ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال پنجم - شماره چهل و هفتم - آذر 1398)

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال پنجم - شماره چهل و هفتم - آذر 1398)

null

طلیعه سخن

در گیر و دار نابسامانی های اقتصادی، افزایش فاصلۀ طبقاتی، تداوم فقر و فلاکت عمومی، حقوق های نجومی، فسادها و اختلاس های مالی و انواع تحریم های بین المللی علیه ایران، طرح افزایش قیمت بنزین، تیر خلاص مسئولان به پیکر نحیف مردم بود که بیش از هر چیز ناکارآمدی اقتصاد سرمایه داری لیبرالی را آشکار کرد.

دولت در این طرح به مانند دیگر طرح های اقتصادی خود، سنگینی گره های اقتصادی را بر مردم تحمیل کرد، حال آنکه این اقدام دولت هم چون طرح افزایش قیمت دلار، بدون هماهنگی و هم افزایی با مردم و برنامه ریزی صورت پذیرفت و در نهایت نیز دودش به چشم طبقه متوسط و ضعیف خواهد رفت.

تأسف آورتر این است که طرح افزایش قیمت بنزین در شرایطی به مرحلۀ اجرا درآمد که در سال جاری علیرغم ثبات نسبی قیمت ارز، لیکن قیمت مواد غذایی و مصرفی مردم افزایش یافته و سفره مردم روز به روز کوچکتر شده است.

از سوی دیگر وجود٢٠ میلیون خودرو در کشور از یک سو آلودگی هوا را تشدید کرده است، لذا دولت قبل از اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت باید تدابیری می اندیشید و با توسعۀ حمل و نقل عمومی از هدر رفت منابع کشور جلوگیری می کرد.

هم چنین ارائۀ سازوکارهایی برای جبران گرانی و حمایت یارانه ای موثر، از اقشار آسیب پذیر و نیز ارائه بنزین ارزان قیمت به تاکسی ها اجتناب ناپذیر است، انتظاراتی که تاکنون توسط دولت محقق نشده است.

لذا مسألۀ افزایش قیمت اگر چه به نوبۀ خود می تواند در راستای واقعی سازی اقتصاد مورد نظر قرار گیرد، لیکن باید الزامات و ضرورت های دیگر از جمله توانمند سازی هدفمند دهک های پایین جامعه به عنوان یک امر راهبردی، در کنار افزایش قیمت بنزین محقق گردد و برای اقشار ضعیف فکر اساسی ضورت گیرد، چرا که دهک های ثروتمند جامعه از تمایز چندصد برابری ثروت نسبت به دهک های پایین برخوردارند و این فاصلۀ شدید طبقاتی با برخی رویکردهای صدقه ای و دور از شأن و کرامت مردم در قالب ضمیمه نمودن یارانه هایی ناچیز به سبد معیشت مردم امکان پذیر نیست.

بی شک اجرای طرح گران شدن سیصد درصدی بنزین، حاوی پیامی برای عرف جامعه است یعنی چراغ سبز مسئولان به افزایش قیمت های کالاهای اساسی؛ بر این اساس افزایش منابع عمومی کشور نه تنها از تورم نمی کاهد، بلکه بودجۀ ٩٨ را به شدت تورم زا خواهد کرد و در سطح کلان نیز فایده ای برای اقتصاد کشور نخواهد داشت.

این اقدام شتاب زده در حالی صورت پذیرفت که گفتمان مقاومت یا تسلیم و سازش در برابر قدرت های استکباری، به دوگانۀ مرگ و زندگی نظام اسلامی تبدیل شده است، حال درچنین وضعیتی آیا طرح افزایش قیمت بنزین برای جبران نقدینگی دولت به بهای فشار روز افزون بر مردم منطقی است؟

دولت بنا دارد کمبودهای بودجه ای خود را در قالب افزایش قیمت بنزین از جیب مردم تأمین کند که این رویکرد نادرست دولت را باید تلاش برای درآمدزایی ناسالم و ناپایدار نامید.

حال آنکه دولتمردان در عمل می توانستند برای کاهش وابستگی به نفت، از واردات بی رویه کالا جلوگیری نمایند و ارز حاصل از فروش نفت را به امر اشتغال و حمایت از تولید داخل اختصاص دهند و این چنین معیشت مردم را ارتقا بخشند، اما دولت آقای روحانی در عمل ، با واردات ٣٠٠ میلیارد دلاری در ٦سال اخیر، شکل گیری ١٥ میلیون شغل را به قهقرا برد و اینچنین بسیاری از کارگران را در واحدهای تولیدی بیکار نمود و معیشت مردم را با مخاطرات فراوان مواجه ساخت.

هم چنین دولت به جای خام فروشی٢٠ میلیون تنی در صادرات مواد پتروشیمی با آمار تأمل برانگیز ٢٠٠ شغل!، می توانست با تولید فرآورده های متعدد پتروشیمی به ایجاد اشتغال ٢٥٠ هزار نفری دست یابد، نه اینکه با افزایش چندصدبرابری قیمت بنزین، در مسیر نادرست سیاست های تعدیل اقتصادی دولت کارگزاران گام بردارد که تورم٤/٤٩درصدی را به ارمغان آورد.

متأسفانه با گذشت بیش از بیست سال از دولت تکنوکرات سازندگی، دولت فعلی هم تلاش می کند با مسئولیت گریزی، و اتکاء به افزایش قیمت ها و تأمین منابع مالی از جیب مردم، سیاست های تعدیل اقتصادی، دوران مرحوم هاشمی رفسنجانی و تورم نزدیک به ٥٠درصدی را تکرار نماید.

حافظۀ تاریخی مردم فراموش نمی کند در اوایل دهۀ هفتاد، قیمت بنزین با افزایش دوبرابری از ٥ به ١٠تومان رسید و اینچنین نرخ ارز از ١٥٠ به ٤٠٠ تومان افزایش یافت که در نهایت به کاهش ارزش پول ، افزایش تورم و بیکاری و کاهش قدرت خرید مردم منتهی گردید.

پژوهش های علمی نیز نشان می دهد هر یک درصد افزایش قیمت بنزین١/١درصد بر تورم می افزاید، حال طرح افزایش سیصددرصدی قیمت بنزین را چگونه باید تحلیل نمود؟ پاسخ روشن است، تورمی بی سابقه، بر مردم تحمیل خواهد شد.

در خاتمه به مسئولانی که معقتدند نباید مردم را به زور به سوی بهشت برد گوشزد کرد، اگر واقعاً به این دیدگاه معتقدید، به اجبار مردم را به سوی جهنم نیز نفرستید زیرا با سوء مدیریت مسئولان و اجرای شتاب زده و غیر کارشناسی افزایش قیمت بنزین، مردم به شدت نسبت به کارآمدی نظام اسلامی بدبین شده و اعتماد خود را نسبت به دولت از دست داده اند و در نتیجه با تشدید فقر، مردم به سوی کفر و بی دینی سوق داده خواهند شد.

مسئولیت این امر نیز بر عهدۀ سیاستگذارانی است که دائماً بر طبل سرمایه داری لیبرالی می کوبند و با طفره رفتن از برخی مسئولیتهایشان در حوزههای مختلف نظیر خصوصیسازی، به معنای واقعی، کارفرمای مطلق به شمار می آیند و باتحمیل هزینه های ناکارآمدی سیاست های اقتصاد لیبرالی به دوش مردم، نه تنها اعتراضات به حق مردم را بر نمی تابند، بلکه در راستای ایجاد فضای یأس و ناامیدی و بی اعتمادی میان مردم و مسئولان و تعمیق فاصله میان ملت و دولت تلاش می کنند.

----------------------------------------

دیدارها

مراسم عزاداری شهادت پیامبر اکرم و امام حسن مجتبی علیهما السلام

آیت الله شبیری زنجانی دام ظله

آیت الله نوری همدانی دام ظله

آیت الله علوی گرگانی دام ظله

آیت الله دوزدوزانی دام ظله

آیت الله یزدی دام ظله

رئیس بنیاد شهید استان قم

دکتر سقائیان نژاد شهردار قم

مسئولین حوزه علمیه خواهران

مراسم عزاداری شهادت امام رضا علیه السلام

حجت الاسلام حاج علی اکبری

حجت الاسلام حاجصادقی نماینده ولی فقیه در سپاه

مراسم عزاداری شهادت امام حسن عسکری علیه السلام

دکتر محمد نهاوندیان

دکتر حسن رحیم پور ازغدی

مراسم جشن میلاد پیامبر اکرم و امام صادق علیهما السلام

----------------------------------------

پیام ها و بیانیه ها

پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به مناسبت رحلت

عالم فرزانه مرحوم سيدجعفر مرتضى (رحمة الله عليه)

رحلت عالم پرمايه، حضرت حجتالاسلام والمسلمين مرحوم سيد جعفر مرتضى(قدس سره) موجب نهايت تأسف گرديد. اين عالم بزرگوار گنجينهاى از علوم اهلبيت(علیهم السلام) بود و تا آنجا كه توان داشت، روى اين گنجينه كار كرد و آثار پرارزشى از آن را منتشر ساخت. در واقع تمام عمر او وقف نشر علوم اهلبيت(علیهم السلام) بود.

اينجانب اين ضايعه بزرگ را به علماى اسلام، مخصوصاً حوزه علميه لبنان و خاندان گراميش تسليت عرض مىكنم؛ روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

قم ـ ناصر مكارم شيرازى

پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به مناسبت رحلت

عالم بزرگوارحاج شیخ علی اصغر قاضی زاده اراکی (رحمة الله عليه)

رحلت عالم بزرگوار و کم نظیر، حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی اصغر قاضی زاده اراکی (قدس سره) موجب نهایت تأسف گردید، این عالم مخلص و با صفا دوران عمر بابرکت خویش را به پرورش شاگردان و محققان و خدمات شایسته دیگر به عالم اسلام و تشیع گذراند و نام نیکی در همه اذهان دوستان از خود به یادگار گذاشت. اینجانب این ضایعه مولمه را به همه مردم شریف اراک و حوزه علمیه اراک و مخصوصاً فرزند برومند ایشان و اهل بیت گرامیش تسلیت عرض می کنم. صبر و اجر جمیل برای آنها از درگاه خداوند خواستارم.

بیانیه دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در

قدردانی از عموم مومنین و علاقمندان به مرجعیت

در پی کسالت آیت الله العظمی مکارم شیرازی مدظلهالعالی، مردم مؤمن و شریف ایران اسلامی و علاقمندان مرجعیت در سراسر دنیا با دعا و نیایش های خالصانه و برگزاری دعای توسل و پیام های فراوان و آکنده از مهر و بزرگواری خود جلوههای پرشکوه از عشق و دلدادگی به اسلام و مرجعیت را، به نمایش گذاشتند.

اکنون که به برکت ادعیهی خالصانه مقربان درگاه الهی و تلاش های پیگیر تیم پزشکی حال عمومی معظمله رو به بهبودی است از عموم مؤمنین به ویژه مقام معظم رهبری و مراجع عالیقدر تقلید دامت برکاتهم، علما و فضلای گرانقدر، رؤسای محترم قوا و سایر مقامات کشوری و لشکری و همچنین تمامی علاقمندان به مرجعیت در داخل و خارج از کشور که با حضور و عیادت و یا ارسال پیام و تلفن ابراز محبت نمودند صمیمانه سپاسگزاری می کنیم.

همچنین از مجموعه مدیران و پزشکان و کادر درمانی و کارکنان بیمارستان هایی که در این مدت جهت رفع کسالت معظم له در تهران و قم تمامی تلاش خود را مبذول داشتند، صمیمانه تشکر کرده از خداوند متعال عزت و سربلندی و دوام توفیقات تمامی آنان را مسئلت میکنیم.

دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

----------------------------------------

یادداشت

سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)

از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی)

زندگى پيشوايان دينى، سرتاسر بيانگر اين مسأله است كه آن ها در همه جا به فضائل اخلاقى دعوت مى كردند، و خود الگوى زنده و اسوه حسنه اى در اين راه بودند.

درباره خلق و خوى پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بحث هاى زيادى شده، و هر چه بحث شود كم است و مى توان در اين موضوع كتاب هاى فراوانى نوشت. چرا که آن حضرت، بزرگترين معلم اخلاق بود كه با شعار «انَّما بُعِثتُ لِاُتمِمَّ مکارِمَ الأخلاق؛ به راستی من مبعوث گردیدم تا مکارم اخلاق را کامل کنم»، مبعوث شد و خداوند درباره خود او فرموده است: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ ؛ اخلاق تو بسيار عظيم و شايسته است!».

حال برای آنکه دریابیم برجستگي هاى اخلاقى پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در چه جايگاه رفيعی قرار دارد، شايسته است سيرى كوتاه در سیرۀ اخلاقی آن حضرت داشته باشيم، و دورنمايى از آن را بيان كنيم.

رفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله) با مردم

درباره حسن خلق پيامبر(صلی الله علیه و آله) ، گذشت، مهربانى، ايثار، فداكارى و تقواى آن حضرت داستان هاى بسيارى در كتاب هاى تفسير و تاريخ آمده است، از جمله از امام حسین (علیه السلام) روايت شده است كه فرمود: «از پدرم اميرمؤمنان على (علیه السلام) درباره ويژگى هاى زندگى پيامبر(صلی الله علیه و آله) و اخلاق او پرسيدم، پدرم در پاسخ فرمود: پيامبر(صلی الله علیه و آله) با همنشينانش دائم خوشرو و خندان و سهل الخلق و ملايم بود. هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بدزبان و عيب جو و مديحه گر نبود. هيچ كس از او مأيوس نمى شد و هركس به در خانه او مى آمد نااميد باز نمى گشت.

 سه چيز را از خود رها كرده بود: مجادله در سخن، پرگويى و دخالت در كارى كه به او مربوط نبود. و سه چيز را در مورد مردم رها كرده بود: كسى را سرزنش نمى كرد، لغزش ها و عيب هاى پنهانى مردم را جست و جو نمى كرد. هرگز سخن نمى گفت مگر درباره امورى كه ثواب الهى را اميد داشت. هنگام سخن گفتن به قدرى كلامش نافذ بود كه همه سكوت اختيار مى كردند و تكان نمى خوردند و هنگامى كه ساكت مى شد آنها به سخن درمى آمدند، اما نزد او هرگز نزاع و مجادله نمى كردند. هرگاه مرد غريب و ناآگاه، با خشونت سخن مى گفت و درخواستى داشت تحمل مى كرد و به يارانش مى فرمود: هرگاه كسى حاجتى دارد به او عطا كنيد و هرگز كلام كسى را قطع نمى كرد تا سخنش پايان گيرد».

پیشدستی در سلام کردن

برترى و فضيلت از آن كسى است كه در سلام کردن از دیگران پیشی بگیرد چرا که شخص دوم هركارى كند جنبه پاداش عمل دارد در حالى كه شخص اول بدون اين كه خدمتى به او بشود اقدام به نيكى كرده و مطلقا جنبه پاداش نداشته است.

اضافه بر اين كسى كه ابتدا به سلام و تحيت يا كار نيك مى كند يك فضيلت اخلاقى ديگرى را نيز براى خود آشكار ساخته و آن مسأله تواضع در برابر برادر دينى است در حالى كه پاسخ گوينده تواضع خاصى ندارد جزء اين كه حق شناسى مى كند.

در حالات حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) نیز می خوانیم که آن حضرت فوق العاده متواضع بود و به همه، حتى به كودكان سلام مى كرد.

در حديثى از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آمده است كه مى فرمود: «پنج چيز است كه تا آخر عمر آن را رها نمى كنم؛ غذا خوردن با بردگان در حال نشسته روى زمين و ... و دوشيدن شير بز ماده با دست خودم، و پوشيدن لباس هاى پشمينه ى خشن (كه لباس قشر هاى كم درآمد و محروم بود) و سلام كردن به كودكان ، تا به صورت سنتى براى بعد از من درآيد.»

