ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال هفتم - شماره شصت و ششم - تیر 1400)

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

ماهنامه الکترونیکی خبری - تحلیلی بلیغ (سال هفتم - شماره شصت و ششم - تیر 1400)

طلیعه سخن

هفتم تیر؛ مصادف است با سالروز شهادت آیت الله دکتر بهشتی و و روز قوه قضاییه که یادآور احیای حقوق مردم، که تلنگری است برای تأمل در ابعاد و زوایای حقوق و نسبت آن با ساختار زندگی مردم و در نهایت انتخاب رویکرد معرفتی مطلوب.

بی تردید بحث از حقوق مقوله ای تک بُعدی نیست بلکه دارای ابعاد و حیثیت های چندوجهی است، از جمله حیثیت عینی(جامعه)، حیثیت معرفتی(فلسفه) و حیثیت اعتباری و هنجاری که ذات حقوق به آن وابسته است.

در واقع حقوق به عنوان رأس مثلث، منبعث از دو قاعدۀ جامعه و فلسفه است، به تعبیر دیگر تبدیل جامعه به فلسفه و بالعکس علی القاعده در حقوق تأثیر گزار است و ساختار فرهنگ مردم را شکل می دهد.

گفتنی است مردم در یک جغرافیایی خاص با یک فرهنگ خاص زندگی می کنند(حوزه جغرافیایی)، و ضلع اعتباری حقوق، ضلع عینی جامعه و ضلع تئوریک و معرفت شناسی حقوق(فلسفه) بر فرهنگ مردم تأثیرگزار است و اینچنین ساختار تمدنی و قدرت و اقتدار سیاسی آن جوامع را معنا می یابد.

حال این سوال مطرح می شود که در این فرآیند، حقوق اصل است یا قانون گذاری؟ در پاسخ باید گفت اگر ساختارهای دولتی و اداری، امور روزمره مردم را شکل دهند در نهایت به قانون منتهی خواهد شد که در واقع سخت افزار شکل گیری جامعۀ حقوقی به شمار می آید و ساختار آن نیز به علت دخالت دولت، نگاهی از موضع بالا به پایین و بر اساس تحکم قانون با شهروندان است.

نگاه دیگر آن است که از موضع پایین به بالا بنگریم؛ یعنی بر اساس جامعه و فلسفه، به سوی نظام سیاسی و دولت بنگریم که در این صورت حقوق از جایگاه نسبتاً والاتری برخوردار خواهد بود.

جوامع لیبرال و فرد گرا نمونۀ عینی حقوق گرایی و جوامع سوسیالیستی به یُمن تحکم روز افزون دولت بر امور زندگی مردم به شدت قانونی است، از این رو تقابل میان حقوق و قانون در جوامع بشری به شدت جاری و ساری است؛ به عنوان نمونه اگر فردی در کشورهای سوسیال هم چون آلمان و فرانسه خواهان احقاق حقوق خود باشد ناگزیر باید از طریق دولت و صرفاً در چارچوب قوانین آن کشور اقدام نماید، اما در کشورهای لیبرال هم چون انگلیس و آمریکا اساساً می توان قوانین را زیر پا نهاد؛ چرا که اصل محوریت غریزه در آن جوامع و آزادی لیبرالی، پشتوانۀ مهم برای احقاق حقوق فردی به شمار می آید و اینچنین قانون شکنی در جوامع لیبرالی در پناه این مهم توجیه می شود.

از سوی دیگر اصل اخلاق (بخوانید احساس گناه ناشی از قانون شکنی) در جوامع سوسیالیستی با آموزه های کاتولیک به مراتب قوی تر از جوامع لیبرالی است که به در نهایت به اصل و احساس عمومی آن جامعه تبدیل می شود؛ به عنوان مثال هم جنس بازی و روابط جنسی خارج از خانواده در جوامعی هم چون آلمان، فرانسه، ایتالیا و بلژیک به مثابۀ ساختارشکنی حقوقی مطرح می شود و این مسأله یعنی احساس گناه در وهلۀ نخست به ناامیدی و یأس از زندگی و در نهایت به شیوع بی حدو حصر ارتکاب آن گناه می انجامد و هنجار شکنی را در جامعه به عنوان یک اصل نهادینه می سازد.

شیوع نقایص مختلف در جوامع لیبرالی و سوسیالیستی به نوبۀ خود مویّد ضرورت برون رفت از رویکردهای حقوق گرایی لیبرالی و قانون مداری سوسیالیستی به سوی آموزه های اسلامی است.

در تبیین این مهم باید به نفی حقوق و قانون محوری در اسلام اشاره کرد؛ در واقع اسلام با نفی حقوق محوری دست رد به سینۀ آزادی مطلق انسان می زند و با تقبیح قانون محوری نیز دیکتاتوری را به قهقرا سوق می دهد؛ چرا که در جوامع سوسیالیستی و فاشیستی این قانون است که همۀ مسائل را به مردم دیکته می کند.

نفی قانون محوری در اسلام به طرد حکومت محوری می انجامد، چرا که به جای حکومت، این امت است که بر مبنای قاعدۀ امر به معروف و نهی از منکر و هنجار محوری باید بر مسند امور قرار گیرد.

هنجار محوری در اسلام توسط امت مشهود و امام شاهد تحت عنوان مشهورات عامه، حسن و قبح عقلی، شعور عمومی و آرای مشهوره و مقبولات عامه به ویژه عقل فطری و عملی« common sense» ملاک و مبنای اسلام در فقه و حقوق قرار می گیرد.

بر این اساس نظام ساختاری اسلام موضع بالا به پایین و موضع پایین به بالا را بر نمی تابد، بلکه مقوله ای به شدت درونی و منبعث از فطرت است که حکمت و حکومت نیز از آن بنا می شود.

همۀ این مسائل از نقش بی بدیل جمهوریت و شعور عمومی در بسط و گسترش هنجار محوری و معروف سازی در ساختار درونی کشور حکایت دارد.

بنابراین جامعۀ شیعی بر خلاف جوامع فاشیستی قانون مدار همچون ناپلئون در فرانسه و هیتلر در آلمان که بر طبل جنگ طلبی کوبید، در مبانی حقوق بین الملل خود بر مبنای صلح محوری و فقه الدفاع حرکت می کند، چرا که مردم در چارچوب امت و امام، به شدت هنجار محور ند.

بر این اساس چارچوب حقوق اسلامی در روابط بین الملل، ارتباطات میان فرهنگی است که حکمت بُعد نرم افزاری آن را تشکیل می دهد و اینچنین اسلام با جهانی گشوده و با عنصر حقوق به عنوان مولّفه ای میان فرهنگی دائماً بر صلح جهانی تأکید می ورزد.

در خاتمه باید گفت غریزه محوری و حقوق گرایی(آزادی مطلق) و دیکتاتوری و قانون مداری( احساس از گناه و ناامیدی) دو لبۀ قیچی بحران های معرفتی در جوامع بشری است حال آنکه اسلام با امر به معروف و نهی از منکر ( انذار و تبشیر)، (خوف و رجا) در حقیقت به عدالت فردی(تقوا) و عدالت اجتماعی(قسط) امر کرده و ارضای صحیح غرایز را صرفاً از طریق اصالت فرهنگ میسّر می داند.

تصویرسازی

خاموش کردن یک لامپ اضافه هم عبادت است

اگر هر فردی فقط یک لامپ غیر ضرور را خاموش کند همانند جمع شدن قطرات آبی می شوند که رودخانه عظیمی بوجود خواهند آورد

 

مراتب علمی شيخ‏ بهايى‏

شيخ بهایی در میان بزرگان از افراد معدود بوده و دو علم جدید و قدیم را در حد اعلی دارا بوده است.

 

فتح خرمشهر معجزه الهی بود

کسی تصور نمی کرد خرمشهر به این آسانی فتح شود اما معجزه الهی شکل گرفت

 

نقش برجسته آیت الله العظمی بروجردی (رحمه الله) در احیای حوزه علمیه قم

در طول شانزده سال زعامت آيت الله بروجردى (رحمه الله) بر حوزه علميه قم، علوم مختلف اسلامى در سطح عميق و گسترده اى فعّال شد

 

مقام و منزلت عبدالعظیم حسنی علیه السلام

آن جناب علاوه بر سیادت، از محدّثين كبير و علماى بزرگ و اهل زهد و عبادت و صاحب ورع و تقوا و از اصحاب امام جواد و امام هادى عليهما السلام بود

 

فرهنگ پهلوانی، حلقه مفقوده ورزش

اگر ورزش كشورمان رنگ و بوی فرهنگ پهلوانی داشته باشد، هيچگاه شاهد مسائل و موضوعات حاشيه ای پيرامون ورزشكاران و تماشاگران نخواهيم بود

 

آرمانهای امام رحمة الله علیه فراموش نشود

مراقب باشیم راه امام رحمة الله علیه در مناقشات سیاسی روز به دست فراموشی سپرده نشود

 

دنیا، مدیون شهید سلیمانی است

باید ارزش ها و زوایای تاریخی ١٥ خرداد برای نسل جوان تشریح شود

 

مذهب جعفری چگونه در ایران گسترش یافت؟

عليرغم اينكه ايران توسّط طرفداران خليفه دوم فتح شد، امّا ديرى نپاييد كه بر اثر آزادى و هوشيارى ايرانى ها، مردم با مذهب جعفرى آشنا شدند

 

عید فطر؛ جشن پیروزی بر هوای نفس

این فراز از زیارتنامه حضرت معصومه سلام الله علیها «فإن لَکِ عِندَ الله شأناً من الشأن» از مقام فوق العادۀ آن حضرت در پیشگاه خدا حکایت دارد

دختر؛ گل خوشبو

رَيحانَةٌ تَشَمُّها، وَقَد كُفِيتَ رِزقَها؛ گُلى است كه آن را مى بويى و روزى اش تضمين شده است

 

انتخابات پرشور؛ تبلور عزت و استقلال ملی

شرکت در انتخابات، تکلیفی الهی، اجتماعی و پشتوانهای برای تحقق عزت و استقلال کشور خواهد بود

 

صنایع دستی ایران به جهانیان معرفی شود

باید به گونه ای برنامه ریزی صورت گیرد تا در صنایع دستی، فرهنگ ملی و دینی ما به جهانیان معرفی شود

 

ضرورت فرهنگسازی اهدای خون

درباره اهمیت اهدای خون و آثار و فوایدی که برای انسان دارد، هرچه بیشتر اطلاع رسانی شود

 

پیامدهای عدم مشارکت در انتخابات

کوتاهی در مشارکت انتخاباتی، ممکن است آسیب های جدی و جبران ناپذیری به مصالح کشور وارد کند

گزارش تصویری

دیدار صمیمانه حضرات آیات عظام

مکارم شیرازی و سبحانی دامت برکاتهما

---

گزارش تصویری از مراسم هفتمین روز درگذشت

مرحوم حاج عزیز مکارم رحمت الله علیه

---

پیام ها و بیانیه ها

پیام تشکر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی دام ظله

از ابراز همدردی به مناسبت درگذشت اخوی بزرگ ایشان

بسم الله الرحمن الرحیم

کلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ

بدینوسیله از همه مؤمنین، شخصیت ها، علمای برجسته، گروهها و عموم مردم، بهویژه مقام معظم رهبری و مراجع عظام تقلید که در غم از دست دادن اخوی بزرگ اینجانب، عبد صالح، مرحوم آقای حاج عزیز مکارم(رحمه الله) که مردی متدین، با اخلاق، وفادار و خدوم بود، اظهار محبت و همدردی کرده و تسلیت گفتند، صمیمانه تقدیر و تشکر نموده، سلامتی، سربلندی و سعادت همگان را از درگاه باری تعالی خواهانم.

خداوند روح آن مرد شریف را غریق رحمت گرداند و با ارواح انبیا و اولیای الهی محشور نماید.

پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دامت برکاته)

به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری ١٤٠٠

ملت آگاه و مؤمن ایران اسلامی با انتخابات پیش رو در مرحله حساس تاریخی قرار دارند. قرائن و نشانهها حاکی از آن است که کوتاهی در این امر ممکن است آسیب های جدی و جبرانناپذیری به مصالح کشور وارد کند. از اینرو شرکت در انتخابات تکلیفی الهی، اجتماعی و پشتوانهای برای تحقق عزت و استقلال کشور خواهد بود.

از خداوند متعال خواستارم که مردم با ایمان و عزیز ایران را یاری نموده و مشکلات و مضیقههای آنان را مرتفع گرداند.

یادداشت

١

بازشناسی «مکتب سلیمانی»

از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله )

بسیارند بزرگانی که در حیاتشان مبدأ تأثیر مهماند امّا بعد از وفاتشان، تأثیرشان بیشتر می شود، شهید سلیمانی از آن افراد بود. آن مرد بزرگ، کم نظیر و بسیار آگاه، ویژگی های مهمّی داشت که نام و راه او را در تاریخ اسلام و جهان به عنوان سرداری بزرگ، جاودانه کرد.

از این رهگذر تبیین ویژگی های مهم شهید سلیمانی، جهت استخراج الگوی مدیران جهادی و تعمیم آن در ابعاد بیانیۀ گام دوّم انقلاب اسلامی و همچنین گفتمان سازی اجتماعی ضروری است، که من در اینجا آن ویژگی های مهم را عرض می کنم:

مرد میدان شجاعت

بی شک اگر بيدارگر عصرما، امام خمينى (قدس سره)، شجاع و نترس نبود انقلاب اسلامى ايران بر خلاف انتظار جهانيان پيروز نمى ‏شد. اگر رزمندگان دلير و مخلص ايران اسلامى شجاع نبودند ما در دفاع مقدّس بر خلاف معادلات سياسى سياستمداران، فاتح جنگ نمى‏ شديم. اگر حزب اللَّه جنوب لبنان در ميان بهت و حيرت جهانيان در جنگ ٣٣ روزه بر اسرائيل تا دندانْ مسلّح، پيروز شد، و افسانه شكست‏ناپذيرى اسرائيل را باطل كرد، به خاطر شجاعت و دلاورى اعضاى حزب اللَّه و توكّل و توجّه آن ها بر خداوند بود.

