ابعاد «مالکیت» در اسلام

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

صفحه کاربران ویژه - خروج
مرتب سازی بر اساس
 

ابعاد «مالکیت» در اسلام

حضرت آیت الله العظمی‌‌‌‌ مکارم شیرازی makarem news

چکیده: در بحث «مالکیت» نخست باید به سراغ ریشه‌های مالکیت و سیر تاریخی آن برویم؛ و اصولا ببینیم «مالکیت» از کجا و چگونه در جوامع انسانی رشد یافت؟ و سپس تنوع آن را در این سیر تاریخی مورد بررسی قرار دهیم؛ و بعد ببینیم طرق مالکیت در اسلام چیست؟ و در مقایسه با سایر مکتب‌ها چه ویژگی‌هایی دارد؟ بنابراین چند بحث اساسی در برابر ما مطرح است...
کلمات کلیدی: اسلام,اقتصاد,فطرت,مالکیت,سرمایه داری,مالکیت فردی

خطوط اصلی اقتصاد اسلامی/ ابعاد «مالکیت» در اسلام

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی؛ مجله مکتب اسلام، اردیبهشت 1359، سال بیستم، شماره 2.


خطوط اصلی اقتصاد اسلامی/ ابعاد «مالکیت» در اسلام

ریشه ها و سیر تاریخی، تنوع و ‌طرق مالکیت

در بحث «مالکیت» نخست باید به سراغ ریشه‌های مالکیت در رابطه با سیر تاریخی آن برویم؛ و اصولا ببینیم «مالکیت» از کجا و چگونه در جوامع انسانی رشد یافت؟ و سپس تنوع آن را در این سیر تاریخی مورد بررسی قرار دهیم؛ و بعد ببینیم طرق مالکیت در اسلام چیست؟ و در مقایسه با سایر مکتب‌ها چه ویژگی‌هایی دارد؟ بنابراین چند بحث اساسی در برابر ما مطرح است:

ریشه‌های مالکیت

در مورد پیدایش مالکیت فرضیه‌های مختلفی وجود دارد:

1. مارکسیست‌ها اصرار دارند که ریشه مالکیت به دوران «دامداری» (دومین دوران، از دوران‌های پنجگانه‌ای که در فرضیه تخیلی آن‌ها پیش بینی شده)‌ باز می‌گردد؛ چرا که در دوران نخست مالکیتی وجود نداشت و یا به تعبیر دیگر مالکیت به شکل دست‌جمعی بود اما با ظهور وسائل جدید از قبیل تیر و کمان و توانایی بشر بر دامداری و پس از آن پیدایش ابزار فلزی مانند داس و گاوآهن و قدرت انسان‌ها بر کشاورزی، مالکیت «ارباب» و «اشراف» بر وسائل تولید، زمین‌ها، و حتی خود انسان‌ها پیدا شد. این مالکیت در دوران سرمایه‌داری و بورژوازی تکامل یافت.

2. فرضه دیگر این است که مالکیت مولود جنبه‌های منفی وجود انسان به اضافه جنبه‌های ضعف طبیعت است. توضیح اینکه: انسان موجودی است «ضعیف» و ناتوان که از بسیاری از حیوانات و حتی پرندگان آسیب‌پذیرتر است؛ چراکه با حداقل تجهیزات عضوی آفریده شده، و مایحتاج او در همه جا و همه وقت به طور فراوان و رایگان یافت نمی‌شود. و از سوی دیگر موجودی است «افزون طلب»؛ چراکه بر اثر اختیار و آزادی به هیچ چیز به حد ضرورت قانع نمی‌شود و ولع او هر دم بیشتر است. این دو خصلت در عین این‌که از خصوصیات غیرقابل انکار بشریت است اختصاص و ارتباط به هیچ یک از دوران‌های تاریخی تولید که به وسیله مارکس تعیین شده ندارد. این دو خصلت «ضعف» و «زیاده طلبی» علاوه بر این که او را به تلاش و تفکر زیادتر از حیوانات وامی‌دارد، خصلت سومی را نیز در او پرورش می‌دهد و آن «طفیلی گری» یا «تجاوز» است، تجاوز به آنجا و آن کس که مایحتاج مطلوب او را دارد.

هنگامی که این سه خصلت را در کنار این واقعیت بگذاریم که در طبیعت گاهی مواد مورد نیاز انسان تنها در یک فصل تولید می‌شود و در فصول دیگر سال وجود ندارد،‌ و از این گذشته خشکسالی‌های فراوان سبب می‌شود که او از این مواد مدتی محروم بماند که تنها چاره این کمبودها ذخیره کردن است. این امور چهارگانه مسأله مالکیت را به انسان آموخته است که محصول تلاش و کوشش خود را جمع‌آوری و ذخیره کند و حداکثر بهره‌گیری را از آن بنماید و در برابر مهاجمین از آن دفاع نماید.(1)