به راستی چه اشكال دارد ما نیز با تأسی از سیرۀ نبوی به هر كس مى رسیم سلام كنیم؛ وقتى وارد مغازه اى مى شویم، به مغازه دار سلام كنیم؛ هنگامى كه از كوچه عبور مى كنیم و بچه ها را در حال بازى مى بينیم، به بچه ها سلام كنیم؛ زمانى كه وارد مسجد مى شویم، به نمازگزاران سلام كنیم؛ وقتى كه به محل كار مى رویم، به همكارانمان سلام كنیم؛ هنگامى كه از سر كار باز مى گردیم، به همسر و فرزندانمان سلام كنیم؛ خلاصه به تمام كسانى كه با آن ها سر و كار داریم سلام كنیم؛ زيرا، سلام نشانه كوچكى نيست، بلكه علامت تواضع و عظمت انسان مى باشد؛ سلام چيزى از انسان نمى كاهد، بلكه بر عظمت و ادب و وقار و تواضع وى مى افزايد.

ساده زیستی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)

در حالات پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) آمده است كه روى زمين مى نشست و غذا مى خورد و مى فرمود: «إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ، آكُلُ كَمَا يَأْكُلُ الْعَبْدُ؛ من بنده اى هستم مانند غلامان غذا مى خورم».

امام علی(علیه السلام) درباره پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) چنين مى فرمايد: «لَقَدْ كَانَ(صلی الله علیه و آله) يَأْكُلُ عَلَى اَلْأَرْضِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ اَلْعَبْدِ وَ يَخْصِفُ بِيَدِهِ نَعْلَهُ وَ يَرْقَعُ بِيَدِهِ ثَوْبَهُ وَ يَرْكَبُ اَلْحِمَارَ اَلْعَارِيَ وَ يُرْدِفُ خَلْفَهُ؛پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) روى زمين (بدون فرش) مى نشست و غذا مى خورد و با تواضع همچون بردگان جلوس مى كرد و با دست خود كفش خويش را وصله مى كرد و بر مركب برهنه سوار مى شد و حتى كسى را پشت سر خويش سوار مى كرد».

آری آن حضرت در مجلس ناشناخته بود. و هنگام سفر بخشى از كار ها را بر عهده مى گرفت، و از اينكه همه كار ها و زحمت ها بر دوش ديگران باشد، اجتناب مى ورزيد.

ما نیز باید سعى كنیم اعمال متواضعان را انجام دهیم تا اين فضيلت اخلاقى در اعماق وجود ما ريشه بدواند، از جمله اینکه لباس ساده بپوشیم، غذاى ساده بخوریم، با خادمان يا كارگرانمان بر سر يك سفره بنشينیم، در سلام كردن بر ديگران تقدم جويیم، صدر مجلس ننشينیم و در راه رفتن بر ديگران پيشى نگيریم.

با كوچك و بزرگ گرم بگيریم و از همنشينى با افراد متكبر و مغرور بپرهيزیم و در عمل امتيازى براى خود بر ديگران قائل نشویم، خلاصه آنچه را نشانه تواضع يا از مظاهر آن است در عمل و سخن به كار بندیم و سعى كنیم حالت، عادت و سپس ملكه ما گردد.

بخشش و گذشت در رفتار پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)

آن حضرت در عفو و بخشش سرآمد زمان خويش بود، و این به خاطر جاذبه اخلاقى آن حضرت بود. كه دشمنان سرسخت را نیز تحت تأثير قرار مى داد و به تسليم وا مى داشت و دوستان را سخت مجذوب خود مى ساخت.

 آن حضرت همسايه اى يهودى داشت كه وى را بسيار اذيت مى كرد، هر روز از پشت بام خاكستر همراه آتش بر روى سر آن حضرت مى ريخت. اين كار در ظاهر به عنوان ريختن زباله و خاكستر در كوچه، و در حقيقت به منظور ابراز خشم و كينه يهودى نسبت به پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) انجام مى شد، و پيامبر كريمانه از كنار آن مى گذشت. تا اينكه يك روز خبرى از مرد يهودى نشد، پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) از غيبت آن مرد سؤال كرد.

گفتند: خوشبختانه بيمار گشته، و بر اثر بيمارى مزاحمت هايش قطع شده است. فرمود: بايد به عيادتش برويم! به سمت خانه اش حركت كرد. در خانه يهودى را كوبيد.

همسرش به پشت درآمد و سؤال كرد: كيست؟ حضرت فرمود: پيامبر مسلمانان به ديدار و عيادت همسايه بيمار خود آمده است! زن ماجرا را به شوهرش گفت. مرد يهودى كه بسيار تعجب كرده بود، و در مقابل عملى غير قابل پيش بينى قرار گرفته بود، گفت: در را باز كن تا داخل شوند. پيامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شد، و كنار بستر بيمار نشست.

و از حال بيمار پرسيد، و به گونه اى برخورد كرد كه گويا هيچ اذيت و آزارى از اين مرد يهودى به آن حضرت نرسيده است. مرد يهودى كه از فرط خجالت صورت خويش را مى پوشانيد و در برخورد با اين اخلاق كريمانه پيامبر اسلام مبهوت شده بود، از آن حضرت پرسيد: اين نوع برخورد آيا اخلاق شخصى شماست، يا جزء دستورات دينى محسوب مى شود؟ حضرت فرمود: جزء دستورات دينى است، و ما به همه مسلمين سفارش مى كنيم كه چنين كنند. مرد يهودى با برخورد زيبا و پرجاذبه پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مسلمان شد.

نمونه اى دیگر از اين معجزه اخلاقى در فتح مكه نمايان گشت، هنگامى كه مشركان خونخوار و جنايت پيشه، كه ساليان دراز هر چه در توان داشتند بر ضد اسلام و شخص پيامبر(صلی الله علیه و آله) به كار گرفتند در چنگال مسلمين گرفتار شدند، پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) برخلاف تمام محاسبات دوستان و دشمنان، فرمان عفو عمومى صادر كرد و تمام جنايات آنان را به دست فراموشى سپرد و همين سبب شد كه به مصداق «يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا» مردم گروه گروه مسلمان شوند.

آراستگی در سیره نبوی

از جمله شرايطى كه براى انبيا ذكر مى كنند اين است كه صفاتى كه باعث تنفر است در آنها نباشد. همچنين انبيا اخلاقى كه مايه تنفر است را هم نبايد داشته باشند، همچنين انبيا از انحرافات اجتماعى كه لكه ننگى به حساب مى آيد نيز بايد دور باشند، چون موجب تنفر مى شود.

از اينجا مى فهميم كه چرا پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) به عطريات و وسايل خوش بو اهميت مى داد، و مقيد به نظافت بود، مسواك مى زد، و زمانى كه مى خواست از خانه خارج شود، خود را در ظرف آب نگاه مى كرد.

استعمال عطر توسط پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)

 پيامبر(صلی الله علیه و آله)، به بوى خوش اهميت فراوانى مى داد و قسمتى از درآمد خود را صرف بوى خوش و عطر ها مى كرد.

از بررسی حالات پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) استفاده مى شود كه آن حضرت به دفعات از مشك استفاده مى كردند حتى گاهى مقدارى از آن را در غذا مى ريختند.

درباره پيغمبر(صلی الله علیه و آله) مى خوانيم: «كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ(صلی الله علیه و آله) يُنْفِقُ عَلَى اَلطِّيبِ أَكْثَرَ ما يُنْفِقُ عَلَى اَلطَّعَامِ ؛ آنچه پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى عطر هزينه مى كرد بيش از آن بود كه براى غذا هزينه مى كرد».

البته اين موضوع هرگز اسراف نبود زيرا هزينه زندگى ساده پيغمبر(صلی الله علیه و آله) بسيار كم بود و هزينه عطريات به خصوص مشك كه از راه هاى دور مى آوردند نسبتا زياد بود.

نظافت اخلاقى و ظاهرى در سیره نبوی

بعضى خيال مى كنند همين مقدار كه انسان ايمان محكم، و باطنى پاك داشته باشد كافى است، و ظاهر و شكل و قيافه، هرگونه باشد عيبى ندارد، چنين خيالى از نظر اسلام خيال باطل مى باشد، بلكه به عكس بخشى از برنامه ها و دستور هاى اسلام مربوط به نظافت، زيبايى و آراستگى ظاهر، مثل قيافه و لباس و رنگ و بو است.

روزى پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) درباره رستاخيز و وضع مردم در آن دادگاه بزرگ الهى بياناتى فرمود. اين بيانات مردم را تكان داد و جمعى گريستند و به دنبال آن جمعى از ياران پيامبر(صلی الله علیه و آله) تصميم گرفتند پاره اى از لذت ها و راحتي ها را بر خود تحريم كرده و به جاى آن به عبادت بپردازند، ... عثمان مظعون قسم ياد كرد كه آميزش جنسى را با همسر خويش ترك گويد و به عبادت بپردازد.

روزى همسر عثمان بن مظعون كه زن جوان و صاحب جمالى بود، نزد عايشه آمد، عايشه از وضع او متعجب شد و گفت: چرا به خودت نمى رسى، و زينت نمى كنى؟! در پاسخ گفت: براى چه كسى زينت كنم؟ همسرم مدتى است كه مرا ترك گفته و رهبانيت پيش گرفته است، اين سخن به گوش پيامبر(صلی الله علیه و آله) رسيد و فرمان داد كه همه مسلمانان به مسجد آيند، هنگامى كه مردم در مسجد اجتماع كردند، حضرت بالاى منبر قرار گرفت و پس از حمد و ثناى پروردگار فرمود: چرا بعضى از شما چيز هاى پاكيزه را برخود حرام كرده ايد؟ من سنت خود را براى شما بازگو مى كنم، هركس از آن روى گرداند از من نيست، من قسمتى از شب را مى خوابم و با همسرانم آميزش دارم و همه روزها را روزه نمى گيرم ...».

توصیه های پیامبر اسلام در مورد بهداشت دهان و دندان

در روايات اسلامى از هر عاملى كه موجب ناپاكى و كثيفى مى شود نهى شده، و به هر امرى كه باعث پاكيزگى و بهداشت مى گردد تأكيد شده است .

از جمله رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که دندان چند نفر از مسلمانان را زرد ديد، به آن ها فرمود: «چرا دندان هاى شما زرد و كثيف است؟ چرا مسواك نمى زنيد؟».

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «با هر چيزى كه توان داريد نظافت كنيد، چرا كه خداوند متعال، اسلام را بر اساس نظافت بنا كرده است، و جز انسان پاكيزه و پاك وارد بهشت نگردد».

هم چنین ابوايوب انصارى ميزبان پيامبر(صلی الله علیه و آله) در مدينه مى گويد: «شبى براى پيامبر(صلی الله علیه و آله) غذايى همراه پياز و سير آماده كرديم و به حضور آن حضرت برديم. حضرت از غذا نخورد، و آن را رد كرد، ما جاى انگشتان آن حضرت را در آن غذا نديديم. من بى تابانه به حضور آن حضرت رفته و عرض كردم: پدر و مادرم به فدايت چرا از غذا نخوردى، و جاى دست شما در آن غذا نبود تا با خوردن آن قسمت، طلب بركت كنيم؟ در پاسخ فرمود: آرى غذاى امروز «سير» داشت و چون من در اجتماع شركت مى كنم و مردم از نزديك با من تماس مى گيرند و با من سخن مى گويند، از خوردن غذا معذورم. ما آن غذا را خورديم، و از آن پس چنان غذايى براى پيامبر(صلی الله علیه و آله) آماده نكرديم».

سخن آخر

آرى، اگر اين اخلاق كريمه و اين ملكات فاضله نبود، آن ملت عقب مانده جاهلى و آن جمع خشن انعطاف ناپذير در آغوش اسلام قرار نمى گرفتند و به مصداق «لَانفَضّوا مِن حَولِكَ» همه پراكنده
مى شدند. وچه خوب است كه اين اخلاق اسلامى امروز زنده شود و در هر مسلمانى پرتوى از خلق و خوى پيامبر(صلی الله علیه و آله) باشد.

----------------------------------------

یادداشت

٢

ضرورت وحدت اسلامی

از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی)

قبل از هر چیز لازم می دانم این ایام مبارک که ایام میلاد مسعود پیغمبر گرامی اسلام و ولادت باسعادت امام جعفر صادق علیه السلام است را به همگان تبریک عرض کنم.

یکی از مواردی که در جامعه اسلامی باید همواره مورد توجه باشد مساله وحدت است و تنها انسان های کوردل حاضر نمی شوند که این ایام سراسر وحدت را تحمل کنند، چرا که وحدت امری لازم بین مسلمانان جهان است در این میان هفته وحدت فرصتی ایجاد کرد تا قلوب بین اهل سنت و تشیع به هم نزدیک تر شود.

امروز نیاز مسلمانان از هر زمانی به وحدت بیشتر است، زیرا همان گونه كه مسلمانان دنبال وحدت هستند، دشمنان اسلام هم با هم متحد شده اند، بنابراين وحدت امري ضروري است.

تعریف وحدت اسلامی

معنی وحدت رها کردن مذهب خود و پذیرفتن مذهب دیگران نیست، همچنین معنی وحدت این نیست که بگوییم ما درصدی و سنی ها نیز مقداری کوتاه بیایند.

مراد از وحدت تمرکز بر روی مشترکات و عدم اهانت به مقدسات دیگران است، لذا باید پیامبر(صلی الله علیه و آله)، قرآن، اسلام و کعبه را مسائل مشترک خود قرار دهیم و بر اینها تکیه کنیم.

وحدت مهمترين ضرورت جهان اسلام است

امروز جهان اسلام، بیش از هر زمان دیگری نیازمند وحدت و انسجام است، در حقیقت اتحاد و انسجام امروز، مهمترین و از ضروریت های امت اسلامی است و آیات و روایات متعددی در این خصوص در قرآن کریم ذکر شده به گونه ای که راه نجات و نصرت اسلام را در وحدت و اتحاد تاکید کرده است.

بقای اسلام در گرو وحدت مسلمین است

همه می دانیم دشمان ما دست به دست هم داده اند و مانع اصلی منافع نامشروع آنها اسلام است. اسلامی که در ایران به سلطۀ غرب و شرق پایان داد، اسلامی که در عراق سبب نابودی داعش و شکست حامیان آنها شد و در سوریه نیز آنها را درهم شکست.

آری این اسلام مزاحم منافع آنهاست و اصرار دارند آن را در هم بشکنند و کشور های اسلامی را مانند سابق در اسارت خود بگیرد.

آیا با وجود این همه مخالفت ها و مزاحمت هایی که برای اسلام ایجاد می کنند، وقت آن نرسیده است که همه مسلمانان با هم متحد شوند و نگذارند دشمنان میان آنها اختلاف ایجاد کند.

لذا وحدت اسلامی، امروز از هر زمان دیگری برای مسلمانان لازم تر و ضروری تر است؛ به عبارت دیگر وحدت مسلمین با توجه به تجربه در عراق و سوریه ، جنبۀ ذهنی ندارد بلکه جنبۀ حسی و دینی دارد.

در نتیجه وحدت میان مسلمانان، بهترین راه برای مقابله با دشمنان است و اگر این وحدت و همدلی میان مسلمانان برقرار شود، دشمنان هرگز موفق به انجام نقشه های خود نمی شوند. بنابراین باید سعی کنیم این رشته های اخوت روز به روز محکم تر شود.

وحدت تنها راه مقابله با توطئه های استکبار است

در هیچ زمانی حمله به اسلام، پیامبر و اهل بیت(علیه السلام) به اندازه امروز نبوده است، امروز اسلام را مقابل و مزاحم منافع نامشروع خود می بینند و از همین رو حملات به همه چیز را آغاز کردند.

امروز استکبار جهانی با به راه اندازی دسیسه ها و هجمه های متعدد در بلاد اسلامی، به دنبال استعمار و استثمار دول و ملت های اسلامی می باشند و تنها راه رسیدن به نصرت، وحدت و انسجام میان ملت های مسلمان است.

امروز دشمنان اسلام به واسطه همین غفلت هایی که در خصوص عدم اتحاد در برخی کشور های اسلامی وجود دارد، نفوذ کرده و به دنبال استعمار آن هستند، اینگونه است که برخی دولت های غربی صریحاً می گوید دلیلی نداریم تا داعش را از بین ببریم چون مسلمانان را به عنوان دشمنان ما از بین می برد چرا ما مانع شویم؛ البته سنی، شیعه، مسیحی و زرتشتی برای آنها تفاوتی ندارد، لذا غربی ها به این تکفیری ها کمک می کنند.