و اگر شجاعت سردار پرافتخار اسلام حاج قاسم سلیمانی نبود، داعش هم عراق را تخریب می کرد و هم سوریه و لبنان، امّا شجاعت بینظیر او سبب شد که همۀ اینها به حال خود بمانند و پیش بروند. عراق کشور برادر ما، سوریه، لبنان؛ بحمدالله همۀ این ها به برکت مجاهدت های سردار سلیمانی، محکم سرپایشان ایستاده اند.

مرد میدان اطاعت

سردار حاج قاسم سلیمانی علاقۀ فوق العادّه ای به رهبر انقلاب داشت؛ هم رهبر پیشین انقلاب؛ امام راحل و هم رهبر فعلی انقلاب، این هم از خمیرمایه هایی بود که به زندگی او شکل می داد و خطّ و مسیر او را تعیین می کرد.

مرد میدان شهادت

رَمز حماسه ‏هاى بزرگ كه در تاريخ با خطوط زرين و درخشان ثبت شده است بايد در ايمان قوى و مستحكم نسبت به معاد و زندگى جاويدان آخرت جستجو كرد.

ايمان به رستاخيز اثر عميقى در تربيت انسان ها دارد، به آنها شهامت و شجاعت‏ مى ‏بخشد زيرا بر اساس آن، اوج افتخار در زندگى اين جهان، «شهادت» در راه يك هدف مقدس الهى است كه آغازى است براى يك زندگى ابدى و جاودانى.

اين كه مى ‏بينيم در جنگ هاى صدر اسلام، و جنگ هاى تحميلى اخير رزمندگان دلير سپاه اسلام ايستادگى بى نظير و شجاعت اعجاب انگيزى از خود نشان مى ‏دادند، و على رغم برترى دشمن از نظر تجهيزات و عِدّه و عُدّه بر او غالب مى شدند سرّش همين است كه ايمان‏ به‏ معاد از آن ها انسان‏ ديگرى مى ساخت، انسانى كه هرگز از مرگ نمى ترسيد، و شهادت در راه خدا افتخار خود مى ديد.

انگیزه سردار سلیمانی و دوستانشان این بود که باید مسلمانان را از چنگ جنایتکاران نجات دهند و باید از شهادت در این راه استقبال کرد.

بر این اساس خلوص نیّت او مثال زدنی بود؛ واقعاً برای خدا کار می کرد، واقعاً ایمان به روز قیامت داشت. وقتی آمدند دیدن ما، یک جریانی واقع شد که من تعجّب کردم و آن این است جمعیتی همراهش بودند، هنوز موقع کرونا نبود و جمعیت آمده بودند و اینجا نشسته بودند، من هم آنجا نشسته بودم. بعد از آن که حرف ها زده شد، گفت: من خواهش می کنم از آقایان همه بیرون تشریف ببرند، من مطلب خصوصی با حاج آقا دارم. همه رفتند بیرون، بعد دیدم از زیر کُتش یک کفنی در آورد که روی آن شهادت شخصیت ها بود. «اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْرًا» ما از او جز خیر چیزی نمی دانیم.

این نشان می دهد که اولاً شهید سلیمانی از همان زمان به فکر رفتن بود و ثانیاً نمی خواست مردم بفهمند که او این کفن را آورده است، این اخلاص واقعا قابل ملاحظه و ستودنی است.

 ما هم نوشتیم روی همان کفن «اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْرًا»، این نشان می دهد که قیامت را باور دارد، شهادت را باور دارد، آمادۀ شهادت است و شهادت مردم را در پیشگاه خدا سبب نجات خودش می داند.

مرد میدان وحدت

دشمنان اسلام‏ براى برهم زدن اساس وحدت‏ مسلمين آن قدر دروغ و تهمت به شيعيان در نزد سنّيان، و آن قدر دروغ و تهمت به سنّيان در نزد شيعيان بسته ‏اند، كه در پاره ‏اى از كشور ها به كلّى آن ها را از هم دور ساخته ‏اند.

وحدت مهم ترین نیاز امروز جهان اسلام است، بی تردید اگر وحدت و همدلی بین مسلمانان وجود داشته باشد هیچ قدرتی چه امریکا و چه غیر آمریکا نمی تواند بر سرنوشت مسلمانان مسلط شود.

وحدت كلمه، همان چيزى است كه از مهم ‏ترين عوامل پيروزى سربازان اسلام در عصر پيامبر اكرم (صلّى اللّه عليه و آله) بر دشمنان نيرومند و مجهّز بود و همان چيزى است كه آثار آن را در عصر و زمان خود، در ميان اقوام و ملت‏ ها مى بينيم‏.

در این میان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی منادی وحدت بود؛ و اینچنین شر داعش را از منطقه کوتاه کرد، به همین دلیل آمریکا اقدام به ترور این سردار مجاهد کرد و او را به شهادت رساند.

مرد میدان امنیت

دشمنان اسلام می خواستند ٣٠ سال داعش را نگه دارند و خاورمیانه را ناامن كنند تا اسراییل و غرب در امان باشند.

از یک طرف آمریکا عوامل خود را می فرستاد تا آن ها را آموزش دهند، از سویی دیگر عربستان و برخی کشور های دیگر منطقه پول و سلاح در اختیار تروریست ها قرار می داد. اسرائیل حمایت همه جانبه می کرد و می گفت دلیلی ندارد داعشی ها نابود شوند، خاخام یهودی اسرائیلی می گفت: داعش هدیه الهی است که خداوند به ما داده تا مخالفان اسرائیل را نابود کند و یا یکی از سیاست مداران معروف آمریکا می گفت: بهترین گزینه آن است که پای داعش به بغداد برسد و تمام شیعیان را به قتل برساند، ترکیه نیز نفت های غصبی آن ها را می خرید و پول به آن ها می داد، با توجه به این اخبار روشن می شود چه کسانی این مار خطرناک را در آستین خود پرورش می دهند.

 از سوی دیگر شرارت داعش در تاریخ بی مانند بود؛ اما با رشادت های سردار شجاع اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی و مجاهدت های جوانان جان بر کف ایران و عراق و سوریه و برخی دیگر کشور ها، داعش نابود شد و ستون فقرات این گروه جنایت کار در هم شکست.

نکته قابل توجه این که نه تنها خطری از کشورهای منطقه دفع شد؛ بلکه خطر بزرگی از کل جهان برطرف گردید؛ اگر دنیا قدردان باشد، باید از مجاهدت های این سردار شجاع تشکر کند که آتش جنگ به وسیله او و همرزمانش خاموش شد و دنیا از یک کابوس خطرناک رهایی یافت.

لیکن باز هم دولتمردان آمریکا با کمال بی شرمی و وقاحت ما را حامی تروریست و خودشان را مخالف آن می دانند؛ این نهایت بی شرمی و وقاحت است؛ در حالی که خودشان هم می دانند اگر این جانفشانی ها نبود، شعله این آتش دامان آنان را هم می گرفت.

سخن آخر: (مکتب حاج قاسم خاموش شدنی نیست)

دشمنان آمدند او را شهید کردند و خیال کردند مکتب او برچیده می شود، در حالی که شهادت او باعث گسترش او شد، همانگونه که در شهادت امام حسین(عليه السلام) می بینیم یزید و یزیدیان، امام حسین(علیه السلام) و اصحابش را شهید کردند و حتّی اجساد آن ها را هم دفن نکرده رفتند، سرهای آن هارا به دنیا بردند و گفتند دیگر مکتب انقلاب حسینی خاموش شد، بعد دیدند نه، از همه جا فریاد بلند شد و بنی امیّه به اشتباه خودشان پی بردند.

من امیدوارم ان شاءالله ما از ویژگی های مکتب این بزرگوار درس بگیریم، فرزندان خودمان، جوانان خودمان، آن هایی که نسل های بعد از انقلاب اند این ها را واقعاً با مکتب شهید سلیمانی پرورش بدهیم کافی است، کافی است که در مقابل دشمن مقاومت کنند و بایستند.

من در این لحظه امیدوارم خداوند، رحمت تازه ای به روح آن بزرگوار و همرزمان او بفرستد، ان شاءالله همه مشمول عنایات حق و مدیون عنایات آن بزرگوار باشیم.

منابع:

١. بیانات معظم له

٢. پيام امام امير المومنين عليه السلام

یادداشت

٢

نشانه شناسی مکتب امام صادق علیه السلام

از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله )

در سالروز شهادت رئیس مذهب تشیع حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)، ضرورت واکاوی ابعاد علمی و فکری آن حضرت برای شیعیان آن امام بزرگوار و آحاد امت اسلامی امری انکار ناپذیر می باشد.

از این رو تبیین فعالیت های فکری و علمی ایشان به عنوان رئیس مکتب جعفری و نیز تحلیل و بررسی نقش بی بدیل آن حضرت در شبهه زدایی از جامعۀ اسلامی و تشریح کرسی های علمی در مکتب امام صادق(علیه السلام)، ما را برآن داشت تا با بهره گیری از اندیشه های ارزشمند مرجع عالی قدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی برخی از زوایای مهم در این مسأله را مورد واکاوی قرار دهیم.

لذا متن پیش رو گفتار منتشر نشده ای است از معظم له که در تاریخ ٣٠ مرداد ١٣٩٣ و در شب شهادت امام جعفر صادق(علیه السلام)در حرم مطهر امام رضا(علیه السلام) در صحن جامع رضوی بیان گردید، که در این فرصت و در سالروز شهادت رئیس مکتب جعفری به محضر عاشقان و شیفتگان و دلدادگان امام جعفر صادق(علیه السلام) تقدیم می گردد.

چرا عنوان رئیس مذهب مربوط به امام صادق (علیه السلام) است؟

در آغاز سخن باید این مسأله مهم را مطرح نمود که چرا عنوان رئیس مذهب مربوط به امام صادق(علیه السلام) است؟ با اینکه امام ششم قاعدتاً نباید این عنوان را داشته باشد، زیرا رئیس مذهب علی بن ابی طالب(علیه السلام) و به یک معنا شخص خاتم الأنبیاءرسول اکرم(صلی الله علیه و آله) است.

برای آنکه آن حضرت خطاب به حضرت علی(علیه السلام) کرد و فرمود: «یا علی انت و شیعتک هم الفائزون»(ای علی ! تو و شیعیانت از رستگاران روز قیامت هستید).

بنابراین لقب شیعه را پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به پیروان مکتب حضرت علی(علیه السلام) داد، این قول در منابع شیعه و منابع اهل سنت نوشته شده است.

هم چنین باید اذعان نمود برای اینکه حضرت علی(علیه السلام) خانه نشین بود ، نشر احکام به وسیلۀ آن حضرت کمتر اتفاق افتاد، در پنج سال حکومت هم آن حضرت گرفتار مشکلات، جنگ­ها و مخالفت ها بود.

دوران حضرت علی(علیه السلام) گذشت، دوران امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) با خفقان شدید از سوی بنی امیه طی شد و اجازه نشر احکام برای آن بزرگواران میسّر نبود.

دوران امام سجاد(علیه السلام) خفقان بیشتر گردید، و کار به جایی رسید که دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) سفارش کرده بودند هر زمان شیعیان حضرت علی(علیه السلام) را در هر کجا، بیابان یا شهر پیدا کردند به قتل برسانند، لذا کسی جرأت نداشت بگوید من شیعۀ علی (علیه السلام) هستم یا اینکه به سراغ امام سجاد(علیه السلام) برود و از آن حضرت احکام و معارف اسلامی سوال کند، اگر کسی نامش علی بود ناچار بود نامش را مخفی کند؛ خفقان اینچنینی اجازه نشر احکام را نمی داد.

امام صادق(علیه السلام) و اهتمام به نشر علم

گفتنی است در آغاز دوران امام باقر(علیه السلام) دوران سراشیبی حکومت بنی امیه بود ، بنی امیه به خودشان و اختلافات خودشان مشغول بودند، از این رو یک آزادی نسبی فراهم گردید ، امام باقر(علیه السلام) پرچم نشر احکام و علم و دانش را بلند کرد، چراغ علم و دانش را برافروخت، کسانی که در گمراهی و تاریکی و جهل بودند با دیدن این چراغ نورانی به سوی آن حضرت شتافتند و این مسأله در دوران امام صادق(علیه السلام) گسترش بیشتری پیدا کرد.

کار به جایی رسید که چهار هزار نفر از محضر امام صادق(علیه السلام) درس دین آموختند؛ در عقاید، معارف، فقه، اخلاق و تفسیر و در همۀ مسائل اسلامی از بیانات آن حضرت استفاده کردند و در همه جا یعنی در مدینه، کوفه و مکه..سخن از مکتب علمی امام صادق(علیه السلام) بود.

راوی می گوید؛ من یک زمان در مسجد پیغمبر(صلی الله علیه و آله) بودم دیدم نهصد نفر نشسته بودند و صحبت می کردند، همۀ آنها می گفتند قال الصادق(علیه السلام)...قال الصادق(علیه السلام)...، و اینچنین علم و دانش به وسیلۀ آن حضرت گسترش پیدا کرد، لذا اگر گفته می شود رئیس مذهب به واسطۀ نشر علم است.

در روایتی که أبو زهره در کتاب الامام الجعفر الصادق نوشته است قریب به این مضمون را می خوانیم، منصور دوانیقی وقتی شهرت علمی امام صادق(علیه السلام) را دید ترسید مبادا همین شهر علمی سبب شود مردم دور آن حضرت را جمع گردند و حکومت بنی عباس به خطر افتد، لذا با خودش گفت باید عالم را به وسیلۀ عالم جواب بدهیم.

لیکن منصور دوانیقی عالم­ ترین فرد زمان خودش را ابوحنیفه دید، از او دعوت کرد و او آمد؛ منصور گفت برنامه مهمی را برای تو درنظر گرفتم، چهل مسألۀ مهم علمی را تدارک ببین و من نیز امام صادق(علیه السلام) را دعوت خواهم کرد،سپس تو در این چهل مسأله علمی در یک فرصت امام صادق(علیه السلام) را به چالش بکشان که ما نیزهمه جا تبلیغ کنیم عالم تر و دانشمند تر از او نیز پیدا می شود.

