافات كودكانه و نابخردانه، و بطور كلّى هر گونه نفاق و پراكندگى از آن رخت بر می بندد.

بنابراین در عصر آن مصلح بزرگ جهان، آموزشهاى اخلاقى با وسايل ارتباط جمعى فوق العاده پيشرفته، آنچنان وسعت مى گيرد كه اكثريّت قاطع مردم جهان را براى يك زندگى صحيح انسانى و آميخته با پاكى و عدالت اجتماعى آماده سازد.

در نهایت یکسان سازی فکر و اندیشه در جامعه مهدوی موجب می شود افراد علاوه بر اصلاح خويش، در اصلاح ديگران نيز بكوشند؛ زيرا تداوم نظم اجتماعی در گرو این مساله است که تمام عناصر تحوّل در آن شركت جويند؛ و كار به صورت دستجمعى و همگانى باشد؛ كوششها و تلاشها بايد هماهنگ گردد و عمق و وسعت اين هماهنگى بايد به عظمت همان برنامه انقلاب جهانى باشد كه انتظار آن را دارند.

تحقق عقلانیت زندگی محور در حکومت مهدوی بر پایۀ نفی عقلانیت غریزه گرا

هر انسانى در آغاز چنان است كه مى خواهد از هر نظر آزاد باشد و هيچ گونه محدوديّتى در زندگى او وجود نداشته باشد، ولى كم كم مى فهمد كه اين گونه آزادى او را از بسيارى از امتيازات زندگى جمعى محروم مى سازد.لذا درخواهد یافت زندگی حاصل از عقلانیت غریزه محور که انسان صنعتى و ماشينى را پدید آورده است پا به پاى پيشرفت تكنولوژى، سروكلّه نابسامانيهاى تازه را در حققیت معنای زندگی ایجاد خواهد کرد

زیرا مكاتب مادى اقتصاد را هدف مى دانند، حال آنکه در نگاه دين، اقتصاد تنها وسيله اى براى وصول به رفع نيازهاى انسان در مسيرى است كه براى رشد و تعالى مى پيمايد، از اين رو دولت دينى نمى تواند همانند برخى از جوامع ليبرالى، نسبت به زندگى افراد و رفع نيازهاى ضرورى آنها جهت استمرار حركت تكاملى شان، بى طرف و بى تفاوت باشد.،

لذا هیچ برنامه انقلابى بدون يك جهش فكرى و فرهنگى، پايا و پويا نخواهد بود و رشد و تكامل لازم را نخواهد يافت؛ لذا، بدون شك نخستين گام در تحقّق بخشيدن زندگی حقیقی در عصر مهدوی، اقدام به يك انقلاب فرهنگى است كه افكار را از دو سو به حركت در آورد:از طرفى، در زمينه علوم و دانشهايى كه مورد نياز يك جامعه آباد و آزاد و سالم است (از نظر مادّى و روبنائى).و از سوى ديگر، در زمينه آگاهى به اصول يك زندگى صحيح انسانى آميخته با ايمان در جهت معنوى و زير بنائى.

بنابراین عقلانیت زندگی محور در آرمان شهر مهدوی اینگونه است که به جنبه هاى مختلف زندگى ورود خواهد کرد وعلاوه بر اين كه عمومى و همگانى است تمام شئون و جوانب زندگى انسان ها را شامل مى شود. در آن روز تعليمات حياتبخش و آزاد كننده اسلام نه بشكل يك سلسله تشريفات خشك و صورى، و نه بگونه يك مشت الفاظ موميائى شده؛ بلكه به عنوان يك دكترين زندگى در همه جا ريشه خواهد دوانيد، و تلاش بازسازى به ريشه ها كشيده خواهد شد نه به شاخ و برگها و نقش ايوان.

لذا دگرگونى در وضع «زندگى يك بعدى كنونى» آغاز می شود ، و تكامل يك بعدى جاى خود را به تكامل چند بعدى، و همه جانبه می دهد:؛ بدین نحو که ارزشهاى انسانى زنده می شود؛مسائل اخلاقى بطور وسيع به كار گرفته می­شود؛ايمان و عواطف احيا می گردد؛و با استفاده از اين سرمايه ها، زندگى طغيانگر ماشينى و مادّى مهار خواهد شد.

در واقع عقلانیت زندگی محور در حکومت مهدوی تعبیر واقعی « حيات طيبه؛زندگى پاكيزه» است که رشد و تعالی از هر نظر، پاكيزه از آلودگيها، ظلمها و خيانتها، عداوتها و دشمنيها، اسارتها و ذلتها و انواع نگرانيها و هر گونه چيزى كه آب زلال زندگى را در كام انسان ناگوار مى سازد را در بر می گیرد.

سخن آخر:( امنیت جهانی در عصر ظهور؛ حاصل عقلانیت صلح محور در آرمان شهر مهدوی)

نعمت امنيت در حد خود از بزرگترين نعمت هاى معنوى است كه فقدان آن حتى براى يك لحظه دردناك است اين حقيقت را كسانى در مى يابند كه در بيابان هاى خطرناك، يا در مناطق جنگى كه هر آن بيم موشك و بمباران مى رود قرار گرفته اند، آب زلال حيات در آنجا تيره و تار مى شود و ساعت ها و دقيقه ها سخت و سنگين مى گذرد و نقطه مقابل آن مناطق امن و امان است.

حال آنکه شکوه عقلانیت در حكومت بزرگ جهانى در دفاع از جان و مال و ناموس مردم در نهایت به صلح ، امنيت و آرامش و عدالت و پاكى در سراسر دنيا منتهی می شود. تحقق این مساله نیز در گرو اهتمام به به ارزشهاى انسانى و اخلاقى است که صلح و امنيّت را به جاى جنگ می نشاند.

آموزه های روایی نیز نشان می دهد در عصر ظهور مستضعفين و استعمارشدگان، از قيد و زنجير اسارت آزاد مى شوند، و جنْگها برچيده مى شود و صلح و آرامش و عمران جاى آن را مى گيرد. و یا اینکه در عصر مهدوی، آنچنان امنيّت جهان را فرا مى گيرد كه اگر زنى تنها از شرق جهان به غرب برود، هيچ كس آزارى به او نمى رساند.

این حقایق نشان می دهد آرامش و امنيّت در آن روز آميخته با خوف نيست، نه چون امنيّتى كه گهگاه در جهان امروز پيدا مى شود، و زائيده ترسى از سلاح هاى مخوف و وحشت زا است. بلکه آن حضرت ؛«وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً؛ خوف و ترس آنها را، به امنيت و آرامش مبدل خواهد كرد».
-----------------------------

یادداشت
ترسیم جایگاه مستضعفان در آینده جهان از منظر معظم له

در عصری به سر می بریم كه فساد و تباهى و ظلم و بيدادگرى از در و ديوار آن مى بارد، آتش جنگ ها در هر سو شعله ور است، و چنگال زورمندان بيدادگر، حلقوم مستضعفان مظلوم را مى فشارد.امروزه كفار مستكبر و ظالم براى اظهار وجود، يا مرعوب ساختن مستضعفان و محرومان جهان دست به يك سلسله تلاش ها و تبليغات و كنفرانس ها و ديد و بازديدهاى سياسى و مانورهاى نظامى و عقد قراردادها و پيمان ها، با هم مسلكانشان، مى زنند، تا جو مساعدى براى پيشبرد اهداف شوم خود فراهم سازند.حال آنکه در عمل سرچشمه تباهی تباهى در جوامع بشری شده اند، تباهى از نظر اخلاق، تباهى بر اثر جنگ، تباهى بر اثر انواع تجاوزها و دزدي ها و ظلم و فسادها  علیه مستضعفان جهان.

لذا هنگامى كه به وضع كنونى نظر افكنيم و سير صعودى جنايت ها، كشتارها، جنگ ها و خونريزى ها و كشمكش ها و اختلافات بين المللى و گسترش روزافزون مفاسد اخلاقى را بنگريم، از خود سؤال مى كنيم كه آيا وضع نابسامان کنونی به همين صورت علیه مستضعفان پيش مى رود؟ و يا روزنه اميدى براى نجات وجود دارد؟ این پرسش وقتی مهمتر می شود که بدانیم به ویژه ريشه هاى «حوادث امروز» در گذشته است و آينده را هم از امروز بايد بسازيم، و اين كه توجّه به يك آينده «تاريك»يا «درخشان» انعكاس فورى در زندگى امروز و موضع گيرى هاى ما در برابر حوادث دارد، لذا ما به خاطر امروز هم كه باشد بايد آينده را مورد بررسى دقيق قرار دهيم.

در این میان نظریه پردازان غربی ناظر بر وضعیت ظالمانۀ جهان معاصر؛ آينده جهان را تاريك تصور کرده اند؛ امّا نظریه پردازان اسلامی و آن هایی كه به مبانى اديان آسمانى معتقدند، بر مبنای سير تكاملى جامعه انسانی، هماهنگى با نظام عمومى آفرينش؛ واكنش هاى اجتماعى (قانون عكس العمل)، الزام هاى اجتماعى، فطرت و «صلح و عدل جهانى»پاسخ ديگرى به اين سؤال مى دهند که نوید دهندۀ آينده درخشان و فتوحات بزرگ توسط مستضعفان جهان است که ابعاد و زوایای آن در ادامه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

مستضعف کیست؟

واژه« مستضعف» از ماده«ضعف» است، اما چون به باب استفعال برده شده به معنى كسى است كه او را به ضعف كشانده اند و در بند و زنجير كرده اند؛ به تعبير ديگر«مستضعف» كسى نيست كه ضعيف و ناتوان و فاقد قدرت و نيرو باشد، مستضعف كسى است كه نيروهاى بالفعل و بالقوه دارد، اما از ناحيه ظالمان و جباران سخت در فشار قرار گرفته، ولى با اين حال در برابر بند و زنجير كه بر دست و پاى او نهاده اند ساكت و تسليم نيست، پيوسته تلاش مى كند، تا زنجيرها را بشكند و آزاد شود، دست جباران و ستمگران را كوتاه سازد و آئين حق و عدالت را برپا كند.لذا خداوند به چنين گروهى وعده يارى و حكومت در زمين داده است، نه افراد بى دست و پا و جبان و ترسو كه حتى حاضر نيستند فريادى بكشند، تا چه رسد به اينكه پا در ميدان مبارزه بگذارند و قربانى دهند.

مفهوم«مستضعف» در آئینۀ آیات و روایات

«مستضعف» در قرآن و روايات اسلامى به دو معنا اطلاق شده: كسانى كه از نظر زندگى مادى در فشارند؛ یعنی افراد مظلومى كه به ناحق تحت ستم قرار گرفته اند و مورد الطاف الهى هستند؛دوم كسانى كه از نظر دينى در فشار واقع شده اند و قادر بر هجرت از محل زندگى خود نيستند.،

گاه اين واژه در روايات معناى سومى نيز دارد و آن كسى است كه توانايى بر تحقيق از حقّ و شناخت آن را ندارد؛ خواه بر اثر ضعف فكرى باشد يا عدم دسترسى به منابع تحقيق.

از بررسى آيات قرآن و روايات استفاده مى شود افرادى كه از نظر فكرى يا بدنى يا اقتصادى آن چنان ضعيف باشند كه قادر به شناسايى حق از باطل نشوند، و يا اينكه با تشخيص عقيده صحيح بر اثر ناتوانى جسمى يا ضعف مالى و يا محدوديت هايى كه محيط بر آنها تحميل كرده قادر به انجام وظائف خود به طور كامل نباشند و نتوانند مهاجرت كنند آنها را مستضعف مى گويند.

گونه شناسی «مستضعف» در قرآن

گفتنی است «مستضعف» انواع و اقسامى دارد مستضعف « فكرى» و «فرهنگى»، مستضعف «اقتصادى»، مستضعف «اخلاقى» و مستضعف «سياسى» و آنچه بيشتر قرآن روى آن تكيه كرده است مستضعفين سياسى و اخلاقى است.

بدون شك جباران مستكبر براى تحكيم پايه هاى سياست جابرانه خود قبل از هر چيز سعى مى كنند قربانيان خود را به استضعاف فكرى و فرهنگى بكشانندسپس به استضعاف اقتصادى، تا قدرت و توانى براى آنها باقى نماند، تا فكر قيام و گرفتن زمام حكومت را در دست و در مغز خود نپرورانند.

در قرآن مجيد در پنج مورد سخن از «مستضعفين» به ميان آمده كه عموما سخن از مؤمنانى مى گويد كه تحت فشار جباران قرار داشتند. در يك جا مؤمنان را دعوت به مبارزه و جهاد در راه خدا و مستضعفين با ايمان كرده مى گويد: «چرا در راه خدا، و در راه مردان و زنان و كودكانى كه تضعيف شده اند پيكار نمى كنيد؟ همان افراد ستمديده اى كه مى گويند: خدايا! ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستمگرند بيرون بر، و براى ما از طرف خودت سرپرستى قرار ده، و براى ما از سوى خودت ياورى تعيين فرما».

تنها در يك مورد سخن از كسانى به ميان مى آورد كه ظالمند و همكارى با كافران دارند و ادعاى مستضعف بودن مى كنند و قرآن ادعاى آنها را نفى كرده، مى گويد: «شما مى توانستيد با هجرت كردن از منطقه كفر و فساد از چنگال آنها رهايى يابيد، اما چون چنين نكرديد جايگاه شما دوزخ است». ولى به هر حال قرآن همه جا به حمايت از مستضعفان برخاسته و از آنها به نيكى ياد كرده است و آنها را مؤمنان تحت فشار مى شمارد، مؤمنانى مجاهد و تلاش گر كه مشمول لطف خدا هستند.

هم چنین در چیستی مفهوم مستضعف فکری از على علیه السلام چنين نقل شده كه فرمود: و لا يقع اسم الاستضعاف على من بلغته الحجة فسمعتها اذنه و وعاها قلبه ؛ مستضعف كسى نيست كه حجت بر او تمام شده و حق را شنيده و فكرش آن را درك كرده است» و از امام موسى بن جعفر علیه السلام پرسيدند كه مستضعفان چه كسانى هستند؟امام در پاسخ اين سؤال نوشتند: «الضعيف من لم ترفع له حجة و لم يعرف الاختلاف فاذا عرف الاختلاف فليس بضعيف؛ مستضعف كسى است كه حجت و دليل به او نرسيده باشد و بوجود اختلاف (در مذاهب و عقايد كه محرك بر تحقيق است) پى نبرده باشد، اما هنگامى كه به اين مطلب پى برد، ديگر مستضعف نيست»

دفاع از مستضعفان مرز و جغرافیا نمیشناسد

بدیهی است اسلام براى مرهم نهادن بر زخم هاى جانكاه محرومان، و براى رسيدن به نيازها و مشكلات مستضعفان؛ هر فعالیتی که مايه فساد در زمين و فراموش كردن ارزش هاى انسانى باشد بر نمی تابد و انسان را از «خود برتر بينى» و «تحقير ديگران» و حتى روياروئى با پيامبر خدا بر حذر می دارداين به خوبى نشان مى دهد كه اسلام حامى مستضعفان و دشمن مستكبران است.

لذا در آيات متعدد قرآن کریم به جهاد براى حمايت از مظلومان اشاره شده است، به عنوان نمونه در فرازی از کلام وحی مى خوانيم: «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيراً؛چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكانى كه (بدست ستمگران) تضعيف شده اند پيكار نمى كنيد، همان افراد (ستمديده اى) كه مى گويند: خدايا! ما را از اين شهر (مكه) كه اهلش ستمگرند بيرون ببر، و براى ما از سوى خود، وليى قرار ده، و براى ما از سوى خود يار و ياورى معين فرما»

به اين ترتيب، قرآن از مسلمانان مى خواهد كه هم در راه خدا و هم مستضعفان مظلوم، جهاد كنند، و اصولا اين دو از هم جدا نيستند و با توجه به اينكه در آيه فوق قيد و شرطى نيست، اين مظلومان و مستضعفان در هر نقطه جهان، باشند، بايد از آنها دفاع كرده نزديك و دور، داخل و خارج كشور تفاوت نمى كند.

و به تعبير ديگر حمايت از مظلومان در مقابل ظالمان در اسلام يك اصل است كه بايد مراعات شود، حتى اگر به جهاد منتهى گردد، اسلام اجازه نمى دهد مسلمانان در برابر فشارهايى كه به مظلومان جهان وارد مى شود بى تفاوت باشند، و اين دستور يكى از ارزشمندترين دستورات اسلامى است كه از حقانيت اين آيين خبر مى دهد.

وعده خداوند به مستضعفان

مطابق آيه قرآن، خداوند به جمعيّت صالح وعده پيروزى بر كافران و ناصالحان را داده است زیرا خدا اراده كرد مستضعفان را يارى كند؛ که نشان دهندۀ تأثير اراده خداوند در سرنوشت اقوام است؛ سخنى كه مايه اميد و دلگرمى همه امت هاى تحت ستم است، لذا در کلام وحی می خوانیم: « وَ نُريدُ انْ نَمُنَ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فى الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ ائِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ مى فرمايد؛ ما اراده كرده ايم تا بر مستضعفان زمين نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم»

تعبير به «نريد» به صورت فعل مضارع كه دليل بر استمرار است نشان مى دهد كه اين يك قانون هميشگى و سنت جاودانى است كه خداوند حكومت روى زمين را سرانجام در اختيار مستضعفان قرار مى دهد، و زورمندان مستكبر را درهم مى شكند.

ولى بايد توجّه داشت كه سخن از مستضعفان است نه ضعيفان، يعنى كسانى كه در حال تلاش و كوشش و جهادند، ولى از سوى دشمنان تضعيف مى گردند، نه آنها كه تن به ضعف و ذلت داده اند. هم چنین با ضميمه كردن اين آيه، با آیۀ شریفۀ«أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ؛ معلوم مى شود كه منظور از مستضعفان همان صالحان و مؤمنان مجاهد مبارز است».

هم چنین در فراز قرآنی دیگر می خوانیم: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِّنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئاً»؛ خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند وعده داده است كه به يقين، خلافت روى زمين را به آنان خواهد داد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت بخشيد؛ و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، برايشان پا برجا و ريشه دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مى كند، به گونه اى كه فقط مرا مى پرستند، و چيزى را همتاى من قرار نخواهند داد».،

بی شک توجّه به اراده تكوينى خداوند در اين فراز های قرآنی اثر تربيتى فوق العاده اى دارد و به مؤمنان صالح و دربند، اميد و نيرو و توان مى بخشد و در پيكار با ظالمان ستمگر، مصمّم و مقاوم و اميدوار به پيروزى مى سازد.

حق گرفتنی است نه دادنی!

درست است كه در دنياى امروز شعارهايى در زمينه حقوق بشر و باز گرداندن حقّ محرومان به آنها داده مى شود، ولى تجربه نشان داده كه اين شعارها دامى است براى همان قشر محروم و مستضعف و فريب و نيرنگى است براى اغفال آنها و در نتيجه غصب حقوق آنان. بنا بر اين، اين اصل كه «حقّ را بايد گرفت» هم در گذشته صادق بوده و هم امروز و هم فردا و فرداها.

در این زمینه حضرت علی علیه السلام در فرازی فرمود: «لا يدرك الحقّ إلّا بالجدّ؛ حق جز با تلاش و كوشش به دست نمى آيد» که اين اصل اساسى زندگى انسان ها، به خوبى نشان می دهد در جوامعى كه زورمندان و غارتگران حاكمند، يا در كمين حكومتند، هرگز نمى توان انتظار داشت كه با ميل و رغبت حقوق مستضعفان را به آنها بدهند، چرا كه قدرت آنها، اصولاً از غصب حقوق ديگران به دست مى آيد و باز گرداندن حقوق ديگران به آنها، مساوى است با از دست دادن قدرتشان و اين، كارى است كه هرگز آماده انجام آن نيستند.

لذا امام علی علیه السلام به همه ستمديدگان و محرومان و مستضعفان جهان درس مى دهد كه متحد شوند و به پا خيزند و با تلاش و كوشش، حقّ خود را از زورمندان بگيرند و در اين راه، به يقين پيروز مى شوند، چرا كه غاصبان حتّى براى حفظ موقعيت خود حاضر به ايثار نيستند، در حالى كه مستضعفان و ستمديدگان هر بهايى را براى احقاق حقّ خويش مى پردازند.

اين همان درسى است كه امام حسين عليه السّلام در ميدان نينوا در روز عاشورا به جهانيان آموخت و در جمله هاى تاريخى و ماندگارش فرمود: « ... هيهات منّى الذلّة! ...؛هيهات كه من ذلّت را بپذيرم».

مطالعه تاريخ جنگهاى اسلامى، مانند بدر و احد و احزاب و تبوك و حنين نيز اين حقيقت را آشكار مى سازد كه مسلمانان نخستين در عصر پيامبر، اگر شاهد پيروزي هاى سريع و پى در پى بودند، همه بدون استثناء در سايه جدّ و جهد و ايثار و فداكارى بسيار صورت گرفت، درست است كه دست حمايت الهى بالاى سر آنها بود، ولى از نظر اسباب ظاهر عامل پيروزى تلاش و كوشش آنان بود.اين يك قانون جاودانه تاريخ است نه منحصر به ياران پيامبر صلّی الله علیه وآله و امام حسين عليه السّلام بوده و نه مربوط به ديروز و امروز است، بلكه در آينده مانند گذشته نيز اين اصل اساسى حاكم است.

آینده جهان از آن مستضعفین

با تأمل در كلام ائمه هدى عليهم السلام جایگاه بی بدیل مستضعفان در آیندۀ جهان را می توان به صورت منطقى اثبات كرد؛ بدین نو که اين كه خداوند حكيم و رحيم، انسان را براى هدف والايى آفريده است و اگر قرار باشد تا آخر دنيا وضع كنونى ادامه يابد؛ ظالمان بر اوضاع مسلط باشند، احكام الهى به فراموشى سپرده شود و ظلم و فساد و قتل و جنايت در مقياس هاى وسيع جهانى حكم فرما گردد.

 به يقين چنين امرى با حكمت خداوند درباره آفرينش انسان سازگار نيست. بايد منتظر بود زمانى فرا رسد كه ايمان و اخلاق و عقلانيت بر جهان حاكم گردد و اولياى الهى بر جهان حكمرانى كنند و مدينه فاضله انسانيت كه هدف نهايى خلقت انسان بوده است برقرار شود و این امر نشان می دهد آنچه در آيات و روايات آمده است با دليل عقل نيز هماهنگ است.

اینگونه است که امام علی عليه السلام با اشاره به آیۀ «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ؛ ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين منت گذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان آن قرار دهيم» در گفتاری حكيمانه، خبر مسرت بخشى از آينده اهل بيت علیهم السلام و پيروان مكتب آنها مى دهد و مى فرمايد: «لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا، دنيا همچون شتر بدخويى است كه بعد از چموشى به ما روى مى آورد و همچون شترى است كه دوشنده شير را گاز مى گيرد تا شير را براى فرزندش نگه دارى كند».

مفهوم جمله اين است همان گونه كه شتر شيرده از دوشيدن شير خود ممانعت مى كند مبادا گرفتار كمبود شير براى بچه اش گردد و افرادى را كه به سراغ دوشيدن شير مى روند گاز مى گيرد همچنين در آينده دنيا به سوى ما باز مى گردد و به قدرت پروردگار، مخالفان ما سركوب مى شوند و حكومت به دست صالحان مى افتد، همان گونه كه قرآن مجيد وعده داده است؛ آری مستضعفین با تكيه بر ذات پاك پروردگار و طلب یاری از خداوند به وظيفه خود عمل می کنند تا سرانجام بر ظالمان و مستكبران پيروز مى شوند، ائمه و پيشوايان روى زمين مى گردند و وارث امكانات وسيع ظالمان و مستكبران.

فلسفه تشکیل حکومت اسلامی

بدیهی است فلسفه اصلى تشكيل حكومت ها و تشريع قوانين، (اعم از قانون هاى الهى و قوانين ناقصى كه به وسيله بشر تشريح شده است) حفظ حقوق ضعيفان و حمايت از آنها بوده است، چرا كه اقوايا و زورمندان با تكيه بر قدرت و زور خود نه تنها حق خويش را مى گيرند، بلكه افزون بر آن را نيز مى طلبند، بنابر اين اگر حكومت و قانون حامى مظلومان و مستضعفان نباشد، فلسفه وجودى خود را به كلّى از دست مى دهد و گاه به بازيچه اى در دست ظالمان، براى توجيه ظلم و ستم هايشان تبديل مى شود.