بنابراین، وجود چنین دشمنان خطرناک، ایجاب می کند که مسلمانان از همیشه متحدتر و متفق تر باشند و بدانند که قدرت های استکباری به هیچ کس رحم نمی کنند.

لذا از کار هایی که سبب اختلاف، بدبینی، دشمنی و عداوت می شود باید پرهیز شود و همه باید سعی کنیم به سوی وحدت گام برداریم تا ان شاءالله بتوانیم در برابر دشمنان اسلام بایستیم، همانگونه که امروز موفقیت ها و پیروزی هایی که در سوریه شاهد هستیم ماحصل همین اتحاد، وحدت و انسجام است.

 از آیات قرآن نیز دریافت می شود که نصرت در سایه اتحاد و انسجام مسلمین رقم خواهد خورد و اگر غیر از این باشد، دولت های اجنبی بر مسلمانان مسلط خواهند شد.

 «وحدت» نسخه پیروزی حتمی بر اسرائیل است

در شرایطی قرار داریم که صهیونیست ها و غربی ها قبله اول مسلمانان را در اختیار گرفته، و در قلب کشور های اسلامی لانه کرده اند. البته امروز قدرت نفوذ ناپذیر دشمنان اسلام همچون اسرائیل و آمریکا در هم شکسته است و منزوی شده اند، لذا مذاهب اسلامی و مسلمانان جهان باید دست به دست هم دهند و اسلام و قبله اول مسلمین و وحدت کشور های اسلامی را حفظ کنند.

بی شک تا مسلمانان به وحدت نرسند مشکل جهان اسلام حل نمی شود و دشمنان بر آنها مسلط خواهند بود.

هم چنین اگر مردم مسلمان جهان در قبال مسئله فلسطین وحدت را از خود نشان دهند، دنیا خواهد فهمید فلسطین تنها نیست. در آن صورت است که جهان اسلام با وحدت و همبستگی خود می تواند لرزه بر پیکر صهیونیسم و استکبار جهانی بیفکند .

آری اگر همه با هم متحد باشیم پشت آمریکا و اسرائیل را خواهیم لرزاند. همانگونه که اتحاد حزب الله لبنان باعث شد تا آنان بتوانند در برابر اسرائیل به پیروزی دست یابند، البته تمام مسلمانان جهان باید از حزب الله لبنان الگو بگیرند تا بتوانند با وحدت بر دشمنان پیروز شوند.

دنیای اسلام برای ریشه کن کردن تکفیر متحد شوند

امروز دنیای اسلام با مشکل تکفیری ‎ها روبرو است. بلکه علاوه بر دنیای اسلام، جهان بشریت هم با این مشکل روبروست. شاید مشکل‎ترین مشکل دنیای امروز همین تکفیری‎ ها باشند. اینها چهار مشکل عظیم برای عالم اسلام فراهم کرده‎اند.

اولاً به‎راه ‎انداختن قتل و کشتار و برادرکشی و خون‎ ریزی‎ های بسیار سنگدلانه. کار هایی که شاید در تاریخ هم سابقه نداشته و تاریخ اسلام از آن مبرّاست و تاریخ بشر هم شاید این‎گونه فجایع دلخراش عجیب را به خاطر ندارد. این یکی از مشکلاتی است که تکفیر برای عالم اسلام به سوغات آورده است.

مشکل دوم تخریب است. بخش عمده‎ای از جهان اسلام در حال تخریب است و سوریه و یمن بخش ‎هایی از عراق تبدیل به ویرانه شده است. شاید پنجاه سال وقت لازم است تا این ویرانه ‎ها آباد بشود و این کشور ها به حالت اول خودشان برگردند.

بلای سوم ایجاد اختلاف است. آن هم اسلامی که دعوت به توحید و وحدت و یگانگی می‎کند. اصل توحید فقط در ایمان به خدا نیست. در تمام اصول و فروع دین توحید جاری و ساری است. جامعه اسلامی باید جامعه توحیدی و واحد باشد و اینها بذر عداوت و نفاق و دشمنی را در دنیای اسلام و کشور های اسلامی پاشیده‎اند و همه جا اختلاف ایجاد کرده‎اند. نه فقط بین شیعه و سنی. حتی سنی‎ ها را هم قبول ندارند و می‎گویند هر کسی که وهابی نیست، کافر است و خون و اموالش مباح است و ناموسش را هم ممکن است اسیر کنند و بفروشند.

چهارمین مشکل که از همه مهمتر است این است که نام و نشان اسلام را در دنیا با خشونت همراه کرده‎اند و دشمنان هم که اسلام ‎ستیزی می‎خواهند بکنند و اسلام را مانع خودشان می‎دانند. مخصوصاً غارت‎‎گران دنیا به این نتیجه رسیده‎اند که اسلام مانع و مزاحم آنهاست و چه بهتر که از این فرصت استفاده کنند و بگویند اسلام دین خشونت است و مردم دنیا از اسلام و مسلمانان بترسید و بپرهیزید. کار را به جایی رسانده‎اند که در بعضی از کشور های اسلامی به مساجد حمله می‎کنند. در آمریکا به مسلمانان فرقی نمی‎کند چه شیعه و سنی، حمله می‎کنند. یعنی اینها بهانه به دست‎اسلام ستیزان دادند و این بلای بزرگی است.

از سوی دیگر باید دانست دین آینده دنیا، دین اسلام است؛ به شرط اینکه شرّ این تکفیری‎ ها از جهان اسلام قطع بشود و منزوی بشوند و بدانند که اسلام چیزی نیست که محمد بن عبدالوهّاب آورده است. بلکه اسلام دینی است که محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است.

تحقق این مهم در گرو این مسأله است که همه مسلمانان و علمای اسلام دست به دست هم بدهند و ثابت کنند که اینها از ما نیستند. همانگونه که بزرگان اهل‎سنّت و حتی شیخ الأزهر گفتند که وهابیت جزء فرق اسلامی نیست و شیعه ‎ها هم می‎گویند وهابیت جزء اسلام نیست.

آری با وحدت می توانیم آبروی اسلام را حفظ کنیم و آتش ‎ها را از جامعه اسلامی خاموش کنیم و به همه مسلمانان، محبت و صلح و دوستی را برگردانیم چرا که مسلمانان قدر مشترک زیادی با هم دارند. و اختلافات خیلی کم است بنابراین با وحدت کاری کنیم که اسلام، دین آینده باشد.

البته عمر وهابیت به آخر رسیده چون محصول آن چیزی جز خشونت، کشتار مسلمین، ویرانی، تفرقه و جدایی نبوده است، دنیا هم فهمیده که عمر وهابیت رو به پایان است و امروز تبلیغات آنها کمرنگ شده چون داعش ثمره کار آنهاست.

سخن آخر: (وحدت اسلامی عامل توانمندی و اقتدار اسلام است)

در خاتمه باید گوشزد نمود تا تفرقه و پراكندگى وجود دارد قدرت های استکباری بر مردم مسلطند، چرا که با ايجاد تفرقه و نفاق و در هم شكستن نيروى متشكل امت اسلامی، امكان حكومت را بر توده هاى عظيم مردم به دست مى آورند.

و آن روز که مسلمانان بتوانند وحدت داشته باشند، و به نيروى عظيم خود پى برند، به قدرت برتر در دنیا تبدیل می شوند، و آن روز روز نابودى آنها است.

احساس خطر و ضرر شديدى كه عدم وحدت در پى دارد بايد انگيزه اى شود تا مسلمين در مقابل كشور هاى قدرتمند به وحدت برسند، چرا كه ظالمين با هم متّحد شده اند تا مانع نفوذ اسلام در ميان ملّت ها گردند.

حال بر فرض دشمن هم نداشته باشيم با وحدت مى توانيم در جهان ترقّى كرده و قدرت خود را عالم گير كنيم و فرهنگ دينى اسلامى خود را گسترش بدهيم.

اين درس بسيار مهمى است براى امروز ما و براى فرداى ما و براى همه انسان ها در كل جامعه بشرى و در سراسر تاريخ.

----------------------------------------

پرونده ویژه

١

دستاورد های مهم تسخیر لانه جاسوسی آمریکا

به روایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی)

دشمنان لجوج اسلام هنگامى كه اين دين الهى را مانع بزرگى بر سر راه منافع و به تعبير دقيق تر مطامع خويش يافتند، در فكر مبارزه و مقابله با آن افتادند، و براى رسيدن به اهداف خويش از هر وسيله و ابزارى سود جستند.

اين مبارزه، از اولين روز هاى پيدايش اسلام آغاز و هم اكنون نيز ادامه دارد، و در آينده هم ادامه خواهد داشت؛ بلكه اين مبارزه در عصر و زمان ما، مخصوصا از سوى غربي ها و در رأس آنها آمريكا، جزء برنامه اصلى آنها مى باشد.

 از جمله ابزار هاى ناجوانمردانه اى كه همواره مورد استفاده آنها قرار گرفته و مى گيرد، «جاسوسى» است که بسيار گسترده و پيچيده شده و از روش های گوناگون و تكنولوژى پيشرفته زمان براى اين كار، بهره گيرى وسيعى مى شود. به نحوی که می توان مدعی شد، بيش از نيمى از نيروهاى فعال انسانى آنها و حتی نيمى از بودجه ها، صرف هزینه های سرويس هاى اطلاعاتى و جاسوسى و دستگاه هاى وابسته به آنها مى شود.

شیوع این پدیدۀ شوم در جهان، در حالی است که مشارکت در يك جامعه بزرگ جهانى، نیازمند زندگى آميخته با مسالمت و همكارى نزديك است و دولت ها، بايد به آن حد از «رشد اخلاقى» برسند كه بتوانند نقاط اختلاف ديگران را تحمل و هضم كنند و خواسته هاى ديگران را هنگام اختلاف نظر در مسائل غير هدفى همچون خواسته هاى خود، محترم بشمرند؛ هرگز انتظار نداشته باشند كه ديگران در همه اين موارد از آنها پيروى كرده و يا آنكه خواسته هاى خود را بر آنها تحميل نمايند.

با این تفاسیر حكومت های مستقل، نبايد از ، غافل بمانند و بايد فعاليت وسيع و حساب شده اى داشته باشند و با فعاليت هاى جاسوسى دشمنان به مقابله برخيزند. تا به وسيله آن، تحركات دشمن را در اين زمينه خنثى كنند. همانگونه که در مناسبت تاريخی انقلاب، یعنی روز ١٣ آبان با تسخير لانه جاسوسی آمریکا به این مهم جامۀ عمل پوشاندند.

استعمار فرانو با چاشنی جاسوسی

نكته مهمى كه غفلت از آن، به اصطلاح، موجب پشيمانى است، تنوع فوق العاده و روز افزون چهره هاى استعمار است، و بى شك آن «موجود هزار چهره» كه شنيده ايم همين است.

گاه در لباس نوآورى و روشنفكرى! گاه در لباس فرهنگ و علم ،گاه در لباس دين و مذهب ، گاه در لباس آزادي خواهى و حقوق بشر!، گاه در لباس كمك هاى بلاعوض اقتصادى ، گاه در لباس مبشران و تاركان دنيا!، گاه در لباس كمك هاى طبى و بهداشتى و ساختن بيمارستان ها و كتابخانه ها، گاه در لباس مبادله استاد و دانشجو و تعيين بورس هاى دانشجوئى ، گاه در لباس گسترش صنايع سبك و سنگين ، گاه در لباس نمايشگاه هاى بين المللى و از همه مهمتر گاه در لباس جاسوسی در قالب ارگان هاى سازمان هاى جهانى!

خلاصه «هر لحظه به شكلى بت عيار در آيد» و دل مى برد و نهان مى شود و «هر دم به لباس دگر استعمار بر آيد» ... و «داراى جهان مى شود»!

لذا با تمام هياهوئى كه سازمان هاى جهانى در رابطه با «پايان گرفتن دوران استعمار» و «آزاد شدن مستعمرات» براه انداخته اند هنوز جاى پاى استعمار در سراسر جهان ديده مى شود كه روشنگر حضور افكار استعمارى در فرهنگ، برنامه هاى استعمارى در اقتصاد، و سياستهاى استعمارى در مسائل نظامى و اجتماعى در سراسر دنياست، گوئى نه پايان است، كه آغاز كار است.

به راستی كدام حركت نظامى را در گوشه و كنار دنيا مى بينيد كه نوعى رابطه با مسائل استعمارى نداشته باشد؟ كدام برنامه اقتصادى در شرق و غرب مشاهده مى كنيد كه رنگ استعمار كشورهاى ضعيف در آن ديده نشود؟ و كدام طرح سياسى است كه رگه هاى استعمارى در آن به چشم نخورد؟

بلکه يك روز چشم باز مى كنيم و مى بينيم سفارت بزرگترين كشورهاى صنعتى جهان كه سر و صداى دفاع از حقوق بشرش گوش فلك را كر نموده، لانه خطرناك جاسوسى براى استعمار مستضعفان گشته، و ديپلماتهاى مؤدب و فهميده و عاليقدرش اعضاى سازمان جاسوسى «سيا» از آب در آمدند! .

تسخیر لانه جاسوسی؛ جلوه مقاومت دربرابر توطئه های آمریکا

تسخیر لانه جاسوسی ناشی از دخالت های آمریکا در مسائل داخلی ایران بود چرا که رفتار آمریکایی ها به منشأ حریم شکنی ها تبدیل شده بود؛ آمریکایی ها انتظار داشتند همه حریم او را نگه دارند؛ اما این کشور هیچ حریمی برای هیچ کس قائل نشود.

سفارتخانۀ وقیح آمریکا در راستای برهم زدن ثبات و آرامش در كشور و ايجاد كودتاهاى پى در پى و ريختن خون عده اى بى گناه توطئه چینی می کرد.

هم چنین معوق ماندن برنامه هاى سازندگی و از كار افتادن نيروهاى عظيم صنعتى در کشور و نیز راه اندازی مسابقه تسليحاتى و افروختن آتش جنگ هاى منطقه اى در خاورمیانه و به آتش كشيدن ملت هاى ضعيف، به منظور زورآزمايى يا حفظ مناطق نفوذ خود از دیگر توطئه های دولتمردان کاخ سفید، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود، البته اين وضع قابل تحمل نبود.

 لذا در چنین جايى كه بيم توطئه هايى بر ضد اسلام و مسلمين وجود داشت، می بایست حسن ظن را كنار گذاشت، و با سوء ظن به هر پديده اى نگريست؛ پيش از آن كه آتش آن زبانه كشد و مصالح امت را در كام خود فرو برد.

کم کم با بيدارى ، مقدمات خاتمه دادن به دوران آقايى آمریکا فراهم شد، و ایران اسلامی، از شر توطئه هاى دشمنان بيرونى و درونى و جاسوسان دشمن حفظ گردید.

بی شک اگر در آن برهه از تاریخ در برابر با حسن ظن برخورد می شد به زودى، عواقب دردناك توطئه هاى منافقان داخلى و دشمنان خارجى دامن گیر کشور می شد، و زمانى با خبر مى شدند كه از عهده خنثى كردن آن بر نمى آمدند، يا بايد بهاى گزافى براى آن می پرداختند!

تسخیر لانه جاسوسی، شکست طرح برندازی آمریکا

دولت آمریکا به دفعات اعلام كرده است كه فلان مبلغ را براى براندازى حكومت ايران قرار داده است، كه اين سبب شده مسئله خوف و رجا زنده شود تا بدانيم دشمن ما دشمنى نيست كه بتوان با آن صحبت كرد و بايد بدانيم در مقابل دشمن مغرورى قرار داريم كه احمقانه نقشه خود را فاش مى كند كه موجب بيدارى ما مى شود.

با چنين دشمنى نمى توان كنار آمد چون با صراحت مى گويد مى خواهيم ريشه شما را بكنيم و از اين هم فراتراست و معلوم مى شود كه منحصر به كشور ما نيست، بلكه تمام كشور هاى اسلامى مد نظر آنها است.