ابو حنیفه (پیشواى مذهب حنفى) گفت: من فقیه‏ تر از جعفر بن محمّد ندیدم، لذا مأموریت سنگینی به من داده ای من علم این مرد را می دانم اگر بخواهم بر او غلبه کنم کار آسانی نیست.

منصور دوانیقی امام صادق(علیه السلام) را دعوت نمود و در کناردست خودش در جایی با احترام نشاند و گفت، ابوحنیفه جزو فقهای عراق است مسائلی دارد اجازه می دهید مطرح کند؟ ابوحنیفه هم مسائل را پی در پی مطرح می کرد لیکن پاسخ امام جالب بود.

ابوحنیفه در تشریح این ماجرا می گوید؛ آنگاه منصور به من رو کرد و گفت: اى ابو حنیفه! سؤالات خود را مطرح کن. من نیز سؤالات خود را مطرح کردم و آن حضرت به من پاسخ مى‏ داد و مى‏ گفت: پاسخ آن به نزد شما این است و اهل مدینه چنین پاسخ مى‏ گویند و ما چنین مى‏ گوییم. نظر او گاه با نظر مردم مدینه موافق بود و گاه با همه ما مخالف بود. تا آنکه من هر چهل مسأله را پرسیدم و او به همین گونه پاسخ داد».

سپس ابو حنیفه مى‏ افزاید: «آیا ما روایت نمى‏ کنیم که داناترین مردم کسى است که به اقوال مختلف از همه آگاه‏ تر باشد (بنابراین، جعفر بن محمّد از همه مردم آن زمان عالم‏تر بود)».،

 وقتی این مسائل به خوبی از جانب امام صادق(علیه السلام) پاسخ داده شد، منصور کینه حضرت را به دل گرفت و بر قتل آن حضرت مصمم شد زیرا موقعیت خود را به شدت در خطر می دید.

صیانت از تشیع؛ شاخصۀ کلیدی در مکتب علمی امام صادق(علیه السلام)

بدیهی است امام صادق(علیه السلام) دو خدمت مهم دیگر هم به اسلام و مکتب تشیع کرد که اگر آن حضرت را رئیس مذهب می خوانند این دو مولّفه مهم نیز در آن نقش کلیدی دارد.

اول. می دانیم اسلام در آن زمان گسترش عجیبی پیدا کرده بود، تمامی کشورهای تقریبا آباد آن عصر و زمان در زیر پرچم اسلام گرد آمده بودند ، لذا از آنجا که این تازه مسلمانان از مذاهب و ملّیت­های مختلف، عقاید و سنت های مختلف بودند ، به تبع آن این آموزه های انحرافی به میان مسلمانان وارد گردید.

گفتار جمعیت مسیحیان، جمعیت زرتشتیان، فلاسفه یونان و فلاسفه روم خیلی از مسائل در جامعۀ اسلامی به هم ریخت، حتی طرفداران مکاتب مادی هم عقایدشان را آشکارا در جامعه اسامی مطرح می کردند، امام صادق(علیه السلام) در این برهه باید با این افکار التقاط وارداتی مقابله نماید و اسلام اصیل را بر همۀ مردم عرضه نماید، که در عمل نیز آن حضرت به نحو احسن در شبهه زدایی از جامعۀ اسلامی عمل نمود.

دوم. خطر نفوذی­ ها بودند زیرا دیدند فرصت خوبی است و می­شود بر ضد اسلام تبلیغات نمود، لذا با خود گفتند اگر نتوانیم حکومت اسلامی را ساقط کنیم لاأقل عقاید اسلامی را از درون مورد هجوم و تهدید قرار می دهیم و جوانان مسلمان را از اسلام دور می­ کنیم، کار به جایی رسید که مفضل بن عُمر از اصحاب امام صادق(علیه السلام) می گوید؛ در مسجد پیغمبر(صلی الله علیه و آله) و در کنار قبر آن حضرت، ابن ابى العوجا مادی را دیدم که تبلیغات مادی گری(انکار خدا و دین) می کند ، نزدیک رفتم و فریاد کشیدم و او را از این کار بازداشتم، او در جواب گفت به نظر می رسد از اصحاب امام صادق(علیه السلام) باشی، امام تو این­گونه با من سخن نمی گوید و با دعوا صحبت نمی کند بلکه پاسخ پرسش­ هایم را به گونه ای جواب می دهد که من در پاسخ مجدد حیران و درمانده و مستأصل می مانم.

مفضل می گوید؛ همین که این جمله را شنیدم به محضر امام صادق(علیه السلام) رسیدم ؛ عرض کردم یابن رسول الله اسلام در خطر است، مادی گری و انکار خدا در کنار قبر پیغمبر؟! حضرت فرمودند؛ فردا صبح اول طلوع آفتاب نزد من بیا تا دلایل خداشناسی را بگویم، مفضل می گوید صبح تا ظهر دلایل خداشناسی از آسمان، زمین، ستارگان، حیوانات، دریاها،کوه­ها،بیابان...را بیان فرمودند تا اینکه اذان ظهر شد که حضرت فرمودند؛ برو فردا صبح اول وقت بیا، دوباره روز دوم آمدم و تا ظهر دلایل خداشناسی را از آن حضرت فرا گرفتم، لیکن این معارف تمام نشد و من تا چهار روز رفتم و استفاده کردم.

از این رو یک کتاب به نام توحید مفضل در اختیار ما است که مجموعۀ فرمایشات امام صادق(علیه السلام) در این چهار روز است، یعنی حضرت در برابر موج تبلیغات بیگانگان ایستاد لذا اینگونه امام جعفر صادق(علیه السلام) رئیس مذهب است چرا رئیس مذهب نباشد؟

دانشگاه جعفری؛ شاخصۀ بنیادین در حفظ مذهب راستین تشیع

نکتۀ دیگر این است که باید به عمق مکتب علمی و جهاد علم و دانش امام صادق(علیه السلام) معرفت پیدا نمود، شاگردان آن حضرت هر کدام در یک بخش از علوم تخصص داشتند، لذا علم شاگردان امام صادق(علیه السلام) بر ابتکار آن حضرت در ترسیم و تفکیک رشته ها و شاخه های علم استوار گردید.

روایت قریب به این مضمون است مردی اهل شام خدمت امام رسید عرض کرد سوالی دارم دربارۀ قرآن، لطفاً پاسخ بفرمایید، اصحاب حضرت دور ایشان حلقه زده بودند، امام فرمود؛ حمران جواب این مرد را دربارۀ قرآن بده، آن مرد عرض کرد پاسخ شما را خواستارم، امام فرمود؛ جواب او جواب من است اگر توانستی او را محکوم کنی من را محکوم کردی لذا آن مرد شامی شروع کرد به سوال کردن و آن­قدر سوال کرد تا وا ماند.

حضرت فرمود حمران را چطور دیدی؟ آن مرد شامی عرض کرد؛ خیلی قوی و مسلّط به تمام مباحث قرآنی است.

آن مرد شامی گفت سوال دیگری دربارۀ ادبیات دارم، حضرت فرمود أبان بن تغلب از اصحاب من تخصص در ادبیات دارد پرسش کن، آن مرد سوال کرد و قانع شد.

حضرت فرمود سوال دیگری نیز داری؟ گفت آری در موضوع فقه سوال دارم، حضرت فرمود؛ زراره فقیهی است که در مکتب من فقه آموخته است، سوالات از زراره مطرح شد و آن مرد پاسخ سوالاتش را دریافت نمود و قانع شد.

در ادامه آن مرد شامی عرض کرد دربارۀ عقاید هم سوال دارم، حضرت فرمود آن اقا را می بینی؟ اسمش مومن الطاق است، تخصصش در عقاید و علم کلام است هر سؤالی داری از او بپرس، او هم سوال پرسید و قانع شد.

در نهایت آن مرد شامی گفت اصحاب شما در هر رشته ای تخصص دارند.

بنابراین مکتب امام صادق(علیه السلام) مکتب علمی جامع و فراگیر بود، لذا الان هر کتابی را در تفسیر، عقاید، فقه، اصول...مورد استفاده قرار می دهیم، قال الباقر(علیه السلام) و قال الصادق(علیه السلام) به وفور در آن مشاهده می­ شود.

آن قدر حدیث از این دو بزرگوار به ما رسیده است که معلوم می شود چرا حضرت را به این عنوان یعنی رئیس مذهب می خوانیم و اینچنین است که در می ­یابیم مکتب علم و دانش امام صادق(علیه السلام) چقدر وسیع و گسترده بوده است.

یقین بدانید اگر امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) و به دنبال آن امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) در دوران مأمون در مقابل شبهات بیگانگان از اسلام دفاع نمی کردند قطعاً اسلام متزلزل می گردید.

لذا این بزرگواران بودند که به جای اینکه در مقابل بنی العباس آشکارا قیام غیر موفق کنند، مانند قیام زید بن علی، یحیی بن زید و بعضی قیام های دیگر، لیکن قیام علمی کردند و اسلام را نجات دادند.

جابربن حیان که امروز در مغرب زمین و در میان غربى‏ها به عنوان پدر علم شیمى شناخته شده یکى ازدانشمندان بنام اسلام است.

علم شیمى امروز در روزهاى نخستین از کتاب ‏هاى جابر بن حیان مایه گرفت.

جابربن حیان در قرن دوّم هجرى در میان مسلمانان و در مکتب پیشوایان اسلام مخصوصاً امام صادق علیه السلام پرورش پیدا کرد، جابربن حیان با افتخار می گوید من از شاگردان امام صادق(علیه السلام) بودم.

مالک بن انس‏ (پیشواى مذهب مالکى) درباره وى مى‏ گوید: «من فراوان به نزد او رفتم، آن حضرت‏ را جز در این سه حال نیافتم: یا نماز مى‏ گزارد، یا روزه بود و یا قرآن مى ‏خواند. برتر از جعفر بن محمّد (در این عصر) از نظر دانش، عبادت و پرهیزکارى، هرگز چشمى ندیده و گوشى نشنیده و بر قلب هیچ بشرى خطور نکرده است».

ابو حنیفه می گوید: «لو لا السَّنَتان لهلک النّعمان‏؛ اگر آن دو سال (بهره‏ گیرى از محضر امام صادق(علیه السلام)) نبود، نعمان (نام ابو حنیفه است) هلاک مى ‏شد».

سخن آخر

باید اذعان نمود مکتب امام صادق(علیه السلام) پیامی برای امروز ما دارد،شرایط امروز ما مثل شرایط آن زمان است.

رسانه های غربی با نشر شبهات از گوشه و کنار دنیا در راستای استحالۀ فکری و عقیدتی امت اسلامی به ویژه نظام اسلامی عمل می کنند، لذا کسانی که نتوانستند نظم اسلامی را با جنگ و تحریم و... وادار به تسلیم کنند حالا از طریق شبهه افکنی به فکر افتادند تا در جوانان نفوذ کنند و مسلمانان را از هم متلاشی سازند و دچار تشتّت نمایند یعنی همان شرایط زمان امام صادق(علیه السلام) در عصر حاضر نیز به وضوح مشاهده می شود.

اینجا است که باید از همان مکتب ناب امام صادق(علیه السلام)بهره جست، لذا علماء، دانشمندان اعم از علمای حوزه های علمیه و اساتید دانشگاه باید با فنون و علوم مختلف اسلامی آشنایی داشته باشند و با شبهات مخالفین مقابله و مواجهه مطلوب و موثر نمایند و از تزلزل عقیدتی و فکری جوانان در جامعه جلوگیری نمایند.

لازم به ذکر است آن حضرت در ٢٥ شوال سال ١٤٨ هجری قمری، در ٦٥ سالگی، به دستور منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی، به وسیله سمی که به آن بزرگوار خوراندند، به شهادت رسید و عالم اسلام را در مرگ خود عزادار کرد.

پرونده ویژه

١

شکوه مقاومت در حماسه فتح خرمشهر

از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله )

سر پیشرفت هر انسانى در مقاومت او در برابر حوادث و مشکلات و یا تمایلات درونى او است، اینگونه است که ایستادگی و مقاومت یکى از عوامل پیشرفت اسلام در صدر اسلام و عدم شکست در زیر فشارهاى شکننده دشمنان به شمار می آید.

لذا على رغم ضعف ها و بى تابی ها و بدگمانی هاى بعضى از تازه مسلمانان در این میدان نبرد عظیم، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مانند کوهى استوار، مقاومت و ایستادگى کرد. همین امور سبب حفظ جمعیت اندک مسلمین در برابر گروه عظیم احزاب که از نظر ظاهرى کاملا برترى داشتند، شد؛ این ایستادگى و مقاومت عجیب سرمشقى براى همگان بود.

ضرورت و اهمیت مقاومت اسلامی در برابر دشمنان اسلام

لزوم مقاومت و ایستادگی در برابر عناصر ناصالح که منافعشان با گسترش آیین حق و عدالت به خطر مى افتد، و براى محو آن بپا خاسته و صف آرایى مى کنند امرى اجتناب ناپذیر است، و مادامى که چنین کسانى در دنیا باشند گروه هاى طرفدار حق و عدالت چاره اى جز این ندارند که «براى دفاع از موجودیت خود و اهدافشان»، در برابر این عناصر ایستادگى کنند.

اسلام به هر کس حق مى دهد که اگر به او تعدى شود، به همان مقدار مقابله کند، تسلیم در برابر متجاوز مساوى است با مرگ و مقاومت مساوى است با حیات، این است منطق اسلام.

هم چنین مقاومت و استقامت شرط نخستین پیشبرد هر گونه هدفى از اهداف ایمان اعم از هدفهاى تربیتى، اجتماعى، انسانى، علمى، فرهنگى و سیاسى است.

اینچنین است که در قران کریم، صبر به معناى استقامت همراه با تلاش براى حل مشکل و نه تسلیم در برابر مشکلات و تحمل بى قید و شرط آن ذکر شده است به ویژه آنکه ایثار و مقاومت در میدان جنگ سفارش شده است. که در نهایت ظفر را در پى دارد.