در تبیین این مهم باید گفت «عبادات»، «معاملات» و «سياسات» مهمترین ابعاد تشکیل حکومت اسلامی را شامل می شود؛ عبادات رابطه خلق با خالق است. معاملات رابطه مردم با يكديگر است و سياسات رابطه مردم با حكومت مى باشد.

در این بیت تنها بخش سياسات نيست كه بدون تشكيل حكومت شكل نمى گيرد؛ بخش معاملات نيز اگر نظارت حكومت بر حسن اجراى آن نباشد دست خوش هزار گونه نابسامانى مى شود؛ و حقوق مستضعفان پايمال مى گردد و جامعه به دو قطب ثروتمند و فقير تقسيم مى شود، و انواع كمبودهاى مصنوعى و ساختگى در جامعه باعث رنجش مى گردد. حتّى عبادات نيز بدون وجود يك حكومت قوى و نيرومند و عادل سامان نمى پذيرد.

حکومت جهانی مهدي موعود علیه السلام، حکومت صالحان و مستضعفان

نباید فراموش نمود که اجراى عدالت اجتماعى و اقامه قسط و عدل و گشودن راه براى آزادى تبليغ در سراسر جهان، هرگز با توصيه و نصيحت و اندرزهاى اخلاقى انجام نمى شود. اين حكومت است كه بايد به ميدان آيد، و چنگال ظالمان را از گريبان مظلومان جدا سازد؛ و حقوق مستضعفان را باز ستاند و نداى توحيد را از طريق رسانه هاى موجود، در هر زمان به گوش مردم جهان برساند.یعنی حكومت جهانى مستضعفان كه نمونه كوچكش، بعد از فتح مكّه و پيروزى هاى وسيع ترى بعد از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله بود و نمونه اتم و كاملش که در عصر قيام حضرت مهدى (ارواحنا فداه) حاصل خواهد شد.

سخن آخر:( حکومت جمهوری اسلامی حکومت مستضعفین است)

در خاتمه باید گفت همه این مسائل بشارتى است در زمينه پيروزى حق بر باطل و ايمان بر كفر؛ بشارتى است براى همه انسانهاى آزاده و خواهان حكومت عدل و داد و بر چيده شدن بساط ظلم و جور؛ که نمونه گسترده تر آن ظهور حكومت حق و عدالت در تمام كره زمين به وسيله حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه است.

البته حكومت جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالی فرجه در آخر كار هرگز مانع از حكومت هاى اسلامى در مقياس هاى محدودتر هم چون انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، نخواهد بود، و هر زمان شرايط اینگونه حکومت های اسلامی فراهم شود وعده حتمى و مشيت الهى در باره آنها تحقق خواهد يافت و اين پيروزى نصيبشان مى شود. همانگونه که به واقع حکومت جمهوری اسلامی حکومت مستضعفین است.

خداوندا همانگونه كه گردنكشان و جباران پيشين را چنان هلاك و محو و نابود كردى كه كوچكترين صدايى از آنها به گوش نمى رسد، ابرقدرت هاى جبار زمان ما را نيز نابود كن، شر آنها را از سر مستضعفان كوتاه فرما و قيام مؤمنان را بر ضد اين مستكبران به پيروزى نهايى برسان.
-----------------------------

پرونده ویژه
نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی از منظر معظم له

بدون شك سهم اسلام‏ از تمام اديان الهى در ترويج و تشويق مردم به علم و دانش‏ بيشتر است؛ بدين جهت، اگر اسلام‏ را دين «علم و دانش‏» بناميم، سخن به گزاف نگفته‏ ايم.در این میان شيعه، در پيدايش علوم اسلامى نقش مؤثّرى داشته است، تا آن‏جا كه امروزه محّققان بزرگ با دلايل زنده و گويايى ثابت كرده‏ اند كه اكثر و يا همه پايه ‏گذاران علوم‏ اسلامى‏ شيعه بوده و آنان نخستين افرادى بودند كه راه اين دانش­ هاى اسلامى را به روى بشر گشوده ‏اند.،

در اثبات این مسأله بسیاری از اندیشمندان كتاب‏ هايى نگاشته و اسناد و مداركى ارائه داده اند، که نشان می دهد شیعه در پديد آوردن علوم اسلامی سهم به سزايى داشته ‏است؛ بهترين شاهد و گواه اين مسأله كتاب‏ هايى است كه از علماى شيعه در علوم و فنون اسلام ديده مى‏شود. هزاران كتاب در فقه و اصول، كه بعضى بسيار گسترده و در نوع خود بى ‏نظير است.

هزاران كتاب در تفسير و علوم قرآنى، و هزاران كتاب در عقايد و علم كلام، و هزاران كتاب در علوم ديگر، بسيارى از اين كتاب‏ها که هم اكنون در كتابخانه ‏هاى کشورهای اسلامی و دیگر كتابخانه ‏هاى معروف دنيا موجود است و در معرض ديد همگان قرار دارد و هر كس مى‏ تواند صدق اين ادّعا را با مراجعه به اين كتابخانه ‏ها دریابد. ،

نقش امامان شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی

گفتنی است امامان‏ اهل بيت عليه السّلام وارث علوم‏ پيامبر صلى الله عليه و آله ، و حافظ كتاب و سنّت هستند لذا نقش به سزایی در پیدایش و گسترش علوم اسلامی ایفا می کنند که أهم آن به شرح ذیل است.

نقش امام علی علیه السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی

هر فردی که كمترين ارتباطى با تاريخ اسلام و مسلمين داشته باشد، مقام بى‏ نظير امير مؤمنان على علیه السلام را در علم و دانش مى‏ داند؛ زيرا علاوه بر احاديث فراوانى كه از پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله در زمينه علم وسيع على علیه السلام نقل شده ، در عین حال همه علوم‏ اسلامى‏ طبق تصريح جمعى از دانشمندان اسلامى از وجود او سرچشمه گرفته و او بنيانگذار اين علوم محسوب مى‏ شود.

دامنه دانش و علوم حضرت على عليه السلام آن قدر وسيع، و شعاع نور علم آن حضرت آن قدر بلند و روشن است، كه حتّى مخالفانش آن را انكار نمى‏ كنند. بلكه در عمل آن حضرت را به عنوان مرجع علمى پذيرفته ‏اند و در طول خلافت خلفاى سه‏ گانه و دوران طولانى سكوت تلخ، در بن‏ بست‏هاى علمى به آن حضرت مراجعه مى ‏كردند. سخن در اين زمينه فراوان است

امام على عليه السلام بعد از رحلت پيامبر عالى ‏قدر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم، به اين امر مهم (فرهنگ اسلام) پرداخت. آن حضرت ابتدا به جمع‏آورى قرآن پرداخت و سوگند خورد تا قرآن را ننويسد، رِدا بر دوش نيندازد و از خانه خارج نشود، مگر براى خواندن‏ نماز.،

سپس بر اساس آنچه را كه از ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه و ظاهر و باطن قرآن از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم آموخته بود به تعليم و تفسير آن پرداخت و شاگردان بزرگى چون امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام و ابن عبّاس و ابن مسعود و مانند آن‏ها تربيت كرد، تا پاسخگوى تهاجمات فرهنگى و اشكالات علمی و اعتقادى دانشمندان كشورهاى فتح شده باشند، و نيازهاى فقهى و حقوقى حقوقدانان را برآورند، و اصول اعتقادى و مسائل فقهى و ديگر مسائل فرهنگى اسلام را به بهترين وجه به ملل تازه مسلمان تعليم دهند.

امام علی علیه السلام؛ پیشوای مفسرین

با مراجعه به تفاسير، معلوم مى‏ شود كه امام على عليه السلام پيشواى مفسّرين است، چنان كه سيوطى مى‏ نويسد: «در ميان خلفا از همه بيشتر از علىّ بن أبي طالب‏ روايت شده است.» و ابن عبّاس كه آن همه احاديث تفسيرى دارد از شاگردان امام على عليه السلام بوده است. هنگامى كه به او گفته شد: علم تو نسبت به علم پسر عمويت، چه مقدار است؟ گفت: مانند نسبت قطره بارانى در برابر اقيانوس! شاگردان تفسيرى امام على عليه السلام هر كدام در مكّه و مدينه و كوفه صاحب مكتب تفسيرى شدند.

تأسیس علم نحو توسط امام علی علیه السلام

گفتنی است حضرت على عليه السلام براى صيانت زبان قرآن از انحراف و اعوجاج، أبو الأسود دؤلى را مأمور ساخت تا زير نظر آن حضرت علم نحو را وضع كند و بعدها أبو الأسود با استفاده از همين علم نحو، قرآن را اعراب‏ گذارى كرد.

نقش امام علی عليه السلام در پیدایش و تکامل علم کلام

ابن أبي الحديد در مقدّمه‏ شرح نهج البلاغه‏ مى‏ نويسد: «علم كلام و اعتقادات، كه اشرف علوم است، از كلام امام على عليه السلام اقتباس شده است.»اربلى در كشف الغمّه‏ مى‏ نويسد: «پيشوايان مكتب‏هاى كلامى؛ يعنى اشاعره، معتزله، شيعه و خوارج، همه خود را منسوب به آن حضرت مى ‏دانند.»

امام على عليه السلام و علم فقه‏

گذشته از فقهاى اماميّه، كه فقه خود را از امام على عليه السلام دارند، احمد حنبل فقه را از شافعى، و شافعى از محمّد بن حسن و مالك آموخت. و محمّد بن حسن فقه را از ابو حنيفه، و مالك و ابو حنيفه فقه را از امام صادق عليه السلام آموخته‏ اند و فقه امام صادق عليه السلام به جدّش علىّ بن أبي طالب عليه السلام منتهى مى‏ شود.،

امام على عليه السلام و علم حقيقت (علم باطن)

دكتر أبو الوفاء غنيمى تفتازانى، استاد دانشگاه قاهره و شيخ طريقت، در مقدّمه خود بر كتاب‏ «وسائل الشّيعه» مى‏ نويسد: «مشايخ و اصحاب طريقت؛ مانند رفاعى، بدوى، دسوقى و گيلانى از اجلّه علماى اهل سنّت، در اسناد طريقت خود به ائمّه اهل بيت علیهم السلام و از طريق آن‏ها به امام على عليه السلام و از او به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم استناد مى‏ كنند. زيرا پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند: «انا مدينة العلم و علىّ بابها» و اين نزد عرفا خصوصيّتى در علم حقيقت، علم مكاشفه و علم باطن است كه بجز امام على عليه السلام كسى واجد اين خصوصيّت نيست.

احیاء علوم اسلامی در زمان امام باقر (علیه السلام)

گفتنی است حضرت باقر عليه السلام در سالهاى كشمكش بنى اميّه و بنى عبّاس و ايّام انقلاب و نهضت‏ هاى دامنه‏دار براى برانداختن حكومت جبّار بنى اميّه، موفّق شد شاگردان برجسته اى را تربيت كند و از این رهگذر زمینه احیاء علوم اسلامی را فراهم نماید.

نقش امام صادق علیه السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی

گفتنی است تنها حضرت صادق عليه السلام در دوران فترتى كه هنوز دولت عبّاسى قدرت به خود نگرفته بود، توانست چهار هزار شاگرد كه امروز چهار صد كتاب از آنان به يادگار مانده است تربيت كند.

لذا آن حضرت برای زمان­ هائى كه شيعيان و شاگردان مكتب اهل بيت عليهم السلام سخت در فشار قرار خواهند گرفت برنامه ريزى فرمود، و به يكى از دوستانش تأكيد كرد امروز كه توانائى دارى، اين احاديث را بنويس و در ميان ياران خود پخش كن، چرا كه زمانى فرا مى‏ رسد كه مردم دسترسى جز به كتاب­هايشان ندارند و جبّاران زمان رابطه ميان امامان عليهم السلام و پيروان مكتبشان را قطع مى‏ كنند.

در چنين زمانى است كه علوم‏ اسلامى‏ بر اثر گسترش و تكاملى كه يافته بود از هم جدا مى‏ شود و امام صادق عليه السلام در هر علمى از علوم دينى شاگردانى خاص، تربيت می ‏كند و در خصوص علمِ احكام، كسانى چون‏ زراره‏ و محمّد بن مسلم‏ را پرورش مى‏ دهد و واژه فقه چه در لسان روايات و چه در لسان متشرّعان بر اثر كثرت استعمال در خصوص احكام فرعى، به تدريج، حقيقتى ديگر مى‏ يابد.،

نقش امام رضا علیه السلام در گسترش علوم اسلامی

برپایی جلسات مناظره، به امام رضا عليه السلام مجال بسيار خوبى براى اداى رسالت بزرگ خويش در نشر علوم‏ اسلامى‏ و بستن راه بر مخالفان در آن شرايط حساس تاريخ اسلام داد. لذا تربيت يافتگان ساير پيشوايان دين مانند حضرت رضا عليهما السّلام ، آثار و كتاب هاى گرانبهايى كه محتويات آنها را از پيشوايان معصوم گرفته بودند، به يادگار گذاردند.اين كتاب ها كه علوم و سخنان اهل بيت عليهم السلام در آنها گرد آمده بود، بوسيله دانشمندان، شبيه تكثير شده و براى فهم معانى و حلّ معضلات آنها كلاس­ هايى به نام كلاس­ هاى حديث تشكيل مى‏ شد و نسخه ‏هاى آنها در كتابخانه ‏هاى خصوصى و عمومى ايران و بغداد فراوان بوده است.

باید اذعان نمود بيشترين احاديث شيعه كه بالغ بر ده‏ها هزار حديث مى ‏شود از پنجمين و ششمين امام، يعنى محمّد بن علىّ الباقر، و جعفر بن محمّد الصّادق عليهما السلام نقل شده، و قسمت مهمّى نيز از هشتمين امام، علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام است، و اين به خاطر آن‏ است كه اين سه بزرگوار در شرايطى از زمان و مكان بودند كه فشار دشمنان و حكّام بنى ‏اميّه و بنى‏عبّاس بر آنها كمتر بود، به همين دليل توانستند احاديث زيادى كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله به وسيله پدران و اجدادشان به آنها رسيده بود، در تمام ابواب معارف و احكام فقه اسلام و علوم اسلامی از خود به يادگار بگذارند.

سیر تکاملی فقه؛ مدیون ائمه اهل بيت عليهم السلام

از جمله علوم‏ اسلامى‏ كه سير تكاملى خود را نزد شيعه كاملًا طى كرده است همين علم فقه مى ‏باشد، راستى وسعت و نظم و دقت «فقه شيعه» بى نظير است و انسان تا از نزديك اين موضوع را بررسى نكند باور نخواهد كرد، انواع مسائل مشكل و پيچيده حتى فروع نادر فقهى در كتاب­هاى مبسوط فقه شيعه مورد بحث و بررسى كامل قرار گرفته، حتى در فروع و مسائل مستحدثه (مسائلى كه در عصر ما مورد) ابتلا واقع شده مانند بيمه و سرقفلى و انواع شركت­ها و حق چاپ و امثال اينها نيز كتاب­ هاى متعددى تأليف يافته است، و اين موفقيت را شيعه در درجه اوّل مديون ائمه اهل بيت عليهم السلام مى‏باشد كه باب اجتهاد را به روى شيعه گشوده و با روايات و احاديث خود انواع راهنمايى‏ ها را نسبت به آنها نمودند.

نقش اصحاب امامان شیعه علیهم السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی

بی تردید اصحاب امامان شیعه علیهم السلام، همان مردان بزرگى هستند كه طراح علوم اسلامى بودند و با همت و سعى و كوشش پيگير خود علوم مختلف را پايه گذارى كردند مانند: ابوالاسود دوئلى مؤسس علم «نحو»، خليل بن احمد فراهيدى مؤسس علم «لغت و عروض»، ابومسلم معاذ بن مسلم هراء مؤسس علم «صرف». او همان كسى است كه «سيوطى» در جلد دوم «المزهر» و بعضى ديگر به شيعه بودنش صريحاً اعتراف كرده ‏اند.

يعقوب بن سكيت استاد و پيشواى «ادبيات عربى» همچنين بنيان گذاران تفسير مانند: عبداللَّه بن عباس دانشمند معروف اسلامى كه در طليعه مفسّران اسلام قرار دارد و تشيّع او مانند روز روشن است. جابر بن عبداللَّه انصارى، ابى بن كعب، سعيد بن جبير، سعيد بن مسيب، و محمد بن عمرو واقدى، او نخستين كسى است كه به اعتراف «ابن نديم» و عدّه‏ اى ديگر علوم قرآن را جمع آورى كرد و از شيعيان على عليه السلام بود، نام كتاب تفسير او «الرغيب» است.

همچنين بنيان گذار علم «حديث» يعنى ابو رافع (خادم پيامبر) صاحب كتاب «الاحكام والسنن والقضايا» كه از دوستان خاص امير مؤمنان على عليه السلام و سرپرست بيت المال آن حضرت در كوفه بود.

بعد از ابو رافع پسرانش على بن ابى‏ رافع‏ منشى مخصوص على عليه السلام و عبيد اللَّه بن ابى رافع به دنبال پدر، قدم برداشتند و خدمات او را تكميل نمودند نفر اوّل پس از پدرش نخستين كسى است كه در علم فقه كتاب نوشته، و نفر دوم نخستين كسى است كه در علم تاريخ و ضبط حوادث و آثار اسلامى كتابى تأليف نموده است.،

همچنين مؤسسين علم «كلام و عقايد» همه شيعه بودند زيرا: نخستين كسى كه در علم كلام و عقايد دست به تأليف زد ابوهاشم فرزند «محمد بن حنفيه» است؛ سپس عيسى بن روضه تابعى است كه تا زمان امام باقر عليه السلام زنده بود، و بر خلاف آنچه «سيوطى» تصور كرده، اين دو نفر دانشمند شيعه از واصل بن عطا و ابوحنيفه در علم كلام و عقايد پيش قدم‏تر بوده‏ اند.

پس از اين دو دانشمند، شخصيت­ هاى برجسته‏ اى از شيعه در اين ميدان قدم ‏گذاشتند مانند: قيس الماصر، محمّد بن على احول كه «ما» او را «مؤمن الطاق» مى‏نامیم، و یا هشام بن الحكم، آل نوبخت‏، كه خاندان شريف و دانشمندى بودند كه بيش از يكصدسال چراغ علم ودانش را فروزان نگاه داشته و تأليفات گرانبهايى مانند «فص الياقوت» و امثال آن از خود به يادگار گذاردند.

جمعى از اين بزرگان مانند «هشام بن حكم» و «محمّد بن على احول» و «قيس الماصر»، و همچنين شاگردان آنها مانند: «ابوجعفر بغدادى سكاك» و «ابو مالك الضحاك الحضرمى» و «هشام بن سالم» و «يونس بن يعقوب» و نظاير آنان. با منطق نافذ و نيرومند خود چنان دردسرى براى ملاحده (دانشمندان مادى) و دانشمندان ديگر مذاهب اسلامى فراهم مى‏ كردند و آنها را مخصوصاً در مباحث مربوط به «توحيد» و «امامت» در تنگناى استدلالات كوبنده قرار داده، و در برابر منطق نيرومند خود عاجز و ناتوان مى‏ ساختند.

تمام اين دانشمندان كه پايه گذاران علم تاريخ اسلام و سيره پيامبر صلى الله عليه و آله بودند از بزرگان شيعه مى‏ باشند و اين «قولى است كه جملگى برآنند».

تاریخ نگاری شیعیان

باید اذعان کرد مورخين بزرگ اسلام و شخصيت­ هاى برجسته تاریخ آنها نيز همه از شيعه بودند مانند: احمد بن محمد بن خالد برقى نويسنده كتاب «محاسن»، نصر بن مزاحم منقرى‏، ابراهيم بن محمّد بن سعد ثقفى‏، عبدالعزيز الجلودى البصرى الامامى‏، احمد بن يعقوب معروف به «يعقوبى» كه تاريخ مشهور او هم در نجف اشرف و هم در اروپا به چاپ رسيده است.

محمّد بن زكريا ابوعبداللَّه حاكم معروف به «ابن البيع»، مسعودى مؤلف شهير «مروج الذهب»، محمّد بن على بن طباطبا، نويسنده كتاب «الآداب السلطانية» و عدّه زيادى ديگر كه شمارش همه آنان كار مشكلى است.

نقش زمامداران و وزاری شیعی در رشد علوم اسلامی

در تبیین این مهم باید نظرى به زمامداران و اميران بزرگ و نويسندگان و وزراى معروف انداخت تا به این مسأله پی برد که در ميان زمامداران و وزرا، شخصيت‏ هاى برجسته‏ اى وجود دارند كه همه شيعه بودند يا تظاهر به تشيع مى‏ كردند. مانند: (فاطميين مصر) و (آل بويه)و (حمدانيين) و (بنى مزيد) و (عمران بن شاهين) اميرالبطائح و (مقلدبن مسيب عقيلى) و (قرواش بن مسيب).

لذا اگر حالات وزيران بزرگ اسلام را بررسى كنيم مى‏ بينيم همه (يا غالب آنها) شيعه بوده ‏اند مانند: (اسحاق كاتب) وشايد او نخستين كسى باشد كه در اسلام نام (وزير) بر او گذارده شد، پيش از آنكه حكومت عباسى روى كار آيد.

همچنين حسن بن سلمان كه يكى از نويسندگان برامكه بود و او را با عنوان شيعى خطاب مى‏ كردند (چنانكه در كتاب الاوراق آمده) و يحيى بن سلامة حصفكى، و ابن نديم صاحب الفهرست.وابو جعفر احمد بن يوسف و برادرش ابو محمد قاسم که از نويسندگان معروف و با سابقه عصر مأمون بودند.

همچنين ابراهيم بن يوسف و فرزندان آنها، و استاد بزرگ ادبيات عرب ابوعبداللَّه محمّد بن عمرانى مرزبانى صاحب كتاب «المعجم» كه «سمعانى» و ديگران تصريح به (تشيّع) و (اعتزال) او كرده ‏اند.

و افراد زياد ديگرى كه شمارش آنها كار مشكلى است، و مسلّماً اگر بخواهيم تمام زمامداران و وزرا و امرا و صاحب منصبان عالى رتبه شيعه كه در پرتو علم و دانش و نويسندگى خود مقامات برجسته ‏اى به دست آوردند، و همچنين خدمات بزرگى را به علوم اسلامی كردند، برشماريم نيازمند به تأليف كتاب­ هاى متعددى خواهيم بود.

علمای شیعه و پیدایش و گسترش علوم اسلامی

تاريخ علوم‏ اسلامى‏ نشان مى‏ دهد كه در غالب اين علوم شيعه پيشقدم بودند تا آنجا كه شيعه را به عنوان پديد آورندگان علوم اسلام مى‏ شناسد كتاب­هايى كه علماى شيعه در رشته تفسير و تاريخ و حديث و فقه و اصول و رجال و فلسفه اسلامى نوشته‏ اند چيزى نيست كه بتوان آنها را پنهان ساخت بلکه در تمام كتابخانه‏ هاى آزاد موجود است.

نقش شعرای شیعه در پویایی فرهنگ اسلامی

تأمل در موضوع «شعر و بهترين شعراى اسلام» نشان می دهد شعراى شيعه از همه ماهرتر و معروف­ترند و آثار شعرى آنها سرآمد آثار اسلامى محسوب مى‏ گردد.

شهرت و نبوغ شعراى شيعه به قدرى است كه در ميان ادبا مشهور است كه مى ‏گويند: آيا اديب و شاعر غير شيعه يافت مى‏ شود؟! و هنگامى كه مى ‏خواهند درباره لطافت و زيبايى شعرى مبالغه كنند مى‏ گويند: يترفّض فى شعره! يعنى در اشعار خود روش شيعه را به كار مى‏ بندد! حتى بعضى از دانشمندان (متنبى) و (ابوالعلاء) را از شيعه مى‏ دانند و شايد بعضى از اشعار آنها هم گواه بر اين مطلب باشد.