پس دنياى اسلام بايد بيدار شوند وقتى امام راحل (ره) مى فرمود: اينها با اسلام مخالفند، امروز معلوم مى شود كه در واقع هم همين بوده است.

باید دانست آمریکا وجود یک کشور مستقل نیرومند و متکی به ارزش های معنوی را خطرناک و مزاحم منافعش در کل دنیا می داند که سرمشق کشور های دیگر باشد. آنها هر زمان تیغشان ببرد، می برند.

 لذا دولت آمریکا به خود حق داده بود بر ضد نظام نوپای انقلاب اسلامی ایران، نقشه های براندازی بکشد و ریشه اسلام را بزند. لیکن با تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در سیزده آبان، خوشبختانه اين نقشه در كشور ما نقش بر آب شد. واسنادی که کشف شد، معلوم شد که چقدر اسناد جاسوسی در آنجاست.

هم چنین ارتباط برخی افراد خیانتکار با خارج از کشور آشکار شد؛ خوشبختانه مدارک معتبری در زمینه جاسوسی آنها وجود دارد و اعتبار خودشان را با این کار از بین بردند.

سفارتخانه هاي غربي، لانهِ جاسوسي و بستر نفوذ

شک نکنید حتی اگر روزی هم با قدرت های غربی ارتباط برقرار کنیم باید بدانیم هر موقع بتوانند، نقشه براندازی و نابودی می کشند.

لذا اين موضوع منحصر به آمريکا نيست بلکه همه سفارتخانه ها چنين است. و بايد مراقب اين سفارتخانه ها بود. اصرار آمريکا برای باز کردن سفارتخانه يا دفتر در ايران برای همين است.

در واقع، برخورد دوگانه برخی کشور های صاحب قدرت نسبت به مفاهیم و قوانین بین المللی تأسف بار است؛ حال آنکه مصونیت سفارتخانه ها در هر کشوری باید دو جانبه باشد نه اینکه برخی قدرت ها حق انجام هر کاری داشته باشند.

نمایندگان و سفارتخانه های خارجی باید بدانند تا جایی مصونیت دارند که وظیفه نمایندگی خود را انجام دهند نه اینکه فعالیت جاسوسی داشته باشند.

در هر حال ماباید با تجربیات گذشته بویژه حادثه ۱۳ آبان، همیشه بیدار باشیم، هم در مقابل آنها و هم کسانی که امروز نمایندگی هایی دارند باید هوشیار بود و همه جهات را رعایت کرد و نباید بیداری را از دست داد. زیرا بیگانگان در هر کشور اسلامی که وارد شدند فساد ایجاد کردند.

سخن آخر: (تسخیر لانه جاسوسی برگرفته از پیام عاشورا بود)

در خاتمه باید گفت، عاشورا با مفاهیمی چون آزادگی و مبارزه با ظلم گره خورده است که نه تنها کهنه نمی شوند بلکه روز به روز توسعه بیشتری می یابد.

یکی از درس های عاشورا تن ندادن به ذلت است، وقتی بانوی سرافراز عاشورا، حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) در مقابل یزید می ایستد، می گوید: ای یزید فکر نکن که من مثل یک اسیر مقابل تو ایستاده ام بلکه برای من ننگ است با همچون تویی هم سخن و رودرو شده ام؛ پیام آن این است که در هیچ شرایطی، نباید تن به ذلت داد.

بر این اساس نقش حماسه عاشورا در پیروزی انقلاب اسلامی غیر قابل انکار است؛ امام راحل از همین عاشورای حسینی استفاده کرد و تشکیلات عظیم یزیدی را در هم کوبید و دانشجویان جوان ما هم در سال ١٣٥٨ از پیام های عاشورا درس گرفتند و آن لانه جاسوسی را اشغال کردند.

منابع:

١. بیانات معظم له

٢. پيام قرآن

----------------------------------------

پرونده ویژه

٢

کارکرد های مهندسی فرهنگ عمومی در پویایی اقتصاد

از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی)

انسان يك موجود فرهنگى است، يعنى اعمال و رفتار او بازتابى از مجموعه تفكرات و آگاهى هاى اوست، به همين دليل در جوامع امروزى براى رسيدن به اهداف اقتصادى، سعى مى‏شود و در فرهنگ‏ ملت ها نفوذ كنند. این «فرهنگ‏» است که به معناى وسيع كلمه، كليه فعالیت ها و سازمان هاى فكرى و عقيده ‏اى قشرهاى مختلف اجتماع، ادبيات توده، و رسوم و آداب را شامل مى‏گردد.

لذا فرهنگ‏ سازى و تزريق نيروى معنوى و گسترش اخلاق و ايمان، باید با ، تا جامعه همراه با رشد مالى و اقتصادى، در ديگر بخش‏ها نيز به تعالى دست يازد و از انواع وابستگى‏ ها نجات يابد. در غير اين صورت، جامعه فقط از نظر اقتصادى رشد مى‏كند؛ ولى جامعه ‏اى تهى از معنويت و اخلاق خواهد شد.

نقش تاثیرگذار وجدان عمومی در پیشرفت جامعه

شكل‏گيرى وجدان عمومى تحت تأثير عوامل مختلفى است كه از مهمترين آنها، اخلاق و مذهب است. شاهد گوياى اين مطلب، منطبق بودن بسيارى از قضاوت‏ هاى وجدان عمومى در جوامع مذهبى بر تعاليم مذهب مورد قبول آن جوامع مى ‏باشد مانند مذموم دانستن رباخوارى. موجب می گردد هيچ‏كس سارقان و قاتلان و محتكران و مفسدان اقتصادى و غير اقتصادى را تبرئه نكند، بلكه آنها را به دست عدالت و مجازات بسپارد‏.

اصولاً انسان در تمامى اعمال خود به دنبال سعادت و كمال مى‏ باشد و الا زندگى براى او پوچ و بى‏معنا خواهد شد. شكل‏گيرى وجدان عمومى را نيز بايد بر همين اساس تبيين نمود.

واضح است كه پيشرفت بدون لحاظ يك هدف متعالى و متكامل معنا ندارد. به همين دليل مشاهده مى‏كنيم كه همواره دغدغه متفكران يك جامعه اين بوده است كه از طريق بالا بردن فرهنگ‏ جامعه، وجدان عمومى را نيز ارتقا دهند و خطاهاى احتمالى آن را اصلاح كنند تا از اين طريق .

ارتقای مشارکت مردمی در اقتصاد

عالى‏ ترين قوانين و برنامه‏ ها تا با تلاش همگانى و مشاركت عموم مردم همراه نباشد، به ثمر نخواهد نشست. هنگامى كه اراده همگانى براى تحقق برنامه‏ ها وجود داشته باشد، زمينه رشد و توسعه فراهم مى شود.

امام على عليه السلام در این زمینه مى‏فرمايد: «خَوضُ النّاسِ في الشَّيءِ مُقدِّمَةُ الكائنِ‏؛ هنگامى كه مردم براى رسيدن به چيزى وارد صحنه شوند، زمينه تحقّق آن فراهم مى‏شود».

آری تا مردم يك جامعه براى تغيير و تحول فرهنگی مصمم نباشند و دست به كار نشوند، تحوّل مثبتى براى آنها رخ نخواهد داد. قرآن كريم تصريح مى‏كند كه: «إِنَّ اللَّهَ لَايُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ؛ به يقين خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمى دهد، مگر آنكه آنان خود را تغيير دهند (و هماهنگ با سرنوشت سعادت ‏بخش سازند)».

روايت ديگرى كه به خوبى از آن، مشاركت و هميارى مطلق كار هاى خيركه قطعا فعاليت ‏هاى اقتصادى از جمله از مصاديق بارز آن است استفاده مى‏شود، روايت امام صادق(عليه السلام) از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) است كه فرمود: «خداوند رحمت كند فرزندى را كه والدينش را در كار هاى نيك كمك مى‏كند و رحمت كند پدرى را كه فرزندش را در كار خير يارى مى‏دهد و رحمت كند همسايه ‏اى را كه همسايه ‏اش را و رفيقى كه رفيقش را و شريكى كه شريكش را در كار هاى خير كمك مى‏كند و خداوند رحمت كند آن رعيتى را كه سلطان و رهبرش را در امور خير يارى مى‏دهد».

روح و ملاك این روایات، شامل همكارى ‏ها و پشتيبانى ‏هاى دولت و كارگزاران حكومت به توده مردم از طريق تشكيل تعاونى ‏ها و ايجاد اشتغال و اعطاى وام به انسان‏ هاى بى‏كار و نيازمند و توجه ويژه به مخترعان ومبتكران، بخش پژوهش در طراحى ‏هاى كلان اقتصادى است.

اهمیت این مسأله از آن جهت است که بر خلاف فرهنگ‏ غرب، ما علاوه بر زندگى مادى به زندگى معنوى معتقد هستيم و چيز هايى است كه اگر چه در زندگى مادى به طور مستقيم تأثير ندارد ولى در زندگى معنوى مؤثر است.

در اسلام «به شما چه مربوط» نداريم. كسانى كه در يك جامعه زندگى مى‏كنند، مانند افرادى هستند كه سوار يك كشتى شده ‏اند و كسى نمى‏تواند جاى خودش را سوراخ كند، چون سرنوشت همه آنها به هم گره خورده است.

عجيب است آنها به زندگى اجتماعى قائلند ولى مسئوليت ها را فردى مى‏دانند، در حالى كه اين (زندگى اجتماعى و مسئوليت فردى) تناقض است. اگر به زندگى اجتماعى قائلند، بايد به مسئوليت هاى اجتماعى هم قائل باشند؛ در جامعه همه مسئولند.

روشن است كه يكى از مهم ‏ترين شاخه‏ هاى اين مسئوليت، رسيدگى و تعاون در مسائل اقتصادى است كه مى‏تواند تحقق ‏بخش اهدافى چون توازن اجتماعى، رفاه عمومى، امنيت اقتصادى، تحكيم ارزش‏ هاى معنوى و اخلاقى و ... باشد.

جایگاه فرهنگ عمومی در ترویج فرهنگ کار

سوء برداشت از مفاهيم سازنده اسلامى از قبیل زهد، و آن را به معنای جامعه گريزى، رهبانيّت، درويش مسلكى و صوفى‏گرى و در نتیجه ترك تلاش و فعاليت اقتصادی دانستن، از جمله امورى است كه سبب عقب ماندگى جامعه مى‏شود.

وجود این نقیصه فرهنگی، در حالی است که اسلام با ترويج فرهنگ‏ توليد و كار، و ارزش‏گذارى معنوى بر فعاليت‏ هاى توليدى، زيرساخت ‏هاى فكرى بشر را در موضوع كار و توليد، چنان اوج داد كه «كار و توليد» در رديف يكى از عبادت ‏ها قرار گرفت‏، و كرامت و مقام انسان نزد خداوند به آن گره خورد، و تلاش جهت توليد و كار، به مثابه جهاد در راه خداوند قلمداد شد، و بالاخره پيامبر اين آيين پاك پس از بوسيدن دستان پينه بسته كارگرى، فرمود: «هذِهِ یدٌ لا تَمَسُّهَا النّارُ؛ اين دستى است كه آتش دوزخ به آن نمى‏رسد».

در اين بينش ، انسان‏ هاى بيكار، سربار جامعه معرفى شدند، و افزون بر سقوط معنوى و تزلزل موقعيت اجتماعى‏شان، دور از رحمت خدا به شمار آمدند.

همچنین، فقر در فرهنگ‏، دين، اخلاق و شخصيت انسان آثار سوء فراوانى مى‏گذارد، فقر و نابسامانى ‏هاى اقتصادى نه تنها عزت و كرامت انسان را زير سؤال مى‏برد كه احيانا موجب تكدى و خودفروشى و قرارگرفتن در زير چتر استعمارگران و مستكبران مى‏شود.

در واقع فقر يكى از بدبختي هاى ملت هاست چرا كه باعث وابستگى است. اين وابستگى اقتصادى، وابستگى سياسى و فرهنگى را در پى دارد كه افكار، آداب و رسوم نادرست آنها به جوامع اسلامى نفوذ مى‏كند.

از این رو در فرهنگ‏ اسلامى تكدى و دست درازكردن نزد ديگران جز در موارد بسيار ضرورى مورد مذمت قرار گرفته است و از مؤمنانى كه با نياز شديد از روى عفاف، از آبروى خود محافظت كرده، و فقر خود را آشكار نمى ‏سازند، تجليل شده است.

با این تفاسیر فرهنگ كار و تولید بايد در جامعه جنبه همگانى پيدا كند و ارتباط به نياز و ضرورت براى زندگى نداشته باشد و اين مربوط به نوع فرهنگ عمومی جامعه است كه چگونه كار را ترسيم كند و از آن يك وظيفه، جهاد و تلاش و كوششی براى فقرزدايى بسازد، يا يك وسيله آب و نان و در نهایت تن دادن به فقر.

اصلاح الگوی مصرف به فرهنگ عمومی تبدیل شود

در بسيارى از موارد، بروز اسراف جنبه فرهنگى دارد و فرهنگ‏ كسانى كه بر اساس آموزه‏ هاى غلط بنا شده است باعث بروز اسراف در زندگى است و مسئله تشخص‏طلبى، خودنمايى، چشم و هم‏چشمى يكى از آنها است. معمولا چنين كسانى مى‏پندارند، اسراف و اداى مرفهان را درآوردن، نوعى منزلت اجتماعى محسوب مى‏شود، ازاين‏رو در رفتارهاى مصرفى خود، بدون توجه به درآمد هاى واقعى و وضعيت اقتصادى خويش بر اساس عادات و رسوم طبقات مرفه تصميم‏گيرى مى‏كنند و به انواع مخارج تجملاتى و لوكس و خريد كالاهايى غيرضرورى دست مى ‏زنند كه به آن نيازى ندارند.

در چنين فرضى، ره‏ آورد مصرف گرایی، نابرابرى، استفاده از شيوه ‏هاى غير اخلاقى براى ثروت ‏اندوزى، شيوع انواع بيمارى ‏هاى اخلاقى، ناهنجارى ‏هاى اجتماعى، تضعيف روابط عاطفى و سست شدن بنيان خانواده خواهد بود.

بی تردید وقتی که بر طبل حرص و مصرفِ بيشتر كوبيده مى ‏شود، به يقين فضيلت، تقوا، اخلاق و دگردوستى جايى ندارد، چرا كه از درختى كه با آب مفاخره و مصرف‏گرايى آبيارى مى‏گردد، ميوه‏ اى جز تبعيض، شكاف طبقاتى و آسيب‏ هاى اجتماعى نخواهد روييد و هرگز نمى‏توان چيدن ميوه عدالت و نوع‏دوستى و اخلاق و معنويت را از آن انتظار داشت.

متأسفانه در غياب اخلاق مداری در فرهنگ مصرف، میزان دارايى‏ هاى مادى افراد، معیار قرار می گیرد. در اين هنگام، ارضا فقط ناشى از تأمين نياز ها نيست، بلكه بيشتر از رقابت با ديگران سرچشمه مى‏گيرد. خودنمايى و تقليد از ديگران، الگوى مطلوب رفتار مى ‏شود.

 البته مصرف تفاخرى نيز، فقط به صورت موقّت ارضا كننده است، چرا كه بدون معنادارى و هدفمندى زندگى، مد ها و مدل ‏ها، چيزى جز تبديل نوعى از پوچى به نوع ديگر نيست.

بديهى است اگر بنا باشد هم چنان بر اساس فرهنگ‏ اقتصادى سرمايه‏دارى بر طبل مصرف‏گرايى كوبيده شود کل توليدات كشور هم نمى ‏تواند پاسخگوى اشتهاى سيرى‏ ناپذير حتى يك گروه باشد تا چه رسد به همه افراد جامعه؛ اين جاست كه بايد اهرم ‏هاي فرهنگی براى كنترل و هدايت مصرف‏ بهره جست.

بر متوليان امور فرهنگى نیز لازم است كه شيوه صحيح مصرف را بر اساس آموزه هاى دينى و اخلاقی، به‏گونه ‏اى در جامعه گسترش دهند كه به شكل فرهنگى عمومى درآيد. آنچه امروز جامعه اسلامى از آن رنج مى ‏برد.