قطعاً چنین صبرى در جنگ، به معناى تسلیم و سستى و زبونى در مقابل دشمن نیست، بلکه در دفاع و عزت و سربلندى مسلمین تجلى مى کند و سبب مى شود مثلا بیست نفر چنان قدرتمند شوند که در برابر دویست نفر ایستادگى کنند.

ایستادگی و مقاومت در برابر دشمنان اسلام و مسلمین؛ حقیقت جهاد کبیر

بی شک جهاد مهمترین سنگ زیر بناى اسلام و ستون اصلى این خیمه است، جهاد است که کاخ اسلام را برپا داشته و آن را گسترش داده است.

اگر جهاد نبود، اسلام این آیین نجات بخش و مایه رحمت و برکت براى مردم جهان نبود. لیکن جهاد چیزى جز ایستادگى در برابر تجاوز دشمن و مقاومت در مقابل ظلم و فساد، و بذل جان ومال وفداکارى در این راه نیست.

میدان جهاد براى مؤمنان؛ میدان اظهار عشق به محبوب و میدان پایدارى و مقاومت و پیروزى است، و در چنین میدانى ترس معنى ندارد.

لذا «جهاد» مقاومت در برابر دشمنان خارجى، دشمنان حقیقت، دشمنان عدالت، دشمنان اصلاحات، دشمنان فضیلت و دین است. و آنها که در راه خدا جهاد کنند، به جنگ مشکلات بروند، با هواى نفس به مبارزه برخیزند، و در برابر دشمنان بیرونى مقاومت و سرسختى نشان دهند، خداوند وعده هدایت آنها را داده است و این عین عدالت است.

شکوه مقاومت در حماسه فتح خرمشهر به نسل جوان منتقل شود

گفتنی است جوانان و نوجوانان امروز این جامعه، جنگ تحمیلی را درک نکرده اند، از سوی دیگر دشمنان اسلام و انقلاب به شدت از فرهنگ جهاد، مقاومت و شهادت که باعث پیروزی و تعالی ملت ایران در همه عرصه ها بوده، هراس دارند از این رو به دنبال دورکردن نسل جوان و نوجوان کشورمان از این فرهنگ هستند.

لذا جوانان باید آن رشادت ها و شب های حمله و آن شور و اشتیاق ها و مناجات ها و دعاهای آن شب ها را با بهره گیری از هنر و فیلم درک کنند.

 باید حال و هوای جنگ تحمیلی به آنها نشان داده شود، تا آنان نیز حتی به مقدار کم با آن حال و هوا قرار بگیرند و تجربه هایی که حاضران در آن صحنه ها دریافت کرده اند در حد پایین تری داشته باشند.

از این رو نسل جدید نمی داند خرمشهر چگونه فتح شد و باید آنها را با مقاومت رزمندگان در این حماسه آشناکرد،زیرا فتح خرمشهر ازالطاف الهی بود.

امیدواریم آموزه های بی بدیل دفاع مقدس به جوان امروز به خوبی انتقال داده شود تا آن ها به خوبی با تاریخ انقلاب اسلامی آشنا شوند و بدانند ایران اسلامی را به راحتی بدست نیاورده ایم که بخواهیم به راحتی از آن بگذریم.

حماسه فتح خرمشهر؛ نتیجه ایمان، اراده و مقاومت رزمندگان اسلام

ایمان به خدا مهمترین انگیزه اى است که جهادگر مى تواند داشته باشد به خاطر آن تا پاى جان مقاومت کند در حالى که انگیزه هاى دیگر در برابر آن کم اثر است.

لذا مسلمانان راستین، دست پروردگان پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم، روح مقاومت عجیبى در برابر دشمنان داشتند، و چنان که دیدیم بعضى از آنها همچون«پدر عمار» حتى حاضر نمى شدند جمله اى با زبان مطابق میل دشمن بگویند، هر چند قلبشان مملو از ایمان به خدا و عشق به پیامبر ص بود، و در این راه جان خود را نیز از دست مى دادند.

از این رو تأثیر ایمان به معاد در استقامت و پایمردى و مقاومت در مقابل دشمن در میدان جهاد غیر قابل انکار است. در حقیقت امواج نیرومند و تکان دهنده ایمان به معاد و تأثیر آن در ارتقای مقاومت نمونه زنده اى است از تجلى ایمان به رستاخیز و دادگاه عدل الهى در اعمال انسان.

در این میان توکل بر خدا یعنى تکیه بر یک منبع فناناپذیر قدرت و توانایى، که سبب افزایش مقاومت انسان در برابر مشکلات و حوادث سخت زندگى است، به همین دلیل به هنگامى که مسلمانان در میدان «احد» ضربه سختى خوردند و دشمنان پس از ترک این میدان بار دیگر از نیمه راه بازگشتند تا ضربه نهایى را به مسلمین بزنند و این خبر به گوش مؤمنان رسید، قرآن مى فرماید: افراد با ایمان نه تنها در این لحظه بسیار خطرناک که قسمت عمده نیروى فعال خود را از دست داده بودند، وحشت نکردند، بلکه با تکیه بر «توکل» و استمداد از نیروى ایمان بر پایدارى آنها افزوده شد و دشمن فاتح با شنیدن خبر این آمادگى به سرعت عقب نشینى کرد.،

حال با این تفاسیر بهتر می توان شکوه حماسۀ فتح خرمشهر را مورد توجه قرار داد؛ دشمن آن چنان در خرمشهر مستقر شده بود که مردم به وحشت افتاده بودند؛ اما رزمندگان با ایمان و توکل به خدا در حالی که دشمن از جهات مختلف بر آنها برتری داشت به نبرد پرداختند و خرمشهر و جنوب کشور را از وجود دشمن پاک کردند.

آری پیوند ایمان، توکل به خدا، حرکت و مقاومت هنگامى که دست به دست هم دهند عامل اصلى هرگونه پیروزى خواهند شد.

آزادسازی خرمشهر؛ نمونه بارز تفضل و الطاف الهی

بی تردیدتا مقاومت نباشد هیچ کار مهمى به سامان نمى رسد.  از سوی دیگر اولین خواهش و دعاى قهرمانان مقاومت، وصول به «قرب الهى» است. لذا آنهایی که مقاومت کردند با تکیه بر لطف الهى، استقلال خود را حفظ نمودند.

اینگونه است که مؤمنان در برابر دشمنان اسلام با توجه به وعده هاى الهى آرامش مى یابند، و روح مقاومت در مقابل آن تاریک دلان در آنها دمیده مى شود.

با این اوصاف باید متذکر شد فتح خرمشهر را هرگز کسی به آسانی باور نمی کرد، فتحی بسیار مهم و گسترده بود.

با وجود این که شهیدان فراوانی را برای پیروزی خرمشهر تقدیم کردیم؛ ولی رزمندگان ما توانستند به موفقیت بزرگی همچون فتح خرمشهر دست یابند که این در سایه لطف الهی صورت گرفت.

سخن آخر(از بازماندگان شهدای فتح خرمشهر تجلیل کنیم)

نباید فراموش کرد که باید از بازماندگان شهدای فتح خرمشهر تجلیل کنیم؛ باید برای شهدا درود و رحمت الهی را بخواهیم و با حفظ دستاوردها از بازماندگان آن دوران قدردانی و تشکر کنیم؛ زیرا فرهنگ استقامت، پایدارى و مقاومت از امورى است که سبب ورود در کانون لطف خدا یعنى بهشت مى شود.

 

پرونده ویژه

٢

راهکارهای بهینه سازی مصرف انرژی

از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظله )

حقیقت آن است که نعمتهای طبیعی حد و حدودی دارند و فناناپذیر نیستند؛ بلکه منابعی هستند که در آسمان ها و زمین وجود دارد لیکن دارای محدویت است هم چون منابع تجدید ناپذیر که اگر بدون برنامه ریزی مصرف شوند به پایان می رسند و از بین می روند. به بيان ديگر، نيازهاى بشر نامحدود است لیکن منابع انرژی محدود است حتی اکسیژن، لذا همگان باید راهکارهایی را برای مدیریت بهینۀ مصرف انرژی در اولویت های کاری خود قرار دهند و همیشه برای آینده برنامه ریزی کنند.

ترسیم وضعیت نابسامان مصرف انرژی در کشور

جای بسی تأسف است که اسراف در موارد متعدد در کشور دیده می شود به نحوی که می توان با انگشت گذاشتن روی آنها به تعیین مصادیق پرداخت؛ مصرف بى رويّه و اسراف و تبذير و ريخت و پاش گروهى مرفّه و ناآگاه، به سيستم اقتصادى جامعه آسيب رسانده است. هم چنین مصرف نامتعادل در فرهنگ عمومی کشور، ثروت هاى جامعه را به هدر داده و بنيه اقتصادى كشور را ضعيف ساخته و سبب فشار روانى فراوان بر توده مردم، به ويژه اقشار محروم جامعه شده است.

از مصاديق اين مصرف نامتعادل كه به نظام اقتصادى جامعه آسيب مى رساند، مى توان به مصرف بى رويه منابع انرژى و سوخت اشاره كرد.

بی شک بهره گیری نامناسب از منابع انرژی و مصرف بى رويه سوخت و انرژى و هدر دادن آنها از مصاديق روشن اسراف به شمار مى آيد و سبب هدر رفتن بخش عظيمى از سرمايه هاى كشور مى گردد و سالانه ميلياردها دلار به اقتصاد كشورها آسيب مى رساند.

اینگونه است که مشکلات عدیدۀ مردم در  مصرف انرژی تأسف بار است؛ به نحوی که می توان ادعا کرد کشور در شرایط سختی از نظر آب و برق و حتی گاز قرار دارد؛ زیرا آب و برق و گاز  درست و بهینه مصرف نمی شود و باید برای آن چاره اندیشی کرد. به عنوان نمونه موضوع استفاده از آب به سر حدی بالاتر از هشدار رسیده است به نحوی که به اذعان کارشناسان اگر در مصرف آب صرفه جویی نشود با مشکلات زیادی مواجه خواهیم شد. به ویژه آنکه خشکسالی در کشور بیداد می کند که امیدواریم به لطف خدا برطرف شود.

اسلام و اصلاح الگوی مصرف

بخش مهمّى از حيات نظام اقتصادى سرمايه دارى مرهون نيازهايى است كه مصرف گرايى را دامن مى زنند و از اين راه ميل به تجمل گرايى، مصرف هاى ناشى از چشم و هم چشمى و اسراف و تبذير را تشدید می کند.

یكى از برنامه هاى جوامع غربی در كشورهاى اسلامی این است كه آنان را به سوى زندگى اشرافى و پرمصرف سوق دهند و به اصطلاح الگوى مصرف را در ميان آنان عوض كنند و متأسّفانه در اين راه موفقيت نسبى بدست آورده اند.

حال آنکه اين نوع مصرف از نگاه اسلام امرى مذموم و نكوهيده است. بلکه اسلام دينى است كه با نگاهى جامع به همه ابعاد مادى و معنوى، فردى و اجتماعى انسان، برنامه اقتصادى اش را براى دست يابى به سعادت دنيا و آخرت، ارائه كرده است. در اين آئين كه هماهنگ با زبان فطرت است، نه اصل مال تحقير شده و نه توليد يا مصرف آن، بلكه همه اينها مورد تأكيد و توصيه قرار گرفته است. آنچه مورد مذمت يا مدح قرار گرفته، در واقع به نگرش انسان به امكانات مادّى و نحوه تعامل آدمى با آن بر مى گردد.

 اصلاح الگوی مصرف و دیگر مسائل اقتصادى در آموزه های اسلامی را با اصول اخلاقى آميخته به گونه ای که اقتصاد منهاى اخلاق به شدت بی معناست.

لذا اگر اخلاق در لايه هاى مختلف اقتصاد حاكم شود، مصرف منابع انرژی همه آميخته با اصول اخلاقى خواهد شد، و روز به روز فاصله زياد بين فقير و غنى كم مى شود، و به طور طبيعى ثروت به طور عادلانه در ميان همه مردم توزيع مى گردد.

بر این اساس اسلام مى گويد: مالكيت نه براى فرد است و نه براى اجتماع، بلكه در واقع براى خداست، بنابراین اسلام، هم در طرز درآمد افراد نظارت مى كند، و هم در چگونگى مصرف؛اسلام اجازه نمى دهد افراد جامعه به صرف داشتن سرمايه و ثروت فراوان، ريخت و پاش كنند؛ بنابر اعتقاد اصل «خدامالكى» آنها موظّفند ثروت هاى خود را در مسيرهاى مجاز كه حدود و ثغور آن را خدا معيّن مى كند، هزينه كنند.

اینگونه است که امام صادق عليه السلام در روايتى خطاب به «ابان بن تغلب» فرمود: «مال متعلّق به خداست كه نزد انسان به امانت مى سپارد و به انسان ها اجازه داده است كه از اين اموال مقتصدانه بخورند و بياشامند ... آنچه را كه مى خورد و مى آشامد و براى خود مركب تهيه مى كند و با آن ازدواج مى نمايد، بر او حلال است، ولى كسى كه از اين حدود تجاوز كند، بر او حرام است. سپس امام علیه السلام اين آيه را خواند « وَ لا تُسرفوا اِنَّهُ لايحبُّ المُسرفين؛ اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد».

مطابق مفاد اين روايت، ثروتمندان حق ندارند مسرفانه و بى رويّه از اموال خود استفاده كنند،.بلکه با استدلال امام عليه السلام به آيه تحريم اسراف، مى توان به حرمت هزينه هاى مسرفانه نظر داد.

از اين گذشته كنترلى را كه اسلام روى نحوه مصرف دارد خود وسيله اى براى كنترل افزايش ثروت است، زيرا افزايش نامحدود ثروت براى كسى خوب است كه خود را از هر نظر آزاد ببيند و در مصرف آن هيچ قيد و شرطى نباشد، نه در محيطى كه مقرّرات اسلامى حكومت مى كند و جلو اسرافكارى را در ابعاد مختلف به ویژه در نحوه و چگونگی مصرف منابع انرژی مى گيرد!