سخن آخر:(کنگره نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی در تاریخ ماندگارخواهد شد)

در خاتمه باید تأکید کرد از جمله مطالعاتى كه براى نسل جوان لازم است، مطالعه جنبش علمى آغاز اسلام يعنى از قرن دوّم تا قرن پنجم، و تبیین نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی است، لذا باید دید در رشته‏ هاى مختلف علوم چه پيشرفت‏ هايى نصيب مسلمان‏ ها و شیعیان شده است.

البته در مورد پیشرفت علوم اسلام بحثهای بسیار زیادی توسط دانشمندان داخلی و غربی انجام شده است و بسیاری از اندیشمندان غربی هنوز هم پیشرفت سریع علوم اسلامی را یک معما میدانند.

حال آنکه خوب است كسانى كه اين حقايق را باور ندارند از مراكز علمى تشيّع در مناطق مختلف جهان ديدن كنند؛ طلّاب و فضلاء و علماى آنها را كه در علوم مختلف اسلامى مهارت بسيار دارند از نزديك ببينند.

به هر حال اميدواريم روزى فرا برسد كه محققان با بى ‏نظرى كامل مباحث مذکور را مورد دقّت و بررسى قرار دهند و جمعيّت شيعه اماميّه را آن چنان كه هستند نه آن چنان كه دشمنانشان مى‏ گويند يا از بلند گوهاى استعمار به گوش مى‏ رسد بشناسند، و به يقين آن روز شاهد برخوردهاى تازه ‏اى در جهان اسلام با پيروان اين مكتب خواهيم بود؛ و دنياى اسلام از تفاهم و انسجام بهترى برخوردار خواهد شد.

از این جهت است که تصمیم گرفتیم تا کنگره نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلام را برگزار کنیم، زیرا حق این مطلب به درستی ادا نشده است و تاکنون خدمات عظیم علمای اهل بیت به علوم اسلامی تجمیع و مشخص نشده است.

بنابراین اعتقاد راسخ داریم برگزاری کنگره نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی آثار و برکات زیادی دارداز جمله آنکه در تاریخ ماندگار خواهد شد؛ زیرا در این کنگره یک تلاش گسترده در خصوص علوم اسلام شده است، البته این کنگره تنها به علوم اسلامی نپرداخته است بلکه دیگر علوم را نیز مورد توجه قرار داده است، لذا تمامی رسانهها باید برای بازتاب و رساندن پیام آن به جهان تلاش کنند
-----------------------------

پرونده ویژه
واکاوی مباني فقهي حکم تحريم تنباکو از منظر معظم له

قرن چهاردهم جولانگاه فقهاى نامدار و مجتهدان بى شمارى است؛ از جمله ميرزا محمّد حسن شيرازى ، معروف به «ميرزاى شيرازى بزرگ» که برخى از كتب فقهى ايشان عبارتند از: كتابى در طهارت ؛ رساله اى در رضاع ؛ كتابى در فقه ،

سيّد محمّد بن محمود معروف به ميرزاى شيرازى متولّد سال ١٢٣٠ ه. ق و متوفّاى ١٣١٢ يكى از فقهاى بزرگ شيعه به شمار می آید. در سال ١٢٩١ ه. ق دولت عثمانى كه مى خواست مركز روحانيّت شيعه در شمال عراق باشد آن عالم بزرگ شیعی را ملزم به سكونت در سامرا كرد و در همين شهر بود كه میرزای شیرازی رحمه الله علیه فتواى تحريم استعمال تنباكو را براى ايرانيان هنگامى كه دولت، انحصار تنباكو را به شركت رژى انگليسى داده بود اعلام كرد، و موجب لغو امتياز را فراهم ساخت و ضربه سنگينى به برنامه هاى انگلستان زد.،

به راستى وسعت و نظم و دقت «فقه شيعه» در فتوای تاریخی میرزای شیرازی رحمه الله علیه بى نظير است و انسان تا از نزديك اين گونه فتاوای سرنوشت ساز را بررسى نكند به عمق کارکردهای حکم تاریخی آن فقیه بیدار در مقابله با سلطه طلبی اقتصادی انگلیس در آن برهه از تاریخ پی نخواهد برد؛ البته این موفقيت را شيعه در درجه اوّل مديون ائمه اهل بيت عليهم السلام مى باشد كه باب اجتهاد را به روى شيعه گشوده و با روايات و احاديث خود انواع راهنمايى ها را نسبت به آنها نمودند.

عصر ورود فقه سیاسی شیعه به عرصه هاى اجتماعى

هر چند با تشكيل حكومت شيعى در ايران توسّط صفويّه، عرصه ورود فقهاى شيعه به مسائل حكومتى و سياسى اسلام بيشتر گرديد؛ ولى در ادامه، با گسستن حاكمان از فقها، بار ديگر عرصه تلاش فقيهان بيشتر به مسائل فردى و عبادى معطوف گرديد، حال آنکه پيوند فقه با حكومت و سياست بسيار روشن است ولى فقهاى شيعه به سبب كنار زده شدن از حكومت، بيشتر به سراغ ابوابى مى رفتند كه جنبه شخصى داشت و اگر مسائل اجتماعى و حكومتى نيز مورد بحث قرار مى گرفت، احياناً به گونه اى گذرا و با نگرشى «فردى» بود و بيشتر توجّهات آنها به رفتار و تصرّفات شخصى معطوف مى شد.

شهيد سيّد محمّد باقر صدر در این زمینه مى نويسد:«اين گوشه نشينى سياسى، به تدريج دامنه هدف اجتهاد را نزد شيعه تنگ تر كرده و رفته رفته، اين فكر كه عرصه عرض اندام آنها، تنها در حوزه شخصى است، رسوخ يافته است و بدين صورت، اجتهاد در ذهن فقيه، با فرد مسلمان گره خورده است، نه با جامعه اسلامى».

از سوی دیگر مكتب فكرى سكولاريزم، دين، اصول اعتقادى و فقه، اعمّ از اسلامى و غيره را، در امور اجتماعى سياسى زندگى دخالتى نمى داد و اصولًا اين عرصه ها را مشمول كلّيّت حضور و نفوذ دين نمى شناخت که در واقع تقليدى است از آنچه غربي­ها در برابر ارباب كليسا داشتند. روشنفكران غربزده، جامعيّت فقه و جامعيّت تعاليم و احكام اسلامى را زير سؤال برده و با تفسيرهاى غير صحيح از فقه،تلاش کردند تا آن را مربوط به اعصار گذشته و يا برخى از زواياى زندگى فردى قلمداد كنند.

اما ورود استعمار غرب با دو چهره جديد، عرصه تازه اى براى تلاش فقها فراهم كرد؛ اين دو چهره كه دو عامل مهم براى به صحنه كشاندن فقها بود عبارت است از: تلاش استعمارگران براى تصرّف كشورهاى اسلامى و تلاش استعمار نو براى سلطه فرهنگى، اقتصادى و سياسى بر مسلمين به شيوه اى تازه و توسّط ايادى و وابستگان داخلى.

در عرصه نخست حضور استعمارگران در ايران و عراق، سبب برخورد فقهاى شيعه با آنان گرديد و همين مسائل راه ورود فقهاى شيعه و فقه سیاسی شیعه را به عرصه مسائل اجتماعى باز كرد و موجب صدور فتواهاى تاريخى و يا ورود به ميدان مبارزه با استعمارگران گرديد؛ كه از اين نمونه ها مى توان به فتواى آية اللَّه ميرزا محمّد تقى شيرازى (م ١٣٣٨) به جهاد بر ضدّ اشغالگرى انگلستان و شركت وى و ديگر فقها در جهاد عليه انگليسى ها اشاره كرد.

در عرصه دوم نيز، مى توان به فتواى ميرزاى بزرگ شيرازى (م ١٣١٢) در ارتباط با تحريم تنباكو، براى خلع يد انگليس از ايران اشاره كرد.

در آخرين حلقه اين سلسله از فقها، امام خمينى قدس سرّه قرار دارد كه با طرح حكومت اسلامى و نظريه ولايت فقيه، مبارزه اش را بر ضد استبداد داخلى و استعمار خارجى آغاز كرد و به سقوط رژيم سلطنتى در ايران و تشكيل حكومت اسلامى گرديد.

به هر حال، در مبارزه اين سلسله از فقهاى شيعه با هر دو شيوه استعمارگران و برخورد فرهنگ اسلامى با تمدّن غرب، چالش­هاى تازه اى در عرصه هاى مختلف اجتماعى و حكومتى پيش آمد و مخصوصاً با طرح مسائل جديد و پرسش­هاى نوپيدا و القاى شبهات از ناحيه روشنفكران وابسته فكرى به دانشمندان غربى، در عرصه فقه نيز، نگرشى تازه به مسائل فقهى ميان فقها پديد آمد كه در نتيجه، در عرصه هاى اقتصاد، سياست، احوال شخصيّه و مانند آن كه گاه تحوّلات جديد بدان دامن مى زد تلاش تازه و عميقى صورت گرفت.

فرمان تحريم تنباكو؛ حكم يا فتوا؟

«فتوا» عبارت است از حكم كلّى الهى كه به نظر فقيه از ادلّه معتبره استنباط شده باشد، اما «حكم» در برابر فتوا عبارت است از دستور اجرا يا تعيين مصداق يا موضوع، زمان يا مكان براى حكم شرعى و همچنين الزام به فعل يا ترك بر اساس عناوين ثانويه و مصلحتى خاص در ظرف زمانى يا مكانى خاص .

حكم با فتوا سه فرق دارد: فتوا عبارت است از بيان حكم كلّى براى عموم مثل فتوا بر اينكه مواد مخدّر براى همه مردم حرام است. لیکن حكم حاكم عبارت است از دستور دادن به انجام و يا ترك كار مشخص مانند تحريم كالاهاى اسرائيلى براى مردم بخصوص در اين برهه زمانى خاص.

هم چنین در فتواى فقهى تطبيق كردن حكم شرعى به مورد آن، و تشخيص موضوع در اختيار مردم است ولى در مورد صدور حكم تطبيق آن، به نظر حاكم است و مخاطبان حكم، در رابطه با تطبيق هيچ گونه دخالتى ندارند مانند حكم حاكم به هلال ماه مبارك رمضان.

از سوی دیگر فتواى مجتهد فقط براى مقلّدين وى لازم الاجراست و حجّت شرعى به حساب مى آيد و امّا حكم و قضاوت حاكم شرعى اختصاص به مقلّد ندارد بلكه براى همه مردمى كه در قلمرو خطاب قرار مى گيرند حجيّت دارد، حتّى مجتهد ديگرى كه اعلم از آن حاكم باشد، پس از صدور حكم با شرايط لازم، بايد از آن تبعيت كند. و نقض حكم حاكم شرع جايز نيست.،

با این تفاسیر باید اذعان کرد پيشوايان و مراجع دينى اختياراتى دارند كه حدود آن به طور دقيق در فقه اسلامى تعيين شده و با استفاده از اين اختيارات در موارد لزوم مى توانند نيازمندى هاى ويژه يك محيط يا يك زمان را تأمين كنند. حكم معروف تحريم موقّتى «تنباكو» و محاصره اقتصادى يك شركت استعمارى خارجى كه به وسيله میرزای شیرازی رحمه الله علیه براى قطع نفوذ بيگانگان در سال ١٣٠٩ هجرى قمرى صادر شد، از اين قبيل است. اين بخش را در اسلام «حكم فقيه» مى نامند.

در اينجا احكام حكومتى با احكام كلّى شرعى خلط نشود زیرا احكام كلّى همان قوانين ثابت و مستمرّى است كه در هر عصر و زمان و مكان تا روز قيامت باقى و برقرار است؛ ولى احكام حكومت احكامى است كه به خاطر ضرورت ها و مانند آن به طور موقّت قرار داده مى شود مانند حكم تحريم تنباكو كه در يك روز به خاطر مبارزه با استعمار اقتصادى انگلستان از سوى مرجع بزرگى وضع شد و در روز ديگرى كه خطر پايان يافت برداشته شد،و اين يكى از نشانه هاى تحرّك و سازندگى و زنده بودن قوانين اسلام مى باشد كه براى مواقع استثنائى و ضرورى چنين اختياراتى را به حكومت اسلامى و حكّام شرعى داده است، لذا به مجرّد از بين رفتن آن حالت فوق العاده، آن حكم نيز پايان مى گيرد، و همانند قوانين اصلى اسلام نيست كه جاودان و ابدى باشد.

گفتنی است احكام حكومتى، مقرّرات خاصى است كه حاكم اسلامى براى اجراى احكام اوّلى يا ثانوى وضع مى كند كه همگى براى برقرارى نظم جامعه كه وجوب آن از احكام اوّليه اسلام است توسّط حكومت و زير نظر حاكم اسلامى وضع مى شود. احكام حكومتى ممكن است در راستاى اجراى احكام اوّليه باشد و يا در راستاى اجراى احكام ثانويه.

نكته قابل توجّه اين كه اصل اختيار حاكم در وضع احكام حكومتى جزء احكام اوّليه است. يعنى خداوند به حاكم اسلامى اين حق را داده كه براى اجراى احكام الهى، مقرّراتى را از طريق تصميم خود و يا شوراهايى كه زير نظر اوست، وضع نمايد. و روشن است تطبيق اين فتوا در خصوص استعمال تنباكو در آن برهه از زمان از باب حكم فقيه و اعمال ولايت او بوده است.

قاعده حرمت مقدمه حرام

هر حكمى موضوع خاصّى دارد. اين موضوع گاه بدون توجّه به عوارض آن ملاحظه مى شود و اقسام و انواع و افرادى دارد و گاه با توجّه به عناوينى كه بر آن عارض مى گردد، كه موجب تغيير حكم شرعى مى شود، لحاظ مى گردد، مثلًا گوشت هايى كه تذكيه شرعى نشده باشد خوردن آن حرام است، اين عنوان اوّلى است، ولى اگر انسان، گرفتار شود و غذايى غير از اين گونه گوشت ها نداشته باشد يا در كشورهايى زندگى مى كند كه ذبح اسلامى در آن وجود ندارد و سلامت او به خطر مى افتد در اينجا به عنوان اضطرار مى تواند از اين گوشت ها استفاده كند. همان گونه كه خداوند در قرآن کریم به آن اشاره فرموده است و اين را «عنوان ثانوى» مى نامند.

بدین ترتیب قسمى از عناوين ثانويّه ناشى از ضرورت هاست، طبعاً محدوده اين قسم به اندازه ضرورت هاست و تجاوز از آن محدوده از جهت زمان و مكان و ساير ويژگى ها جايز نيست. به عنوان نمونه جواز اكل ذبيحه غير اسلامى در زمان ضرورت يا در مكانى كه هيچ غذاى ديگر يافت نمى شود و حفظ جان متوقّف بر آن است استفاده از آن فقط به اندازه نجات از خطر جايز است.

ولى قسم دوم چنين نيست و ممكن است سال ها بلكه قرن­ها چنان حكمى پايدار بماند، مانند جواز تشريح در زمان فعلی و جواز ايجاد بزرگراه ها و خيابان ها و مراعات قوانين عبور و مرور و مانند آن.

در قسم اوّل، حدود موضوع بايد كاملًا مشخص و معيّن باشد. البتّه اين بر عهده فقيه نيست بلكه فتواى فقيه روى يك موضوع كلّى است كه مقلّد بايد در خارج مصاديق آن را پيدا كند.

امّا گاه مجتهد كه مقام ولايت امر را دارد متصدّى تطبيق حكم اضطرارى بر موضوع آن مى شود و حكم خاصّى صادر مى كند، ولى نه از آن جهت كه مفتى است بلكه از آن جهت كه ولىّ امر است. همان گونه كه در حكم معروف ميرزاى شيرازى بزرگ در مورد استعمال تنباكو رخ داد كه آن را تحريم كرده و در حكم محاربه با امام زمان عليه السلام دانست، چرا كه ريشه اين حكم در حقيقت اين بود كه «هر چيزى كه سبب ضعف مسلمين و تقويت دشمنان اسلام گردد از باب مقدّمه حرام يا اعانت بر اثم حرام است».

لذا «مقدّمه حرام » از جمله اقسام عناوين ثانويه است و استعمال تنباكو در فتواى معروف ميرزاى شيرازى از باب مقدّمه حرام ، تحريم شد. زیرا گچه شرب توتون ذاتاً مباح است (هرچند ما در آن شبهه داریم) ولی گاه این کار مقدمه ی حرام می شود؛ مثلا در زمان میرزای شیرازی رحمه الله علیه شرب توتون موجب تقویت ظالمین می شود در نتیجه ایشان فتوا به حرمت تنباکو داد.زیرا خرید و فروش آن مقدمه ی حرام است که همان تقویت کفار بوده است. (البته ما و مشهور مقدمه ی حرام را حرام می دانیم).

نباید فراموش نمود که ضرورت ها امور استثنايى هستند كه دوام و بقايى ندارند و در برهه خاصّى از زمان مورد نياز قرار مى گيرند، البته تمام احكام ثانويّه بر محور موضوعاتش دور مى زند، و هر زمان موضوع آن منتفى شود حكم نيز منتفى مى گردد و موضوع ضرورت و اضطرار يك امر عارضى است كه معمولًا پس از گذشتن مدّتى از بين مى رود.

مثلًا، حكومت اسلامى درباره مناسبات خود با اجانب نمى تواند براى ابد نظر واحدى اتّخاذ كند؛ گاهى شرايط ايجاب مى كند كه از در دوستى وارد گردد و مناسبات دوستانه اى برقرار سازد و روابط تجارى وسيعى به وجود آورد و گاهى شرايط ايجاب مى كند كه شدّت عمل به خرج داده و روابط خود را قطع كند و روابط تجارى را تا مدّتى تحريم يا محدود نمايد و موضوع معروف تحريم تنباكو به وسيله میرزای شیرازی رحمه الله علیه در برابر يك دولت انحصار طلب استعمارى، از مهمترین مواردى است كه در تاريخ معاصر رخ داده است.

قاعده فقهی نفی سلطه کافر بر مسلمان

گفتنی است ولى امر هر جا كه پا مى گذارد و بر اساس «تشخيص مصلحت أهمّ» حكمى صادر مى كند مى خواهد به يك حكم ثانوىِ مقدّم بر حكم اوّلى عمل نمايد.لذا عقل و شرع به حاكم اسلامى اجازه مى دهد كه از عناوين ثانويه مانند قاعده اهم و مهم براى رفع مشكلات فردى و اجتماعى و شكستن بن بست­ها از آن استفاده كند. بنابراين آنچه بر عهده ولىّ امر است تشخيص و تعيين مصداق براى عناوين اوّليه (اعمّ از موارد احكام الزامى و غير الزامى) و تشخيص عناوين ثانويه و عروض و عدم عروض آن بر موضوعات است.

حال وقتی بر اساس روايت نبوى «الاسلام يعلو ولايعلى عليه؛ اسلام برتر است و چيزى فراتر از آن نيست».برترى سياسى امّت اسلامى يك اصل خدشه ناپذير می شود و فقهاى اسلام با استدلال به اين روايت حتى به برترى و ارتفاع خانه يك كافر ذمّى بر خانه مسلمان رضا نمى دهند؛ و یا مطابق آيه «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ؛ هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها ، آماده سازید! و (همچنین) اسب­های ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید!» مسلمين مأمورند كه هرگونه نيرويى را كه در توانشان مى باشد فراهم سازند تا به جايگاهى از اقتدار و استوارى برسند كه دشمنان را نسبت به تعرّض به مسلمين مرعوب سازند، هم چنین بر اساس آيه «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» خداى سبحان به هيچ گونه استيلا و تسلّطى از جانب كفّار بر مؤمنان رضا نمى دهد.

لذا ولايت ولىّ امر مسلمين ناظر بر ولايت بر تشخيص عناوين ثانويه و در رأس آن «تقديم اهمّ بر مهمّ» است ودر راستای صدور احكامى در راستاى اجراى احكام اولى و ثانوى است؛ از این رو وقتى فقيهى چون ميرزاى شيرازى اباحه شرب تنباكو را به حرمت شرب آن تبديل مى كند نشان می دهد كه چون حكم اباحه را با حكم «وجوب حفظ كيان اسلام و مسلمين» و يا «وجوب حفظ عزّت اسلام و مسلمين» و يا «وجوب منع از استيلاى كفّار»، متزاحم ديدند در راستاى عمل به اين عناوين، فتواى حرمت شرب تنباكو را صادر كردند.

قاعده أهم و مهم

يكى از عناوين ثانويّه عنوان اهم و مهم است، ممكن است در زمان يا مكانى حكمى وجود داشته باشد؛ ولى با گذشت آن زمان يا تغيير آن مكان، عنوانى بر آن عارض شود كه سبب تغيير حكم گردد. لذا آنچه مربوط به تعارض اهمّ و مهمّ است؛ يعنى هرگاه دو مصلحت كه مورد توجّه و قبول فقه اسلام است، در مقابل يكديگر قرار گيرند، بايد مصلحت اهمّ را ترجيح داد و مهمّ را فداى آن كرد.

مثلًا گاه حفظ اموال مردم و تصرّف نكردن در مال بدون اذن صاحبش با مسأله احتياج مبرم به كشيدن خيابان در شهرو بيابان در تضاد واقع شود از يك سو حفظ نظم جامعه اسلامى واجب است، و آن بدون كشيدن جاده هاى ضرورى، غيرممكن است واز سوى ديگر حفظ اموال مردم نيز لازم است؛ در اين گونه موارد بايد آنچه مهم تر است مقدم داشته شود، واجازه كشيدن اين گونه جادّه ها داده شود؛ البته در اين گونه موارد هر گونه ضرر و زيانى كه به مالكان اراضى مى رسد بايد جبران گردد.

حال در ماجرای معروف «تحريم تنباكو» كه به وسيله فقيه بزرگ اسلامى، ميرزاى شيرازى انجام گرفت ملاحظه مى كنيم كه در شرايط عادى استفاده از تنباكو به نظر اين فقيه بزرگوار مجاز بود؛ ولى هنگامى كه انحصار آن به دست يك شركت انگليسى مى افتد و آن را مقدّمه اى براى سلطه اقتصادى بر يك كشور اسلامى قرار مى دهد، مجاز بودن تحت الشعاع وجوب حفظ استقلال اقتصادى كشورهاى اسلامى قرار مى گيرد و حكم آن مبدّل به تحريم مى شود. اين زمان مى گذرد و بر اثر استقبال عظيم مردم از حكم آن فقيه، شركت انگليسى و حكومت وقت مجبور مى شوند آن را منحل سازند و در شرايط جديد، همان فقيه حكم به اباحه و جواز مى دهد، در واقع عناوين اهمّ كه با تغيير زمان يا مكان به وجود مى آيد عناوين مهم را كنار مى زند و حكم را به خود اختصاص مى دهد.

همچنين در شرايط فعلى كه آمريكا با تمام قدرت به حمايت از اسرائيل و ضربه زدن به كشورهاى اسلامى برخاسته، بسيارى از فقهاى اسلامى حكم به تحريم خريدوفروش مصنوعات آمريكايى داده اند، زيرا هدف مهمترى، عنوان اوّلى جواز را تحت الشعاع قرار داده است و اگر روزى اوضاع برگردد ممكن است اين حكم نيز به تغيير شرايط، تغيير كند.

سخن آخر:( ارتباط معنوی با امام زمان(عج)؛ راز همراهی مردم با حکم تحریم تنباکو)

در خاتمه باید یادآور شد اگر آیةالله العظمی شیرازی رحمه الله علیه با تحریم تنباکو استعمار انگلیس را در هم شکست و مردم نیز به خوبی با آن همراهی کردند، به واسطه ارتباط معنوی با امام زمان (عج) بود که آن غوغا را ایجاد کرد؛ زیرا هدایتهای تکوینی آن حضرت سبب پیدا کردن مسیر در زندگی میشود.

جوانان عزیز نیز میتوانند این را تجربه کنند که اگر دلشان را به سوی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سوق دهند و قطبنمای وجودشان آماده باشد، احساس جاذبههای معنوی و روحانی را به ویژه در مشکلات حس خواهند کرد و این همان چیزی است که ما از آن به عنوان جاذبه تکوینی و معنوی یاد میکنیم.