نقش رسانه های ارتباط جمعی در ترویج الگوی مصرف

 نقش رسانه های جمعی در تبیین كاركرد صحيح مصرف، و نظارت بر سيستم اقتصادى انكارناپذير است؛ بدين معنا كه اگر رسانه‏ هاى گروهى بخواهند در روش زندگى و ترويج فرهنگ‏ مصرفى جامعه ‏اى بكوشند، بى ‏ترديد ديرى نمى ‏پايد كه فرهنگى را جايگزين فرهنگ‏ ديگر مى ‏كنند و حتى با هماهنگى شركت‏ هاى تجارى و كمپانى ‏هاى اقتصادى، عادات غذايى و نوع سليقه‏ هاى افراد را نيز تغيير داده و با صنايع مورد نظر آنها هماهنگ مى ‏سازند.

با آگاهى از اين تأثيرگذارى، اگر وسائل ارتباط جمعى در مسير صحيح و هماهنگ با نظام اقتصادى اسلام قرار گيرند و گرفتار وسوسه بهاى هنگفت تبليغات زيانبار اقتصادى شركت ‏ها و مؤسسات مختلف كه جز به منافع خويش نمى‏انديشند، نشوند مى‏توانند نقش مؤثر نظارتى خويش را در جهت سياست ‏ها، راهبرد ها و اهداف مورد نظر اسلام ايفا نمايند.

سخن آخر: (مدل توسعه باید با فرهنگ بومی هماهنگ باشد)

بی شک ملت ها نمى ‏توانند با فرهنگ‏ و مذهب خود وداع كنند، و چشم و گوش بسته تسليم شوند كه نه در تصويب آن حضور داشته ‏اند و نه از نظر وجدان و منطق قطعيت دارد.

به تعبير ديگر، نمى‏توان هم فرهنگ بيگانگان را پذيرفت و هم توقع اجراى كامل برنامه ‏هاى اقتصاد اسلامى داشت. بايد براى اجراى آن فضاسازى فرهنگی مورد نظر اسلام انجام گيرد، تا جامعه اسلامى به سهولت، اقتصاد اسلامى را پذيرا شود؛ همان‏گونه كه تحقق اخلاق اسلامى، سياست و دولت اسلامى، خانواده مورد نظر اسلام و مانند آن نيز با پذيرش فرهنگ‏ هاى بيگانه سخت دشوار و گاه ناممكن است.

----------------------------------------

مقاله

ازدواج رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

و حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، ١٠ربیع الاول

تهیه و تحقیق: معاونت پژوهش پایگاه اینترنتی حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

چکیده:

موضوع ازدواج پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با خدیجه(سلام الله علیها) و فرازهای مختلف حیات آنها از جمله فرزندان شان، بحث بسیار دامنه داری است. مشهوراتی مانند ٤٠ سالگی حضرت خدیجه(سلام الله علیها) هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، یا ازدواج های ایشان پیش از وصلت با آن حضرت، به هیچ وجه تأییدات تاریخی قوی و غیرقابل مناقشه ندارند و صرفا نظریات تاریخی ای هستند که به دلایلی غیرعلمی مشهور شده اند و در برابر پژوهش های دقیق تاریخی تاب مقاومت ندارند. علامه جعفر مرتضی یکی از پژوهشگرانی است که در دهه های اخیر در تألیف ارزشمند خود یعنی «الصحیح من سیرة النبی الأعظم»، شواهد و قراین فراوانی را بر اختلاف سنی بسیار کم پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و خدیجه(سلام الله علیها) و ازدواج نکردن آن بانو پیش از وصلت با حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) اقامه می کند. شواهد و قراین و پژوهش هایی که مورد تأیید بسیاری از علما و مراجع شیعه، از جمله حضرت آیت الله مکارم شیرازی نیز هست.

با توجه به محوریت شخص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در تاریخ اسلام، بی گمان مقاطع مختلف حیات پربرکت آن حضرت و جزئیات رفتارها و کنش های مربوط به آن، همواره مورد مطالعه صاحب نظران و تاریخ پژوهان بوده است. یکی از این مقاطع مهم و قابل توجه، موضوع ازدواج ایشان با خدیجه بن خویلد است که روز ١٠ ربیع الأول سالگرد این پیوند مقدس است.

خدیجه کیست؟

خدیجه(سلام الله علیها) از پدری به نام خویلد بن أسد از خاندان قریش(١) و مادری به نام فاطمه بنت زائده متولد شد.(٢) درباره سال تولد و سن او هنگام ازدواج در ادامه بحث هایی را مطرح مطرح خواهیم کرد.

منابع تاریخی، اطلاعات زیادی درباره شخصیت خدیجه(سلام الله علیها) در دوره پیش از اسلام بیان نمی کنند. اما تقریبا بر یک نکته اتفاق نظر دارند که او زنی داری حسن شهرت و حسن شرف و نسب و ثروتمند بود. او با این ثروت تجارت می کرد و سرمایه خود را به صورت مضاربه و استخدام افراد برای تجارت، به کار می گرفت.(٣)

چنانکه در منابع ثبت شده، این خدیجه(سلام الله علیها) بود که پیشنهاد ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به ایشان مطرح کرده است. این پیشنهاد پس از آن روی داد که با درست کاری و درست گفتاری و امانت داری، حسن خلق و کرامت اخلاقی محمد(صلی الله علیه و آله) آشنا شد. این زمانی بود که او را امین بر مالش قرار داده بود و پس از برگشتن پیامبر(صلی الله علیه و آله) از سفر تجاری شام، توسط میسره، غلامش با ویژگی هایآن حضرت(صلی الله علیه و آله) آشنا شد.(٤)

گزارش های متعددی درباره جایگاه خاص خدیجه(سلام الله علیها) نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) حتی تا سال ها پس از وفات شان وجود دارد. در منابع آمده است که حضرت خدیجه بهترین و صادق ترین وزیر، مشاور و مایه آرامش پیامبر(صلی الله علیه و آله) بود.(٥) پیامبر(صلی الله علیه و آله) سالها پس از رحلت خدیجه به یاد او بود و بی نظیر بودنش را با چنین توصیفاتی، بیان می کرد که: «خداوند هیچگاه برایم همسری بهتر از او جایگزین نکرد، او مرا تصدیق نمود هنگامی که هیچکس مرا تصدیق نکرد، یاری ام کرد در زمانی که هیچکس مرا یاری نکرد، از مالش در اختیارم قرار داد زمانی که همه مالشان را از من دریغ کردند».(٦)

میزان اختلاف سنی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خدیجه(سلام الله علیها) هنگام ازدواج؟

یکی از بحث های مناقشه برانگیز قابل طرح در سرگذشت ازدواج پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و حضرت خدیجه(سلام الله علیها) موضوع سن آن دو بزرگوار هنگام وصلت شان است. درباره سن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) اقوال مختلفی وارد شده است. بعضی از این اقوال سن حضرت را بیست و سه سال(٧) عدهای بیست و پنج سال(٨) برخی بیست و هشت سال(٩) و عدهای هم سن ایشان را زمان ازدواج سی سال ذکر کرده اند.(١٠)

اختلاف نظرها راجع به سن حضرت خدیجه(سلام الله علیها) اما بیشتر است. اعدادی که برای سن آن بانو ذکر شده، از ٢٥ تا ٤٦ سال در تغییر است. نکته مهم آن است که بیشتر مورخین، سن ٢٨ سال را پذیرفته اند.(١١) با این حال در روندی مشکوک و غیرطبیعی، قولی که به ٤٠ ساله بودن ایشان اشاره دارد (١٢) مشهور شده است.

بیهقی، محدث نامدار اهل سنت قرن چهارم دو عبارت درباره حضرت خدیجه(سلام الله علیها) بیان می کند که از جمع بندی آنها می توان فهمید که آن حضرت در ٢٥سالگی با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) ازدواج کرده است. او در یک جا می نویسد که حضرت خدیجه در٥٠ سالگی دار فانی را وداع گفته(١٣) و در جایی دیگر بیان می کند که پیامبر ١٥ سال قبل از بعثت با آن بانو ازدواج کردند.(١٤)

با توجه به اینکه بیشتر منابع تاریخی، وفات ایشان را سال دهم بعثت می دانند.(١٥) از مقایسه اعداد سال های عمر ایشان با تاریخ بعثت و وفات، می توان به این جمع بندی رسید که به نظر بیهقی، حضرت خدیجه در ٢٥ سالگی به همسری به خانه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) رفتند. علاوه بر بیهقی، این قول را ابن کثیر نیز اقوی دانسته(١٦) و قاضی ابرقوه نیز در کتابش این قول را اشهر اقوال معرفی کرده است.(١٧)

با این حال اکثر محققین و مورخین سن خدیجه(سلام الله علیها) را هنگام ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیست و هشت سال می دانند. نویسنده شذرات الذهب می گوید: «بسیاری ترجیح می دهند که سن او ٢٨ سال باشد».(١٨) ابن عساکر و مرحوم اربلی نیز به نقل از ابن عباس می گویند که خدیجه در زمان ازدواج با آن حضرت بیست و هشت ساله بود.(١٩) مرحوم إربلی همچنین در نقلی دیگر، سن ٢٨ سالگی را برای ازدواج خدیجه از قول ابن حماد روایت می کند.(٢٠)

گفتیم که احتمال ٤٠ ساله بودن حضرت خدیجه(سلام الله علیها) هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) موضوعی است که گروهی از مورخین آن را نقل می کنند و بر این اساس، با توجه به وفات آن حضرت در سال دهم بعثت، سن ایشان را در زمان ارتحال، ٦٥ سال ذکر می کنند. این در حالی است که محدثین و مورخینی مثل ابن عبدالبر(٢١) و ابن اثیر(٢٢) این قول را بسیار ضعیف می دانند.

آنچه بعد از همه این مناقشات قابل جمع بندی می نماید این است که نمی توان به همین راحتی نظریه ٤٠ ساله بودن حضرت خدیجه را هنگام ازدواج - که به قول مشهور در این باره تبدیل شده است - پذیرفت و به نظر می آید اختلاف سنی ایشان با پیامبر بسیار کم بوده است.

آیا خدیجه(سلام الله علیها) پیش از وصلت با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) ازدواج کرده بود؟

بحث بسیار مناقشه برانگیز دیگری که همیشه بعد از صحبت ازدواج حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) و خدیجه(سلام الله علیها) مطرح می شود، این موضوع است که آیا آن بانوی مکرمه، پیش از این با کسی ازدواج کرده بود یا خیر؟

اینکه ادعای شهرت شده، خدیجه(سلام الله علیها) قبل از ازدواج با رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، دو بار ازدواج کرده و از شوهران سابقش فرزندانی داشته(٢٣) به شدت مورد تردید است و در این باره ابهامات بسیار جدی وجود دارد.

اول اینکه: از ابن شهرآشوب نقل شده که احمد بلاذری و ابوالقاسم کوفی در کتاب های شان و سید مرتضی در الشافی و شیخ طوسی در تلخیص الشافی متذکر این امر شده اند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) با خدیجه(سلام الله علیها) ازدواج کرد در حالی که ایشان دختری باکره بود. ابن شهرآشوب حتی نقل می کند که این گفته در کتابهای الانوار و البدع نیز مورد تاکید قرار گرفته است.(٢٤) آیا می توان نظریات چنین دانشمندانی را به راحتی کنار گذاشت و گفت خدیجه(سلام الله علیها) پیش از ازدواج با پیامبر با کس دیگری وصلت کرده بود؟

نکته دوم اینکه: طبق مضمون منابعی که برای خدیجه(سلام الله علیها) پیش از ازدواج با پیامبر همسرانی قائل اند، وی نخست با عتیق بن عایذ بن عبداللّه بن عمر بن مخزوم ازدواج کرد که از او صاحب یک دختر شد و پس از مرگ عتیق به همسری ابوهاله نباش بن زُرارة از بنی عمرو بن تمیم که از هم پیمانان بنو عبدالدار بود، درآمد.(٢٥)

حال با لحاظ این نکته می گوییم که ابوالقاسم کوفی نقل کرده که از اجماع عام و خاص و از آثار اهل علم و راویان اخبار چنین بر می آید که کسی از اشراف و بزرگان قریش باقی نماند مگر آن که از خدیجه(سلام الله علیها) خواستگاری کرده و خدیجه(سلام الله علیها) به او جواب رد نداده باشد. پس چون خدیجه (سلام الله علیها) با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ازدواج کرد زنان قریش بر او غضب کرده رهایش کردند. آنان به خدیجه (سلام الله علیها) گفتند: «اشراف و بزرگان قوم از تو خواستگاری نمودند؛ اما نپذیرفتی و ردشان کردی و حال با محمد یتیم ابوطالب که فردی فقیر و تهیدست است، ازدواج کردهای؟».

حال سئوال این است، چگونه است خدیجه ای که به تمام خواستگاران متمول و با حسب و نسب خویش جواب رد داده به ازدواج با اعرابی بی نام و نشان از تمیم(نباش بن زراره) و مخزوم(عتیق بن عایذ) تن در داده است و آنان را بر اشراف قریش برتری داده است؟!(٢٦)

اگر گفته شود - بر فرض پذیرفتن اینکه سن حضرت خدیجه (سلام الله علیها) در زمان ازدواج بیست و پنج یا بیست و هشت ساله بوده است - چگونه ممکن است دختری به این سن برسد و پدرش او را به امر ازدواج مجبور نکرده باشد؟! در جواب گفته می شود که اولاً پدر ایشان قبل از جنگ فجار از دنیا رفته بود(٢٧) و از این رو امکانی برای اجبار از سوی پدر وجود نداشته است. عموی او نیز که بعد از پدر عهده دار سرپرستی او بوده، مسلم است که سلطه پدر را نداشته است. از طرفی بر زنی شریف و پارسا که در جاهلیت به جهت شرافت و عفت بی مانندش به طاهره و سیده قریش(٢٨) مشهور بوده است، در دوره ای مثل دوران جاهلیت، عیب نیست که صبر کند تا مرد کامل و فاضل و ایده آل خود را بیابد.

موضوع دیگر در خور توجه راجع به ادعای ازدواج خدیجه(سلام الله علیها) با مردانی دیگر پیش از نکاح با پیامبر(صلی الله علیه و آله) اين است که روایت شده که خدیجه(سلام الله علیها) از همسران سابق خود فرزندانی داشته است که فرزندی به نام «هند» نیز از جمله آنهاست. راجع به اصل وجود این «هند» - که در مذکر یا مؤنث بودن او نیز اختلاف است! - اتفاق نظری بین محققین و مورخین وجود ندارد. در نام پدر هند اختلاف وجود دارد که آیا پدرش ابوهاله، همان نباش بن زراره است یا بر عکس زراره بن نباش یا نام خود این پدر نیز هند است و یا به قولی مالک بوده است؟ آیا واقعا ابوهاله بعداز عتیق با خدیجه ازدواج کرده یا احتمالات ازدواج او قبل از عتیق را هم باید بررسی کرد؟ آیا او صحابی پیامبر(صلی الله علیه و آله) بوده یا نه؟ آیا می توان قاطعانه این فرزند را از ابوهاله دانست یا باید به احتمالات تولد او از عتیق نیز توجه نمود. آیا این «هند» اگر فرزند عتیق باشد دختر است و اگر فرزند ابوهاله پسر؟ آیا سرانجام او در جمل کشته شد یا بعداز شیوع طاعون در بصره؟(٢٩) کسانی که معتقدند حضرت خدیجه(سلام الله علیها) قطعا ازدواج کرده بودند و فرزندی به نام «هند» داشتند، چگونه از کنار این ابهامات بسیار جدی می گذرند؟

به تبع نفی ازدواج خدیجه (سلام الله علیها) با غیر از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) درباره بعضی از فرزندانی که در منابع تاریخی به ایشان منتسب می شود - مانند دخترانی به نام های زینب و رقیه - نیز ملاحظاتی مترتب است. مثلا باید از نظر دور نداشت که مورخی مانند ابن اثیر می گوید: که زینب دختر خواهر خدیجه(سلام الله علیها) یعنی زنی به نام «هاله» است.(٣٠)

یا مثلا باید توجه داشت که نقل هایی وجود دارد که بیان می کند هاله با مردی مخزومی ازدواج کرده بود و از او صاحب دختری شد که نام او را نیز «هاله» نهادند. سپس به خاطر مرگ یا طلاق شوهر، هاله (هاله مادر) با مردی تمیمی به نام ابوهند ازدواج کرد و از او نیز فرزندی به نام «هند» به دنیا آورد. این مرد تمیمی همسر دیگری نیز داشته که از او «زینب» و «رقیه» متولد شدند. این شوهر تمیمی و همسرش(مادر زینب و رقیه) پس از مدتی از دنیا رفتند. «هند» دختر آن مرد تمیمی نیز به قوم و عشیره پدر مرحومش ملحق شد.(٣١) اما هاله(مادر) و دخترش(که نام او نیز هاله بود) و نیز دختران هوویش یعنی «زینب» و «رقیه» تنها ماندند. خدیجه(سلام الله علیها) آنان را نزد خود آورده بود. هاله(مادر) بعد از ازدواج رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با خدیجه(سلام الله علیها) از دنیا رفت و این کودکان نزد خدیجه ماندند. این دو کودک نزد خدیجه(سلام الله علیها) باقی ماندند.(٣٢) در حالی که دختران او نبودند و فرزندان ابوهند شوهر خواهر خدیجه(سلام الله علیها) بودند.(٣٣)

موضوع ازدواج پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با خدیجه(سلام الله علیها) و فرازهای مختلف حیات آنها از جمله فرزندان شان، بحث بسیار دامنه داری است که به خاطر رعایت اختصار، امکان پرداختن به آن در این نوشته کوتاه فراهم نیست. اما آنچه از جمع بندی همه این نکات قابل فهم به نظر می آید، این است که مشهوراتی مانند ٤٠ سالگی حضرت خدیجه(سلام الله علیها) هنگام ازدواج با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، یا ازدواج های ایشان پیش از وصلت با آن حضرت، به هیچ وجه تأییدات تاریخی قوی و غیرقابل مناقشه ندارند و صرفا نظریات تاریخی ای هستند که به دلایلی غیرعلمی مشهور شده اند و در برابر پژوهش های دقیق تاریخی تاب مقاومت ندارند.