اصولًا اگر كنترل صحيح اسلامى روى مصرف با توجّه به اصل ممنوعيت اسراف صورت گيرد، صاحبان ثروت چاره اى جز اين ندارند كه درآمد اضافى را هميشه صرف توسعه فعاليت اقتصادى خود كنند يعنى بالاجبار به كارى كشيده مى شوند كه نتيجه آن مستقيماً در اختيار جامعه و مردم قرار مى گيرد و تنها زحمت حفظ و مديريتش بر دوش صاحبان آنها است.

با این تفاسیر نظارت دولت براى پيش گيرى از اسراف در مصرف منابع انرژی در دستگاه ها و شركت هاى وابسته به خود و نیز بخش هاى خصوصى و مردمى انکار ناپذیر است تا همگان از مصرف بى رويّه منابع انرژی بپرهيزند. لذا بر دولت است كه نظارت مستمرّ خويش را بر نحوۀ مصرف انرژی در کشور مبذول دارد.

با این اوصاف بهتر می توان به این مسألۀ رهنمون شد که چرا  در دین اسلام نسبت به صرفه جویی تأکید فراوان شدهبه نحوی که حجت را بر ما تمام کرده و حتی بیان شده که برای وضو نیز نباید بیش از حد مجاز، آب مصرف کرد.

و یا مخالفت  اسلام با وسواس نیز بیش از پیش روشن می شود، لذا می گوئیم اسراف در مسأله آب و برق و گاز حرام است و باید مردم نسبت به این مسائل و صرفه جویی در آن توجه لازم را داشته باشند.

قناعت؛ ترجمان حقیقی اصلاح الگوی مصرف انرژی

در مکاتب سوسیالیستی «قناعت» به معنای قبول زندگانى محقّر و پذيرش انواع محروميّت ها تعبیر شده است؛ از این رهگذر راه براى استعمارگران گشوده تر و مقاومت هاى توده هاى محروم، ضعيف تر و كمرنگ تر خواهد شد و شعله هاى تلاش و كوشش به تدريج به خاموشى خواهد گراييد.

معلوم نيست آنها كه چنين فكر مى كنند، اين گونه تفسيرها را از كجا براى اين مفاهيم مذهبى پيدا كرده اند، و در كدام قاموس يا كتاب معتبرى چنان تفسيرى براى آنها شده است؟!

حال آنکه در اسلام «قناعت» نقطه مقابل «حرص و ولع» است كه مفهوم آن را به قرينه مقابلش مى توان شناخت. «حرص» يك نوع تضادّ ميان روح و جسم از نظر اشباع نيازهاى مادّى است، و «حريص» به كسى مى گويند كه به قدر كافى جسم او در برابر نيازهاى مادّى اشباع شده، ولى روح او همچنان فقير و گرسنه است، بنابراين بدون دليل در پى ثروت اندوزى بيشتر، در پى انحصارطلبى احمقانه تر، و حتّى در پى غصب سهم و حقّ ديگران است.

حريص گاهى چنان به مراحل بحرانى حرص مى رسد كه در اين راه، تمام خواب و استراحت و حتّى اخلاق و ايمان خود را مى دهد تا درآمد مادّى بيشترى و یا مصرف بیشتر از منابع تجدید ناپذیر داشته باشد حال از هر طريق كه ميسّر شود.

ولى «قانع» كسى است كه در ميان جسم و روح او هماهنگى برقرار شده، و هنگامى كه به مقدار كفايت و نياز بيابد، روح و جسم او اشباع مى گردد و بى جهت حرص نمى زند و به عنوان مثال استفاده بهینه از منابع انرژی را مد نظر قرار می دهد؛در حقيقت «قناعت» يك نوع بى نيازى روحى و برخوردارى از سرمايه اعتماد به نفس و قدرتهاى اخلاقى است.

سخنانى كه از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و ساير پيشوايان دينى در اين زمينه وارد شده، براى تفسير اين مفهوم و پى بردن به معناى واقعى آنها كافى است. در حديثى از پيامبر صلى الله عليه و آله مى خوانيم:«القَنَاعَةُ مَالٌ لَايَنْفَدُ؛ قناعت سرمايه اى فناناپذير است».و در كلمات قصار نهج البلاغه مى خوانيم: «لَا كَنْزَ أغْنَى مِنَ القَنَاعَةِ؛ هيچ گنجى پرمايه تر از قناعت نيست».و «كَفَا بِالقَنَاعَةِ مِلْكاً؛ قناعت ملك مهّمى است».،

بی شک پرورش اين فضيلت اخلاقى در وجود انسان، مانع از اين مى شود كه تن به ذلّت حرص و طمع بدهد و بی محابا به مصرف گرایی تن دهد.

هم چنین روح قناعت به انسان شخصيّت اجتماعى مى دهد و از مرحله فردى مى رهاند و چون بى نيازى روحى در خود احساس مى كند، او را به احترام به حقوق ديگران وا مى دارد، در حالى كه حرص سرچشمه انواع تجاوزها و تعدّى ها به حقوق مردم و آیندگان است.

اگر به انگيزه هاى روانى برخی افراد در مصرف نادرست منابع انرژی كه قسمت عظيمى از سرمايه هاى اقتصادى کشور را بر باد مى دهد، درست بينديشيم، به وضوح، عدم غناى روحى را در آنها مى بينيم، چون اعتماد به نفس و بى نيازى روحى نداشته و سعى مى كنند با پناه بردن به مصرف گرایی بيشتر، كمبود خود را جبران نمايند و خويش را ثروتمند نشان دهند.

حال آنکه در کلامی از امام علی عليه السلام می خوانیم: «غايَةُ الاقْتِصاد القَناعة؛ نهايت ميانه روى قناعت است». يعنى از مرز قناعت نبايد پائين تر آمد، و پائين تر از آن بخل است»

لذا مفهوم اصلاح الگوی مصرف همان ميانه روى در زندگى است، آحاد جامعه در نحوۀ مصرف بهینۀ انرژی نه زندگى را بر خود سخت مى گيرند، و نه اسراف مى كنند، زيرا كه «وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ؛ اسراف كنندگان اصحاب آتش هستند».

مردم ما بايد بدانند تا زمانی که نابسامانی  در مصرف منابع انرژی در جامعه ما و در مملكت ما رايج است، بيچارگى و ذلت هم هست، هر روز محتاج يك كشورى هستيم، در حالی که بايد قناعت كنيم كه قناعت موجب بى نيازى و قطع سلطه است؛ «القناعة تُغْنى»: «قناعت ثروتمند و بى نياز مى كند».

بنابراین اگر تمام مردم صفت پسنديده قناعت به ویژه در نحوۀ مصرف منابع تجدید ناپذیر را رعايت كنند، جامعه گلستان خواهد شد، در کشور منابع انرژی فراوانى است، ولى اين خيال خامى است كه كسى خيال كند اين منابع نامحدود است خير، منابع محدود است و اگر انسانها عادلانه از آن استفاده كنند، و عادلانه توزيع و مصرف شود، در گوشه اى از اين مملکت فقرى ديده نخواهد شد.

فرهنگسازی؛ مهمترین راهکار بهینه سازی مصرف انرژی

از آنجا كه اعمال انسان بازتابى از صفات و ويژگى هاى اخلاقى اوست و تا آن ريشه ها شناخته نشود و درمان نيابد تغيير اعمال جز از طريق زور، امكان پذير نيست و مى دانيم توسّل به زور براى حل مشكلات اجتماعى كم اثر و محدود است و تا فرهنگ سازى صحيح نشود مشكل به طور اساسى حلّ نخواهد شد.

لذا اسلام از راه اصلاح نگرش و فرهنگ سازى مناسب و وضع قوانين و احكام ويژه اقتصادى و مخصوصاً توصيه به استفاده بهینه از منابع انرژی ، همگان را به الگوی صحیح مصرف تشويق نموده است.

زیرا در بينش دينى مصرف عادلانه برای دست يابى به عدالت اقتصادى از اهداف و انگيزه هاى مهم و اساسى الگوی مصرف به شمار مى رود. به همين جهت، در نگاه دين برخلاف ديگر نظام هاى اقتصادى، مصرف گرایی مذموم شمرده شده است.

بر این اساس نخستین گام در راستای صرفهجویی انرژی، فرهنگ سازی است نباید فراموش کنیم که در کنار فعالیت های فنی و علمی، کار فرهنگی نیز انجام شود زیرا ٥٠ درصد مشکلات با کار فرهنگی قابل حل است..

در این خصوص باید از تمام رسانه ها استفاده کرد و مساله در نماز جمعه ها، منابر و صدا و سیما با زبان های مختلف بیان شود که در مصرف آب و برق و گاز، مردم صرفه جویی کنند و بیش از نیاز مصرف نکنند. متاسفانه در حال حاضر مصرف ها بیش از نیازهاست.

بی شک فرهنگ سازی بار کار را سبک خواهد کرد و اگر انجام شود موثر است، لذا باید مطالب را تکرار کنیم و از آن خسته نشویم از این رو با استفاده از تمامی قالب ها مانند نمایش، فیلم، مصاحبه، میزگرد و راههای مختلف دیگر نیز باید وارد کار شد.

از سوی دیگر باید گفت یکی از راههای شکر خدواند، درست مصرف کردن است؛ اکنون کشور گرفتار محدودیتهای همانند محاصره اقتصادی، تحریم، عداوت، دشمنی، تحرکات دشمن، سمپاشی رسانهها برای کوبیدن یک ملت و دیگر مسائل روبرو است،. لذابايد فرهنگ كم مصرف كردن را به عنوان يك فرهنگ اجتماعي در جامعه مطرح كنيم ؛به ویژه آنکه حتی در کشورهای غربی نیز که تحریمها وجود ندارد استفادۀ بهینه از منابع انرژی مشاهده می شود.

باید مفهوم زندگي جمعي را بايد بيش از پيش براي مردم تبيين كرد و اينكه اگر هر فردي فقط يك لامپ غير ضروري را خاموش كند همانند جمع شدن قطرات آبي است كه رودخانه عظيمي به وجود خواهد آورد و اگر اين عمل به قصد كمك به يك هم نوع انجام شود يك كار عبادي است.

اطلاع رسانی؛ مرکز ثقل تحول در بهینه سازی مصرف انرژی

بدیهی است اسراف به سرمایه های کشور لطمه می زند و لازم است در این زمینه اطلاع رسانی دقیق و مستمر صورت بگیرد تا مردم به وظایف خود آشنا شوند و بدانند که در کشور شرایط خاصی حاکم است.

بی شک امروزه حرف نخست را اطلاع رسانی کامل میزند و باید درباره کمبود آب و دیگر منابع انرژی ، مشکلاتی که مردم غافل هستند، اطلاع رسانی وسیعی صورت بگیرد.زیرا آب و برق و گاز مسألهای حساس است و باید برای صرفه جویی اهتمام بیشتری صورت گیرد.

 لذا در زمینه اطلاع رسانی به مردم نباید کم کاری صورت گیرد. اگر چه تأسف آور است که مسأله کمبود منابع تجدید ناپذیر  در کشور به طور صحیح به مردم گوشزد نشده است.البته کسانی که در مصرف آب و برق و گاز نیز اسراف میکنند باید در روز قیامت پاسخگو باشند.

باید خشکسالیهای اخیر و کمبود شدید منابع انرژی باید در کشور اطلاع رسانی شود و به مردم آگاهی های لازم در این زمینه داده شود،.در این باب باید دقیق،مستند و قوی عمل کرد؛ مردم باید بدانند استفاده بی رویه از منابع حتی اگر همراه با نزولات آسمانی باشد جبران ناپذیر است چرا که منابع امروز حاصل سالهای سال انتظار و ذخیره است .

در این زمینه رسانه ها مى توانند نقش چشم هاى بينا را براى سیاست گذاران امر بهینه سازی مصرف منابع انرژی ایفا کنند و با اطلاع رسانى صحيح، به روز و سازنده، نقش حرفه اى خود را ايفا كنند.

روشن است كه اگر رسانه ها نخواهند و يا نتوانند نقش اساسى خود را در اين زمينه ايفا كنند به يقين نقش نظارتى سازنده خود را از دست مى دهند و نه تنها به ثبات اقتصادى جامعه كمك نمى كنند، بلكه جامعه را به بى ثباتى و به هم ريختگى اقتصادى مى كشانند.

اهتمام به اصل اطلاع رسانی موجب می شود تا همگان به این مسأله آگاهی یابند که بسیاری از منابع محدود و پایانپذیر هستند. چیزی که محدود و پایانپذیر است، باید با برنامهریزی و صرفه جویی مدیریت شود؛ حتی اگر از هوا به صورت درست استفاده نشود روزی این هوای پاک نیز تمام میشودلذا در صورت تحقق علم و آگاهی نسبت به وضعیت جامعه، از مردم  نیز می توان انتظار داشت تا از  هرگونه اسراف در استفاده از منابع مختلف همانند آب و برق و گاز پرهیز کنند.

وزارت نيرو با تدوين مشوق هايي مردم را به کاهش مصرف انرژي و آب تشويق کند

گفتنی است در کنار فرهنگ سازی باید مشوق هایی نیز وجود داشته باشد؛ زیرا تشویق هم میتواند در مسیر فرهنگسازی اثرگذار باشد.لذا شایسته است وزارت نیرو با تدوین مشوقهایی مردم را به کاهش مصرف انرژی و آب تشویق کند.

بدین نحو که اگر  با فرهنگسازی بتوان یکسوم مصارف آب و برق و هدررفت آنها را کاهش دهیم عملی ارزشمندی انجامشده، لیکن میتوان با تدوین مشوقهایی برای کاهش مصرف انرژی و آب مردم را در این زمینه تشویق کرد.