از سوی دیگر باید تأکید کردگاه يك يا چند قطره مركب عالم جمله اى بر روى كاغذى شده و دست استعمارى را كوتاه مى كند، و او را به عقب نشينى وامى دارد، چنانكه فتواى معروف مرحوم شيرازى در رابطه با تحريم تنباكو چنين كرد، با اينكه شايد بيش از چند كلمه نبود، لیکن چنان آثاری بر جای گذاشت كه شايد خون شهدا به تنهائى نمى كرد، كار شهيد باارزش است ولى كار عالم باارزش­تر.
-----------------------------

مقاله
گُمان تناقُض در قُرآن
حجت الاسلام حسین الادری

چکیده

مدّتی است که در برخی از سایت های معلوم الحال اینترنتی، مطلبی به عنوان «شصت مورد از دشواری ها و تناقضات قرآن» به چشم می خورد. عدّه ای نیز ـ به شکل سازمان یافته ـ، این مطلب را به طور انبوه به ایمیل کاربران ایرانی ارسال می کنند. شبکه های ماهواره ای خاصّی نیز در جهت تضعیف ایمان و باور مسلمانان، به شبهه پراکنی در این باره مشغولند. ما در این نوشتار به بررسی توهّماتی می پردازیم که عدّه ای تصوّر می کنند با نشر آنها می توانند، چیزی از وحیانی بودن، قداست و حقّانیّت «قرآن» بکاهند.

مقدّمه

مدّتی است که در برخی از سایت های معلوم الحال اینترنتی، مطلبی به عنوان «شصت مورد از دشواری ها و تناقضات قرآن» به چشم می خورد. عدّه ای نیز ـ به شکل سازمان یافته ـ، این مطلب را به طور انبوه به ایمیل کاربران ایرانی ارسال می کنند. شبکه های ماهواره ای خاصّی نیز در جهت تضعیف ایمان و باور مسلمانان، به شبهه پراکنی در این باره مشغولند. و هر ساله، با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان که بهار قرآن است، موج جدیدی برای نشر این اکاذیب و توهّمات ایجاد می شود.

آنها شبهاتی را نشر می دهند که بارها، توسّط علما و قرآن پژوهان مورد بررسی قرار گرفته اند. برخی از این شبهات بسیار سطحی و نشان از کم اطّلاعی طرّاحان آن نسبت به قرآن و علوم قرآنی می باشد. برخی دیگر نیز تهمت های ناروایی بیش نیست که قرآن از آن پیراسته است. غالب این شبهات نیز ترجمه ایست از سایت های عرب زبان، و متعلّق به برخی از گروه های مسیحی تندرو. منشا این شبهات افکار مستشرقانی است که می خواهند قرآن را تا حدّ کتب تحریف شده خود (کتب یهود و مسیحیّت) پایین آورند.

ما در این نوشتار به بررسی توهّماتی می پردازیم که عدّه ای تصوّر می کنند با نشر آنها می توانند، چیزی از وحیانی بودن، قداست و حقّانیّت «قرآن» بکاهند.

عدم تناقض و اختلاف در قرآن

خداوند در سوره شوری به پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می گوید: (ما قرآنى فصیح و گویا را بر تو وحى کردیم)؛ «اَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیّاً» در سوره نجم نیز گفته است که آنچه پیامبر به مردم می گوید مطابق وحی الهی است، نه از روی هوا و هوس، «وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى‏، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى» به عبارتی، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تنها مامور ابلاغ فرمان الهی بوده و حقّ تصرّف در آن را نداشته است. ایشان نه حقّ تصرّف در آیات الاهی را داشته است و نه می توانسته قصد چنین کاری کند. خداوند در سوره حاقّه با لحن تهدید آمیزی در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) می گوید: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ، لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ، ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ» ؛ (و اگر برخى سخنان را به ما ـ به دروغ ـ نسبت مى‏ داد، حتماً با قدرت او را گرفتار مى‏ساختيم، سپس رگ قلبش را مسلماً قطع مى‏ كرديم).

از این آیات آشکار می گردد که قرآن وحی الهی است و پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نقشی جز ابلاغ نداشته است. همین مطلب سبب شده تا در قرآن هیچ گونه اختلاف و تناقضی راه نیابد، و کتابی باشد عاری از هرگونه باطل و کجی. خداوند خود به این ویژگی قرآن در سوره زمر اشاره کرده است و می گوید: این کتاب (قرآنی است فصیح و خالی از هرگونه کجی و نادرستی): «قُرْآناً عَرَبِیّاً غَیْرَ ذِی عِوَجٍ» و (هیچ گونه باطلى، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمى آید): «لایَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»

این در حالی است که اگر قرآن توسط بشر آورده می شد، عاری از اختلاف و تناقض نبود. چون انسان ها در طول زندگی در حال تکامل فکری هستند و افکارشان در معرض تغییر و تبدیل است. مگر امکان دارد افکار شخصی در طول بیش از ٢٠ سال دچار تغییر و تحوّل نگردد. و سخنان او در طی این سالها عاری از اشتباه و تناقض باشد.

بنابراین ما هنگامی که در قرآن تدبّر می کنیم و آیات آن را عاری از اختلاف و تناقض می یابیم. همین نشان از اینست که قرآن وحی الهی می باشد. خداوند به این استدلال در سوره نساء اشاره کرده است و می فرماید: (آیا در (معانی) قرآن نمی اندیشید؟ اگر از جانب غیر خدا بود، قطعا در آن اختلاف بسیاری می یافتند): «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ كاَنَ مِنْ عِندِ غَيرْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا»

دو نکته در این آیه نهفته است: ١. اختلاف و تناقضی در قرآن کریم یافت نمی شود. ٢. قرآن کریم، وحی الهی است.

در احادیث معصومین(علیهم السلام) نیز به عدم اختلاف و باطل و کجی در قرآن اشاره شده است:

١- امیر المومنین(علیه السلام) فرمود: «عليكم بكتاب اللَّه! فإنّه الحبل المتين... لا يعوجّ فيقام، و لا يزيغ فيستعتب» ؛ (بر شما باد به كتاب خدا، كه آن ريسمان محكم است ...كج نمى‏شود تا آن را راست كنند، و از حق انحراف حاصل نمى‏كند تا از آن بخواهند كه به حق باز گردد).

٢- امام سجّاد(علیه السلام) می فرماید: «...و ميزان قسط لا يحيف عن الحقّ لسانه، و نور هدى لا يطفأ عن الشاهدين برهانه» ؛ (ـ قرآن ـ ترازوى درستى است كه زبانه ‏اش از حق منحرف نمى‏شود، و نور هدايتى است كه فروغ آن از چشم نگرندگان محو نمى‏گردد).

٣- امام صادق(علیه السلام) فرمود: «هو قول اللَّه و تنزيله، و هو الكتاب العزيز الذي لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ، تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ» ؛ (قرآن گفته خدا و فرستاده او است، و كتاب عزيزى است كه باطل از هيچ طرف به آن راه ندارد؛ نازل‏ شده‏اى است از سوى خداى حكيم حميد).

بنابراین، این کتاب شك و شبهه‏اى در آن نيست و راهنماى پرهيزگاران است. «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ‏»

پیشینه توهّم تناقض در قرآن در عصر معصومان (علیهم السلام)

از آنجا که هر پیامبری برای اثبات نبوّت خویش معجزه ای ارائه می کند، پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز قرآن را به عنوان معجزه ای الهی ارائه کرد. معجزه ای که بر دلها اثر می گذاشت و اثر آن بر سران مشرکین مخفی نبود. از همان زمان بود که مخالفان ایشان سعی در مخفی کردن حقیقت و ابطال اثر آیات قرآن در قلوب مردم داشتند. امّا به سبب ناتوانی آنها و اقبال مردم به شنیدن آیات قرآن، سران مشرکین چاره ای ندیدند تا شنیدن قرآن را تحریم کرده و مردم و مسافران مکّه را از شنیدن آن منع کنند.

در این راستا، بخاطر ایجاد هراس و دور کردن مردم از پیامبر(صلی الله علیه وآله)، به ایشان اتهاماتی زدند. آنها حضرت را مجنون، کاهن، شاعر، کاذب و افتراگو می خواندند. علاوه بر این، قرآن را اسطوره و افسانه می نامیدند.

در عصر امامان(علیهم السلام) نیز، در پی گسترش و ترویج معارف قرآن، روند تهمت و دروغ نسبت به آن و تردید در وحیانی بودنش ادامه یافت. حتّی باعث بروز شبهاتی در دل برخی از افراد گشت. پاسخ ائمه(علیهم السلام) و یارانشان به سوالاتی در مورد تناقضات قرآن، بیانگر مطرح بودن این موضوع در آن دوران است که به نمونه هایی اشاره می کنیم:

١- در کتاب التوحید شیخ صدوق در باب «الرد على الثنوية و الزنادقة» نقل شده است که مردي محضر امیر المومنین(علیه السلام) آمد و عرض كرد: «إِنِّي قَدْ شَكَكْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَلِ: من در کتاب الهی به شك افتاده ام». وقتي حضرت از علّت آن پرسيد، گفت: «لِأَنِّي وَجَدْتُ الْكِتَابَ يُكَذِّبُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَكَيْفَ لَا أَشُكُّ فِيهِ: چون برخي آيات یکدیگر را تكذيب ميكنند، پس چگونه در آن شک نکنم». حضرت فرمود: «إِنَّ كِتَابَ اللَّهِ لَيُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ لَا يُكَذِّبُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ لَكِنَّكَ لَمْ تُرْزَقْ عَقْلًا تَنْتَفِعُ بِهِ؛ فَهَاتِ مَا شَكَكْتَ فِيهِ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: آيات قرآن یکدیگر را تصدیق می کنند؛ نه تكذيب! ولی عقل تو به اندازه ای نیست که بتوانی از آن بهره مند شوی. پس آنچه را كه در آن شك كرده ای از كتاب خداى عزّوجلّ بياور. موارد شك خودت را بگو. (تا پاسخ گویم)، وي آیات زیادی را بیان کرد و شبهات را برشمرد و امام(علیه السلام) پاسخ لازم را داد. در این حدیث شبهات و آیات زیادی که موهم تناقض اند بیان شده اند.

٢- مردي خدمت اميرمؤمنان(علیه السلام) آمد و گفت: «لَوْ لَا مَا فِي الْقُرْآنِ مِنَ الِاخْتِلَافِ وَ التَّنَاقُضِ‏ لَدَخَلْتُ فِي دِينِكُمْ: اگر در قرآن شما اختلاف و تناقض نبود، هر آينه من داخل در دين شما مى‏شدم». حضرت فرمود: آن موارد را بگو. همه را گفت و امام(علیه السلام) به آنها پاسخ داد. وقتي شبهاتش رفع گردید، اسلام را پذيرفت. اين حديث از جامعترين احاديثي است كه بسیاری از شبهات و آیات موهم تناقض را به همراه پاسخ در خود جاي داده و مرحوم طبرسي آن را در کتاب «الإحتجاج على أهل اللجاج» نقل کرده است.

٣- از اصبغ بن نباته نیز نقل شده است كه امیر المومنین(علیه السلام) بر منبر كوفه پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم، از من بپرسيد زيرا در اطراف و جوانب من علم بسيار است... . شخصی گفت:«يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَجَدْتُ كِتَابَ اللَّهِ يَنْقُضُ بَعْضُهُ بَعْضاً: اى أمير المؤمنين، من بعضی آيات قرآن را ناقض هم يافته ‏ام». امام(علیه السلام) فرمود: «كِتَابُ اللَّهِ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ لَا يَنْقُضُ بَعْضُهُ بَعْضاً: آيات كتاب خدا همه ‏اش تصديق‏كننده هم است، نه ناقض و ردّكننده هم!». هر چه به خاطرت مى‏آيد بپرس! گفت: اى أمير المؤمنين، در آيه‏اى فرمايد: «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»‏، و در ديگرى فرموده: «رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ»‏ و در جاى ديگر فرموده: «قالَ رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ»‏؟! فرمود: مادرت در عزايت باد! اى ابن كوّاء، اين مشرق است، اين هم مغرب، و امّا آيه‏ «رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ‏» به تحقيق كه مشرق زمستان بر حدّى و مشرق تابستان نيز بر حدّى است، آيا اين را از دورى و نزديكى شمس در نمى‏يابى؟ و امّا آيه: «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»‏ آن سيصد و شصت برج دارد، هر روز در برجى حاضر و از برجى ديگر غايب مى‏شود، و فقط در سال ديگر در همان روز به همان برج باز مي گردد.

٤- شخصی به ابن عبّاس گفت: در قرآن مواردي هستند كه با يكديگر اختلاف دارند. ابن عباس از او پرسيد: آيا در قرآن تردید داري؟ گفت: نه. سپس موارد اختلاف را شمرد و ابن عبّاس پاسخ داد. یکی از سوالات آن شخص مربوط به آیاتی بود که مقدار روز قیامت را بیان کرده اند.

٥- نقل شده است که زندیقی به خدمت امام صادق(علیه السلام) آمد و از واژگان «عرش»و «کرسی» در آیات «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» و «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» سوال کرد و پاسخ مناسبی از امام صادق(علیه السلام) دریافت نمود.

٦- ابن اسحاق كندي، فيلسوفی عراقی بود که در نيمه قرن سوم هجري و همزمان با عصر امام حسن عسکری(علیه السلام) می زیست. او به توهّم تناقض و اختلاف در آیات قرآن، مشغول جمع آوري آياتي شد. وي آنها را به صورت رساله تدوين كرد. چون امام حسن عسكري(علیه السلام) توسّط یکی از شاگردان او از این مطلب آگاه شد، فرمود: آیا نمی توانید استادتان را از این کار منصرف کنید. در ادامه حضرت به یکی از شاگردان ابن اسحاق کندی فرمود: «برو و از استادت بپرس: آيا امکان دارد روزي خداوند بگوید كه من از آيات قرآن، هدفي غير از آنچه تو فهمیدی داشتم؟ چنانچه پذیرفت، بگو: پس چگونه مدّعی تناقض بین آیات قرآن هستی؟». شاگرد در خدمت استاد، همين مطالب را بازگو کرد. او كه از اين استدلال شگفت زده شده بود، آتشي افروخت و دست نوشته هايش را در آن افکند.

اینها همه نمونه هایی هستند که از مطرح بودن بحث «تناقض در قرآن» در عصر معصومان پرده بر می دارند. این شبهات نیز معمولا از سوی زنادقه مطرح می شده اند و پس از آن، برخی از مسلمانان بخاطر عدم آگاهی از پاسخ آنها، این شبهات را در نزد ائمه(علیهم السلام) بازگو می کردند و جواب مناسبی دریافت می نمودند.

در مطالعات و آثار مستشرقان

امروزه سرمنشاء بسیاری از شبهات قرآنی به خصوص در بحث تناقضات، آثار و افکار مستشرقان است. گر چه بسیاری از مستشرقان، در پژوهشهای قرآنی، هدفی جز مبارزه با آن را نداشته اند، امّا بسیاری از آنها پس از مطالعات و پژوهشهای عمیق به متعالی بودن آموزه ها و آیات قرآن اعتراف کرده اند.

گروهي از دانشمندان و قرآن پژوهان غير مسلمان، مانند: ايزوتسوي ژاپني، توماس كارلايل اسكاتلندي، و جرجي زيدان مسيحي به اين نتيجه رسيده اند كه معارف قرآن آن قدر عالي و منطبق با آموزه هاي الهي است كه قطعاً يك نوع پيوند با خدا دارد و به گونه اي مورد عنايت خداوند بوده است، و به همين خاطر سبب نجات مردم جزيرة العرب و سعادت ميليارد ها انسان مسلمان در طول تاريخ شده است. با اینحال، آن ها نزول وحي خداوند بر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) و وحی بودن آيات قرآن را نپذيرفته اند، از اين رو قرآن را كتاب آسماني و اسلام را آخرين دين الهي ندانسته و به آن نگرويده اند. امّا بعضي از شرق شناسان غربي مانند پروفسور هانري كربن فرانسوي، دكتر موريس بوكاي فرانسوي، جان ديوان پورت انگليسي و شهيد دكتر ادوارد انيّلي ايتاليايي، منشاء قرآن كريم را وحي آشكار الهي دانسته اند و معتقدند قرآن توسّط جبرئيل امين بر حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) نازل شد. اين گروه بعد از بررسي هاي علمي فراوان وقتي به اين حقيقت که مصدر قرآن وحياني است، دست يافتهاند، از دين سابق خود دست كشيده و دين اسلام را پذيرفته و مقالات علمي ارزنده اي در اين زمينه تأليف كردهاند. اسامي حدود دويست نفر از آن ها در كتاب مستقلّي جمعآوري و منتشر شده است.

مرحوم حسين عبداللّهی خوروش نیز، زحمت زیادی را به شناسائی مستشرقان و دانشمندان غير مسلمانی اختصاص داده است كه تحقيقاتی را درباره اسلام و قرآن انجام داده بودند و حقانيّت آن برای آن ها ثابت شده بود. ایشان توانست حدود دو هزار اسم را استخراج كند که در دو جلد منتشر شده است.

در هر صورت، برخی از مستشرقان با توجّه به مطالعاتی که در زمينه اشكالات و تناقضات قرآنی داشته اند، متونی بجای گذاشته اند که در مقاله «مباني نظري مستشرقان در مورد تناقضات قرآن» نام این اشخاص ذکر شده است و عبارتند از:

١- گلدزيهر. (مذاهب التفسیر الاسلامی و العقيدة و الشريعة في الاسلام)

٢- يوسف درّه حدّاد. (دروس القرآنيه، القرآن و الكتاب، اطوار الدعوة القرآنيه)

٣- جرجس سال. (مقالة في الاسلام، که در جزء سوم با عنوان «اسرار عن القرآن» به اشكالات تناقضات قرآن پرداخته است).

٤- ونسينک: «دائرة المعارف الاسلامي» ضمن واژه «خطية» و «رسول»؛ بول: در مقاله «صالح»؛ ماكدونالد در مدخل «جن» نيز بعضي از اشكالات تناقضات قرآن را مطرح كردهاند.

٥- لوسيان كليموفتش: المسلمون تحت الحكم الشّيوعي.

آثار علمی علما در جهت روشنگری

دانشمندان اسلامی در جهت پاسخگویی به شبهات مطرح شده از سوی مغرضان و برخی از مستشرقان، به تدوين و تأليف آثار گرانبهایی پرداخته اند. حضرت آیت الله محمّد هادی معرفت در کتاب «شبهات و ردود» از برخی از این دانشمندان نام برده اند. مهمّ ترین اشخاصی که در زمینه شبهات و پاسخ به تناقضات قرآنی زحمت کشیده اند عبارتند از:

- ابي علي محمد بن مستنير بصري(متوفي: ٢٠٦ هـ . ق)، اديب و از یاران امام صادق(علیه السلام) بوده است. او كتابي در مورد شبهات قرآنی، به ترتيب سورهها به نام «الرّد علي الملحدين في تشابه القرآن» تأليف كرده است.

- ابن قتيبه دينوري(متوفي: ٢٧٢ هـ . ق) نیز کتاب «تأويل مشكل القرآن» را درباره ردّ شبهات قرآنی نگاشته است. این کتاب توسّط محمّد حسن بحری بیناباج ترجمه شده که بنیاد پژوهشهای اسلامی در مشهد مقدّس آن را به چاپ رسانده است.

- سيّد شريف رضي(متوفي: ٤٠٦) نیز از اشخاصی است که در این موضوع تالیفی داشته است. اثر گرانسنگ ایشان «حقايق التأويل في مشابه التنزيل» نام دارد.

- قاضي عبد الجبار معتزلي(ت: ٤١٥ هـ . ق) نیز كتاب «تنزيه القرآن عن المطاعن» را نگاشته است.

- محمد الفاتح مرزوق نیز در این موضوع کتابی با عنوان «دفاع الاسلام ضد مطاعن التبشير» دارد.

- قطب راوندي(ت: ٥٧٣ هـ . ق) در كتاب «الخرائج و الجرائح» فصلى را به ردّ شبهات اختصاص داده است.

- ابن شهر آشوب مازندراني(ت: ٦٦٦ هـ . ق) نیز رسالهاي در پاسخ به ١٢٠٠ شبهه پيرامون قرآن نوشته است.

- همچنین جلال الدين سيوطي در كتاب «الاتقان في علوم القرآن» در باب چهل و هشتم به مساله تناقض پرداخته است. کتاب او با ترجمه سیّد مهدی حائری قزوینی، توسّط موسّسه انتشاراتی امیرکبیر در تهران به چاپ رسیده است.

- علّامه محمّد باقر مجلسي نیز در بحار الانوار(ج ٨٩ ، ص ١٤١ و ج ٩٠، ص ٩٨ تا ١٤٢) بحث مبسوطی درباره شبهات قرآنى دارد.

- شيخ جليل ياسينف نیز کتاب «اضواء علي متشابهات القرآن» را نگاشته است. - احمد عمران نیز «القرآن و المسيحية في الميزان» را در پاسخ به اشكالات اسلامشناس و قرآنشناس مسيحي لبناني يوسف حداد مؤلف كتاب «القرآن و المسيحيه» نگاشته است.

- آیت الله محمّد هادي معرفت نیز در کتاب «شبهات و ردود حول القرآن الكريم» بسیاری از شبهات قرآنی را بررسی کرده است. ایشان در مورد تناقضات قرآنی نیز بحث کاملی را ارائه کرده اند.

- آیت الله العظمی سيّد ابوالقاسم خويي نیز در جلد اوّل کتاب «البيان في تفسير القرآن»، از عدم تناقض در قرآن سخن گفته اند.

- محمد بن ابى بكر رازى نیز در رساله اى به بيش از ١٢٠٠ پرسش درباره شبهات قرآنى پاسخ داده است.

- استاد خليل ياسين كتابى به نام «أضواء على متشابهات القرآن» نگاشته كه در آن به ١٦٠٠ پرسش پاسخ داده است.

- آیت الله جعفر سبحانى، تأليفى شيوا درباره آيات مشكله نگاشته است.

- بسیاری از مفسّران از جمله آیت الله مکارم شیرازی و علّامه طباطبایی در ذیل آیه ٨٢ سوره نساء به عدم اختلاف و تناقض در قرآن پرداخته اند.

- سیّد علیرضا صدر حسینی نیز در کتابی با عنوان «نقدی بر کتاب تولّدی دیگر» به بررسی شبهات مطرح شده در مورد ادیان الهی و قرآن که در کتاب«تولّدی دیگر» مطرح شده، پرداخته است.

هدف از طرح تناقض در قرآن

ما مسلمانان معتقدیم که آئین اسلام، برترین و کامل ترین آئین الهی است. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز خاتم الانبیاء است و آخرین کتاب آسمانی را به عنوان معجزه الهی برای هدایت بشر آورده است. یکی از عواملی که سبب برتری دین مبین اسلام بر سایر ادیان شده است، سالم ماندن قرآن از تحریف و دستبرد بشر است. کتابی که هیچ بشری حتّی شخص پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در معارف آن اعمال سلیقه نکرده است و همین امر، سبب شده تا این کتاب آسمانی از وجود اختلاف، تناقض، کجی و اباطیل در امان بماند.

باید توجّه داشت که مغرضان و کسانی هستند که می خواهند برتری اسلام و قرآن را انکار کنند. یکی از ترفندهای آنان برای رسیدن به این هدف، ایجاد تشکیک در اعجاز قرآن است.

آنها ادّعای وجود اختلاف و تناقض در قرآن را، برای رسیدن به همین هدف ـ یعنی انکار اعجاز قرآن ـ مطرح می کنند. علاوه براین، در جهت انکار اعجاز قرآن، شبهات دیگری ـ مثل: نبوغ پیامبر(صلی الله علیه وآله)، اخذ قرآن از کتب يهود و مسيحيّت، تأثيرپذيري قرآن از فرهنگ زمانه و محیط اطراف، و مساله تجربه ديني ـ را نیز مطرح کرده اند که قرآن پژوهان به بررسی، نقد و ردّ آنها پرداخته اند.