علامه جعفر مرتضی یکی از پژوهشگرانی است که در دهه های اخیر در تألیف ارزشمند خود یعنی «الصحیح من سیرة النبی الأعظم»، شواهد و قراین فراوانی را بر اختلاف سنی بسیار کم پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و خدیجه(سلام الله علیها) و ازدواج نکردن آن بانو پیش از وصلت با حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) اقامه می کند.(٣٤)

شواهد و قراین و پژوهش هایی که مورد تأیید بسیاری از علما و مراجع شیعه، از جمله حضرت آیت الله مکارم شیرازی نیز هست؛ ایشان نیز می فرمایند: «مطابق تحقیق دانشمندان آگاه حضرت خدیجه(سلام الله علیها) هنگام ازدواج با پیامبر بیست و پنج ساله یا بیست و هشت ساله و دوشیزه بوده و روایت چهل سال یک روایت غیر قابل اعتماد است و آن دو نفر که به عنوان شوهر قبلی او ذکر شده شوهر خواهر او بودهاند که نامش هاله بود و فرزندانی را که نام میبرند مربوط به خواهر اوست».(٣٥)

پی نوشت:

(١). أسد الغابه فی معرفة الصحابه، ابن اثیر جزری، عزالدین أبوالحسن علی بن محمد، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۹هـ ق، ج ٦، ص ٧٨.

(٢). الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ابن عبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله، تحقیق: البجاوی، علی محمد، دار الجیل، بیروت، ۱۴۱۲هـ ق، الطبعة الاولی، ج ‏۴، ص ۱۷-۱۸.

(٣). البدایة و النهایة، ابن کثیر، أبو الفداء اسماعیل بن عمر الدمشقی، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۷هـ ق، ج ٢، ص ٢٩٣؛ عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، ابن سید الناس، ابوالفتح محمد، تعلیق: ابراهیم محمد رمضان، دارالقلم، بیروت۱۴۱۴هـ ق، الطبعة الأولی، ج ۱، ص۶۳؛ جمل من انساب الأشراف، بلاذری، أحمدبن یحیی بن جابر، تحقیق: زکار، زرکلی، ریاض، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۷هـ ق، الطبعة الاولی، ج ۱، ص ۹۸.

(٤). البدایة و النهایة، همان، ج ۲، ص ۲۹۳؛ عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، همان.

(٥). البدایة و النهایة، همان، ۱۴۰۷ق، ج ۲، ص۶۱ ؛ اسد الغابه، همان، ج ‏۱، ص۲۶.

(٦). الاستیعاب، همان، ج ٤، ص ١٨٢٤.

(٧). جمل من انساب الأشراف، همان؛ تاريخ اليعقوبي، الیعقوبی، احمد بن اسحاق، دار صادر، بیروت، بی تا، ج ٢، ص ٢٠.

(٨). جمل من انساب الأشراف، همان.

(٩). همان.

(١٠). تاریخ الیعقوبی، همان.

(١١). ابن عباس این قول را ذکر کرده است. ر.ک: جمل من أنساب الاشراف، همان؛ سير أعلام النبلاء، الذهبی، شمس الدين أبو عبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز، المحقق: مجموعة من المحققين بإشراف الأرناؤوط، شعيب، مؤسسة الرسالة، بی جا، ١٩٨٥م، الطبعة الثالثة، ج ٢، ص ١١١؛ مختصر تاريخ دمشق، ابن عساكر، محمد بن مكرم بن على، المحقق: النحاس، روحية، عبدالحمید مراد، رياض، مطیع، محمد، دار الفكر للطباعة والتوزيع والنشر، دمشق، ١٩٨٤م، ج ٢، ص ٢٧٥.

(١٢). ر.ک: تاريخ الخميس في أحوال أنفس النفي، الدِّيار بَكْري، حسين بن محمد بن الحسن، دار صادر، بيروت، بی تا، ج ١، ص ٢٦٤؛ مختصر تاريخ دمشق، همان؛ تهذيب الأسماء واللغات؛ النووي، أبو زكريا محيي الدين يحيى بن شرف، دار الكتب العلمية؛ بيروت، لبنان، بی تا، ج ٢، ص ٣٤٢؛ الطبقات الکبری، إبن سعد، أبو عبد الله محمد بن سعد بن منيع الهاشمي بالولاء البصري البغدادی، المحقق: إحسان، عباس، دار صادر، بيروت، ١٩٦٨ م، الطبعة الاولی، ج ١، ص ١٣٢.

(١٣). دلائل النبوة، البیهقی، أحمد بن الحسين بن علي بن موسى، محقق: قلعجي، عبد المعطي، دار الكتب العلمية، دار الريان للتراث، بی جا، ١٩٨٨ م، الطبعة الأولی، ج ٢، ص ٧١.

(١٤). برای مثال ر.ک: عیون الأثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، ج ١، ١٥١؛ الطبقات الکبری، همان، ج ٨، ص ١٤؛ الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، همان، ج ٤، ص ١٨١٧.

(١٥). همان، ص ٧٢.

(١٦). السیرة النبویه، ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تحقیق: عبدالواحد، مصطفی، دارالمعرفه، بیروت، بی تا ، ج۱، ص ۲۶۵.

(١٧). سیرت رسول الله ، قاضی ابرقوه، اسحق بن محمد همدانی، تحقیق: مهدوی، اصغر، نشر خوارزمی، تهران، ١٣٧٧هـ ش، چاپ سوم، ج ۳، ص ۲۴۶.

(١٨). شذرات الذهب في أخبار من ذهب، ابن عماد، عبدالحی بن احمد، تحقق: ارناووط، شعیب، دار ابن کثیر، بیروت، ج ١، ص ١٣٤.

(١٩). سير أعلام النبلاء، همان؛ كشف الغمة في معرفة الائمة، الاربلی، أبى الحسن على بن عيسى بن أبي الفتح، دارالاضواء، بیروت، بی تا، ج ٢، ص ١٣٥.

(٢٠). همان، ص ١٣٣.

(٢١). الاستیعاب، همان، ج ٤، ص ١٨٢٥.

(٢٢). الاستیعاب، همان، ج ٤، ص ١٨٢٥.

(٢٣). السیرة النبویه، همان، ص ٢٦٣.

(٢٤). المناقب، ابن شهرآشوب، محمدبن علی، مؤسسة انتشارات علامه، بی جا، بی تا، ج ١، ص ١٥٩.

(٢٥). تاریخ مدینة دمشق، همان، ج ۳، ص۱۹۰؛ الطبقات الکبری، همان، ج ٨، ص ١٤١٥.

(٢٦). الاستغاثة، کوفی، ابی القاسم علی بن احمد، نشر احقاق الحق، پاکستان، بی تا، ص ١١٥.

(٢٧). عیون الاثر، همان، ج ۱، ص ۱۶۴؛ سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیرالعباد، صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، دارالکتب العلمیة، بیروت، ١٤١٤هـ ق، ج ۲، ص ۱۶۶.

(٢٨). نهایة الارب فی فنون الادب، نویری، شهاب الدین، دارالکتب والوثائق القومیة، قاهره، ١٤٢٣هـ ق، ج ١٨، ص ١٧٠.

(٢٩). الصحیح من سیرة النبی الاعظم، عاملی، جعفر مرتضی، دارالهادی - دارالسیرة، بیروت، ١٤١٥هـ ق، چاپ چهارم، ج٢، ص١٢١-١٢٢.

(٣٠). الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، عزالدین، دار صادر، بیروت، ١٩٦٥م، ج ٢، ص ١٣٤.

(٣١). الاستغاثة، همان، ص ١١٢.

(٣٢). الکامل فی التاریخ، همان، ص ١١٤.

(٣٣). همان، ص ١١٣.

(٣٤). ر.ک: الصحیح من سیرة النبی الاعظم، همان، ج٢، ص١٠٥-١٣٥، القسم الاول، الفصل الثالث: خديجة في بيت النبي (صلی الله علیه و آله).

(٣٥). پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به چهارمین همایشی بانوی فضیلت، حامی رسالت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها.

----------------------------------------

معرفی کتاب

سیری در کتاب

«خمس پشتوانه استقلال بيت المال»

اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی)

اسلام بهعنوان کاملترین شریعت آیین توحیدی، برای جلوگیری از نفوذ فقر و گسترش عدالت در بین مردم برنامهریزی دقیق و جامعی داشته و در برابر تمرکز قدرت و ثروت در دست عدهای خاص و ممتاز که به فقر، اختلافات طبقاتی مردم جامعه منجر میگردد با برنامهریزی فقهی در قالب خمس، وسیله رشد معنوی، افتتاح ابواب رزق، تقویت دین، استحکام و استقلال مکتب فکری فقه تشیع را فراهم نموده است.

لیکن با وجود این دشمنان اسلام از پا ننشسته و برای انسداد تأثیرگذاری این فریضه بزرگ، با توطئه و دسیسهچینی و القائات شبهات فکری، در بین صفوف مسلمین به مبارزه فکری با این فریضه بزرگ برخاستهاند. اینگونه است که تلاش فقهی و مجاهدتهای بیدریغ علمی فقهای بزرگ شیعه به ویژه آیت الله العظمی مکارم شیرازی(مدظله العالی) ، در میادین اسلامی به ﻣﻨﺼﮥ ظهور رسیده و با توضیح و تبیین فلسفه احکام و تشریح احکام مستدل در قالب تألیف کتاب ارزشمند «خمس پشتوانة استقلال بيت المال» به حیات فکری شبههافکنان و القائات آنان خاتمه میدهند.

از این رهگذر معظم له به برخی از مهمترین مسائل مستحدثه پیرامون این فریضه پاسخ داده که نتیجۀ آن، شکوفایی و پویایی فقه شیعه و استحکام اعتقاد فقهی، پیرامون مسئله خمس می باشد.

انگیزه تألیف اثر

معظم له در مقدمۀ کتاب و در تبیین انگیزه نگارش کتاب«خمس پشتوانة استقلال بيت المال»يادآور شده است: كمتر كارى مانند «سمپاشى كردن»، آن هم در اذهان افرادى كه اطّلاعات وسيعى ندارند، ساده و آسان است؛ زيرا اين كار همانند تخريب يك ساختمان است؛ يك عمارت را گاهى بايد در چندين سال ساخت و آباد كرد، درحالىكه در چند ثانيه مىتوان آن را ويران نمود. بنابراین، اگر مىبينيم وسوسههاىِ شيطانىِ افراد كممايهاى در محيط ما، در پارهاى از افكار ساده اثر گذاشته، نه بهخاطر قدرت و منطق وسوسهگران است و نه بهخاطر ضعف مبانى و منطق اسلام، بلكه اين خاصیّت سمپاشى در ميان افرادى است كه سطح اطّلاعاتشان بالا نيست و بهترين راه مبارزه با اين سمپاشى، بالا بردن سطح آگاهى مردم در مسائل اسلامى است؛ زيرا هنگامى كه آفتاب علم و دانش در دلها طلوع كند، شبپرهها خود را بهسرعت پنهان مىكنند... به همين دليل، تصميم بر اين است كه بهخواست خداوند بزرگ، جزوههاى فشرده و مختصر، امّا حسابشده و منطقى در مسائل مختلف اسلامى و آنچه مربوط به آئين تشيّع و اهلبيت علیهم السلام است و نفاقافكنان روى آن سمپاشى مىكنند، براى آگاهى عموم، نشر يابد تا جايى براى بهانهجويان باقى نماند.

«خمس پشتوانة استقلال بيت المال» در یک نگاه

معظم له در کتاب«خمس پشتوانة استقلال بيت المال» ، حکم خمس و فلسفه آن را مورد بررسي قرار داده اند؛ مولّف در اوایل کتاب، خمس را به عنوان یکی از منابع مهم جهان اسلام معرفی کرده و سپس خمس را در روایات اهل سنت و روایات اهل البیت علیهم السلام، مود بررسی قرارداده و در ادامه به تاریخچه خمس در قرن های نخستین اشاره نموده ودر نهایت به دو پرسش کلیدی با عنوان« آیا خمس در صدر اسلام از مردم گرفته می شد؟» و« آیا قرار دادن خمس برای سادات تبعیض است؟» پاسخ داده است.

از این رهگذر، موضوعاتى از قبيل سمپاشى هاى نفاق افكنان ، خمس، از منابع مهمّ مالى اسلام ، انگيزه ايرادكنندگان ، آيا در قرآن خمس مخصوص غنائم جنگى است؟ ، عقيده مفسّران مختلف در اين موضوع ، بيان چكيده احاديث خمس و اين كه آيا خمس در زمان غيبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخشوده شده است؟به نوعی پاسخ به این دو پرسش کلیدی محسوب می شود.

ساختار اصلی کتاب

كتاب حاضر، رساله مختصرى است که از مقدمه نویسنده و متن اصلى تشكيل شده است. روش معظم له در اين كتاب، فقهى و اجتهادى است و از ادله گوناگون (قرآن، روايات، عقل و...) بهره برده است.