سخن آخر: (وزارت نیرو و ضرورت ملاحظه حال مردم در هزینه ها)

متأسفانه نحوۀ مصرف منابع انرژی به گونه ای است که ما سهم آيندگان را از اين منابع فراموش كرده ایم و به شيوه هايى دست می­زنيم كه عنوان «غارت منابع» به خود مى گيرد نه بهره ورى صحيح از آن. حال آنکه منابع اقتصادى در كره زمين محدود است؛ مقدار آب ها، زمين ها، منابع زيرزمينى و حتى اكسيژن موجود در هوا حدّ معينى دارد و به فرموده قرآن«وَإِنْ مِّنْ شَىْ ءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ؛ هيچ چيز نيست مگر آنكه خزائن آن نزد ماست ولى ما جز به اندازه معيّنى آن را نازل نمى كنيم»؛،

البته این امر از مسئولیت دولت در حمایت از مردم نمی کاهد بلکه دولتمردان باید گلایه های مردم درباره هزینه های آب و برق و گاز را مورد توجه قرار دهند؛ مردم می گویند گاهی دست اندرکاران آب و برق، قیمت را بالا می برند، این که اعلام نشده، قیمت ها بالا رود برای مردم قابل قبول نیست از این رو باید اطلاع رسانی لازم صورت گیرد تا نارضایتی برای مردم پیدا نشود.باید ملاحظه مردم را کرد گاهی به مجرد تاخیر سخت گیری شده و آب و برق را قطع می کنند که باید بیشتر مدارا کرد، حواشی قبض ها که از مردم دریافت می شود هم باید مشخص باشد.

 

معرفی کتاب

سیری در کتاب

«احکام بانوان»

اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله)

بی تردید شناخت دقیق تکالیف و رعایت احکام اسلامی که از ضروریات دین اسلام به شمار می آید، نقش به سزایی در رشد و تعالی انسان و سعادت ایفا می کند، در این میان اسلام به عنوان نجات‏گر انسان ها، بزرگترين خدمت را به زنان دنيا ارائه نمود، و با وضع قوانين و احكام عادلانه به مظلوميّت و محروميّت زنان مهر پايان بخشید، و براى آن ها حقوقى شايسته شخصيّت حقيقى شان قرار داد، و از آن ها تكاليفى متناسب با وضع روحى و جسمى آن ها طلب كرد.

حال در راستای رفع نیاز بانوان و برای پاسخگویی به بخشی از سؤالات جامعۀ زنان در باب مسائل فقهی و احکام و عبادات، ضرورت تدوین کتابی که بانوان را در راه استفاده بهتر از رساله های عملیه کمک میکند انکار ناپذیر است.

ضرورت این مسأله وقتی دو چندان می شود که بدانیم شناخت تکالیف و احکام مربوط به بانوان از مهمترین مسئولیت های هر بانوی مسلمان است و علاوه بر ارتقاء مهارت های فردی بانوان، در پیشبرد هرچه موثرتر رسالت های بانوان در جایگاه نقش مادری نیز حائز اهمیت است.

در این زمینه کتاب «احکام بانوان» اثر ارزشمند حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، از جمله آثاری است که با هدف تبيين احكام و حقوق مربوط به بانوان‏ و در راستای آشنایی هر چه بیشتر زنان با احکام دینی و افزایش سطح بینش دینی و مذهبی آنان به رشتۀ تحریر درآمده است.

«احکام بانوان» در یک نگاه

احكام بانوان، کتابی است مشتمل بر تمام احکام اختصاصی و مورد نیاز و ابتلای بانوان در تمام فقه، از مباحث بلوغ، تقليد، طهارت، وضو و غسل و... گرفته تا نماز، روزه، زكات، خمس، ازدواج و طلاق و مسائل پزشکى و... مطابق با نظريّات و فتاواى مرجع عاليقدر جهان تشيّع، حضرت آيه اللّه العظمى مكارم شيرازى «مدّ ظلّه العالى»، كه با استفاده از «توضيح المسائل» و «مجموعه استفتائات جديد، جلد اوّل و دوم و سوم» و حواشى معظّم له بر عروه الوثقى، و استفتائات شفاهى از محضر ايشان تألیف شده است.

در این اثر همه مسائل مرتبط با زنان بيان شده و در مجموع به تعداد هزار مسئله و استفتاى شرعى پاسخ داده شده است.

انگیزۀ تألیف

در مقدمۀ کتاب و در بیان انگیزۀ تألیف اثر آمده است: هر چند كتاب هاى متعدّدى به عنوان «احكام بانوان» تاكنون چاپ و منتشر شده، و در جاى خود، در خور تقدير است، امّا غالب اين كتاب ها به تبيين «احكام خون هاى سه‏گانه» و برخى، علاوه بر آن به مسائلى از نماز و ازدواج قناعت نموده ‏اند، و تاكنون به كتابى كه مشتمل بر تمام احكام اختصاصى بانوان در سراسر فقه باشد، برخورد نكرده‏ ايم.

كتاب حاضر، كه شامل احكام اختصاصى يا مورد ابتلا و حاجت بانوان در سراسر فقه مى‏باشد، براى پر كردن اين خلأ به رشته تحرير در آمده است.

ساختار اصلی کتاب

کتاب احکام بانوان مشتمل بر مقدمه محقق و متن اصلی(٢٢فصل) است که عبارتند از:

١- بلوغ و نشانه ‏هاى آن٢- احكام تقليد‏٣- احكام طهارت و نجاست‏٤- مسائل وضو٥- غسل حيض و احكام آن‏٦- احكام غسل نفاس‏٧- غسل استحاضه‏٨- غسل جنابت‏٩- غسل مسّ ميّت‏١٠- برخى از احكام غسل‏١١- احكام مردگان‏١٢- مسائل نماز١٣- احكام روزه‏١٤- احكام اعتكاف‏١٥- احكام خمس‏١٦- احكام زكات‏١٧- احكام حج‏١٨- احكام ازدواج‏١٩- احكام طلاق‏٢٠- احكام ارث زنان‏٢١- احكام پزشكى‏٢٢- مسائل متفرّقه‏

گزارش محتوایی اثر

اجتهاد و مرجعیت زنان

پرسش: آيا زنان مىتوانند علوم اسلامى را تحصيل نموده و به مقام رفيع و بلند اجتهاد، كه به تعبير بعضى از فقهاى بزرگ از جنگ و جهاد سختتر است، برسند؟

پاسخ: مانعى ندارد و ممكن است به مقام اجتهاد برسند. همچنين معظم له در پاسخ به این پرسش كه: اگر خانمى به مقام اجتهاد برسد، آيا تقليد بر او نيز حرام است؟می نویسد: «در این مسئله فرقى میان مرد و زن نيست»

فلسفه حجاب در نماز

پرسش: فلسفه پوشش و حجاب زن به هنگام نماز چيست؟ مگر خداوندِ جمیل و دوستدارِ زيبايى ها، از همه كس، حتّى شوهر به زن نزدیک تر نيست؟ پس چرا زن بايد خود را در مقابل خداوند بپوشاند؟

پاسخ: زن بايد بهترين و مناسبترين لباس را در مقابل خداوند بپوشد و بهترين لباس زن، حجاب كامل است؛ بهعلاوه این سبب مىشود كه در موارد ديگر، حجاب را فراموش نكند.

اسراف در لباس پوشیدن

پرسش: بعضى از خانم ها در هر میهمانى يا عروسى یک نوع لباس مىپوشند و برای بار دوم از آن استفاده نمىكنند؛ چراكه مردم آن لباس را یک بار به تن آن ها ديده اند! اولا: آيا این كار جايز است و اسراف محسوب نمىشود؟ ثانياً: با توجه به اينكه چنين لباس هایى یک بار استفاده شده، آيا خمس دارد؟

پاسخ: بهيقين این كار نوعى اسراف است و زنان باايمان بايد از آن بپرهيزند و چنين لباس هایى خمس دارد.

آیا حجاب از ضروریات دین است؟

پرسش:آيا حجاب از ضروريّات دين است؟ منكر حجاب چه حكمى دارد؟ لطفاً توضيح دهيد كه منظور از «ضرورى دين» چيست؟

پاسخ: حجاب از ضروريّات دين و برگرفته از قرآن مجيد است و همه مذاهب اسلامى آن را قبول دارند و منظور از ضرورى دين چيزى است كه هركس با مسلمین مقدارى معاشرت داشته باشد، مىفهمد مسلمانان به آن پاىبند هستند.

حکم شرعی شبیه سازی

سوال:شبيهسازى تحت چه شرايطى جايز مىباشد؟ توضيح اينكه از طريق موادّى از پوست خود زن، باعث ايجاد جنينى در او مىشوند كه این جنين از هر جهت شبيه به خود او مىباشد. این كار برای اوّلين بار در انگلستان نسبت به گوسفند انجام شده است. آيا این عمل، نسبت به انسان جايز است؟

جواب: این عمل از نظر شرع خالى از اشكال نيست و مفاسد زيادى بر آن مترتّب مىشود؛ به همین جهت، حتّى افرادى كه پاىبند به شريعت و دينى نيستند، بهخاطر مفاسد اجتماعى آن، به مخالفت با آن پرداخته اند.

ختم انعام با شیوه رایج سند شرعی ندارد

پرسش: در بعضى از شهرها، مجالس زنانه بهعنوان «ختم انعام» برقرار مىگردد. در این رابطه جزواتى نيز منتشر شده و در وسط آيه هاى سوره انعام، اذكارى نيز خوانده مىشود. همچنين يازده مرثيه مىخوانند. این كار چه حكمى دارد؟

پاسخ: درباره ختم انعام بهصورتى كه معمول است روايت مستندى نيافتيم؛ هرچند در بعضى کتاب ها، اشاره اى به آن ديده مىشود، ولى جاى شك نيست كه تلاوت این سوره مبارکه و عمل به آن، مىتواند باعث حلّ مشكلات گردد و شايسته است به هنگام تلاوت سوره مطلقاً چيزى به آن نيفزايند و هنگامى كه تلاوت سوره تمام شد به سراغ دعاها و مرثيه ها بروند.

بررسي حضور اجتماعي زنان

پرسش:آيا از حديث «خير للنساء أن لا يرين الرجال و لا يراهن الرجال» كه از حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها)، روايت شده، استحباب پوشانيدن چهره و عدم ورود در مسائل اجتماعى، بهجز مواردى كه با اذن ولىّ فقيه زمان باشد، استفاده نمىشود؟

پاسخ: هنگامى كه ضرورت هاى سياسى و اجتماعى ايجاب كند، زنان مىتوانند با حفظ جهات عفّت، وارد این صحنه ها شوند؛ همان گونه كه از آن بانوى بزرگوار نيز نقل شده است.

تحلیل تفاوت های حقوق زنان در فقه امامیه و ماده ١ کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان

پرسش: بر اساس مادّه اوّل معاهده كنوانسيون «محو كلّيه اشكال تبعيض عليه زنان»، بايد هرگونه تمايز، استثنا و يا محدوديّت بر اساس جنسيّت، در زمینه هاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، مدنى و يا هر زمینه ديگر لغو گردد. با توجّه به این مادّه، تفاوت زن و مرد در مواردى همچون میزان پوشش واجب بدن، نظر و لمس بدن جنس مخالف، ديه، قصاص، شهادت، ارث، طلاق، تعدّد همسران، امامت جماعت، لزوم تمكين جنسى، ولايت بر فرزندان، سرپرستى خانواده، حقّ حضانت، عيوب موجب فسخ نكاح، نشوز، لزوم سپرى شدن عدّه برای ازدواج بعدى، مرجعيّت و قضاوت، تبعيض تلقّى مىگردد و بايد از میان برداشته شود! آيا تساوى زن و مرد در موارد مذكور، با احكام شرع مطابقت دارد؟

پاسخ: بىشك مساوات كامل، نهتنها مخالف ضرورت فقه شيعه، بلكه مخالف ضرورت اسلام و برخلاف نصّ صريح قرآن و روايات متواتره است و هيچیک از علماى اسلام، نه در گذشته و نه در حال، اعتقاد به چنين مساواتى نداشته اند. اصولاً بايد این معنى برای مجامع جهانى تبيين گردد كه: «ملّت ها نمىتوانند با فرهنگ و مذهب خود وداع كنند و چشم و گوش بسته تسليم مقرّراتى شوند كه نه در تصویب آن حضور داشته اند و نه از نظر وجدان و منطق قطعيّت دارد». البتّه ممكن است در بعضى از موارد جزئى، گفتگویى در میان علماى اسلام باشد؛ امّا مساوات كامل، بهصورتى كه گفته شد، هيچ موافقى ندارد.

لازم به ذکر است این اثر فقهی با تهیه و تنظيم حجه الاسلام علياننژادى نخستین بار در سال ١٣٨٠ در یک جلد و در ٢٦٤صفحه، در قطع وزیری توسط انتشارات امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) به زیور طبع آراسته شده و تا کنون نیز چندین مرتبه تجدید چاپ شده است. این کتاب به زبان عربی نیز ترجمه و منتشر شده است.

معارف اسلامی

مقام و منزلت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها

پرسش:

فاطمه معصومه سلام الله علیها کیست؟ و چه مقام و جایگاهی دارند؟

پاسخ اجمالی:

حضرت معصومه سلام الله علیها دختر امام کاظم علیه السلام جایگاه معنوی و علمی بسیار بالایی دارند و در قیامت شیعیان را شفاعت می کنند. ایشان به دلیل فشاری که بر اطرافیان امام کاظم علیه السلام وجود داشت ازدواج نکرد و در سال ٢٠١ هـ ق، به قصد ديدار برادر به سوى خراسان حركت كرد. وقتی به ساوه رسيد بيمار شد و پس از عزیمت به قم از دنیا رفت. بر اساس روایات وارده، زیارت قبر مبارکشان دارای ثواب فراوانی می باشد. مزار او در قم برکات فراوانی برای این شهر داشته است؛ از جمله آنها شکل گیری حوزه علمیه قم می باشد.