علل و ریشه های پندار تناقض

آنچه از مسلّمات محسوب می شود اینست که وجود هرگونه اختلاف و تناقض در آیات قرآن کریم توّهمی بیش نیست. هر چند در نگاه ابتدایی که همراه با سطحی نگری و ظاهر بینی است؛ گویا ظواهر برخی از آیات با یکدیگر اختلاف دارند امّا این نوع اختلاف که سر منشاء آن وجود آیات «عامّ و خاصّ»، «ناسخ و منسوخ» و آیات «محکم و متشابه» است، به سلامت قرآن خدشه ای وارد نمی کند. لذا باید توجّه داشت که یکی از عوامل پندار اختلاف و تناقض در قرآن، عدم آشنایی افراد با مفاهیم و علوم قرآنی است. البته اسباب و عوامل دیگری نیز وجود دارند که پژوهشگران قرآنی به آن اشاره کرده اند.

آیت الله محمّد هادی معرفت و جلال الدین سیوطی به نقل از کتاب «البرهان فی علوم القرآن» زرکشی، اسباب و موجبات پندار تناقض را پنج مورد ذکر کرده اند. پژوهشگر ارجمند حسین طوسی نیز در پژوهشی تحت عنوان «بررسی شبهات تناقض در قرآن» از جهتی دیگر به بیان این مساله پرداخته، و به سه عامل دیگر اشاره کرده است.

بنابراین، موجبات گمان اختلاف آیات قرآن با یکدیگر، یا به عبارتی عوامل پندار اختلاف و تناقض در قرآن عبارتند از:

١. بيان حالت هاى مختلف و تحوّلات يك موضوع، مثل آیاتی که مراحل خلقت انسان را بیان می کنند.

٢. اختلاف دو يا چند آيه در موضوع، مثل آیات سوال و عدم آن در قیامت.

٣. تفاوت دو آيه در جهت فعل: مثل آنچه در آیه «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللهَ رَمى» آمده است.

٤. اختلاف در حقيقت و مجاز: مثل آنچه در آیه «و تَرَى النّاسَ سُکارى وَ ما هُمْ بِسُکارى» می باشد.

٥. اختلاف به دو اعتبار.

٦. عدم آگاهى به قانون حكيمانه متشابهات و محكمات.

٧. موانع، حجاب و آفات شناخت.

٨. عدم آگاهى به قوانين علم منطق.

بررسی مساله تناقضِ برخی از آیات با یکدیگر

شبهه: تنها، خدا خالق است یا ... ؟

در دو آیه از قرآن آمده است که خداوند «احسن الخالقین» می باشد. این سخن بر این مطلب دلالت دارد که خلق کنندگان دیگری وجود دارند که خداوند در بین آنها بهترین و برترین است. این در حالی است که در آیه ٦٢ سوره زمر آمده است که (خداوند آفریدگار همه چیز است): «الله خالق کل شیء». آیا بین این آیات تناقض نیست؟

پاسخ: لازم است در ابتدا با معنا و کاربرد «خلق» آشنا شویم. «خلق» به معنای «تقدیر و اندازه گیری» استعمال شده و کاربرد آن به دو گونه است:

١- ایجاد چیزی از اجزائی که پیش از این وجود داشته است. مثل: خلق یک اثر هنری و هر آنچه که انسان به دست خود می سازد و قطعات و اجزائش را از طبیعت پیرامون خود تهیه می کند. باید توجّه داشت که انسان برای ساخت و خلق یک اثر نیازمند اجزاء آن است. او اجزاء و قطعات را مستقیم یا غیر مستقیم از طبیعت پیرامون خود تهیه می کند و بدون آن نمی تواند اثری را خلق کند یا شیئی را بسازد. به عبارتی انسان در این کار مستقل و بی نیاز از خداوند و آفریده هایش نیست.

خلق به این معنا، در قرآن به انسان نسبت داده شده است. در سوره آل عمران آمده است که حضرت عیسی(علیه السلام) به قوم بنی اسرائیل گفت: «أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللهِ» ؛ (من از گل برای شما ـ چیزی ـ به شکل پرنده می سازم، آنگاه در آن می دمم پس به اذن خداوند پرنده ای می شود). در سوره مائده نیز خداوند با همین تعبیر ماجرا را نقل می کند و می گوید: «إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنی» ؛ (در آن هنگام که تو از گل صورتی همچون پرنده به اذن من خلق کردی).

در این آیات بیان شده که حضرت عیسی(علیه السلام) از گل که جزئی از آفرینش الهی است، با اذن خداوند کبوتری را به پرواز در آورد.

٢- ایجاد مطلق یعنی ایجاد شیئی حتّی از عدم و نیستی. این نوع خلق مختصّ خداوند است. هیچ کسی نمی تواند در این نوع خلقت با خداوند شراکت کند. به همین خاطر خداوند در سوره حجّ به مشرکان می گوید: (کسانی را که خدا می پندارید، مگسی هم نمی توانند خلق کنند): «إِنَّ الَّذينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً» این آیه از سویی شرک را محکوم می کند و از سوی دیگر، خلقت استقلالی را نشانه ای برای شناخت خداوند معرفی می کند زیرا فقط خداوند است که اینگونه خلق می کند.

منظور از خلق در آیات «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَاعْبُدُوهُ» ، «قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» و «ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ء» همان خلقتی است که مختصّ خداوند است.

بنابراین، با توجّه به آنچه گذشت، غیر از خداوند خالق های دیگری هستند امّا نیازمند و غیر مستقلّ می باشند. طبیعی که خداوند چون مستقلّ است از آنها برتر می باشد و خالق حقیقی اوست. پس این گفته که خداوند «احسن الخالقین» است، صحیح می باشد.

شبهه: امکان فرزند برای خداوند؟!

در آیه چهارم سوره زمر آمده است که: (اگر خدا اراده کند تا فرزندى انتخاب كند، از ميان مخلوقاتش آنچه را مى‏خواست بر مي گزيد): «لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لاَصْطَفى‏ مِمَّا يَخْلُقُ ما يَشاءُ». امّا با این حال در آیه ١٠١ سوره انعام می گوید: (چگونه ممكن است فرزندى داشته باشد؟! حال آنكه همسرى نداشته است): «أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَ لَمْ تَكُنْ لَهُ صاحِبَةٌ». چگونه قرآن در یک آیه فرزند را برای خداوند ممکن، و در آیه دیگر آن را غیر ممکن می داند؟

پاسخ: در حقیقت آیه چهارم سوره زمر پاسخی است به سخن مشرکان که فرشتگان را دختران خدا مى‏پنداشتند. نخست مى‏گويد: (اگر خدا مى‏خواست فرزندى‏ انتخاب كند، از ميان مخلوقاتش آنچه را مى ‏خواست، بر مى‏گزيد): «لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لَاصْطَفى‏ مِمَّا يَخْلُقُ ما يَشاءُ». پس از این می گوید: (پاك و منزه است از اين كه فرزندى داشته باشد، او خداوند واحد قهار است): «سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ».

در تفسير جمله اوّل، مفسّران تفسيرهاى گوناگونى دارند:

بعضى گفته ‏اند: منظور اين است كه: اگر خدا مى‏ خواست فرزندى انتخاب كند، چرا دختران را برگزيند كه به زعم و پندار شما، انسان‏ هائى كم ارزش‏اند؟

چرا پسران را برنگزيند؟، و اين در حقيقت يك نوع استدلال بر طبق ذهنيات طرف مقابل است، تا بى ‏پايه بودن گفتار خودش را دريابد.

بعضى ديگر گفته ‏اند: منظور اين است كه: اگر خدا مى ‏خواست فرزندى داشته باشد، مخلوقاتى برتر و بهتر از فرشتگان مى ‏آفريد.

امّا با توجّه به اين كه: ارزش وجودى دختران در پيشگاه خدا از پسران كمتر نيست، و فرشتگان و يا حضرت عيسى(علیه السلام) كه به اعتقاد منحرفان فرزند خدایند، موجوداتى بسيار شريف و شايسته ‏اند، هيچ يك از اين دو تفسير مناسب به نظر نمى‏ رسد.

بهتر اين است که گفته شود: آيه در صدد بيان اين مطلب است كه فرزند، لابد براى «كمك» يا «انس روحى» است، به فرض محال كه خداوند نياز به چنين چيزى داشت، لزومى نداشت فرزند داشته باشد، بلكه از ميان مخلوقات خود كسانى را بر مى‏گزيد كه اين هدف را تأمين كنند، چرا فرزند انتخاب كند؟ ولى از آنجا كه او واحد و يگانه و قاهر و غالب بر همه چيز و ازلى و ابدى است، نه نيازى به كمك كسى دارد، و نه وحشتى در او تصوّر مى‏ شود كه از طريق انس گرفتن با چيزى بر طرف گردد، و نه احتياج به ادامه نسل دارد. بنابراين، او منزّه و پاك است از داشتن فرزند، خواه فرزند حقيقى باشد، و يا فرزند انتخابى.

خداوند بارها عقیده و سخن کسانی را که می گفتند: (خداوند فرزندى براى خود انتخاب كرده است): «اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً» ردّ کرده و می گوید: (سُبْحانَهُ: پاك و منزّه است او از اين نسبتهاى ناروا). چنانکه با همین تعبیر در آیه چهارم سوره زمر این پندار را ردّ می کند.

در نتیجه این آیه با آیه ١٠١ سوره انعام و آیات دیگری که فرزند داشتن خداوند را نفی می کنند، منافاتی ندارد.

شبهه: خداوند مکان دارد یا ندارد؟!

می گویند خداوند مکانی ندارد، ولی در آیه ١٦ سوره ق گفته شده که از رگ گردن به انسان نزدیکتر است. در آیه ٤ سوره حدید نیز آمده که در عرشی نشسته است که طبق آیه ٧ سوره هود، بر روی آبِ روان است! بالاخره خداوند مکان دارد یا ندارد؟ اگر دارد، کجاست؟

پاسخ: آیاتی که در متن شبهه از آنان یاد شده است آیاتی متشابه هستند. در برخی از آیات سخن از قرب خداوند به انسان، و عرش و کرسی شده است. همین امر سبب شده تا عدّه ای دچار اشتباه شوند. برای فهم معنای صحیح این آیات، به بررسی آنها می پردازیم:

١- در سوره ق خداوند می گوید: (ما به او ـ انسان ـ از رگ قلبش نيز نزديكتريم): «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ». برخی «حبل الورید» را رگ گردن دانسته اند، ولی آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان آن را به معنای رگ قلب گرفته اند. البته با هر یک از این معانی ذکر شده، مفهوم آیه روشن است. در این آیه به صورت کنایی بیان شده است که خداوند بر تمام اعمال ما نظاره گر است و او از هر کسی به ما آگاه تر است، همانگونه که نزدیک ترین دوستان از حال یکدیگر آگاهتر اند.

این معنا با توجّه به آیه پس از آن بسیار روشن است. قرآن ابتدا از علم الهی به اعمال انسان خبر می دهد و پس از آن از دو فرشته ای یاد می کند که اعمال انسان را می نگارند و می گوید: «إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ»؛ (به خاطر بياوريد! هنگامى را كه دو فرشته سمت راست و چپ انسان كه مراقب و ملازم او هستند، اعمال او را گرفته و ضبط مى‏كنند).

بنابراین منظور از این آیه، بیان مساله علم الهی به اعمال انسان است که با این تعبیر کنایی و اشاره به دو فرشته کاتب، دقّت و خطا ناپذیری آن بیان شده است.

٢- در سوره حدید و هود سخن از «عرش الهی» به میان آمده است. گفته شده که خداوند: (بر عرش قرار گرفت)؛ «ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْش». و (عرش او، بر آب قرار دارد)؛ «كَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء».

در این آیات که از آیات متشابه اند از کنایه استفاده شده است، و «عرش» کنایه از قدرت و حکومت است.

عرش در لغت به معنی هر چیز مسقّف، سقف و یا تخت پایه بلند می باشد. به تخت پادشاهان و سلاطین عرش گفته می شده است که حکایتگر قدرت و نفوذ سلطان می باشد. هر گاه سلطنت و قدرت سلطانی از بین می رفت و شکست می خورد، می گفتند: «ثل عرشه ثُلَّ عَرْشُهُ ثُلَّ عَرْشُهُ ثُلَّ عَرْشُهُ» یعنی او را از تخت سلطنت به زیر کشیدند.

بنابراین معنای آیاتی که در آن از عرش استفاده شده روشن می شود.

امّا اینکه منظور از «عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء» چیست؟ گفته اند: به سرمنشاء جهان هستی اشاره دارد. زیرا کلمه «ماء» به معنای «آب» است، امّا گاهى به هر شىء مایع «ماء» گفته مى شود، مانند فلزات مایع و امثال آن. بنابراین در آغاز، آفرینش جهان هستى به صورت موادّ مذابى بود (یا گازهاى فوق العاده فشرده که شکل مواد مذاب و مایع را داشت). سپس، در این توده آب گونه، حرکات شدید و انفجارات عظیمى رخ داد، و قسمت هائى از سطح آن پى در پى به خارج پرتاب شد، این اتصال و به هم پیوستگى به انفصال و جدائى گرائید، و کواکب و سیّارات و منظومه ها، یکى بعد از دیگرى تشکیل یافتند. بنابراین، جهان هستى و پایه تخت قدرت خدا، نخست بر این ماده عظیم آب گونه قرار داشت.

٣- در برخی از آیات دیگر نیز سخن از «کرسیّ الهی» به میان آمده است. در آیة الکرسی گفته شده که (تخت او، آسمانها و زمين را در برگرفته‏): «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمواتِ وَ الأَرْضِ».

ار آنجا که به تخت‏هاى كوتاه «كُرْسى» مى‏ گویند. همین معنا سبب شده است عدّه ای تصوّر کنند که خداوند مکانی برای استقرار دارد.

امّا حقیقت اینست که کرسی به معانی دیگری نیز بکار رفته است. از آنجا كه استاد و معلّم به هنگام تدريس و تعليم بر كرسى مى‏نشيند، گاهى كلمه كرسى كنايه از «علم» مى‏باشد. و نظر به اين كه «كرسى» تحت اختيار و زير نفوذ و سيطره انسان است، گاهى به صورت كنايه از «حكومت»، «قدرت» و فرمانروائى بر منطقه‏اى به كار مى‏رود.

بنابراین، كرسى در آیه «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمواتِ وَ الأَرْضِ» یا به منطقه قلمرو حكومت الهی يعنى آسمان‏ها و زمين دلالت می کند، و یا بر منطقه نفوذ علم الهی يعنى جميع آسمان‏ها و زمين.

در روايات متعدّدى نيز روى اين معنى تكيه شده است از جمله «حفص بن غياث» نقل مى‏كند: از امام صادق عليه السلام پرسيدم: منظور از «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمواتِ وَ الأَرْضِ» چيست؟ فرمود: «منظور علم او است».

شبهه: حضرت یونس در شکم ماهی یا ساحل دریا؟

آيه ١٤٥ سوره صافات درباره حضرت يونس مى فرمايد: «ما او را در حالى كه مريض بود به ساحل افكنديم» امّا در آيه ٤٩ سوره قلم، مى فرمايد: «از شكم ماهى بيرون نيافكنديم» آيا اين دو آيه نشانه ى تناقض گويى قرآن نيست؟

پاسخ: طبق بعضى از روایات، حضرت یونس چهل سال در میان قومش تبلیغ کرد امّا سرانجام از هدایت قومش ناامید گشت و آنان را نفرین کرد و بر کشتی سوار شد تا آن سرزمین را ترک کند. در دریا ماهى عظیمى سر راه را بر کشتى گرفت، دهان باز کرد، گوئى غذائى مى طلبید، سرنشینان کشتى قرعه افکندند تا کسی را طعام این ماهیی کنند. قرعه به نام حضرت یونس(علیه السلام) درآمد!

طبق روایتى قرعه را سه بار تکرار کردند، و هر بار به نام حضرت یونس(علیه السلام) در آمد، ناچار یونس(علیه السلام) را گرفتند و در دهان ماهى عظیم پرتاب کردند!

قرآن با یک جمله کوتاه به این ماجرا اشاره کرده مى گوید: (یونس با آنها قرعه افکند و مغلوب شد)؛ «فَساهَمَ فَکانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ».

در ادامه ماجرا، قرآن مى گوید: (ماهى عظیم او را بلعید در حالى که مستحق ملامت بود)؛ «فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ».

ملامت حضرت یونس(علیه السلام) از این جهت بود که مرتکب ترک اولی شد و بهتر بود قومش را ترک نمی کرد. امّا سرانجام با انابه و تسبیح به درگاه الهی از شکم ماهی نجات یافت. در آیه ٨٨ سوره انبیاء آمده: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ»؛ (ما دعاى او را اجابت کردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم).

امّا خداوند می گوید: (اگر او از تسبیح کنندگان نبود...)؛ «فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ». (مسلماً تا روز قیامت، در شکم ماهى باقى مى ماند)! «لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ» .

اکنون به اصل شبهه بر می گردیم. خداوند در آیه ١٤٥ سوره صافّات می گوید: (سرانجام او را در سرزمینى خالى از گیاه افکندیم در حالى که بیمار بود)؛ «فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ وَ هُوَ سَقِیمٌ». این آیه با آنچه در بالا گفتیم منافاتی ندارد.

در آیه ٤٩ سوره قلم نیز خداوند می گوید: «لَوْ لا أَنْ تَدارَکَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ»؛ (و اگر رحمت پروردگارش به یاریش نیامده بود، ـ از شکم ماهى ـ بیرون افکنده مى شد در حالى که نکوهیده بود). این آیه نیز با آیات بالا هیچ منافاتی ندارد. چراکه در این آیه نیز تصریح شده است که حضرت یونس(علیه السلام) نجات یافت. امّا اگر رحمت پروردگارش نبود، نجات می یافت در حالیکه ترک اولایش بخشیده نشده بود و مستحقّ سرزنش بود؛ نه اینکه نجات نمی یافت.

بنابراین این آیات هیچ منافاتی با یکدیگر ندارند و اشکال کنندگان در معنای آیه ٤٩ سوره قلم دچار اشتباه فاحشی شده اند.

شبهه: زمان خلقت آسمان و زمین: ٦ روز یا ٨ روز؟

خداوند در سوره فصلّت (آیات ٩ تا ١٢) گفته است: در هشت روز زمین و آسمان را آفریده شد. امّا در آیه چهارم از سوره سجده و هفت آیه دیگر در قرآن کریم گفته شده که: «فِي سِتَّةِ أَيَّام» یعنی زمین و آسمان در شش روز آفریده شده است. چگونه می توان بین این آیات جمع کرد؟

پاسخ: برای روشن شدن مساله، لازم است در معنای آیات مورد نظر دقّت کنیم.

خداوند در سوره فصّلت در بیان مراحل آفرینش آسمان و زمین چنین می فرماید: «قُلْ أَ إِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أَنْداداً ذالِکَ رَبُّ الْعالَمِینَ. وَ جَعَلَ فِیها رَواسِىَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فِیها وَ قَدَّرَ فِیها أَقْواتَها فِی أَرْبَعَةِ أَیّامٍ سَواءً لِلسّائِلِینَ. ... فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ ...»؛ (بگو: آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر مى شوید و براى او همانندهایى قرار مى دهید؟! او پروردگار جهانیان است. او برفراز زمین کوههاى استوارى قرار داد و برکاتى در آن نهاد و مواد غذایى آن را مقدّر فرمود، ـ اینها همه در چهار روز بود ـ درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان. آنگاه آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید، ...).

خداوند در آیات فوق به سه دوره زمانی اشاره کرده است:

١- دوره آفرینش اولیّه زمین. شبهه: اوّل زمین خلق شد یا آسمان؟

در آیه ٢٩ سوره بقره گفته شده که آفرینش زمین قبل از آفرینش آسمان بوده است. امّا در سوره نازعات (آیات ٢٧ تا ٣٠) بیان شده که خلقت آسمان قبل از خلقت زمین بوده است. آیا این آیات با یکدیگر تناقض ندارند؟

پاسخ: قرآن در رابطه با خلقت آسمان و زمین در سوره بقره می گوید: «هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ»: (او ـ خداوند ـ کسى است که همه آنچه را در زمین وجود دارد، براى شما آفرید، سپس به آسمان پرداخت). در این آیه خلقت زمین قبل از خلقت آسمان بیان شده است.

امّا به ادّعای برخی، در سوره نازعات این مساله بر عکس بیان شده است. در آیه ٢٧ ابتدا به آفرینش آسمان اشاره کرده و می گوید: «السَّماءُ بَناها» و در ادامه می فرماید: «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذالِکَ دَحاها»؛ (و زمین را بعد از آن گسترش داد).

با دقّت در آیات سوره نازعات می بینیم که آنچه پس از آفرینش آسمان بیان شده است؛ گسترش زمین (دحو الارض) می باشد، نه خلقت زمین. بنابراین خلقت زمین قبل از آفرینش آسمان بوده است و گسترش آن طبق این آیات پس از آفرینش آسمان. آیات نهم تا دوازدهم سوره فصّلت نیز به آفرینش و گستراندن زمین در دو مرحله جداگانه دلالت دارند.

بنابراین میان این آیات هیچ گونه تنافی و تضادّی وجود ندارد.

شبهه: خلقت انسان از گِل، آب یا خون یا ...؟!

قرآن سر منشاء خلقت انسان را به صورت های متفاوتی بیان کرده است. گاهی می گوید انسان از خاک خلق شده است و گاهی می گوید از گِل و یا از خون یا قطره آبی و ... آفریده شده! بالاخره انسان از چه چیزی آفریده شده است؟ آیا بین این آیات اختلاف و تناقض نیست؟

پاسخ: بدر الدين زركشى در مقام بیان موجبات پندار اختلاف و تناقض در آیات قرآن می گوید: یکی از این موارد عبارتست از بيان حالتهاى مختلف يك موضوع و مراحل رشد آن. به عنوان نمونه، قرآن از مراحل مختلف رشد انسان با تعابیر مختلفی یاد می کند. هر یک از تعابیر: «خَلَقَهُ مِن تُرَاب» «مِنْ حَمَإ مَّسْنُون» «مِن طِين لاَّزِبِ» و «مِن صَلْصَال كَالْفَخَّارِ» اشاره به مرحله ای از آفرینش انسان دارد. بنابراین، بین آیات یاد شده تناقض و اختلافی نیست.

شبهه: عصای حضرت موسی(علیه السلام) مار کوچکی شد، یا اژدهایی بزرگ؟!

تعبیرهای متفاوتی از عصای حضرت موسی(علیه السلام) در قرآن آمده است. در جایی از آن به اژدها تعبیر می کند و می گوید: «فَإِذَا هِىَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ» و در آیه دیگری می گوید که به شکل مار کوچکی درآمد «تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَآنٌّ». آیا این دو آیه متناقض نیستند؟

پاسخ: این دو آیه به هیچ عنوان با یکدیگر منافاتی ندارند، زیرا هر یک آز آنها مربوط به ماجرای جداگانه ای است. یعنی عصای حضرت موسی(علیه السلام) در یکجا تبدیل به «ثُعْبَانٌ: اژدها» شد و در جای دیگری تبدیل به « جَآنٌّ: مار کوچکی» گشت. آیه اوّلی مربوط به لحظه ارائه معجزه در مقابل فرعون و اطرافیانش می شود، ولی آیه بعدی مربوط به آغاز بعثت و ماموریّت ایشان می باشد.