عناوین اصلی کتاب عبارتند از: ١.سمپاشى‏هاى نفاق‏افكنان‏ ٢. خمس، از منابع مهمّ مالى اسلام ‏٣. انگيزه ايرادكنندگان ‏٤. آيا در قرآن خمس مخصوص غنائم جنگى است؟ ٥. خمس در روايات اهل تسنّن ‏٦. خمس در روايات اهل‏بيت عليهم السلام ‏٧. آيا خمس در زمان غيبت امام زمان عليه السلام بخشوده شده؟ ٨. وضع خمس در قرنهاى نخستين ‏٩. آيا قرار دادن خمس براى سادات، تبعيض است؟

گزارش محتوایی

پاسخ به هفت پرسش اساسی در مورد خمس

معظم له در اين اثر به هفت پرسش و شبهه در مورد خمس پاسخ علمى داده شده است:

١.«انگيز ايرادكنندگان»، از اين همه جوش و خروش بر سر مسئله خمس چيست؟

٢. آيا در «قرآن مجيد»، خمس مخصوص به «غنائم جنگى» است؟

٣. آيا در «روايات اسلامى» كه از پيامبر(صلی الله علیه و آله) رسيده، خمس منحصر به غنائم جنگى است؟

٤. رواياتى كه از منابع اهلبيت پيامبر(صلی الله علیه و آله) به ما رسيده در اين زمينه به ما چه مىگويد؟

٥. آيا خمس در زمان غيبت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) «بخشوده» شده؟

٦. آيا از نظر تاريخى در صدر اسلام از مردم خمس گرفته مىشد؟

٧. آيا قرار دادن خمس براى سادات تبعيض است؟

چرا باید خمس داد؟

مولف در این اثر ارزشمند به فلسفۀ پرداخت خمس و جایگاه آن در پویایی اقتصادی حکومت اسلامی پرداخته است؛ لذا در فراز آغازین کتاب آمده است: با مختصر مطالعه در تاريخ و «تعليمات» اسلام روشن مى‏شود كه اسلام تنها يك سلسله دستورات‏ و مقرّرات اخلاقى و عقائد مربوط به مبدأ و معاد نبود، بلكه حكومتى همراه خود آورد كه همه نيازمندي هاى يك جامعه پاك و مترقّى را تضمين مى‏كرد و مسلّماً يكى از اركان چنين حكومتى تشكيل «بيت‏المال» براى رفع نيازمندي هاى اقتصادى بوده است.

بيت‏ المال اسلامى كه از بدو ورود پيامبر صلى الله عليه و آله در مدينه و تشكيل حكومت اسلامى به وجود آمد مشتمل‏ بر اموالى بود كه از منابع متعدّد به ویژه از طریق«خمس» گردآورى مى‏شد.

روشنگری نسبت به شبهه افکنی معاندان درباره خمس

مولف در صدد است تا ریشه های شبهه افکنی معاندان را علیه خمس بر ملا سازد؛ لذا در مطلبی تحت عنوان « انگیزۀ ایراد کنندگان» اینچنین می نویسد:عدّهاى با جوش و خروش فراوان براى به كرسى نشاندن دو مسئله، تلاش و فعاليت مىكنند: يكى مسئله عدم وجوب تقليد و ديگرى مسئله عدم وجوب خمس، و بهوضوح مىبينيم كه مسئله از صورت بحثهاى علمى خارج شده و شكل جنجال و هوچىگرى و عوامفريبى به خود گرفته است و مىدانيم هنگامى كه بحث از صورت علمى خارج شد و در اينگونه مسيرها افتاد، بهيقين در پشت پرده خبرى است و انگيزههاى ديگرى آن را به وجود آورده است.

قرائن نشان مىدهد كه اين دسته، با نقشه حسابشدهاى به جنگ اين دو مسئله رفتهاند؛ زيرا مىبينند مادام كه رهبرى روحانى جامعه به دست دانشمندان بزرگ اسلامى و مراجع شيعه است و آنها علاوه بر نفوذ عميق اجتماعى، داراى استقلال اقتصادى هستند، نمىتوانند نقشههاى فاسد خود را در زمينه تخريب عقائد اسلامى مردم و تودههاى جمعيّت پياده كنند... عجيب است كه ديگران آرزو مىكنند كه چنين برنامهاى را اجرا كنند و اين امتياز بزرگ، يعنى استقلال كامل در اجراى برنامههاى دينى را در پرتو آن بيابند؛ امّا معاندان لجوج اصرار دارند كه اين امتياز را از ما سلب كنند.

آيا فقط غنایم جنگی مشمول خمس است؟

یکی از مسائلی که از سوی وهابیت و برخی از ناآگاهان علیه شیعه تبلیغ میشود این است که خمس مخصوص غنائم جنگی است و علمای شیعه به دروغ این مساله را به صورت گسترده مطرح کردهاند.

معظم له در پاسخ به این شبهه می نویسد: آيه تنها خمس غنائم جنگى را بيان مى‏كند، و براى خمس در ساير موضوعات بايد از سنت و اخبار و روايات صحيح و معتبر استفاده كرد و هيچ مانعى ندارد كه قرآن به قسمتى از حكم به تناسب اشاره كند، و قسمت‏هاى ديگر در سنت بيان شود.

هم چنین مولّف با بررسی لغوی واژۀ غنیمت در کتب ارباب لغت از قبیل«لسان العرب»،«قاموس» و «مفردات راغب» به این نتیجه رهنمون می شود که غنيمت معنى وسيعى دارد و به هرگونه درآمد قابل ملاحظه‏اى اطلاق مى‏شود.

معظم له پس از طرح دیدگاه های مفسران شیعه و اهل سنت مرتبط با آیۀ غنیمت می گوید: آيه غنيمت، معنى وسيعى دارد و هرگونه درآمد و سود و منفعتى را شامل مى‏شود، زيرا معنى لغوى اين لفظ عموميت دارد و دليل روشنى بر تخصيص آن در دست نيست.

هم چنین در ادامه آمده است: اگر چه آيه در ضمن آيات جهاد وارد شده ولى هر درآمدى از هر موردى عايد شما شود (كه يكى از آنها غنائم جنگى است) خمس آن را بپردازيد مخصوصا كلمه «ما» ء موصوله و كلمه «شى‏ء» كه دو كلمه عام و بدون هيچ‏گونه قيد و شرطند اين موضوع را تقويت مى‏كند.

نویسنده در ادامه از روایات شیعه و روایات اهل سنت نیز بهره می گیرد و منحصر کردن «خمس» در غنائم جنگی را نادرست بر می شمرد:

بعضى مى‏گويند در هيچ يك از روايات اسلامى، خمس در غير غنائم جنگى بيان نشده است و در روايات، منحصرا سخن از خمس غنائم جنگى است.

اين ادعا از ادعاهاى بسيار بى‏اساس و نشانه عدم احاطه گوينده اين سخن بر احاديث اسلامى است زيرا خمس در غير غنائم جنگى، هم‏ در روايات‏ اهل‏ تسنن‏ وارد شده است و هم در روايات شيعه‏.

بررسي روایی وضعيت خمس در عصر غیبت

بی شک خمس از آن مقام امامت و بودجه حکومت اسلامی است. براین اساس، ممکن است برخی بپندارند، در زمانی که حکومتی و حاکم مبسوط الیدی وجود ندارد، پرداخت خمس لازم نیست.

در این میان روایاتی نیز نقل شده است که بر طبق اطلاق آنها؛ ائمه اطهارعلیهم السلام، خمس را در زمان غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به شیعیان بخشیده و بر آنان حلال نمودهاند و لازم نیست مردم تنها سهم امام علیه السلام و یا سهم سادات را هم بدهند که در فقه به آن «اخبار تحلیل خمس» گفته میشود. فقهای بزرگوار بحثهای مفصلی در این موضوع مطرح کردهاند.

معظم له نیز در صدد پاسخگویی به این شبهه برآمده و اینچنین نگاشته است:آيا در زمان غيبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه از طرف آن حضرت خمس به شیعیان بخشيده نشده و مردم همچنان موظفند آن را به بيتالمال اسلامى بپردازند تا به مصرف لازم برسد؟ درحالىكه روايات متعدّدى مىگويد: «امامان اهلبيت علیهم السلام خمس را بخشيدند»؛ بنابراین، اگر قبول كنيم خمس در همه درآمدها واجب است بايد بخشودگى آن را نيز در زمان غيبت بپذيريم.

پاسخ اين سؤال تقريباً در تمام كتب فقه اسلامى آمده است و آنها كه گمان مىكنند اين سؤال، سؤال تازهاى است و يا تنها خودشان احاديث تحليل را ديدهاند، گرفتار اشتباه بزرگى هستند.

سپس معظم له روايات موجود در اين زمينه را به پنج بخش تقسيم كرده و بعد از توضيح و بحث و بررسى در مورد آن، سرانجام چنين می نویسد: از مجموع آنچه گفتيم چنين نتيجه مىگيريم كه هيچگونه دليل قابل قبولى براى تحليل خمس بهطور مطلق در دست نيست و آنها كه چنين ادّعا مىكنند، در حقيقت مطالعه دقيقى روى اين روايات نداشتهاند؛ وگرنه با توجّه به تقسيمبندى بالا روشن مىشود روايتى كه مضمون آن معاف بودن عموم افراد از خمس بوده باشد وجود ندارد... و خمس همچنان بهعنوان يك قانون اسلامى، باقى و برقرار است و هم مردم موظفند همچون ساير فرايض به آن عمل كنند.

آیا اختصاص خمس به سادات تبعیض نیست؟

معظم له در فراز پایانی کتاب در پاسخ به کسانی که تصوّر مىكنند اختصاص نيمى از خمس به سادات و فرزندان پيامبر صلی الله علیه و آله يك نوع تبعیض و امتياز نژادى و مغایر با روح عدالت اجتماعی است، اینگونه پاسخ می گوید:

كسانى كه چنين فكر مىكنند بهطور قطع شرايط و خصوصيات اين حكم اسلامى را كاملاً بررسى نكردهاند؛ زيرا جواب اين اشكال بهطور كامل در اين شرايط نهفته شده است.

توضيح اينكه: اوّلاً، نيمى از خمس كه مربوط به سادات بنى هاشم است، منحصراً بايد به نيازمندان آنان داده شود، آن هم به انداز احتياجات يك سال و نه بيشتر؛ بنابراین، تنها كسانى از آن مىتوانند استفاده كنند كه يا از كار افتادهاند و يا بيمارند و يا كودك يتيم و يا كسان ديگرى كه به علّتى در بنبست از نظر هزينه زندگى قرار گرفتهاند؛ بنابراین، كسانى كه قادر به كار كردن هستند و بالفعل يا بالقوّه مىتوانند درآمدى كه زندگانى آنها را بگرداند داشته باشند، هرگز نمىتوانند از اين قسمت خمس استفاده كنند و جملهاى كه در ميان بعضى از عوام معروف است، كه مىگويند: «سادات خمس بگيرند، هرچند ناودان خانه آنها طلا باشد»، گفتار عوامانهاى بيش نيست و هيچگونه پايه ندارد.

ثانياً، مستمندان و نيازمندان سادات و بنى هاشم حق ندارند از «زكات» چيزى مصرف كنند و بهجاى آن بايد تنها از همين قسمت خمس استفاده نمايند.

ثالثاً، اگر سهم سادات كه نيمى از خمس است از نيازمندى سادات، بيشتر باشد، بايد آن را به بيتالمال ريخت؛ همانطوركه اگر سهم سادات كفايت آنها را ندهد، بايد از بيتالمال و يا سهم «زكات» بهعنوان ناچارى به آنها داد.

با توجّه به جهات سهگانه فوق، روشن مىشود كه در حقيقت هيچگونه تفاوت از نظر مادّى ميان سادات و غير سادات گذارده نشده است.

لازم به ذکر است اين كتاب نفیس ، در سال ١٣٧٠ش، در یک جلد و در ١١٩صفحه، در قطع وزیری توسط انتشارات مدرسه الامام اميرالمومنين علیه السلام( موسسه مطبوعاتی هدف)، به زیور طبع آراسته شده و تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است.

----------------------------------------

معارف اسلامی

تعارض عقیده امامت با خاتمیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)!

پرسش: خاتمیّت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) چگونه با عقیده شیعه مبنی بر امامت عدّه ای معصوم که صاحب اکثر شئون پیامبری هستند قابل جمع است؟

پاسخ اجمالی: دو مفهوم نبوت و امامت اگرچه در مؤلفه ها و مفاهیمی همچون علم، عصمت، حجت بودن برای پیروی، تببین و تفسیر وحی و زمام داری امور جامعه اسلامی مشترک اند، اما نبوت پیامبر خاتم(صلی الله علیه و آله) واجد مؤلفه هایی است که هیچ کس جز او – حتی ائمه – نمی تواند آنها را دارا باشد؛ مؤلفه هایی چون ادعای نبوت، دریافت و ابلاغ وحی و برخورداری از معجزه.

علاوه بر آن وقتی بپذیریم که نزول «وحی تشریعی» بعداز پیامبر قطع شده، «خاتمیت» منافاتی با برخورداری ائمه از علوم غیب غیراکتسابی و الهام های الهی پیدا نمی کند. الهام های غیبی امری است که هر کسی می تواند با سلوک و طی مراتب اخلاقی از آن برخوردار گردد و به تصریح قرآن اشخاصی غیر از انبیاء الهی نیز مخاطب آن بوده اند.

توجه به این نکته نیز ضروری است که ائمه در مقام بیان احکام و تفسیر آموزه های وحیانی، مستقل نیستند و بر خوان قرآن و تعالیم نبوی که از راه های معمولی و غیبی به دست شان رسیده، نشسته اند.

پاسخ تفصیلی: عقیده شیعه در خاتمیّت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)

شیعیان همانند تمامی مسلمانان دنیا و با تبعیت از آیات(١) و روایات(٢) صریحی که به دست شان رسیده، معتقدند که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) «خاتم النبیین» است و بعداز وفات ایشان، وحی دیگر به صورت تشریعی و آن گونه که بر حضرت شان نازل می شد، بر هیچ کس دیگری نازل نشده است. در بیانی تاریخی از حضرت علی(علیه السلام) نقل شده است که بعداز دفن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «بأبي أَنتَ و أُمّي يا رَسولَ الله لَقَدِ انْقَطعَ بِمَوْتِك ما لَم ينقَطِع بِمَوتِ غَيرِك مِنَ النَّبُوَّة»(٣)؛ (پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا، با رحلت تو چيزی قطع شد كه با مرگ هيچ پيامبری غير از تو قطع نشد و آن همان نبوت است).

با این حال ممکن است عده ای از سر جهل یا با هر انگیزه دیگری، این اعتقاد واضح و روشن شیعه را نادیده گرفته و تصویری نادرست از باورهای آنان راجع به رابطه خاتمیت و امامت ارائه دهند. همچنان که برخی در تریبون های شفاهی و نوشته های شان مدعی شده اند که شیعیان شخصیتی همانند پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای ائمه قائل اند؛ زیرا اولا آنها را معصوم می دانند و ثانیا آنها را دارای حق تشریع احکام معرفی می کنند و ثالثا معتقدند ائمه با ارتباطی شبیه وحی که با خداوند دارند، از علم غیب برخوردارند. از این رو خاتمیت نزد شیعه امری مخدوش و متزلزل است.

ماهیت، ویژگی ها و مأموریت های «نبی» در نگاه شیعه

برای پاسخ به ادعای فوق، مشاهده و بررسی منصفانه و بی طرفانه عقاید شیعه کافی است. نبی در اصطلاح علم کلام به کسی گفته می شود که ضمن دارا بودن صفاتی مانند علم، عصمت و واجب الاطاعة بودن، بايد دارای مؤلفه های دیگری مانند ادعای نبوت، نزول وحی از طرف خدا و در صورت لزوم، برخورداری از معجزه نیز است.(٤) مؤلفه هایی که مختص پيامبران است و امامان معصوم(علیه السلام) هيچ گاه ادعای برخورداری از آنها را نداشته و شيعيان آنها هم هيچ گاه پيشوايان خود را به آن حد (نبوت و نزول وحي تشريعی و معجزه آوردن) ارتقا نداده ند.

بر اساس شؤون انبیاء می بینیم که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در زمان حیات شان مسئولیت های مختلفی بر عهده داشتند که برجسته ترین و مهم ترین شان عبارت اند از:

دريافت و ابلاغ وحی: اين همان شأن اساسی نبوت و به تعبير ديگر گوهر پيامبری است. قرآن مجيد در موارد متعددی بر رسالت پیامبران الهی و به ويژه پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تأکيد کرده است.(٥)

تبيين وتفسير وحی: بيان معصومانه وتوضيح آموزه های وحيانی برای امت و رفع هرگونه اختلاف در فهم و کشف وتفسير دين از جمله وظايف پيامبر است. قرآن دراين باره می فرمايد: «وَأَنزَلْنَا إِلَيْکَ الذِّکْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»(٦)؛ (وکتاب [قرآن] را بر تو فرستاديم تا برای مردم آنچه را که به سوی ايشان نازل شده است، بيان و تفسير نمايي).