پاسخ تفصیلی:

حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) ٢٥ سال بعد از تولد امام رضا(علیه السلام) دیده به جهان گشود. در مورد روز تولدشان اختلاف وجود دارد؛ بنا بر نقلى، اوّل ذى القعده سال ١٧٣ هجرى، روز ميلاد حضرت فاطمه معصومه‏(عليها السلام) است.(١) پدرش امام موسى بن جعفر(علیهما السلام) و مادرش بانویى پاكیزه به نام «نجمه» بود كه وقتی حضرت رضا(عليه السّلام) را به دنيا آورد امام كاظم(عليه السّلام) او را «طاهره» ناميد، و اسامى ديگرى نيز داشت؛ از جمله: نجمه، اروى، سَكَن، سمانه و تكتم كه آخرين نام او بود.(٢) مهمترین لقب فاطمه دختر امام کاظم(علیه السلام) «معصومه» می باشد و از روایتی منتسب به امام رضا(علیه السلام) اخذ شده است که فرمود: «مَنْ زارَ الْمَعْصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ‏ زارَنى‏» (٣)؛ (هركس حضرت معصومه(عليها السلام) را در قم زيارت كند گويا مرا زيارت كرده است).(٤)

مقامات حضرت معصومه(سلام الله علیها)

حضرت معصومه(سلام الله علیها) بعد از پدر، در سال ۱۷۹ تحت کفالت برادرش حضرت امام رضا(علیه السلام) قرار گرفت و تا سال ۲۰۰(هـ ق) یعنی ۲۱ سال تمام، در کنار برادر بزرگوارشان به مقامات عالی و کمالات علمی و معنوی و اخلاقی دست یافت؛ برخی از مقامات ایشان عبارت است از:

مقام شفاعت: در مقام و منزلت و جایگاه این بانوى بزرگوار نزد اهل بیت(علیهم السلام) همین بس كه امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «...أَلَا إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِيَةَ أَبْوَابٍ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا إِلَى قُمَّ تُقْبَضُ فِيهَا امْرَأَةٌ مِنْ وُلْدِي اسْمُهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ‏ مُوسَى‏ وَ تُدْخَلُ بِشَفَاعَتِهَا شِيعَتِي الْجَنَّةَ بِأَجْمَعِهِمْ»(٥)؛ (آگاه باشید بهشت هشت در دارد كه سه در آن به سوى قم است. بانویى از فرزندان من در آنجا وفات مى كند كه نامش فاطمه دختر موسى است. همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت مى شوند).

همچنین مقام معنوی او در مرحله اي است كه در فرازي از زيارتنامه معروفش که توسط امام رضا(علیه السلام) بیان شده است می خوانیم: «يا فاطِمَةُ اشْفَعى‏ لى‏ فىِ الْجَنَّةِ، فَانَّ لَكِ عِنْدَ اللَّهِ‏ شَاْناً مِنَ‏ الشَّاْنِ»(٦)؛ (اى فاطمه مرا در بهشت شفاعت كن چرا كه در پيشگاه خدا داراى‏ جايگاه با عظمت هستى).

مقام علمی و حدیثی: حضرت معصومه(سلام الله علیها) از لحاظ علمی و حدیثی مثل مادرش حضرت زهرا(سلام الله علیها) «عالمه» و «محدثه» بود و همان گونه كه حضرت زهرا(سلام الله عليها) با استدلالهاي متين و استوار، حقانيت ولايت حضرت علي(عليه السلام) را تبيين مي كرد، حضرت معصومه(عليها سلام) نيز چنين بود. رواياتي كه از آن حضرت نقل شده غالباً درباره امامت و ولايت علي(عليه السلام) است كه با اثبات ولايت او ولايت سایر امـامـان معصوم (علیهم السلام) نيز ثابت مي شود. براي نمونه حضرت معصومه (سلام الله علیها) با چند واسطه از حضرت زهرا (سلام الله علیها) نقل مي كنند كه فرمود: پيامبر در شب معراج به بهشت رفت و بر روي پرده اي در قصر بهشت ديد كه چنين نوشته شده: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‏ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌ‏ وَلِيُ‏ الْقَوْمِ»؛ (معبودي جز خداي يكتا و بي همتا نيست محمد رسول خدا و علي ولي و رهبر مردم است) ... و بر روي پرده درگاه قصر ديگري نوشته شده است: «شِيعَةُ عَلِيٍّ هُمُ الْفَائِزُون» ؛ (شيعيان علي رستگارند).‏(٧)

همچنین در باب مکانت علمی حضرت معصومه(سلام الله علیها) نقل شده است که روزی عده ای از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسش هایی داشتند که می خواستند از محضر امام کاظم(علیه السلام) بپرسند و ایشان در سفر بود. از این رو فاطمه معصومه(سلام الله علیها) پاسخ آن پرسش ها را نوشت و به آنان تسلیم نمود. آنان از مدینه خارج شده و در بیرون شهر با امام کاظم(علیه السلام) مصادف شدند. هنگامی که امام پرسشهای آنان و پاسخهای معصومه(سلام الله علیها) را مشاهده کرد، سه بار فرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا»؛ (پدرش به فدایش باد).(٨)

مساله ازدواج نکردن حضرت معصومه(سلام الله علیها)

درباره علّت ازدواج نکردن ایشان نظرات مختلفی وجود دارد که اجمالا آنها را بررسی می کنیم:

١. بعضی می گویند که ایشان بنا به دستور پدر بزگوارشان ازدواج نکردند. بنابر آنچه «یعقوبی» نقل می کند، امام موسی بن جعفر(سلام الله علیها) وصیت فرمود که[دخترانشان] ازدواج نکنند.(٩) اما برخی این خبر را مجعول دانسته و آن را رد می کنند.(١٠) ضمن اینکه امام معصوم دستوری برخلاف دستور مؤکد شرع نمی دهد. آنچه در وصیت امام کاظم(علیه السلام) در کتاب شریف اصول کافی آمده، توصیه به تبعیت همه فرزندان از امام رضا(علیه السلام) و سپردن اختیار ازدواج دختران به ایشان است، نه چیز دیگر: «لَا يُزَوِّجُ بَنَاتِي أَحَدٌ مِنْ إِخْوَتِهِنَّ مِنْ أُمَّهَاتِهِنَّ وَ لَا سُلْطَانٌ وَ لَا عَمٌّ إِلَّا بِرَأْيِهِ وَ مَشُورَتِهِ فَإِنْ فَعَلُوا غَيْرَ ذَلِكَ فَقَدْ خَالَفُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ جَاهَدُوهُ فِي مُلْكِهِ وَ هُوَ أَعْرَفُ بِمَنَاكِحِ قَوْمِهِ فَإِنْ أَرَادَ أَنْ يُزَوِّجَ زَوَّجَ وَ إِنْ أَرَادَ أَنْ يَتْرُكَ تَرَك‏...» (١١)؛ (هیچ یک از دخترانم را نباید برادران مادری، سلاطین و یا عموهایشان شوهر دهند، مگر با نظر و مشورت رضا(علیه السلام)، اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، با خدا و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) مخالفت ورزیده اند و در سلطنت خدا منازعه نموده اند؛ زیرا او به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است، پس هر کسی را او بخواهد تزویج می کند و هر کسی را او نخواهد تزویج نمی کند).

٢. قول دیگری نیز وجود دارد که می گوید: «دلیل عدم ازدواج حضرت معصومه(سلام الله علیها) عدم وجود هم شأنی برای ایشان می باشد»؛ چنانکه در مورد حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز نقل شده است که اگر امام علی(علیه السلام) نبود هم کفوی برای ایشان پیدا نمی شد.

این نظر نمی تواند درست باشد؛ چرا که بر خلاف توصیه موکّد اهل بیت به ازدواج است و در ازدواج مورد نظر آنها «مؤمن هم کفو مؤمنه است». از طرفی مقام حضرت زهراء(سلام الله علیها) با همه زنان عالم فرق می کند.

٣. اما «نظر دقیقتر» درباره عدم ازدواج حضرت معصومه(سلام الله علیها) این است که از آنجا که در دوران هارون الرشید و مأمون، شیعیان و علویان و به ویژه امام کاظم(علیه السلام) مورد سخت ترین فشارها و آزارها بودند و ارتباطات اجتماعی آنان به شدت محدود بود، کسی جرات نزدیک شدن به خاندان اهل بیت(علیهم السلام) را پیدا نمی کرد؛ چه رسد به آنکه با آنان پیوند نیز برقرار سازد. وصیت امام کاظم(علیه السلام) نیز بخاطر لحاظ همین شرایط بوده است. اینکه برخی از خواهران حضرت معصومه نیز موفق به ازدواج نشدند این مسأله را تایید می کند.(١٢)

نکته دیگر در این باره، عدم توجّه دقیق منابع تاریخی به ازدواج دختران اهل بیت است؛ علاوه بر حضرت معصومه درباره ازدواج سایر دختران اهل بیت نیز خبر قطعی وجود ندارد و درباره ازدواج بسیاری از آنها شاهد اخبار مختلف و ضد و نقیضی هستیم. در مورد حضرت معصومه نیز خبری مبنی بر ازدواج ایشان نقل نشده است؛ اما این بدان معنی نیست که بتوان حکم قطعی درباره عدم ازدواج ایشان و برخی خواهران ایشان داشت، بلکه ممکن است ازدواج کرده باشند اما بخاطر فشارها و سخت گیری هایی که با این خانواده صورت می پذیرفت علنی نشده باشد. اما برفرضی که ازدواج نکرده باشند، باز هم قطعا به معنی بی توجهی و عدم رغبت به ازدواج نبوده، بلکه همین جو خفقان حاکم علیه این خانواده مانع این امر شده است.

سفر حضرت معصومه(سلام الله علیها) به ایران

حضرت معصومه(عليها السلام) در سال ٢٠١ هجرى قمرى به قصد ديدار برادر از مدينه به سوى خراسان حركت كرد. درباره علت سفر ایشان به ایران برخی معتقدند امام رضا(علیه السلام) بعد از استقرار در ایران نامه ای خطاب به خواهر گرامی اش حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) مرقوم فرمود و به غلامش دستور داد که در هیچ منزلی توقف نکند تا در اندک زمان ممکن آن نوشته را به مدینه برساند. غلام خود را به مدینه منوره رسانید و نامه امام هشتم را به خدمت حضرت معصومه(سلام الله علیها) تسلیم نمود و آن حضرت به مجرد رسیدن نامه برادرش خود را آماده سفر نمود. اما این روایت در کتابهای دست اول و قدیمی ذکر نشده است.(١٣)

طبق نقل دیگر حضرت معصومه(سلام الله علیها) که از کودکی همراه امام رضا(علیه السلام) بودند و علاقه بسیاری به ایشان داشتند و علوم و معارف زیادی نیز از ایشان کسب نمودند، بعد از سفر اجباری امام رضا(علیه السلام) به ایران حضرت معصومه(سلام الله علیها) نیز طاقت دوری از برادر و امام زمان خود را نداشت و به همراه گروهی از اطرافیان خود از مدینه به سمت ایران حرکت کرد، اما هنگامى كه به ساوه رسيد بيمار و بسترى شد. آن حضرت كه از وجود قم و سكونت شيعيان در آن اطلاع داشت به خادم مخصوصش فرمود: «مرا به قم ببريد».(١٤) ایشان پس از عزیمت به قم مدتی در آنجا بودند سپس از دنیا رفتند.

علت رحلت یا شهادت حضرت معصومه(سلام الله علیها)

بعضی علت بیماری آن حضرت را چنین نوشته اند: مردم ساوه در آن عصر از دشمنان سرسخت خاندان نبوت بودند، از این رو وقتی كه موكب حضرت معصومه و همراهانش به ساوه رسید، به آن حمله كردند و جنگ سختی درگرفت، برادران و برادرزادگان حضرت معصومه دراین جنگ به شهادت رسیدند، حضرت معصومه همچون عمه اش زینب(سلام الله علیها) وقتی كه بدن های پاره پاره آنها را كه ٢٣ تن بودند دید، به شدت غمگین گشته و بر اثر آن بیمار شد و سپس روانه قم گردید، و در قم بیماری او ادامه یافت و پس از ١٦ یا ١٧ روز رحلت كرد.(١٥) در روایت دیگری نیز آمده است که حضرت معصومه(سلام الله علیها) را مسموم کرده اند.(١٦)

درباره عکس العمل امام رضا(علیه السلام) - در صورت صحت این اتفاقات - در منابع تاریخی اشاره دقیقی وجود ندارد. امّا بدیهی است که مأمون هرگز طوری عمل نمی کرد که حمله به این کاروان به او نسبت داده شود؛ زیرا او امام رضا(علیه السلام) را به ایران آورد و به ظاهر ولیعهد خود قرار داد تا بگوید من به ایشان علاقه دارم و بدین وسیله خشم دوستداران اهل بیت را فرو نشاند. در چنین شرایطی ماهیت حمله کنندگان هرگز مشخص نمی شود تا بخواهد عکس العملی از سوی امام رضا(علیه السلام) و یا شیعیان انجام پذیرد. برای هر نوع واکنشی حجّت ظاهری لازم بود که وجود نداشت. تنها کاری که شیعیان انجام دادند این بود که حضرت معصومه(سلام الله علیها) را به قم که محل زندگی دوست داران اهل بیت(علیهم السلام) بود منتقل کنند.

برخی نیز علت بیماری ایشان را خبر شهادت امام رضا(علیه السلام) ذکر کرده اند، ولى اين مطلب خلاف تحقيق است؛ چرا که روايت سعد بن ‏سعد از حضرت رضا(عليه‏ السّلام) بر اين مطلب دلالت دارد كه حضرت معصومه(سلام‏ اللَّه ‏عليها) پيش از حضرت رضا(عليه ‏السّلام) از دنيا رفته اند، زيرا در آن روايت، سعد مى‏ گويد: «من از امام رضا(عليه‏ السّلام) راجع به زيارت فاطمه(سلام اللَّه ‏عليها) دختر موسى بن جعفر پرسش كردم...».(١٧) اين سؤال حاكى از آن است كه در زمان پرسش، حضرت معصومه از دنيا رفته بودند و مرقد و مضجع وى معلوم بوده است.