شبهه: در قیامت، از انسان سوال می شود یا نمی شود؟

در سوره صافّات و سوره اعراف خبر از سوال در روز قیامت آمده، امّا در سوره الرحمن گفته شده است که: (در آن روز هیچ کس از انس و جنّ، از گناهش سؤال نمى شود): «فَيَوْمَئِذ لاَّ يُسْـَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَ لاَ جَآنٌّ». چگونه می توان بین این آیات جمع کرد؟

پاسخ: حضرت آیت الله محمّد هادی معرفت به نقل از حلیمی در پاسخ به این اشکال فرموده: «مراد از آيه نخست اين است كه در قيامت از توحيد بازخواست و سؤال مى شود و در آيه دوّم اشاره مى كند كه از تصديق رُسل سؤال مى شود، ولى در آيه سوم كه در نفى بازخواست ظهور دارد، مراد اين است كه از لوازم اقرار به نبوّتها در حوزه احكام و فروع دين در قيامت سؤال نمى شود». در ادامه آیت الله معرفت در مقام پاسخ به این سوال، به مراحل قیامت اشاره کرده و وضعیّت و حال بندگان را در هر مرحله بازگو می کند. در برخی از مراحل از سوال و جواب خبری نیست و در برخی از مراحل یا از بندگان سوال می شود و یا خود با یکدیگر گفتگو دارند. برای نمونه در نخستين رخداد قيامت که بسيار شديد و كوبنده است، همه مدهوش می شوند. قرآن در آیه دوّم سوره حجّ مى گوید: (مردم را مست مى انگارى در حالى كه آنان مست نيستند): «وَ تَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَ مَا هُم بِسُكَارَى». در این مرحله انسانها از همه چيز بى خبرند. دوستان مجال جستجو و پرسش از يكديگر ندارند.

خداوند در بیان مرحله ای دیگر از قیامت از حال مجرمان پرده برمی دارد؛ آنجا که ندا می رسد: «وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْـُولُونَ» ؛ (آنان را باز داريد كه بايد پاسخگو باشند). در آيات ٣٩ تا ٤٨ سوره مدّثر نيز مى فرمايد: اصحاب يمين در ميان باغها از سرنوشت مجرمان مى پرسند كه (چه چيز شما را در آتش انداخت؟)؛ «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ»

در تفسیر نمونه نیز در پاسخ به این سوال گفته شده است که، در آن روز برای این سؤال نمى کنند که همه چیز در آن روز ـ یوم البروز ـ آشکار است و در چهره انسانها همه چیز خوانده مى شود. ممکن است تصوّر شود، این مطلب با آیاتى که تصریح و تأکید بر مسأله سؤال از بندگان در قیامت مى کند، تضاد دارد، مانند آیه ٢٤ صافّات و آیات ٩٢ و ٩٣ سوره حجر: «فَوَ رَبِّکَ لَنَسْئَلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ عَمّا کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ (به پروردگارت سوگند که از همه آنها سؤال مى کنیم از کارهائى که انجام مى دادند). ولى با توجّه به یک نکته، این مشکل حلّ مى شود و آن این که: قیامت یک روز بسیار طولانى است، و انسان از مواقف و گذرگاه هاى متعدّدى باید بگذرد، و در هر صحنه و موقفى باید مدّتى بایستد، طبق بعضى از روایات، این مواقف پنجاه موقف است، در بعضى از این مواقف مطلقاً سؤالى نمى شود، بلکه (رنگ رخساره خبر مى دهد از سرّ درون)، چنان که در آیه پس از «فَيَوْمَئِذ لاَّ يُسْئَلُ عَن ذَنبِهِ إِنسٌ وَ لاَ جَآنٌّ» می خوانیم : «یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیماهُمْ»؛ (مجرمان از چهره هایشان شناخته مى شوند). و در بعضى از مواقف، مهر بر دهان انسان گذارده مى شود و اعضاى بدن به شهادت بر مى خیزند. در بعضى از این مواقف، از انسانها دقیقاً پرسش مى شود. و در بعضى دیگر، انسانها به جدال و دفاع و مخاصمه برمى خیزند، خلاصه هر صحنه اى شرایطى دارد و هر صحنه، از صحنه دیگر خوفناکتر است.

بنابراین، در هر صورت بین این آیات تناقضی دیده نمی شود. و عدم توجّه به اختلاف در موضوع و مواقف قیامت سبب شده تا چنین توهّمی ایجاد شود.

شبهه: گناه کسی بر دوش دیگری هست یا نیست؟!

عبارت «وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى» در آیه ١٦٤ سوره انعام، آیه ١٨ سوره فاطر، آیه ١٥ سوره اسراء، آیه ٧ سوره زمر و آیه ٣٨ سوره نجم ذکر شده که جمعا پنج مرتبه در قرآن تکرار شده است. منظور از این عبارت اینست که: (هیچ گناهکاری گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد). با این حال در برخی از آیات دیگر خلاف این گفته مطالبی بیان شده است. به عنوان مثال در آیه ٢٥ سوره نحل گفته شده: «لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ بِغَیْرِ عِلْمٍ»؛ (آنها باید روز قیامت، بار گناهان خود را بطور کامل بر دوش کشند؛ و همچنین سهمى از گناهان کسانى که بخاطر جهل، گمراهشان مى سازند). همچنین در آیه ١٣ سوره عنکبوت آمده است که: (آنها ـ گناهکاران ـ بار سنگین خویش را و بارهاى سنگین دیگرى را اضافه بر بارهاى سنگین خود بر دوش مى کشند)؛ «وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ». مضاف براینکه آیات دسته اوّل با روایات «سنّت حسنة» و «سنّت سیّئة» نیز سازگار نیستند. در این روایات بیان شده است که کسی که سنّت حسنه یا سنّت سیّئه ای را رواج دهد در ثواب و عقاب آن با دیگران که آن را انجام می دهند شریک است. چگونه می توان آیات دسته اوّل را با آیات و روایات یکدیگر جمع کرد؟

پاسخ: در ابتدا لازم است بدانیم که: «وِزر» به معنى سنگینى و بار سنگین و نیز به معناى گناه آمده است، و از «وَزَر» (بر وزن نظر) گرفته شده که به معنى پناهگاه در کوه است، و گاه به معنى مسئولیت نیز آمده است، چرا که آن هم یک بار سنگین معنوى بر دوش انسان محسوب مى شود. چنان که «وزیر» را از این نظر، وزیر مى گویند که بار سنگینى از ناحیه امیر، یا مردم بر دوش او گذارده شده است. «موازره» نیز به معنى معاونت است، چرا که هر کسى به هنگام معاونت، قسمتى از بار دیگرى را بر دوش مى کشد. اکنون یک سوال! آیا بار گناه کسی بر دوش شخص دیگری سنگینی می کند؟ برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجّه داشت:

١. بار گناه هر کسی بر دوش خود اوست: بر عکس آنچه معروف است که مى گویند: «آتش که گرفت خشک و تر مى سوزد»، هیچ انسانی به جرم گناه دیگرى مؤاخذه نمی گردد. گفته شده که به هنگام مجازات قوم لوط، خانواده با ایمانی در میانشان بود و خداوند آنها را نجات داد. زیرا هیچ کس بخاطر گناه دیگران مجازات نمی شود. این یک قانون کلّی می باشد، که آیات قرآن و بسیاری از احادیث اهل بیت(علیه السلام) آن را تایید می کنند. آیات «وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى»، «كُلُّ نَفْس بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ»، «لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ» و «لِكُلِّ امْرِى مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الاِثْمِ» بر بیانگر همین قانون هستند.

خداوند در قرآن مى گوید: «اگر فرد سنگین بارى، دیگرى را دعوت به حمل گناهانش کند، چیزى از گناه و مسئولیت او را حمل نخواهد کرد، هر چند از نزدیکان و بستگان او باشد» (إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لایُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى) در حدیثى نیز آمده است که، «در قیامت مادر و فرزندى را مى آورند که هر دو بار سنگینى از گناه بر دوش دارند، مادر از فرزند تقاضا مى کند، در عوض آن همه زحمات که در دنیا براى تو کشیدم، مقدارى از بار مسئولیت گناه مرا بر دوش گیر، فرزند به مادر مى گوید: از من دور شو، که من از تو گرفتارترم»!

٢. شراکت سنّت گذاران در اعمال پیروانشان: بى جهت و بدون ارتباط، عمل کسى برای دیگری ثبت نمی شود. امّا هر کس «سنّت حسنه» ای یا «سنّت سیّئه» ای را مرسوم کند؛ در پاداش و کیفرِ عاملین به آن، شریک است. این سخن با آنچه در بالا گفتیم تضادّى ندارد. چرا که «سنّت گذاران» در واقع از اجزاى علّت تامّه عمل اند و شریک در فاعلیّت آن. آنها چون از طریق «تسبیب» در انجام آن عمل دخالت داشته اند، در نتایج آن نیز شریک اند. چرا که پایه و اساس آن، به دست خودشان گذارده شده است. آنها به خاطر اقدام به گمراه ساختن دیگران، فاعل گناهانشان ـ و یا همچون فاعل ـ محسوب مى شوند. بنابراین، در حقیقت این بار گناهان خودشان است که بر دوش می کشند. به تعبیر دیگر، «سبب» در اینجا در حکم «مباشر» (انجام دهنده کار) است.

از این رو در بسیاری از روایات اسلامی آمده است که اگر کسى سنّت خوبى بر جاى نهد، پاداش تمام کسانى که به آن عمل مى کنند را خواهد داشت. همچنین کسى که سنّت بدى را بر جاى نهد، گناه تمام کسانى که به آن عمل مى کنند، براى او نوشته مى شود. در این باره از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمودند: «مَن سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً کانَ لَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِها مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْءٌ وَ مَنِ سَنَّ سُنَّةً سَیِّئَةً کانَ عَلَیْهِ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِها مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أَوْزارِهِمْ شَیْءٌ».

از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده است: «أَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ سَنَّ سُنَّةَ هُدًى كَانَ لَهُ أَجْرٌ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِذَلِكَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْ‏ءٌ وَ أَيُّمَا عَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ سَنَّ سُنَّةَ ضَلَالٍ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَيْ‏ء» ؛ (بنده‏اى از بندگان خدا كه سنّت نيكو و شايسته ‏اى از خود بجاى گذارد با پاداش كسى كه بدان سنّت عمل مى ‏كند برابر است، بى ‏آنكه از پاداش عمل ‏كنندگان به آن چيزى كم شود؛ و گناه هر بنده ‏اى از بندگان خدا كه كار زشت و نكوهيده ‏اى را بدعت نهد، همان گناه كسى است كه به آن بدعت عمل مى‏كند، بى ‏آنكه از بار گناه يكى از آنها كم گردد).

با دقّت در دو عبارت «مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْءٌ» و «مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أَوْزارِهِمْ شَیْءٌ» در دو حدیث فوق، در می یابیم که پاداش و عقاب سنّت گذاران، چیزی از پاداش و عقاب عاملان کم نمی کند. یعنی عاملان پاداش و جزای عمل خود را می بینند و سنّت گذاران نیز نتیجه عمل خود (سنّت گذاری) را می گیرند. بنابراین در حقیقت، کسی عمل کس دیگری را به دوش نمی کشد بلکه هر شخصی نتیجه عملش را می بیند.

بنابراین، تمام آیات و روایات ذکر شده می گویند: «هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد»، و هیچ گونه تناقضی در بین این آیات و روایات دیده نمی شود.

شبهه: با دشمنان خدا دوست باشیم یا دشمن؟

خداوند در آیه ٢٢ سوره مجادله می فرماید: (هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمى یابى که با دشمنان خدا و پیامبرش دوستى کنند، هر چند پدران یا پسران یا برادران یا خویشاوندانشان باشند): «لاتَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ».

با این حال در آیه ١٥ سوره لقمان سفارش شده است که اگر پدر و مادر تو مشرک بودند، (با آن دو، در دنیا بطرز شایسته اى رفتار کن): «صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً». آیا این دو آیه با یکدیگر سازگارند؟

پاسخ: در ابتدا لازم به ذکر است که «یُوادُّونَ» در آیه اوّل، از مادّه «ودّ» می باشد. یکی از معانی بیان شده برای این واژه دوست داشتن است. امّا به معنای آرزو داشتن نیز آمده است. در لسان العرب گفته شده: «وَدِدْتُ الشي‏ءَ أَوَدُّ، و هو من الأُمْنِيَّة»، همچنین عبارت: «وَدِدْتُ لو كانُ كَذا و لو أَنَّك فَعَلْتَ كَذا» چنین ترجمه شده است: (آرزو مى‏كنم كه چنان بود و يا چنين مى‏كردى). علاوه براین راغب اصفهانی نیز همین معنا را ذکر کرده است. در نتیجه می توان گفت «ودّ» به معنای دوستی همراه با تمایل و آرزوی قلبی می باشد. به عنوان مثال شخصی کسی را دوست داشته باشد به گونه ای که میل داشته باشد تا در اخلاق، رفتار، عقیده، مقام و ... به مانند او باشد.

بنابراین، در آیه ٢٢ سوره مجادله: «لاتَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ...» بیان شده است که با دشمنان خدا و مشرکان نباید پیوند و دوستی قلبی داشت. علّت آن نیز مشخّص است، زیرا سبب می شود تا ایمان و عقیده شخص مؤمن به خطر بیفتد. امّا در آیه ١٥ سوره لقمان، ابتدا توصیه شده است که (هر گاه آن دو ـ والدین مشرک ـ تلاش کنند که تو چیزى را شریک من قرار دهى، ... از ایشان اطاعت مکن،): « إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی ... فَلا تُطِعْهُما» و پس از این گفته شده (با آن دو، در دنیا بطرز شایسته اى رفتار کن): «صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً». یعنی رفتار شایسته با پدر و مادر باید بگونه ای باشد که سبب دگرگونی در عقاید شخص نگردد و محبّت و دوستی آنها باید در حدّ خوش اخلاقی با آنها باشد نه تمایل قلبی به افکار باطلشان.

اگر خوب بنگریم می بینیم در سوره لقمان نیز خداوند به مودّت (پیوند قلبی) با پدر و مادر مشرک امر نکرده است. بهمین خاطر لزوم احترام به آنان را با عبارتی دیگر یعنی: (مَعْرُوفاً) بیان کرده است. در نتیجه هیچ گونه تضادّی بین دو آیه دیده نمی شود و دو آیه کاملا با یکدیگر هماهنگ می باشند.

شبهه: خداوند به مکّه قسم می خورد یا نمی خورد؟!

در آیه یکم سوره بلد خداوند به شهر مکّه قسم نمی خورد و می گوید: «لاَ أُقْسِمُ بِهَـذَا الْبَلَدِ» امّا در سوره تین پس از سوگند خوردن به تین و زیتون و طور سینا به این شهر سوگند یاد می کند و می گوید: «وَ هَـذَا الْبَلَدِ الاَمِينِ». چرا خداوند در یک آیه به شهر مکّه سوگند یاد می کند امّا در آیه دیگر چنین نمی کند؟

پاسخ: خداوند در سوره بلد می گوید: «لاَ أُقْسِمُ بِهَـذَا الْبَلَدِ». علاوه براین، تعابیر مشابه دیگری نیز در قرآن آمده است که عبارتند از: «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ» «فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ» ، «فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ» «لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَةِ» «وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ» «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ» و «فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ».

معنای صحیح این آیات چیست؟ آیا در آیات خداوند سوگند یاد می کند یا خیر؟ آیا در این آیات حرف «لا» به معنای نفی آمده است؟ برای درک معنای صحیح این آیات لازم است بدانیم که بسیارى از مفسران واژه ی «لا» در این آیات را «لای زائده» گرفته اند که برای تاکید بکار می رود و معنای نفی ندارد. طبق این تفسیر خداوند به آنچه در ادامه آمده است سوگند یاد کرده است.

البته برخی واژه «لا» در آیات فوق را به معنای نفی گرفته اند و می گویند: منظور اینست که مورد قسم بزرگ تر از آن است که به آن سوگند یاد شود. این هنگامی هست که گوینده می خواهد به اهمیّت آنچه پس از آن می آورد تاکید کند، نه اینکه منظورش نفی حقیقی باشد. بلکه امکان دارد در مورد دیگری به همان مورد سوگند یاد کند.

بنابراین، طبق نظر اکثر مفسرین که «لا» را زائده گرفته اند، اشکال از اساس وارد نیست و در هر دو سوره (بلد و تین) به مکّه قسم یاد شده است. و طبق نظر کسانی که لا را نافیة دانسته اند، باز هم اشکالی نمی باشد و آیات با یکدیگر تناقضی ندارند.

شبهه: خداوند عذاب می کند یا نمی کند؟

در آیه ٣٣ سوره انفال خداوند در مورد اعراب عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) می گوید: (هیچ گاه خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد در حالى که تو در میان آنها هستى. همچنین خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد در حالى که استغفار کنند)؛ «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ». در حالیکه در آیه پس از آن یعنی آیه ٣٤ سوره انفال خداوند سخن از عذاب آنها به میان می آورد و می گوید: (چرا خداوند آنها را عذاب نکند و حال آن که مانع از رفتن مؤمنان به مسجدالحرام مى شوند)؛ «وَمَا لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللَّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ». آیا این دو آیه با یکدیگر منافات ندارند؟

پاسخ: با دقّت در این دو آیه در می یابیم که هیچ گونه تنافی بین آنها وجود ندارد، بلکه مکمّل یکدیگرند. ماجرا از آنجا شروع شد که برخی از مشرکان گفتند: (خداوندا! اگر این ـ آیات الهی ـ حقیقتى از سوى توست، بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرو ریز، یا عذاب دردناکى براى ما بفرست!): «اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلیمٍ» خداوند در پاسخ مشرکان در آیه ٣٣ سوره انفال فرمود: (شما فعلاً از عذاب من در امان هستید چون پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در میان شما است. همچنین اگر توبه و استغفار کنید و از خطاهای خود پشیمان شوید، باز هم از عذابم در امان خواهید ماند). سپس در ادامه در آیه٣٤ با اشاره به علّت استحقاق و شایسته بودن عذاب برای مشرکان می فرماید: (چرا خداوند آنها را عذاب نکند و حال آن که مانع از رفتن مؤمنان به مسجدالحرام مى شوند).

بنابراین، خلاصه آنچه در این سه آیه بیان شده است چنین می باشد: مشرکان مستحقّ عذاب الاهی هستند امّا بخاطر حضور پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مکّه عذاب نمی شوند. علاوه بر این اگر استغفار کنند نیز از عذاب در امان اند. همانطور که می بینید بین این آیات هیچ گونه ناسازگاری دیده نمی شود.

مرحوم آیت الله محمد هادی معرفت به نقل از مرحوم طبرسى در پاسخ به پندار وجود تنافى، به سه وجه ديگر اشاره کرده است:

١- مراد از آيه ٢٣ كه نفى عذاب مى كند، عذاب از نوع براندازى و نابودسازى يك قوم است، مانند آنچه در امّتهاى گذشته رخ مى داد و مراد آيه ٢٤ كه بر وقوع عذاب اشاره دارد، عذاب از نوع اسارت و كشته شدن به دست مؤمنان است. چنان كه در روز بدر و نمونه هاى مشابه آن اتفاق افتاد يا مانند آنچه سرانجام در يوم الفتح اتّفاق افتاد.

٢- آيه ٢٣ عذاب دنيا را نفى مى كند و آيه ٢٤ عذاب آخرت را اثبات مى كند و مراد از آيه ٢٤ اين است كه به چه دليل خداوند آنها را در آخرت عذاب نكند.

٣- آيه ٢٣ گنهكاران را به استغفار تشويق مى كند و آنان را به عذرخواهى از خداوند فرا مى خواند و معنايش اين است كه اگر توبه كنند، در دنيا و آخرت عذاب نمى شوند، و گرنه عذاب مى شوند و سپس با جمله «وهم يصدّون عن المسجد الحرام» دليل استحقاق عذابشان را كه همان بستن راه مسجد الحرام است، بازگو مى كند.

در تفسیر نمونه نیز احتمالاتی از سوی مفسّران در تفسیر این آیات نقل شده است:

بعضى گفته اند: منظور این است که بعضى از مشرکان بعد از گفتن جمله آیه ٢٢ از گفتار خود پشیمان شده اند و عرضه داشته اند: غُفْرانَکَ رَبَّنا: «خدایا ما را بر این گفتار ببخش»! و همین سبب شد که حتّى بعد از خروج پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله) از «مکّه» گرفتار بلا و نابودى نشوند.

جمع دیگرى گفته اند: این جمله اشاره به باقیمانده مؤمنان در «مکّه» است. زیرا پس از هجرت پیامبر(صلی الله علیه وآله) جمعى که قادر بر هجرت نبودند همچنان در «مکّه» باقى ماندند و وجود آنها که پرتوى از وجود پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود مانع از نزول عذاب بر مشرکان «مکّه» شد.

این احتمال نیز وجود دارد که این جمله، مفهوم یک جمله شرطیه را دارد، یعنى اگر آنها از کردار خود پشیمان شوند و به درگاه خدا روى آرند و استغفار کنند مجازات الهى از آنها برداشته خواهد شد. در عین حال جمع میان این احتمالات در تفسیر آیه نیز بعید نیست، یعنى ممکن است آیه اشاره به همه اینها باشد. با در نظر گرفتن این احتمالات عدم تنافی این آیات با یکدیگر واضح و روشن است.

شبهه: طول روزهای قیامت، هزار سال یا پنج هزار سال؟!

خداوند در آیه ٥ سوره سجده، مدّت هر روز از روزهای قیامت را معادل هزار سال دنیوی ـ «أَلْفَ سَنَة مِّمَّا تَعُدُّونَ» ـ بیان می کند. امّا در آیه ٤ سوره معارج مقدارش پنجاه هزار سال بیان شده است و می گوید: «مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَة». بالاخره روزهای قیامت معادل هزار سال دنیوی می باشد، یا پنجاه هزار سال؟ آیا این آیات مخالف یکدیگر نیستند؟ چگونه می توان بین این آیات جمع کرد؟

پاسخ: در آیه ٥ سوره سجده آمده است: «يُدَبِّرُ الاَمْرَ مِنَ السَّمَآءِ إِلَى الاَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في يَوْم كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَة مِّمَّا تَعُدُّونَ»: ( خداوند امور ـ این جهان ـ را از آسمان به سوى زمین تدبیر مى کند، سپس در روزى که مقدار آن هزار سال از سالهایى است که شما مى شمرید به سوى او بالا مى رود). على بن ابراهیم قمی در تفسیرش مى گوید:

«مراد از امورى كه خداوند تدبير مى كند، امر و نهى است كه بدان دستور داده و كارهايى است كه بندگان انجام داده اند. همه اين امور در روز قيامت آشكار مى گردد و مقدار آن روز نيز برابر با هزار سال از سالهاى دنياست».

امّا اینکه مقدار بیان شده در این آیه با آنچه در آیه ٤ سوره معارج در مورد طول روز قیامت آمده است، چگونه قابل جمع می باشد؟ پاسخ این سؤال، در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) که کلینی در کافی و شیخ طوسى در امالى آن را نقل کرده اند، آمده است. حضرت(علیه السلام) فرمود: «اِنَّ فِى الْقِیامَةِ خَمْسِیْنَ مَوْقِفاً، کُلُّ مَوْقِف مِثْلُ أَلْفِ سِنَة مِمّا تَعُدُّونَ، ثُمَّ تَلا هذِهِ الآیَةَ فِی یَوْم کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَة» ؛ (در قیامت پنجاه موقف است که هر موقفى به اندازه یک هزار سال از سال هائى است که شما مى شمرید، سپس این آیه را تلاوت فرمود: در روزى که مقدارش پنجاه هزار سال است).

البته این احتمال نیز وجود دارد که «عدد هزار» و «پنجاه هزار» در اینجا براى بیان کثرت و فزونی باشد، یعنى در قیامت موقف زیادی است که هر یک مدّت زیادی طول می کشد.

باید توجّه داشت که آنچه گفته شد در مورد مجرمان، ظالمان و کافران است. زیرا در حدیثى از ابو سعید خدرى آمده است که بعد از نزول این آیه کسى عرض کرد: اى رسول خدا، چقدر آن روز طولانى است؟ فرمود: «وَ الَّذِى نَفْسُ مُحَمَّد بِیَدِهِ اِنَّهُ لَیَخِفُّ عَلَى الْمُؤْمِنِ حَتّى یَکُونُ أَخَفَّ عَلَیْهِ مِنْ صَلاة مَکْتُوبَة یُصَلِّیْها فِى الدُّنْیا»؛ (قسم به کسى که جان محمّد به دست او است! آن روز براى مؤمن سبک و آسان مى شود، آسان تر از یک نماز واجب که در دنیا مى خواند).