ولايت و زمامداری امت: از دیگر شئون پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) تأسيس دولت اسلامی و رهبری و مديرت کلان اجتماع در چارچوب قوانين الهی بوده است. قرآن در موارد مختلف به ابعاد گوناگون اين مسأله پرداخته و بر ولايت و رهبری آن حضرت و اطاعت و فرمانبرداری امت از آن حضرت در مسايل سياسی، اجتماعی و اقتصادی تأکيد کرده است.(٧)

پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) بر اساس این مسئولیت ها و شؤون، تا آخرین روزهای حیات مبارک شان، لحظه ای از این مأموریت های شان غافل نشدند. اما آیا وظایفی که ایشان به آنها می پرداختند، باید بعداز وفات شان، بدون متولی باقی می ماندند؟

ائمه، متولیان شؤون غیر اختصاصی پیامبر

ما شیعیان معتقدیم که پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله) خاتم انبیاء است. علمای لغت خاتم را به رسیدن چیزی به انتهای خود(٨) و مهر زدن بر چیزی(٩) معنا کرده اند و بديهي است تا چيزی به انتها نرسد مهر تأييد نمي خورد.

ما معتقدیم آن چیزی که در رسالت آن حضرت به انتها رسیده، شأن بسیار مهم ایشان در «تلقی وحی و شریعت الهی از سوی خدا و ابلاغ آن به مردم» بوده است. یعنی همان شأن خاص وجود مقدس ایشان که قابل تسرّی و تحقق در موجودات ديگر نيست.

اما اختصاص این شأن به آن حضرت، ربطی به ديگر شؤون ندارد. ما معتقدیم که «امامت» استمرار نقش پيامبر در دو حوزه ديگر يعنی «تبيين و تفسير دين» و «حوزه مديريت و رهبری امت اسلام» است. بنابراين هيچ تعارضی بين ختم نبوت و امامت وجود ندارد.

با این توضیح و چنانچه در ادامه بیشتر توضیح خواهیم داد - برخورداری ائمه(علیهم السلام) از عصمت، ارتباط با غیب و علوم غیر اکتسابی و بیان و اقامه شریعت، نافی و ناقض «خاتمیت» نیست.

عصمت

اعتقاد شیعه به عصمت ائمه اهل بیت(علیهم السلام) به هیچ وجه به معنای نبی انگاشتن آنها نیست. این اعتقاد مبتنی بر براهین متعدد عقلی است. اگر امامت را به اين شكل تعريف كنيم كه امری است متمم نبوت از نظر بيان دين، يعنی به آن دليل وجودش لازم است كه وظيفه پيامبر را در بيان احكام انجام دهد، به همان دليل كه پيغمبر بايد معصوم از اشتباه و گناه باشد(١٠) امام نيز بايد چنين باشد.(١١)

علوم غیر اکتسابی ائمه(علیهم السلام) و ارتباط با غیب

علوم الهی ائمه که علومی غیراکتسابی اند، از منابع مختلفی سرچشمه می گیرد: منابعی مانند علومی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به حضرت علی(علیه السلام) به صورت عادی یا با اشراق و افاضه باطنی آموخت و از سوی آن حضرت نیز به صورت سینه به سینه به دیگر ائمه(علیهم السلام) رسید. یا علومی که به واسطه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به دیگر ائمه(علیهم السلام) رسید و یا علومی که توسط الهامات الهی یا با هم کلام شدن ائمه(علیهم السلام) با فرشتگان به آن حضرات رسیده است.(١٢)

ادعای علم غیراکتسابی و همچنين ارتباط ائمه(علیهم السلام) با عالم غيب از طريق الهام و وحی غيرتشريعی، ملازمه ای با نبوت نداشته و هيچ يک از انديشمندان شيعه نیز چنين قصدی را نداشته اند.(١٣) به عبارت دیگر اینکه ائمه با الهامات غیبی با فرشتگان و خداوند همکلام شوند و با آنها ارتباط داشته باشند، به معنای نبوت جدید یا نقض خاتمیت نیست. شهید مطهری تصریح می کند که: «ممكن است بشری از لحاظ صفا و كمال و معنويت برسد به مقامی كه به قول عرفا يك سلسله مكاشفات بر اين او رخ دهد و حقايقی از طريق علم الهامی به او ارائه شود».(١٤)

خداوند متعال اخبار آسماني را درجه بندی و براي هر مقامی اخبار مناسب همان سطح را ارسال كرده است. انبيا صاحب عالی ترين مقام اند و در نتيجه بالاترين خبر آسمانی هم بر آنها نازل شده است. اما غير انبياء - حتی بدون وجود و وساطت انبياء - از اخبار آسمانی محروم نيستند. خداوند در مورد مادر حضرت موسی(عليه السلام) در آیه ٣٨ سوره طه می فرمايد: «إِذْ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّكَ ما يُوحى»؛ (آن زمان كه به مادرت آنچه لازم بود الهام كرديم). روشن است كه مادر حضرت موسی(علیه السلام) پيامبر نبود اما خداوند آنچه را لازم بود بی واسطه به او الهام كرد. وقوع چنین چیزی برای ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نیز ممکن و واقع بوده و در عین حال منافاتی با خاتمیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نداشته است.

شأن ائمه(علیهم السلام) در بیان و اقامه شریعت

ائمه هیچ وقت چیزی را از نزد خود و مستقلا تشریع نمی کنند. بر اساس باورهای اسلامی، این فقط خداوند است که احکام را تشریع می کند و حتی پیغمبر(صلی الله علیه و آله) نیز اخذکننده قوانین تصویب و تشریع شده الهی به وسیله وحی است و خود او حق تشریع ندارد و بنابراین به امامان و اوصیای پیامبر به طریق اولی حق تشریع ندارند. بنابراین ائمه اهل بیت(علیهم السلام) بیان احکام حلال و حرام را به نحو مستقل انجام نمی داند و در این مورد کاملا تابع و پیروی رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) بودند.

به طور کلی می توان گفت در نظام معرفتی شیعه، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) شریعت الهی را ابلاغ و تا زمان حیات مبارک شان، اجرا کردند اما وظیفه ادامه اقامه آن و نیز تبیین همه جنبه ها با استفاده از آیات قرآن و احادیث و آموزه های نبوی و حفظ آن از تحریف بر عهده ائمه(علیهم السلام) بود.

سخن پایانی:

در کتاب های کلامی، بحث های مختلفی راجع به مأموریت ها و مسئولیت های «امام» بیان شده است. وطایفی همچون امر و نهی در رسیدن به کمال(١٥)، مرجعیت حل اختلاف(١٦) و... . اما چیزی که با اندک مطالعه ای برای هر پژوهشگر منصف و بی غرضی واضح می شود، وجود تمایز آشکار بین «نبوت» و «امامت» در عقاید شیعه است.

----------------------------------------

احکام شرعی

١. استفاده از امکانات مسجد برای مراسم ختم

پرسش: استفاده از امکانات مسجد، اعمّ از ظروف آشپزخانه و مانند آن، در مراسم ختم افراد (چه در داخل مسجد و چه در بیرون مسجد) چه حکمى دارد؟

پاسخ: جایز نیست مگر این که نظر واقفین عامّ بوده باشد، یا عرف محلّ چنین اقتضا کند.

٢. تجاری سازی بخشی از مسجد

پرسش: آیا می توان بخشی از مسجد مثل زیر زمین آن را تبدیل به آشپزخانه نموده یا در بازسازی، چند مغازه درست کرده و اجاره داده شود؟

پاسخ: اجاره دادن مساجد تحت هيچ عنوان جايز نيست؛ توضیح آنکه گاهى قسمتى از مسجد را تبديل به منبع درآمدى براى مسجد می کنند؛ مثلاً زيرزمين آن را به آشپزخانه تبديل می کنند و كرايه می دهند يا در بازسازى مسجد چند مغازه درست مى کنند كه درآمد آنها را صرف مسجد مى کنند ، اينها هيچ كدام از نظر شرعى جايز نيست، نه مسجد را می توان اجاره داد و نه می توان از آن مغازه ای جدا كرد و نه زيرزمين آن را می توان به عنوان آشپزخانه و... كرايه داد چون زمين مسجد هر چه پايين هم برود باز هم جزء مسجد است و احكام مسجد را دارد.البته اگر اين تغييرات را بدون اجازه انجام دادند ما نمی گوييم آن را تخريب كنند ولى بايد از خود آن براى مسجد استفاده شود نه از درآمد آن. مثلاً اگر مغازه ایست، درب بيرونى آن را مسدود كنند و درى از داخل براى آن باز كنند تا به عنوان اتاقى براى مسجد مورد استفاده قرار گيرد،در ضمن باید توجه داشت که اگر از اول نیت ساخت مغازه و مانند آن را داشته باشند، این کار مانعی ندارد.

٣. تبدیل قسمتی از مسجد به مکانهای فرهنگی

پرسش: آيا مي توان مساجد را توسعه داد و قسمتي از آن را به حسينيه، کتابخانه، پايگاه بسيج، خانه عالم يا خانه خادم و امثال آن تغيير دارد؟

پاسخ: از روز اوّل که مسجد را وقف مي کنند مي توانند بخشي يا طبقه اي را مسجد و بخش يا طبقات ديگر را براي امور ديگري درنظر بگيرند. ( الوقوف علي حسب ما يوقفها أهلها ) و آنچه را جزء مسجد نمي کنند حکم مسجد ندارد پس مي توان بخشي را حسينيه و يا حتي سرويس بهداشتي کرد و بخش ديگر را مسجد به شرط اين که مسجد را آلوده نکند، ولي اگر بعد از وقف و ساخته شدن مسجد مي خواهند بخشي از آن را تغيير دهند يا طبقه اي به عنوان غير مسجد به آن اضافه کنند در مواردي که مزاحم نمازگزاران نباشد و در شأن مسجد باشد مانند حسينيه و کتابخانه و بسيج و مراسم عزاداري اشکال ندارد ولي در هر حال حکم مسجد را دارد؛ ولي ساخت يا تبديل به خانه عالم و خانه خادم يا محلّي براي بانواني که عذرشرعي دارند، جايز نيست.

٤. فروش و تبدیل موقوفات مسجد

پرسش: لطفا به سؤالات زیر پاسخ بدهید :الف : چنانچه مسجدی خراب شود ، و سایلی داشته باشد می توان آنها را فروخت؟ب : اگر مسجد وسایل اضافی یا قدیمی دارد که قابل استفاده نیست یا ارزش بالایی دارند؛آیا می توان آن را فروخت و تبدیل نمود؟ج : آیا می توان آن وسایل را به فقیر و مستحق داد؟

پاسخ: الف : فروش موقوفات به هيچ عنوان جايز نيست و اگر مسجد خراب شود بايد آنها را صرف تعمير همان مسجد كنند و هرگاه به درد آن مسجد نخورد بايد در مساجد ديگر صرف شود و اگر به درد مساجد ديگر نيز نخورد بايد آن را بفروشند و پولش را اگر ممكن است صرف تعمير همان مسجد و گرنه صرف تعمير مسجد ديگر نمايند.ب: فروش موقوفات به هيچ عنوان جايز نيست ولی اگر به هيچ وجه در آن مسجد قابل استفاده نيست مى توانند آن را بفروشند و اشياءِ مشابه قابل استفاده خريدارى كنند و اگر اشياءِ مشابه لازم ندارد در ساير احتياجات آن مسجد صرف شود،در مورد وسایل بالا قیمت نیز همین گونه عمل نمایند.ج : نمی توان به فقیر داد و باید طبق صورت قبلی عمل نمود،مگر این که به هیچ وجه قابل فروش نباشد.

٥. فروش مستغلات مسجد

پرسش: منزلی که با مسجد مقداری فاصله دارد وقف مسجد شده است و آن را تبدیل به آشپزخانه مسجد کرده اند و مدتی نیز مورد بهره برداری قرار گرفته است ولی اکنون زمینی که در جنب مسجد است، وقف آن مسجد شده و قرار است آشپزخانه مسجد شود، آیا جایز است آشپزخانه سابق را بفروشند و پول آن را صرف آشپزخانه جدید کنند؟

پاسخ: اگر وقف مسجد شده، فروختن آن جایز نیست؛ بلکه می توانند اجاره دهند و درآمد آن را صرف آشپزخانه جدید کنند و اگر ملک مسجد است اما وقف مسجد نیست، می شود آن را فروخت و صرف آشپزخانه جدید کرد.

٦. استفاده از وسايل مسجد یا حسینیه برای ختم و عروسی

پرسش: استفاده از وسايل مسجد یا حسینیه برای ختم و عروسی و مانند آن چه حکمي دارد؟

پاسخ: دو حالت دارد : اگر از امکانات مسجد، براي مراسمي که در آنجا برپا مي شود (مانند مجلس فاتحه) که در عرف منطقه معمولاً اين گونه مجالس را در مساجد برپا مي کنند استفاده شود، اشکال ندارد؛ و به دليل استفاده شخصي از امکانات ، پولي را بابت هزينه هايي که بر مسجد تحميل مي شود مي پردازند. ولي بيش از اين مقدار بابت اجاره مسجد و امثال آن جايز نيست و اگر به عنوان کمک به مسجد باشد با رضايت پرداخت کننده مانعي ندارد.ولي گاه امکانات مسجد را بيرون مي برند، يا غذا را در آشپزخانه مسجد براي مراسم خارج از آن مي پزند، در اين موارد حکم اوّليه عدم جواز است و بايد از امکانات مسجد براي خود آن استفاده کرد، مگر در مناطقي که عرف محل اين گونه است؛ يعني کساني که امکانات را از اوّل وقف مي کنند، وقف عام کرده اند نه خاص مسجد و در صورت شک در نيّت وقف کننده ها قدرمتيقّن، مخصوص مسجد خواهد بود.البته باید توجه داشت در هر دو صورت اگر از امکانات برای عروسی استفاده می شود، مشروط بر آن است که مستلزم كار حرام نباشد.

٧. سرمایه گذاری و سپرده گذاری پول مسجد

پرسش: اگر برای مسجد پولی جمع آوری شود برای مصارف لازمه، اما مقداری از آن اضافه بیاید ؛در این صورت آیا می توان با این پول معامله کرد و برای مسجد درآمد کسب نمود یا می توان به شخصی قرض داد یا می توان در بانک سپرده گذاری نمود؟

پاسخ: مصرف کردن این پول تنها در صورتى جایز است که رضایتِ دهندگان پول نسبت به آن جلب شود ولی در صورتی که الان مصرف لازمی نباشد می توانند آن را پس انداز کنند و سود آن تعلق به مسجد دارد و اگر کسی از هیات امنا خدمتی به مسجد کند فقط به اندازه حق الزحمه مربوط به همان خدمت می تواند برداشت کند.

٨. درآمد مازاد بر مخارج مسجد

پرسش: لطفا به سؤالات زیر پاسخ بدهید :١- درآمد مسجدی که از مخارج آن بیشتر است را در چه راهی میتوان استفاده کرد؟٢- آیا برگزاری مسابقه حفظ یا قرائت قرآن در شهر و پرداخت هزینه های آن از قبیل تبلیغات، مسابقه و یا اعطای جوایز به ممتازین البته به نام مسجد و در خود مسجد مجاز است؟٣ - آیا میتوان مثلا به اشخاصی که نیازمند هستند به صورت قرضی یا بلا عوض کمک نمود؟

پاسخ: به طور کلی در مرحله ی اول این درآمدها را برای برنامه های فرهنگی و جوایز آن در خود مسجد صرف نمایید و سپس می توانید برای افراد نیازمندی که به مسجد رفت و آمد دارند هزینه نمایید.

٩. شرایط اعضای هیئت أمناء

پرسش: جهت رشد و استفاده بهینه از مساجد، هیئت اُمناء باید چه شرایطى داشته باشند؟

پاسخ: باید افرادى متدیّن، خوش نام، مدیر و مدبّر باشند، و بتوانند امور مسجد را به بهترین وجهى اداره کنند.

١٠. وظایف متولی مسجد

پرسش: متولّى مسجد داراى چه مسؤولیّتى است؟

پاسخ: وظیفه متولّى آن است که اگر مسجد موقوفاتى دارد، آنها را حفظ نموده، و صرف مسجد کند، و بقیّه امور مربوط به نمازگزاران است.

 

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1398/09/05 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 3216