علاوه بر اين تاريخ شهادت حضرت رضا(عليه‏السّلام) مضبوط و در دست است و آن بر حسب نقل مورّخان، آخر ماه صفر سال ٢٠٣ هجرى قمرى است و سال مسافرت آن بزرگوار به توس سال ٢٠٠ از هجرت بوده است و حضرت معصومه(سلام‏ اللَّه ‏عليها) در پى مسافرت برادرشان و به تصريح بعضى از اهل تاريخ در سال ٢٠١ هجرى به عزم ديدار وى حركت كرده اند. بنابراين وفات آن مخدّره حدود دو سال قبل از شهادت حضرت رضا(عليه السّلام) واقع شده است.(١٨)

در هر صورت حضرت معصومه(عليها السلام) پس از بیماری تصمیم گرفتند به قم که محل سکونت دوست داران اهل بیت بود بیایند، از سوى ديگر وقتى مردم قم خبر ورود آن حضرت به ساوه را شنيدند تصميم گرفتند آن حضرت را به شهر خود دعوت كنند، بدين جهت پسران و نوادگان سعد اشعرى به محضر آن حضرت رسيده و ايشان را به قم آورده و در كمال احترام از وى پذيرايى نمودند. هر چند آن حضرت متأسّفانه پس از مدّت كوتاهى بدرود حيات گفتند.(١٩)

روز رحلت‏ حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام) مطابق روایتی روز دهم ربیع الثانی سال ٢٠١ است.(٢٠) و مطابق نقل ديگر، روز دوازدهم، روز وفات آن حضرت است، لذا مناسب است مؤمنين اين سه روز( دهم تا دوازدهم) را به ياد آن حضرت، گرامى بدارند.(٢١)

فضیلت زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها)

روایات زیادی درمورد اهمیت زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) وجود دارد که به دو مورد از آنها اشاره می کنیم:

١. سعد بن سعد مى گويد: در مورد زيارت حرم فاطمه دختر امام موسى كاظم(عليه السلام) از امام رضا(عليه السلام) سؤال كردم. حضرت فرمود: «مَنْ زارَها فَلَهُ الْجَنَّةُ» (٢٢)؛ (كسى كه آن حضرت را زيارت كند پاداشش بهشت است).

٢. نويسنده كتاب كامل الزيارت به نقل از پدر و برادر بزرگوارش مطابق روايتى از امام جواد(عليه السلام) چنين نقل مى كند: «مَنْ زارَ عَمَّتى‏ بِقُمْ فَلَهُ الْجَنَّةُ» (٢٣)؛ (هر كس [مرقد] عمّه ام [حضرت فاطمه معصومه(عليها السلام)] را در قم زيارت كند، بهشت از آن اوست).

‏همچنین در روایتی که در ابتدای بحث نیز به آن اشاره شد، امام رضا(علیه السلام) زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) را مانند زیارت خود دانسته است، و از آنجا که زیارت امام رضا(علیه السلام) از جایگاه بسیار بالایی برخوردار است این روایت نشانه اهمیت بالای زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) می باشد.

تاثیر مزار حضرت معصومه در شکل گیری حوزه علمیه قم و نشر معارف اهل بیت

ورود حضرت معصومه به قم باعث برکات فراوانی گردید و به یمن وجود بارگاه ایشان در قم، امروزه قم از بزرگ ترین مراکز علمی و با شکوه ترین حوزه های علمیه جهان می باشد. اهمیت زیارت ایشان، علما و دانشمندان فراوانى را به سوى این شهر جذب و بركات فراوانى را نصيب قم كرد، كه مهم ترين آنها گسترش مراكز علمى بود و نقش بسزايى در تحكيم و گسترش حوزه علميّه و رفت‏ و آمد و ارتباط علما و راويان و شاگردان برجسته امامان عليهم السلام داشت. ورود ايشان به قم، و مرقد مطهر او، و سپس ورود امامزادگان و راويان احاديث و دانشمندان كوفه و ديگر شهرها به قم، موجب تحوّلات تازه و مؤثّرى در استحكام و گسترش تشيّع گرديد.(٢٤)

[در حال حاضر] حرم مطهر آن بانوى سرفراز كانون علم و عمل و مركز نور و هدايت به صور گوناگون است: تدريس، تدرّس، مباحثه، مناجات، دعا، اذان، نماز جماعت، اقامه عزا و سوگوارى عزيزان خدا، مراسم جشن و سرور در اعياد مذهبى، سخنرانى ‏هاى سودمند مذهبى، ارشاد، وعظ و خطابه، قرائت قرآن كريم، ذكر مصيبت امام حسين(عليه‏ السّلام)، مديحه و مرثيه سرائى خاندان عصمت، نشر معارف اهل بيت، آشنايى ملل مسمان جهان با يكديگر و ده‏ ها عناوين افتخارآميز ديگر از فيوضات اين كانون فيض لاينقطع و گسترده الهى است.(٢٥)

پی نوشت:

(١). كليات مفاتيح نوين، مکارم شیرازی، ناصر، مدرسه الامام على بن ابى طالب علیه السلام، قم، ١٣٩٠ هـ ش، چاپ بيست و نهم‏، ص ٨٢٩؛ فروغى از كوثر(زندگینامه حضرت فاطمه معصومه)، محمد بيگي، الياس، انتشارات زائر، قم، ١٣٧٩ هـ ش، ص ٣٢.

(٢). عيون أخبار الرضا(علیه السلام)، شيخ صدوق، ترجمه: حميد رضا مستفيد- على اكبر غفارى‏، نشر صدوق‏، تهران‏، ١٣٧٢ هـ ش‏، چاپ اول، ج ‏١، ص ٣١.

(٣). ریاحین الشریعة، محلاتی، ذبیح الله، دار الکتب الاسلامیه، تهران، بی تا، ج ٥، ص ٣٥.

(٤). همراه زائران قم و جمكران، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات امام على بن ابى طالب(عليه السلام)، قم، ١٣٩٠ هـ ش‏، چاپ اول‏، ص ٥٩.

(٥). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، دار إحياء التراث العربي‏، بيروت‏، ١٤٠٣ هـ ق‏، چاپ دوم، ج ‏٥٧، ص ٢٢٨.

(٦). كليات مفاتيح نوين، همان، ص ٥٧٩.

(٧). بحار الأنوار، همان، ج ‏٦٥، ص ٧٧.

(٨). همراه زائران قم و جمكران، همان، ص ٦١؛ کشف اللئالی، نقل از: کریمه اهل بیت سلام الله علیها، مهدیپور، علیاکبر، نشر حاذق، قم، ۱۳۷۴هـ ش، چاپ اول، ص ٦٣ و ٦٤.

(٩). تاریخ یعقوبی، یعقوبی، ابن واضح، چاپ نجف، ۱۳۸۴هـ ق، ج ۳، ص ١٥١.

(١٠). حیاة الإمام موسی بن جعفر(علیهما السلام)، قرشی، باقر شریف، دارالبلاغة، بیروت، ۱۴۱۳هـ ق، ج ٢، ص ٤٧٩.

(١١). الکافی، كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏، دار الكتب الإسلامية، تهران، ١٤٠٧هـ ق، چاپ چهارم‏، ج ۱، ص ٣١٧.

(١٢). حضرت معصومه فاطمه دوم، محمدي اشتهاردي، محمد، انتشارات علامه، ١٣٧٥هـ ش، چاپ اول، ص ١١٦.

(١٣). بارگاه فاطمه معصومه، میرعظیمی، سید جعفر، انتشارات نهضت، بی جا، ص ٢٤.

(١٤). همراه زائران قم و جمكران، همان، ص ٣٩.

(١٥). قیام سادات علوی، تشید، علی اکبر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۳۱هـ ش، ص ١٦٠.

(١٦). الحياة السياسية للإمام الرضا(عليه السلام)، السيد جعفر مرتضى العاملي، جماعة المدرّسين في الحوزة العلمية، ١٤٠٣ هـ ق، چاپ دوم، ص ٤٢٨.

(١٧). كامل الزيارات، ابن قولويه، جعفر بن محمد، محقق و مصحح: عبدالحسين امينى، دار المرتضوية، نجف اشرف‏، ١٣٥٦ هـ ش، ص ٣٢٤.

(١٨). همراه زائران قم و جمكران، همان، ص ٣٩ - ٤٠؛ فروغى از كوثر(زندگی‏نامه حضرت فاطمه معصومه)، همان، ص ٣٢.

(١٩). همراه زائران قم و جمكران، همان، ص ٤٠.

(٢٠). فروغى از كوثر(زندگى‏نامه حضرت فاطمه معصومه)، همان، ص ٣٢.

(٢١). كليات مفاتيح نوين، همان، ص ٦١٧، پاورقی.

(٢٢). كامل الزيارات، همان.

(٢٣). همان.

(٢٤). همراه زائران قم و جمكران، همان، ص٤٠ و ٢٦.

(٢٥). بانوی ملکوت، کریمی جهرمی، علی، بوستان کتاب، ١٣٩٣هـ ش، چاپ اول، ص ٣٦.

احکام شرعی

اگر زارع بدون عذر زراعت نکند

هرگاه زارع زراعت نكند، تکلیف چیست؟

چنانچه زمين در تصرّف او بوده بايد اجاره آن مدّت را مطابق معمول به مالك بدهد و اگر نقصى در زمين پيدا شده آن را نيز ضامن است.

تکلیف مزارعه با مرگ زارع يا صاحب زمين

اگر بعد از قرارداد، صاحب زمين يا زارع بميرد، تکلیف چیست؟

در فرض سوال، مزارعه به هم نمى‏ خورد و ورثه آنها به جاى آنان خواهند بود، ولى اگر زارع بميرد و شرط كرده باشند كه شخصاً زراعت كند مزارعه به هم مى‏خورد و اگر زراعت نمايان شده باشد بايد سهم او را به ورثه‏اش بدهند، ولى ورثه نمى ‏توانند صاحب زمين را مجبور كنند كه زراعت در زمين باقى بماند، مگر اين‏كه چيدن آن موجب ضرر و زيان آنها شود.

تکلیف مزارعه اگر زراعت ممکن نشود

هرگاه به واسطه پيش آمدى زراعت در زمين ممكن نشود، مثلًا قنات ها خراب شود و آب قطع گردد، تکلیف چیست؟

در صورتى كه مقدارى از زراعت به دست آمده حتّى مثل قصيل (علف) كه مى‏ توان آن را به‏ حيوانات داد آن مقدار مطابق قرارداد مال هر دوى آنهاست و در بقيّه، مزارعه باطل است.

معنی مزارعه

لطفا بفرمایید که مزارعه چه نوع معامله ای است؟

«مزارعه» آن است كه صاحب زمين، زمين خود را در اختيار زارع بگذارد تا زراعت كند و سهم معيّنى از حاصل را به مالك دهد. قرارداد مزارعه ممكن است با صيغه لفظى باشد، مثلًا بگويد: «من اين زمين را در برابر يك سوم حاصل آن براى مدّت دو سال در اختيار تو مى‏گذارم و زارع بگويد: قبول كردم»، يا بدون آن‏كه صيغه ‏اى بخواند زمين را براى زراعت در اختيار او بگذارد و او تحويل بگيرد (البتّه گفتگوهاى لازم درباره مدّت و مقدار حصّه و مانند آن بايد قبلًا شده باشد).

موارد امکان فسخ مزارعه

در چه صورتی می توان مزارعه را فسخ کرد؟

صاحب زمين و زارع بدون رضايت يكديگر نمى‏ توانند مزارعه را به هم بزنند، ولى اگر به هنگام قرارداد، حقّ فسخ براى هر دو، يا يكى از آن دو معيّن كرده باشند، مى ‏تواند مطابق قرارداد، معامله را به هم زند.

نهالی که از ریشه درخت قطع شده روییده

شخصى در زمین دیگرى درختى دارد که آن را قطع مى کند ولى از ریشه آن درخت نهالى مى روید و تبدیل به درخت مى شود، آیا این درخت متعلّق به صاحب اصلى درخت مى باشد و یا از صاحب زمین مى باشد؟

نهال مال صاحب درخت است.

نهالی که از ریشه درخت همسایه روییده

شخصى درختى در زمین خودش مى کارد و ریشه آن به زمین شخص دیگرى مى رسد و از آن نهال مى روید آیا آن نهال از صاحب زمین است و یا از صاحب درخت؟

از صاحب درخت است، لکن صاحب زمین مى تواند یا اجاره بگیرد و یا با اطلاّع به صاحب درخت آن نهال را قطع کند.

غرس نهال به شرط شراکت در زمین باغ

دو نفر زمینى را معامله مى کنند به این عنوان که مالک، زمین خود را به دیگرى واگذار مى کند براى درختکارى و دیگرى هم درخت مى کارد قرارشان بر این بود که بعد از بزرگ شدن درختان، زمین را با درختان نصف کنند ، به همین شکل با رضایت طرفین عمل نمودند ولى تعیین نکردند که این طرف مال تو و آن طرف مال من باشد، آیا این مسأله ضررى به مغارسه مى زند؟

معامله مزبور اشکال ندارد و در موقع بلوغ درختان، مى توانند آن را با رضایت طرفین یا به وسیله قرعه تقسیم کنند و بعد از تقسیم هر کدام مالک سهم خودشان مى شوند.

صاحب درختی که در زمین غیر کاشته شده

اگر زارع و دهقان و یا کارگر و خادم کسى در زمین صاحب زمین درخت مى نشاند، شرعاً این درختان مال کدام یک از آنهاست؟

درخت از آن کسى است که مالک آن بوده و در زمین نشانیده است لکن اگر بدون اجازه صاحب زمین بوده است صاحب زمین حق دارد که اجاره بگیرد یا درخت را ازاصل بیرون بیاورد و به صاحبش بدهد.

صاحب درختی که در زمین پدر کاشته شده

پسرى در زمین پدر بدون اجازه و یا با اجازه پدر درخت مى نشاند، شرعاً این درختان مال کدام یک از آنهاست؟

درخت از آن کسى است که مالک آن بوده و در زمین نشانیده است لکن اگر بدون اجازه صاحب زمین بوده است صاحب زمین حق دارد که اجاره بگیرد یا درخت را از اصل بیرون بیاورد و به صاحبش بدهد.

صاحب درختی که در زمین مشاع کاشته شده

چند برادر در یک خانه زندگى مى کنند و مال و ملک ایشان مشاع است یکى از برادران در زمین مشاع درخت مى نشاند، شرعاً این درختان مال کدام یک از آنهاست؟

درخت از آن کسى است که مالک آن بوده و در زمین نشانیده است لکن اگر بدون اجازه صاحب زمین بوده است صاحب زمین حق دارد که اجاره بگیرد یا درخت را از اصل بیرون بیاورد و به صاحبش بدهد.

پی نوشت:
  
    
تاریخ انتشار: « 1400/04/02 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 3758