شبهه: خدا و قرآن، هدایتگر همه انسانها یا بعضی از آنها؟

با توجّه به برخی از آیات قرآن هدایت شامل همه انسان ها، و قرآن نیز کتاب هدایتگر برای همه مردم است. خداوند در آیه ١٨٥ سوره بقره قرآن را کتاب هدایت برای همه مردم می داند و می گوید: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدًى لِّلنَّاسِ». امّا برخی از آیات دیگر، هدایت را مختصّ مومنین، متّقین، محسنین و ... می دانند و قرآن نیز تنها هدایتگر این افراد است. به عنوان مثال در آیاتی گفته شده: «ذَلِكَ الْـكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ»، «هَـذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ»، «تِلْكَ ءَايَآتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ، هُدًى وَ رَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ»، «وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَىْء وَ هُدًى وَ رَحْمَةً وَ بُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ». چگونه می توان بین این آیات جمع کرد؟

پاسخ: «هدايت» در قرآن به دو معنى می باشد:

١- «هدايت تكوينى» كه مربوط به تمام موجودات جهان می شود. قرآن از زبان موسى(علیه السلام) مى‏ گويد: «رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» ‏؛ (پروردگار ما همان كسى است كه همه چيز را آفريد و سپس آن را هدايت كرد). این نوع از هدایت شامل همه موجودات می شود و در مورد انسان، از آن به عنوان هدایت فطری یاد می شود. در مباحث خداشناسی نیز از توحید فطری به عنوان یکی از راه های شناخت و کسب معرفت نسبت به خداوند یاد می شود که نمونه ای از هدایت فطری انسان است.

طبق آیات قرآن، دین و آموزه های آن فطری می باشد و سرشت پاک انسان آن را تایید می کند. خداوند مى‏فرمايد: (روى خود را متوجّه آئين پاك و خالص پروردگار كن): «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً» چرا كه (اين فطرتى می باشد كه خداوند انسان‏ها را بر آن آفريده است)؛ «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها».

هدایت تکوینی و فطری در میان انسان ها عمومی است و همه از آن بهره می برند.

٢- «هدايت تشريعى» كه با ارسال پيامبران و كتب آسمانى از سوی خداوند برای هدایت انسان انجام مى‏ گيرد. در قرآن در مورد پیامبران الهی مى ‏خوانيم: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» ؛ (آنها را راهنمايانى قرار داديم كه به فرمان ما مردم را هدايت مى‏كنند». این نوع از هدایت، عمومی است و شامل تمام انسان ها می شود. یعنی پیامبران و کتب آسمانی برای هدایت همه انسان ها آمده اند. همانطور که خداوند قرآن را کتاب هدایت برای همه مردم می داند و می گوید: «هُدًى لِّلنَّاسِ».

با توجّه به اینکه حرف «لام» در «للنّاس» لام غايت است، مفهوم آیه عبارت است از اینکه: (هدف از نزول قرآن، هدایت تمام مردم است).

با این حال، آیا عاقبت همه مردم هدایت است؟ خیر، زیرا (كسانى كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، خداوند به كمك ايمانشان آنها را هدايت مى‏ كند)؛ «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْديهِمْ رَبُّهُمْ بِإيمانِهِمْ» در حالیکه برخی از اشخاص، با ارتکاب گناهان، فسق و ضعف ایمان، خود را از هدایت الهی و قرآن بی بهره می کنند. به عبارت دیگر، برای هدایت علاوه بر «فاعليّت فاعل»، «قابليّت قابل» نيز شرط است. هم در هدايت تكوينى و هم در هدايت تشريعى. زمين شوره ‏زار، هرگز سنبل بر نيارد. اگر چه هزاران مرتبه باران بر آن ببارد، بلكه بايد زمين آماده باشد تا از قطرات باران بهره گيرد. سرزمين وجود انسانى نيز تا از لجاجت و عناد و تعصّب پاك نشود، بذر هدايت را نمى‏ پذيرد.

لذا قرآن در برخی از آیات، به هدف ارسال پیامبران و نزول قرآن اشاره کرده است، ـ که چیزی جز هدایت همه انسان ها نیست ـ و در آیاتی دیگر از عاقبت انسان ها سخن گفته است، مثل آیه «وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ». «لام» در این آیه و آیات مشابه آن، «لام عاقبت» می باشد؛ یعنی اینکه عاقبت کار اینست که متقّین و ... هدایت می شوند.

خلاصه اینکه، طبق آیات قرآن، هدایت دو نوع است: تکوینی و تشریعی. اوّلی همه موجودات را شامل می شود. دوّمی نیز همه انسان ها را در برمی گیرد. امّا برخی از انسان ها بخاطر عدم قابلیّت از این هدایت بهره نمی گیرند و عاقبتشان گمراهی است. کسانی که هدایت می شوند نیز عبارتند از: مسلمین، مومنین، متّقین، محسنین و همه انسان های صالح.

بنابراین، آنچه در این آیات بیان شده روشن است. این آیات هیچ گونه تنافی و تضاد و تناقضی با یکدیگر ندارند.

منبع:

١. قران کریم

٢. نهج البلاغه شریف الرضى محمد بن حسین‏ محقق / مصحح للصبحی صالح هجرت‏ قم‏ چاپ اول ‏١٤١٤ ق.

٣. الصحیفه السجادیه على بن الحسین علیه السلام امام چهارم‏ دفتر نشر الهادى‏ قم‏ چاپ اول‏ ١٣٧٦ ش.

٤. التوحید ابن بابویه محمد بن على‏ محقق / مصحح حسینى هاشم‏ جامعه مدرسین‏ ایران قم‏ چاپ اول‏ ١٣٩٨ ق‏.

٥. الحیاه حکیمى محمدرضا و حکیمى محمد و حکیمى على- ارام احمد مترجم احمد ارام‏ دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏ تهران‏ چاپ اول ‏١٣٨٠ ش‏.

٦. الاحتجاج على اهل اللجاج طبرسى احمد بن على‏ محقق / مصحح خرسان محمد باقر نشر مرتضى‏ مشهد چاپ اول‏ ١٤٠٣ ق‏.

٧. بحار الانوار مجلسى محمد باقر بن محمد تقى‏ محقق / مصحح جمعى از محققان‏ دار احیاء التراث العربی‏ بیروت‏ چاپ دوم ١٤٠٣ ق.

٨. مجله قران پژوهی خاورشناسان.

٩. الاتقان فی علوم القران عبد الرحمن بن ابی بکر جلال الدین السیوطی المحقق محمد ابو الفضل ابراهیم الهییه المصریه العامه للکتاب الطبعه ١٣٩٤ه/ ١٩٧٤ م.

١٠. شبهات و ردود حول القران‏ محمد هادى معرفت‏ موسسه التمهید قم‏ چاپ اول‏ ١٤٢٣ ق/ ٢٠٠٢م.

١١. تفسیر نمونه مکارم شیرازى ناصر دار الکتب الاسلامیه تهران چاپ اول ١٣٧٤ ش.

١٢. لغات در تفسیر نمونه‏ ناصر مکارم شیرازى امام على بن ابى طالب علیه السلام ‏قم چاپ اول ‏‏١٣٨٧ ه. ش‏.

١٣. روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقران ابوالفتوح رازى حسین بن على تحقیق محمد جعفر یاحقى- دکتر محمد مهدى ناصی بنیاد پژوهشهاى اسلامى استان قدس رضوى مشهد ١٤٠٨ ق.

١٤. الجامع لاحکام القران قرطبى محمد بن احمد انتشارات ناصر خسرو تهران چاپ اول ١٣٦٤ ش.

١٥. تفسیر روح البیان حقى بروسوى اسماعیل دارالفکر بیروت بى تا.

١٦. الکافی کلینى محمد بن یعقوب بن اسحاق‏ محقق / مصحح غفارى على اکبر و اخوندى محمد دار الکتب الاسلامیه تهران ‏ چاپ چهارم ‏١٤٠٧ ق.

١٧. وسایل الشیعه شیخ حر عاملى محمد بن حسن‏ موسسه ال البیت علیهم السلام‏ قم چاپ اول ‏‏١٤٠٩ ق‏.

١٨. الجامع الصحیح المسمى صحیح مسلم مسلم بن الحجاج ابو الحسین القشیری النیسابوری تحقیق محمد فواد عبد الباقی دار احیاء التراث العربی بیروت بی تا.

١٩. السنن الکبرى وفی ذیله الجوهر النقی ابو بکر احمد بن الحسین بن علی البیهقی مجلس دایره المعارف النظامیه الکاینه حیدر اباد هند الطبعه الاولى ١٣٤٤ ه .

٢٠. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال‏ ابن بابویه محمد بن على‏ دار الشریف الرضی قم‏ چاپ دوم‏ ١٤٠٦ ق‏.

٢١. تفسیر الصافى فیض کاشانى ملا محسن تحقیق حسین اعلمى انتشارات الصدر تهران چاپ دوم ١٤١٥ ق.

٢٢. تفسیر نور الثقلین عروسى حویزى عبد على بن جمعه تحقیق سید هاشم رسولى محلات انتشارات اسماعیلیان قم چاپ چهارم ١٤١٥ ق.

٢٣. تفسیر قمى قمى على بن ابراهیم تحقیق سید طیب موسوى جزایر دار الکتاب قم چاپ چهارم ١٣٦٧ ش.

٢٤. مجمع البیان فى تفسیر القران طبرسى فضل بن حسن انتشارات ناصر خسرو تهران چاپ سوم ١٣٧٢ ش.
-----------------------------

معرفی کتاب
سیری در کتاب «چند نکته مهم در باره رؤیت هلال »
اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله)

در عصر صنعتی شدن دنیا و عصری که به عصر جهانی شدن لقب گرفته مشکل اختلاف در برداشت های  اجتهادی در مسائل سیاسی و اجتماعی می تواند در قالب یک مشکل بزرگ ،نمایان و موجب ضعف مسلمین در برابر بیگانگان گردد؛ به ویژه آنکه بدانیم مسلمانان جهان مناسك دینی و اعمال مذهبی خود را بر اساس تقویم هجری قمری  به جا می آورند. مبنای این تقویم رؤیت هلال است که در تاریخ علوم اسلامی به ویژه فقه بسيار مورد توجه علما و فقهای اسلامی قرار گرفته است.

از این رو شریعت اسلام برخی از اعمال فقهی حقوقی و عبادی را معلق به ثبوت هلال ، نموده است؛ ابتدا و آخر ماه های قمری به ویژه ماه مبارک رمضان، عید فطر، وقوف به عرفات در روز نهم ذی الحجه، وقوف در مشعر در شب دهم ذی الحجه، بیتوته در سرزمین مِنا در شب های یازدهم و دوازدهم ذی الحجه، اعمال روز عید قربان، بلوغ، سن ازدواج، ایام عده طلاق و وفات همه و همه اموری هستند که وابسته به گردش کره ماه هستند.

لذا رویت هلال هم در زندگی روزانه مورد استفاده قرار می گیرد و هم در عبادت هایی که وقت معینی در سال دارد؛ در حقیقت ماه، یک تقویم طبیعی براى افراد بشر محسوب می شود که مردم اعم از باسواد و بی سواد و در هر نقطه اى از جهان که باشند می توانند از این تقویم طبیعی استفاده کنند، نه تنها آغاز، وسط و آخر ماه را می توان با آن شناخت، بلکه با دقت، شب های ماه را نیز می توان تشخیص داد و بدیهی است نظام زندگی اجتماعی بشر بدون تقویم یعنی یک وسیلۀ دقیق و عمومی براى تعیین تاریخ، امکان پذیر نیست، به همین دلیل، خداوند بزرگ براى نظام زندگی، این تقویم جهانی را در اختیار همگان قرار داده است.

بر این اساس می توان دریافت مساله ثبوت هلال از جمله مباحثی است که بُعد اجتماعی اش بر بعد فردی  آن غلیه دارد؛ زیرا یکی از اهداف آن، اتحاد مسلمانان در رمضان المبارک است تا اینکه به عید فطر  منتهی گردد که به نوبۀ خو دیکی از بزرگترین جلوه های اتحاد مسلمانان در کلّ کره زمین به شمار می آید؛ که با شروع ذی الحجه و ایام حج بیش از پیش جایگاه خود را نمایان می سازد.

این نقش کارساز و بنیادین رویت هلال در امور دنیا و آخرت ضرورت واکاوی مسائل مرتبط با آن را به ویژه در ساحت فقه دو چندان می سازد؛ از این رهگذر کتاب « چند نکته مهم در باره رؤیت هلال » از جمله آثار مهم و ارزشمندی است که به قلم حضرت آيةاللَّه العظمی مكارم شيرازى دام ظله به زیور طبع آراسته شده است. و به بررسى جوانب مختلف و ادله مبحث رؤيت هلال به ویژه مسائل مرتبط با رؤیت هلال با تلسکوپ و اتّحاد افق پرداخته است.

انگیزه تالیف کتاب

انگيزه مؤلف دانشمند اثر كه كتاب را طبق درخواست برخى از طلاّب و فضلاى حوزه به رشته تحرير درآوردهاست، حل معضل رؤيت هلال ماه شوال مىباشد كه موجبات اختلافهاى ناروا، بين امت اسلامى على الخصوص شيعيان شده است.

معظم له  ضمن تبیین چالش هایی كه به واسطه اختلاف نظر در مبحث رؤيت هلال بين افراد جامعه اسلامى و حتى خانوادهها به وجود آورده، وحدت را از اصول اساسى دين اسلام برشمرده است.

ايشان مىفرمايند: چگونه در يك روز جمعى به نماز عيد ايستاده و در قنوتش مىخوانند... جعلته للمسلمين عيدا؛ يعنى امروز را تو براى مسلمين عيد مقرر نمودهاى، در حالى كه معلوم نيست منظور از مسلمين چه كسانى هستند، زيرا عده ديگرى در گوشهاى مشغول خواندن دعاى ماه مبارك رمضان هستند.

لذا مولف اين نوشتار را در راستای انجام وظيفه در اين شرايط خاص، تنظيم نمود که عمدتاً به اصل مسأله «رؤيت هلال» سپس به «مسأله رؤيت هلال با تلسكوپ» و بعد به «مسأله اتّحاد افق» مربوط مى‏شود.

ساختار کلی کتاب

کتاب « چند نکته مهم در باره رؤیت هلال » از دو مبحث فرعی و دو فصل اصلی تشکیل شده است که عناوین فرعی آن اثر عبارتنداز: ١. «اشاره» ٢. «شورای رویت هلال».

عناوین اصلی کتاب نیز عبارتند از:١. آيا رؤيت ماه با تلسكوپ كافى است؟‏ ‏٢. آيا وحدت افق شرط است؟

عناوین فرعی فصل اول نیز به شرح ذیل است: ١.« تولّد ماه در واقع معيار نيست» ٢.« رؤيت ماه معيار روايات متواتره است»

«دلایل وحدت افق» عنوان فرعی فصل دوم کتاب است که با عناوینی هم چون «طلوع ماه و تولّد آن (يك امر آسمانى است نه زمينى‏)» و «روايت هشام بن الحكم»، همراه شده است.

تشکیل شورای استهلال؛ گامی مهم در ایجاد وحدت رویه در رویت هلال

معظم له در آن اثر مهم، تشکیل شوراى استهلال را به عنوان راهكارى براى حل معضل رؤيت هلال مورد بررسى قرار داده است كه با جمع شدن عدهاى از نمايندگان علما مىتوان به رأى واحدى دست پيدا كرد.

 با اينكه رؤيت هلال از موضوعات بوده و تشخيص آن به عهده خود مكلّفين است و مراجع و فقهاى عظام وظيفهاى در اين زمينه ندارند ولى از آنجايى كه مردم به بزرگان خود اعتماد كامل دارند عادتا در چنين مواردى به مراجع خود پناه مىبرند. براى حل اين اشكال كه ممكن است بيّنه يكى از نمايندگان بر رؤيت هلال دلالت كند و در مقابل عده ديگرى به عدم آن حكم نمايند، مؤلف بحث اكثريت را مورد توجه قرار داده است.

لذا در بخشی از کتاب می خوانیم:نظر اكثريّت‏ مى‏تواند معيار باشد چرا كه براى غالب مردم اطمينان‏بخش‏تر خواهد بود و به يقين «اقربيّت به واقع» دارد زیرا بحث تشخيص موضوع است نه تشخيص حكم، لذا مشكلى ايجاد نمى‏كند.

بررسي روايات رؤيت هلال در سایۀ اعتبار سنجی ابزار جديد در رويت هلال

ابزار رؤيت هلال از طریق بررسی روایات رویت هلال از جمله مهمترین مباحث کتاب را شامل می شود؛ يعنى اينكه آيا مىتوان از تلسكوب و امثال ذلك براى رؤيت هلال كمك گرفت يا خیر؟

 مؤلف در این زمینه مىفرمايد: با اينكه برخى از مراجع به چنين مطلبى فتوا دادهاند، ما روايات بسيارى در وسائل الشيعه داريم كه تعدادشان به بيش از سى روايت مىرسد و همگى دلالت دارند بر اينكه رؤيت فقط با چشم عادّى حجت بوده و چيز ديگر ملاك نمىباشد؛ مثل«إذا رأيت الهلال فصم و إذا رأيته فأفطر» يا «صم للرؤية و أفطر للرؤية»، كما اينكه فقها در تمام ابواب فقه اطلاقات را منصرف به افراد متعارفه مىدانند نه افراد نادره؛ مانند آنچه در باب وضو در مورد مقدار لازم براى شستن صورت گفتهاند كه با دست متعارف مراد است يا در مقدار كرّ مقدار سه وجب و نيم طول و عرض و عمق را با دست افراد معمولى حساب كردهاند و نمونههاى ديگرى از حد ترخص، زوال عين نجاست و استهلاك نجاست و... پس از اين نمونههاى متعدد به دست مىآيد كه در رؤيت هلال نيز مراد، رؤيت با چشم متعارف و عادّى است و اين ممكن نيست كه بگوييم در همه ابواب، اطلاقات به فرد متعارف منصرف مىشوند غير از رؤيت كه مراد فرد خاصى مىباشد.

معظم له در ادامه، ادله قائلين به لزوم رؤيت با تلسكوپ كه گفتهاند چنين رؤيتى باعث مىشود تا مشكلى در شبهاى قدر به وجود نيايد و عيد نيز به طور دقيق در زمان واقعىاش باشد؛ را مورد تأمل قرار داده اند؛و اینگونه پاسخ گفته اند؛ پس با اين حساب مىتوان گفت از زمان پيامبر(صلی الله علیه و آله) تا به امروز به دليل نبودن وسايل پيشرفته براى استهلال، مردم هيچ وقت نه شبهاى قدر را درك كردهاند و نه نماز عيد به موقع خواندهاند در حالى كه خود آنها هم سابقاً ديده بودند كه چه بسا روز اول ماه رمضان متوجه مىشوند كه هلال نشانگر روز دوم است يا در روز عيد فطر معلوم مىشد امروز، دوم شوال است پس بايد بگوييم همه عبادات و اعمال با مشكل مواجه شده است در حالى كه ملاك در آغاز و انجام ماه مبارك رمضان واقعيّت وجود هلال نبوده بلكه قابل رؤيت بودنش ملاك است.

به بیان مولف در بحث امارات علم اصول نيز نظير اين بحث مطرح شده است كه تكليف مكلف، تطابق عمل با واقع نيست بلكه اماره و ملاك داشتن عمل، مراد است.

شرطيت وحدت افق

آيا وحدت افق بين دو شهر شرط است يا خير؟ دو نظريه وجود دارد: عدهاى مانند صاحب عروه گفتهاند مشترك بودن افق شرط است؛ يعنى فقط شهرهاى نزديك به هم مىتوانند با رؤيت هلال در يكى، ديگرى نيز به همان عمل كند لكن عدهاى اين را نپذيرفته و معتقدند با رؤيت هلال در منطقهاى از عالم براى ديگران نيز ثابت مىگردد؛ فقط مشترك بودن قسمتى از شبشان كفايت مىكند.

 مؤلف در اينمسأله، بحثى نجومى مطرح مىكند تا ضابطه اين نظريات مشخص شود.معظم له تكوّن و تولد هلال را مرتبط با سه كره شمس، قمر و زمين مىداند و بعضى از اين نظريات را طبق مسطح بودن زمين صحيح مىداند که با توجه به كروى بودنش اين آرا زير سؤال مىباشد. رواياتى هم در اين زمينه از اهل بيت عليهمالسلام رسيده است كه از آن جمله روايت هشام بن حكم از امام صادق(علیه السلام) مىباشد: «إنه قال صام تسعة و عشرين قال إن كانت له بيّنة عادلة على أهل مصر أنهم صاموا ثلاثين على رؤيته قضى يوما؛ راوی از امام علیه السلام سؤال نمود در مورد کسی که بیست و نه روز از ماه مبارک رمضان را روزه گرفته است حضرت فرمودند: اگر او را گواهان عادل باشد كه گواهى دهند بر اهل بلدى كه آنان سى روز تمام را بر اساس رؤیت هلال روزه داشتهاند او نیز باید روزه یک روز را قضا نماید. » قائلين به رؤيت هلال در هر نقطهاى از نقاط عالم به اين روايت استناد كردهاند كما اينكه به بعضى از روايات ديگر هم استناد نمودهاند و مؤلف در كتاب آنها را ذكر نموده است.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله با بحثى منطقى و اشاره به مقدمات حكمت، اطلاق اين روايات را مورد مناقشه قرار مىدهند و نهايتا به اين نتيجه مىرسند كه همان طورى كه مشهور به آن معتقد شدهاند و ادله قوى نيز بر آن دلالت دارند، اتحاد افق در رؤيت هلال شرط است و اگر منظور از اين حكم ايجاد وحدت بين مسلمين باشد بايد گفت اين امر فقط در جاهايى كه اتحاد افق دارند ممكن مىباشد و نه در همه مکان ها، و مسلمانانى كه در يك نيمه از كره خاكى زندگى مىكنند مىتوانند همگى عيد واحدى داشته و به مسئله مهم وحدت نيز برسند.

لازم به ذکر است اين اثر ارزشمند در سال ١٣٨٣، در یک جلد و در ٢٤صفحه در قطع پالتویی، توسط انتشارات امام علی ابن ابی طالب علیه السلام به زیور طبع آراسته شده که تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است.هم چنین این کتاب به زبان عربى نیز ترجمه و منتشر شده است.
-----------------------------

مؤسسات وابسته
معاونت فضای مجازی پایگاه اطلاع رسانی مرجع عالی قدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله)

معاونت فضای مجازی پایگاه اطلاع رسانی مرجع عالی قدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله) با هدف گسترش فعالیت های این پایگاه در فضای مجازی در سال ١٣٩٦ آغاز به کار کرد.

فعالیت در پیام رسان ها و شبکه های اجتماعی از عمده اقدامات این معاونت است. همچنین راه اندازی کمپین ها و همکاری با دیگر بخش های دفتر نیز از فعالیت های این معاونت می باشد.

این معاونت با همکاری گروه جهادی بلیغ و سایر معاونت های پایگاه اطلاع رسانی از قبیل فن آوری اطلاعات کارهای متعددی تا کنون انجام داده که برخی از آنها از قرار زیر می باشد:

در سال ١٣٩٦ با همکاری مهندسین توانای فن آوری اطلاعات پایگاه، طراحی و ساخت رباط پاسخ گو را به سرانجام رساند که از قابلیت های این رباط، مدیریت هوش مصنوعی و حقیقی می باشد. این رباط در بستر شبکه ی تلگرام فعالیت خود را آغاز نمود و تا قبل از دستور مرجعیت بر خروج از این نرم افزار به دفاع از مکتب تشیع و پاسخ گویی شرعی و... می پرداخت و هم اکنون این معاونت در حال رایزنی و فراهم نمودن زیر ساخت برای امکان استفاده این رباط و قابلیت های گفته و ناگفته ی آن در شبکه های اجتماعی داخلی می باشد

با توجه به اهمیت تگ ها و هشتگ ها در فضای مجازی و حقیقی خصوصا شبکه های اجتماعی یکی از فعالیتهای معاونت شبکه های اجتماعی پایگاه، راه اندازی کمپین های مختلف با استفاده از قابلیت های متعدد گروه جهادی تبلیغی بلیغ بوده است.

بُعد فرهنگی اجتماعی این کمپین ها هم در فضای مجازی و هم حقیقی ملموس بوده بطوریکه به عنوان مثال در کمپین و پویش مردمی #ایثار_ادارمه_دارد و #نذر_خون به گفته مسولین سازمان انتقال خون در زمان اجرای پویش، رشد چند برابری اهدا کننده های خون نسبت به سال های گذشته را شاهد بوده اند

اهم پویش های برگزار شده به این شرح می باشد:

١. پویش های مردمی و کمپین #ایثار_ادارمه_دارد و #نذر_خون (کار مشترک گروه جهادی بلیغ و سازمان انتقال خون) (ادامه دارد)

٢. پویش های مردمی و کمپین #ایثار_ادارمه_دارد و #عهد_اربعینی (کار مشترک گروه جهادی بلیغ و جمکران) (ادامه دارد)

٣. پویش های مردمی و کمپین #ایثار_ادارمه_دارد در حمایت و کمک به زلزله زدگان سال ٩٦؛ (ادامه دارد)

٤. پویش و کمپین مردمی, دانشجویی،طلبه ای #ما_در_پیدایش_و_گسترش_علوم-نقش_داریم (کار مشترک گروه جهادی بلیغ و کنگره بین المللی نقش شیعه در پیدایش و گسترش علوم اسلامی) (ادامه دارد)

٥. پویش و کمپین مردمی #معجزه_کتاب (کار مشترک گروه جهادی بلیغ و رادیو معارف برنامه طعم رمضان) (ادامه دارد)

٦. پویش و کمپین مردمی #من_حافظ_قرآنم (کار مشترک گروه جهادی بلیغ و کانال مداد رنگی مرکز قم و برنامه سراسری مداد رنگی)

• مدیریت سایت های مولتی مدیا و کنگره بین المللی نقش شیعه در پیدایش و کسترش علوم با چهار زبان فعال و دو دامنه دات آی آر و دات کام با دو نمایش متفاوت و بارگذاری مجزای مطالب

• بارگذاری و تولید محتوا برای بیش از ٧٠ کانال در ٥ شبکه اجتماعی داخلی و مدیریت شبکه های متعدد غیر رسمی تحت اجرای گروه بلیغ تحت اشراف پایگاه اطلاع رسانی

• تولید عکس نوشته و ویدیو کلیپ و تولید ویدیو کلیپ های کوتاه منتخب فیلم های سخنرانی معظم له و پخش این محتوا ها در سایت مولتی مدیا و آپارت و کانال های شبکه های اجتماعی

• پی گیری تولید و ساخت موشن گرافی احکام و موشن گرافی های مخصوص کودکان و ...و پخش حد اکثری این محتوا در شبکه مویگری مرجعیت و مقلدین تحت اختیار این معاونت

• اجرای طرح های نوین تبلیغی برای جلوگیری از آسیب این هجمات در فضای مجازی و حقیقی

• هدف مند کردن پخش محتوا در شبکه مویرگی مرجعیت و مقلدین و افزودن شاخه و سرشاخه های فعال و اثر گذار و افزودن کانال های ارتباطی متعدد و مختلف به این شبکه با استفاده از شیوه های تبلیغی سنتی و نوین

• فعال کردن شبکه مویرگی در فضای مجازی و حقیقی

• برگزاری مسابقات متعدد در فضای مجازی برای اعتلای فرهنگ جامعه و جذب حداکثری جوانان و نوجوانان

• رصد شبهات مخالفین علیه شیعه و مرجعیت و مقابله با هجمه های وارده از طرف بلند گو های دروغ پراکن استکبار در داخل و خارج کشور

رصد تهاجم معاندین علیه شیعه و مرجعیت و پی گیری ارسال و نشر تکذیبیه در فضای مجازی در سایت ها و شبکه های تحت قوانین جمهوری اسلامی ایران

• باز نشر و کار بر روی رندمینگ سرچ این مطالب در موتور های جستجو گر و شبکه های اجتماعی و ..

از دیگر فعالیت های این معاونت می باشد
-----------------------------

معارف اسلامی

روزه در ادیان پیشین

پرسش : آیا در ادیان پیش از اسلام نیز روزه بوده است؟ پاسخ اجمالی: قرآن با صراحت وجود روزه را در ادیان دیگر تایید می کند، همچنین در کتب عهد عتیق و جدید مطالبى درباره روزه وجود دارد. مثلا: روزه در موقع ورود اندوه و زحمت غیر مترقّبه معمول بوده؛ از این رو حضرت موسى(ع) چهل روز روزه گرفت؛ قوم یهود هرگاه می خواستند اظهار خضوع نمایند، روزه مى گرفتند تا رضاى حق را تحصیل نمایند؛ هم چنین حضرت عیسی(ع) به شاگردانش دستور داد که پس از فوت او روزه بگیرند و ... .

پاسخ تفصیلی: قرآن با صراحت وجود این فریضه الهی را در ادیان دیگر بیان می کند.(١) و براى پیشینیان نیز واجب بوده است و هم اکنون در کتب عهد عتیق و جدید مطالبى مربوط به روزه وجود دارد؛ اینک چند فراز از آنها:

١- در تمام اوقات در میان هر طایفه و هر ملّت در موقع ورود اندوه و زحمت غیر مترقّبه روزه معمول بوده است. (پولس، ٣:٥)

٢- حضرت موسى چهل روز روزه گرفت. (سفر تثنیه، ٩:٩)

٣- قوم یهود در موقعى که فرصت یافته مى خواستند اظهار خضوع نمایند روزه مى داشتند تا به وسیله آن رضاى حق را تحصیل نمایند. (سفر داوران ٢٠:٢٦)

٤- حضرت مسیح به شاگردانش دستور داد که پس از فوت او روزه خواهند داشت. (انجیل لوقا، ٥:٣٤)

این بود چند جمله از کتب عهدین و براى تفصیل بیشتر به کتاب قاموس کتاب مقدّس، ص ٤٣٧ - ٤٣٨ مراجعه بفرمایید. (٢)

اثرات و فوائد روزه

پرسش : روزه چه اثر و فایده اى براى انسان دارد؟ پاسخ اجمالی: روزه در سه بخش از زندگى انسان تأثیر گذار است: الف ـ اثرات تربیتى: روزه روح انسان را تلطیف و اراده انسان را قوى و غرائز او را تعدیل مى کند. ب ـ اثر اجتماعى روزه: روزه یک درس مساوات و برابرى در میان افراد اجتماع است زیرا افراد متمکن وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس درک می کنند. ج ـ اثر بهداشتى و درمانى روزه: در طب امروز و همچنین طب قدیم، اثر معجزآساى امساک در درمان انواع بیمارى ها به ثبت رسیده و قابل انکار نیست از این رو پیامبر می فرماید: «روزه بگیرید، سالم مى شوید».

پاسخ تفصیلی: روزه در سه بخش از زندگى انسان تاثیر گذار است:

الف ـ اثرات تربیتى:

روزه ابعاد گوناگونى دارد، و آثار فراوانى از نظر مادى و معنوى در وجود انسان مى گذارد، که از همه مهم تر «بعد اخلاقى» و فلسفه تربیتى آن است.

از فوائد مهم روزه این است که: روح انسان را «تلطیف»، و اراده انسان را «قوى»، و غرائز او را «تعدیل» مى کند.

روزه دار باید در حال روزه با وجود گرسنگى و تشنگى از غذا و آب و همچنین لذت جنسى چشم بپوشد، و عملاً ثابت کند او همچون حیوان، در بند اصطبل و علف نیست، او مى تواند زمام نفس سرکش را به دست گیرد، و بر هوس ها و شهوات خود مسلط گردد.

در حقیقت، بزرگ ترین فلسفه روزه همین اثر روحانى و معنوى آن است، انسانى که انواع غذاها و نوشابه ها را در اختیار دارد و هر لحظه تشنه و گرسنه شد به سراغ آن مى رود، همانند درختانى است که در پناه دیوارهاى باغ بر لب نهرها مى رویند، این درختان نازپرورده، بسیار کم مقاومت و کم دوامند، اگر چند روزى آب از پاى آنها قطع شود پژمرده مى شوند، و مى خشکند.

اما درختانى که از لابلاى صخره ها در دل کوه ها و بیابان ها مى رویند و نوازشگر شاخه هایشان از همان طفولیت طوفان هاى سخت، و آفتاب سوزان، و سرماى زمستان است، و با انواع محرومیت ها دست به گریبانند، محکم و با دوام و پر استقامت و سخت کوش و سخت جانند!.

روزه نیز با روح و جان انسان همین عمل را انجام مى دهد و با محدودیت هاى موقت به او مقاومت، قدرت اراده و توان مبارزه با حوادث سخت مى بخشد، و چون غرائز سرکش را کنترل مى کند، بر قلب انسان نور و صفا مى پاشد.

خلاصه، روزه انسان را از عالم حیوانیت ترقى داده و به جهان فرشتگان صعود مى دهد، جمله «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون»؛ (باشد پرهیزگار شوید) اشاره به همه این حقایق است.

و نیز حدیث معروف: «الصَّوْمُ جُنَّهٌ مِنَ النّار»؛ (روزه سپرى است در برابر آتش دوزخ)، اشاره به همین موضوع است.(١)

در حدیث دیگرى از على(علیه السلام) مى خوانیم: از پیامبر(صلى الله علیه وآله) پرسیدند: چه کنیم شیطان از ما دور شود؟

فرمود: «الصَّوْمُ یُسَوِّدُ وَجْهَهُ، وَ الصَّدَقَهُ تَکْسِرُ ظَهْرَهُ، وَ الْحُبُّ فِی اللّهِ وَ الْمُواظَبَهُ عَلَى الْعَمَلِ الصّالِحِ یَقْطَعُ دابِرَهُ، وَ الاِسْتِغْفارُ یَقْطَعُ وَتِینَهُ»؛

(روزه روى شیطان را سیاه مى کند، و انفاق در راه خدا پشت او را مى شکند، و دوست داشتن به خاطر خدا، و مواظبت بر عمل صالح دنباله او را قطع مى کند، و استغفار رگ قلب او را مى برد)!.(٢)

در «نهج البلاغه» به هنگامى که امیر مومنان على(علیه السلام) فلسفه عبادات را بیان مى کند، به روزه که مى رسد چنین مى فرماید: «...وَ الصِّیامَ ابْتِلاءً لاِخْلاصِ الْخَلْق»؛ (خداوند روزه را از این جهت تشریع فرموده که روح اخلاص در مردم پرورش یابد)!.(٣)

و نیز در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) مى خوانیم: «اِنَّ لِلْجَنَّهِ باباً یُدْعَى الرَّیّانُ لایَدْخُلُ فِیْها اِلاَّ الصّائِمُون»؛ (بهشت درى دارد به نام ریان (سیراب شده) که تنها روزه داران از آن وارد مى شوند).(٤)

مرحوم «صدوق» در «معانى الاخبار» در شرح این حدیث مى نویسد: انتخاب این نام براى این درِ بهشت، به خاطر آن است که بیشترین زحمت روزه دار از ناحیه عطش است، هنگامى که روزه داران از این در وارد مى شوند چنان سیراب مى گردند که بعد از آن هرگز تشنه نخواهند شد.(٥)

ب ـ اثر اجتماعى روزه:

آثار اجتماعى روزه بر کسى پوشیده نیست. روزه یک درس مساوات و برابرى در میان افراد اجتماع است، با انجام این دستور مذهبى، افراد متمکن هم وضع گرسنگان و محرومان اجتماع را به طور محسوس در مى یابند، و هم با صرفه جوئى در غذاى شبانه روزى خود مى توانند به کمک آنها بشتابند.

البته ممکن است با توصیف حال گرسنگان و محرومان، سیران را متوجه حال گرسنگان ساخت، ولى اگر این مساله جنبه حسّى و عینى به خود بگیرد اثر دیگرى دارد.

روزه به این موضوع مهم اجتماعى رنگ حسّى مى دهد، لذا در حدیث معروفى از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که «هشام بن حکم» از علت تشریع روزه پرسید، امام(علیه السلام) فرمود: «اِنَّما فَرَضَ اللّهُ الصِّیامَ لِیَسْتَوِیَ بِهِ الْغَنِیُّ وَ الْفَقِیرُ وَ ذلِکَ اَنَّ الْغَنِیَّ لَمْ یَکُنْ لِیَجِدَ مَسَّ الْجُوعِ فَیَرْحَمَ الْفَقِیرَ لاِ َنَّ الْغَنِیَّ کُلَّما اَرادَ شَیْئاً قَدَرَ عَلَیْهِ فَاَرَادَ اللّهُ تَعالى اَنْ یُسَوِّیَ بَیْنَ خَلْقِهِ وَ اَنْ یُذِیقَ الْغَنِیَّ مَسَّ الْجُوعِ وَ الاَلَمِ لِیَرِقَّ عَلَى الضَّعِیفِ وَ یَرْحَمَ الْجائِع»؛

(روزه به این دلیل واجب شده است که میان فقیر و غنى مساوات بر قرار گردد، و این به خاطر آن است که غنى، طعم گرسنگى را بچشد و نسبت به فقیر اداى حق کند؛ چرا که اغنیاء معمولاً هر چه را بخواهند براى آنها فراهم است، خدا مى خواهد میان بندگان خود مساوات باشد، و طعم گرسنگى و درد و رنج را به اغنیاء بچشاند تا به ضعیفان و گرسنگان رحم کنند).(٦)

راستى اگر کشورهاى ثروتمند جهان چند روز را در سال روزه بدارند و طعم گرسنگى را بچشند، باز هم این همه گرسنه در جهان وجود خواهد داشت؟!

ج ـ اثر بهداشتى و درمانى روزه:

در طب امروز، و همچنین طب قدیم، اثر معجزآساى «امساک» در درمان انواع بیمارى ها به ثبوت رسیده و قابل انکار نیست. کمتر طبیبى است که در نوشته هاى خود اشاره اى به این حقیقت نکرده باشد؛ زیرا مى دانیم عامل بسیارى از بیمارى ها زیاده روى در خوردن غذاهاى مختلف است، چون مواد اضافى، جذب نشده به صورت چربى هاى مزاحم در نقاط مختلف بدن، یا چربى و قند اضافى در خون باقى مى ماند، این مواد اضافى، در لابلاى عضلات بدن در واقع لجن زارهاى متعفنى براى پرورش انواع میکروب هاى بیمارى هاى عفونى است، و در این حال، بهترین راه براى مبارزه با این بیمارى ها نابود کردن این لجن زارها از طریق امساک و روزه است!.

روزه زباله ها و مواد اضافى و جذب نشده بدن را مى سوزاند، و در واقع بدن را «خانه تکانى» مى کند.

به علاوه یک نوع استراحتِ قابل ملاحظه براى دستگاه هاى گوارشى و عامل موثرى براى سرویس کردن آنها است، و با توجه به این که این دستگاه از حساس ترین دستگاه هاى بدن است و در تمام سال به طور دائم مشغول کار است، این استراحت براى آنها نهایت لزوم را دارد.

بدیهى است، شخص روزه دار، طبق دستور اسلام به هنگام «افطار» و «سحور» نباید در غذا افراط و زیاده روى کند، تا از این اثر بهداشتى نتیجه کامل بگیرد، در غیر این صورت ممکن است نتیجه بر عکس شود.

الکسى سوفورین دانشمند روسى در کتاب خود مى نویسد:

«درمان از طریق روزه، فائده ویژه اى براى درمان کم خونى، ضعف روده ها التهاب بسیط و مزمن، دمل هاى خارجى و داخلى، سل، اسکلیروز، روماتیسم، نقرس، استسقاء، نوراستنى، عِرْق النساء، خراز (ریختگى پوست)، بیمارى هاى چشم، مرض قند، بیمارى هاى جلدى، بیمارى هاى کلیه، کبد و بیمارى هاى دیگر دارد.

معالجه از طریق امساک اختصاص به بیمارى هاى فوق ندارد، بلکه بیمارى هائى که مربوط به اصول جسم انسان است و با سلول هاى جسم آمیخته شده، همانند: سرطان، سفلیس، سل و طاعون را نیز شفا مى بخشد»!.(٧)

در حدیث معروفى، پیغمبر(صلى الله علیه وآله) اسلام مى فرماید: «صُومُوا تَصِحُّوا»؛ (روزه بگیرید، سالم مى شوید).(٨)

و در حدیث معروف دیگرى از پیغمبر(صلى الله علیه وآله) رسیده است: «المِعْدَهُ بَیْتُ کُلِّ داء وَ الْحِمْیَهُ رَاْس کُلِّ دَواء»؛ (معده خانه تمام دردها است و امساک بالاترین داروها)!(٩).(١٠)

پی نوشت:

(١). سوره بقره، آیه ١٨٣.

(٢). گرد آوري از کتاب: پاسخ به پرسش های مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ دوم، ص ٤٣٤.

(٣). «بحارالانوار»، جلد ٩٣، صفحه ٢٥٦، و جلد ٦٥، صفحات ٣٣١، ٣٣٣ و ٣٨٦؛ «كافى»، جلد ٢، صفحات ١٩ و ٢٣ (دار الكتب الاسلامية)؛ «وسائل الشيعه»، جلد ١٠، صفحات ٣٩٥ و ٣٩٧ (چاپ آل البيت).

(٤). «بحارالانوار»، جلد ٩٣، صفحه ٢٥٥؛ «كافى»، جلد ٤، صفحه ٦٢ (دار الكتب الاسلامية)؛ «وسائل الشيعه»، جلد ١٠، صفحات ٣٩٦ و ٤٠٥ (چاپ آل البيت)؛ «بحار الانوار»، جلد ٦٠، صفحه ٢٦١، و جلد ٦٦، صفحه ٣٨٠.

(٥). «نهج البلاغه»، كلمات قصار، شماره ٢٥٢؛ «جامع الأخبار»، صفحه ١٢٣ (انشتارات رضى)؛ «غرر الحكم»، صفحه ١٧٦ (انتشارات دفتر تبليغات)؛ «بحار الانوار»، جلد ٦، صفحه ١١٠ (با اندكى تفاوت).

(٦). «بحار الانوار»، جلد ٩٣، صفحه ٢٥٢؛ «وسائل الشيعه»، جلد ١٠، صفحه ٤٠٤ (چاپ آل البيت)؛ «المقنعة»، صفحه ٣٠٤ (كنگره شيخ مفيد).

(٧). «معانى الأخبار»، صفحه ٤٠٩ (انتشارات جامعه مدرسين).

(٨). «وسائل الشيعه»، جلد ٧، باب اول كتاب صوم، صفحه ٣ (جلد ١٠، صفحه ٧، چاپ آل البيت)؛ «من لايحضره الفقيه»، جلد ٢، صفحه ٧٣ (انتشارات جامعه مدرسين)؛ «بحار الانوار»، جلد ٩٣، صفحه ٣٧١.

(٩). «روزه روش نوین براى درمان بیمارى ها»، صفحه ٦٥، چاپ اول.

(١٠). «بحار الانوار»، جلد ٩٣، صفحه ٢٥٥، و جلد ٥٩، صفحه ٢٦٧؛ «عوالى اللآلى»، جلد ١، صفحه ٢٦٨ (انتشارات سید الشهداء).

(١١). «بحار الانوار»، جلد ٥٩، صفحات ٢٦٠ و ٢٩٠؛ «طبّ النبى»، صفحه ١٩ (انتشارات رضى)؛ «فقه الرضا»، صفحه ٣٤٠ (كنگره امام رضا عليه السلام).

(١٢). گرد آوري از کتاب: تفسیر نمونه، آيت الله العظمي مکارم شيرازي، دار الکتب الإسلامیه، چاپ پنجاه و پنجم، ج ١، ص ٧٠٨.
-----------------------------

احکام شرعی

حکم خوردن قرص در حال روزه

پرسش : آیا افراد بیمار می توانند در حین روزه، قرص خورده و روزه را ادامه بدهند؟

پاسخ : خوردن قرص ، روزه را باطل می کند، چنانچه امکان تغییر ساعت استفاده از آن، به قبل از اذان صبح و بعد از اذان مغرب وجود داشته باشد و این کار برای بدن ضرر نداشته باشد باید روزه بگیرد، در غیر اینصورت نباید روزه بگیرد.

حکم خون دماغ شدن در حال روزه

پرسش : چنانچه فرد روزه دار خون دماغ شود، روزه ی او چه حکمی دارد؟

پاسخ : خون دماغ شدن روزه را باطل نمی کند مگر در صورتی که: ١- خون وارد فضای دهانشود و عمدا فرو ببرد ٢- با بالا گرفتن سر یا بالا کشیدن بینی خون وارد حلق شود.

حکم استعمال رُژِ لب برای زنان روزه دار

پرسش : استفاده از رژ لب برای بانوان روزه دار چه حکمی دارد؟

پاسخ : در صورتی که آغشته به آب دهاننشود و در حلق فرو نرود روزه صحیح

حکم دیالیز برای فرد روزه دار

پرسش : آیا دیالیز شدن در حال روزه اشکال دارد؟

پاسخ : در صورتی که چیزی از خون کم شود روزه صحیح است؛ ولی در صورت اضافه کردن چیزی به خون و یا تعویض خون احتیاط واجب آن است قضای آن روز را بجا آورد.

وظیفه روزه دار در صورت ورود خلط به دهان در حین نماز

پرسش : چنانچه هنگام نماز خلط وارد دهان روزه دار شود وظیفه اش چیست؟

پاسخ : هر گاه در حین نماز اخلاط سر و سینه به دهانروزه دار وارد شود باید آن را خارج کند و اگر ممکن نبود نماز را بشکند(البته می تواند نیت نماز را به نماز مستحب تغییر داده و نماز را رها کند) و پس از خارج کردن اخلاط، نماز را اعاده نماید.

حکم استعمال قرص زیرزبانی برای روزه دار

پرسش : استفاده روزه دار از قرص زير زباني چه حکمی دارد ؟

پاسخ : در صورتی که مجبور باشد استفاده کند ولی بعدا روزه را قضا کند.

حکم مصرف نسوار یا ناس برای روزه دار

پرسش : مادّه اى است به نام «نسوار» که از تنباکو و آهک تهیّه مى شود، مادّه مزبور را در دهان مى گذارند و مقدارى هم سبب بى حالى مى شود، استفاده از آن براى روزه دار چه حکمى دارد؟

پاسخ : شىء مزبور مطمئنّاً براى روزه اشكال داردو بنابر احتیاط واجب مبطل روزه است، در غیر حال روزه نیز استفاده از آن شرعاً بدون اشکال نیست.

حکم فرو بردن چرک گلو در حین روزه

پرسش : آیا فرو بردن چرک گلو، سبب بطلان روزه مى گردد؟

پاسخ : اگر به فضاى دهانوارد نشود یا بدون اختیار فرو رود مانعى ندارد.

حکم باقی ماندن طعم و بوی غذا در دهان

پرسش : در سحرگاه ماه مبارک رمضان اغلب طعم و بوى بعضى از غذاها، یا خمیر دندان، براى مدّتى در دهان مى ماند، در این موارد پس از چند بار بیرون ریختن آب دهان، اگر باز هم طعم یا بوى اینها در دهان باقى بماند تکلیف چیست؟

پاسخ : اگر دهانبه خوبى شستشو داده شود، که اجزاى غذا باقى نماند - حتی اگر بو و طعم غذا باقی باشد- روزه صحیح است.

حکم وارد کردن وسائل دندانپزشکی در دهان

پرسش : آیا فرو بردن وسایل غیر خوراکى ـ مثل وسایل دندانپزشکى ـ در دهان، باعث ابطال روزه مى شود؟

پاسخ : موجب بطلان روزه نمى شود مگر این که آلوده به آب دهانشود و آن رابیرون آورد و سپس وارد دهانکند و رطوبت آن ابزار به قدرى باشد که در آب دهانمستهلک نشود و آن را فرو برد.

حکم جویدن کندر و سقز برای روزه دار

پرسش : جویدن کُنْدُر و سقّزی که مزّه آن رفته باشد برای روزه دار چه حکمی دارد؟

پاسخ : با توجّه به این که اجزاى آن تدریجاً جدا مى شود، جایز نیست.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1397/03/08 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 3055