هیچ یک از این دو فرضیه ـ به عقیده ما ـ با واقعیت تطبیق نمی‌کند؛ چراکه فرضیه دوران‌های پنج‌گانه همان‌گونه که در بحث‌های سابق دیده‌ایم یک امر پنداری بیش نیست و طبقه‌بندی آن نشان می‌دهد که تنظیم‌کنندگانش برای نتیجه‌گیری دلخواهشان آن‌را مخصوصاً بدین صورت تنظیم کرده‌اند. و به هرحال گذشته از فقدان دلیل نقاط ضعف آشکاری دارد که در مباحث پیشین گذشت. «فرضیه دوم» که بر اساس ضعف دوجانبه انسان و طبیعت پایه‌گذاری شده نیز قابل قبول نیست؛ چراکه به زودی خواهیم دید مسأله مالکیت را نقطه‌های قوت وجود «انسان» و «طبیعت» پدید آورده، و یکی از رازهای تکامل جامعه انسانی است، هرچند بعداً تحریف یافته و در مسیری ویرانگر قرار گرفته است. منطقی‌ترین فرضیه این است که بگوییم این واقعیت را نمی‌توان انکار کرد که انسان از نظر «درک» و «شعور» و «ابتکار» قابل مقایسه با هیچ یک از جانداران نیست. انسان خواهان تکامل است، و در عین حال «تنوع طلب»، وچون موجودی است که از نظر ساختمان روحی و جسمی از جهاتی پیشرفته‌تر از سایر جان‌داران است به همین نسبت نیازهای «روانی» و «جسمی» بیشتری دارد، زیرا می‌دانیم هر موجود پیشرفته‌تری طبعاً نیازهای بیشتری دارد؛ چراکه دستگاه‌های وجود او متنوع‌تر و پیچیده‌تر است.

این از یک سو،‌ از سوی دیگر: طبیعت همه چیز را به طور وافر مانند هوا و نور آفتاب در اختیار انسان نگذاشته است تا موجودی تنبل و باطل و عاطل و فاقد ابتکار از آب درآید، بلکه نیازهای او را چنان پیش‌بینی کرده که برای به‌دست آوردنش مجبور به تلاش و کوشش و سعی و کار فراوان و ابتکار زیاد گردد. این را نیز هرگز نباید به حساب ضعف انسان گذاشت که انسان می‌خواهد زندگی مرفه‌تر و متنوع‌تری داشته باشد و از مواهب طبیعی بیشتر استفاده کند، این امور دست به دست هم می‌دهد و از یک سو انسان را وادار به کار و ابتکار می‌کند، و از سوی دیگر به حفظ دستاوردهای خویش وامی‌دارد و مالکیت چیزی جز این نیست. البته بدون شک در طول تاریخ عوامل اصلی و طبیعی و منطقی با یک سلسله عوامل انحرافی آمیخته شده و مالکیت را از مسیر اصلی خود تا حد زیادی منحرف ساخته است ولی اینها را نباید به حساب ریشه طبیعی مالکیت گذاشت.

«مالکیت» در میان جانداران

ذکر این نکته لازم است که مالکیت در تمام شکل‌هایش، مخصوص انسان‌ها نیست؛ بلکه اشکال کم رنگی از آن در میان حیوانات اعم از چهارپایان و پرندگان و غیر آن‌ها دیده می‌شود. آنها توجه مالکانه به لانه و شکار و غذای خود دارند. حتی  دیده شده است که گاهی چراگاه‌ها یا شکارگاه‌های خود را با وسائلی محصور و به اصطلاح «حیازت» می‌کنند و عملا اطراف آن‌ها را یک نوع حصار می‌کشند، و مهاجمان را از آن می‌رانند. در اطفال انسان که هنوز به شیوه‌های مالکیت پدران و مادران آشنا نشده‌اند تملک دسترنج خویش نیز به خوبی جلوه‌گر است. به‌طوری که نمی‌توانیم همه آن‌ها را انعکاسی از زندگی پدر و مادر بدانیم و به همین دلیل می‌گوییم: مالکیت (در شکل صحیح) نه‌تنها منطقی است که فطری است.

اکنون به سراغ «طرق مالکیت در اسلام» می‌رویم:

«کار» ریشه اصلی انواع مالکیت است

تا کنون این حقیقت را دانسته‌ایم که مالکیت از نظر «انگیزه» و «ریشه» دارای یک بعد «فطری» و یک بعد «طبیعی» و یک بعد «اجتماعی» است. بعد فطری آن این است که انسان به خاطر برخورداری از هوش و ابتکار فراوان حاضر نیست همچون حیوانات به زندگی محدود و ساده و یکنواخت قانع باشد؛ حتی زنبوران عسل با تمام هوشیاری که به آن معروفند و با دقت و ظرافت و نظم خاصی که در زندگی گروهی به آن عادت دارند صدها هزار سال است که به زندگی یکنواخت و ساده خود بی‌آنکه احساس نارضایتی کنند ادامه می‌دهند ولی انسان نه‌تنها در این مدت بلکه در یک سال و یک ماه نیز قانع به چنین زندگی نیست، او همواره خواهان تطور و تکامل و استفاده بیشتر از مواهب طبیعی و برداشتن گام‌های سریع‌تر به جلو است. سخنی را که قرآن از بنی‌اسرائیل در مودر مائده و غذای آسمانی نقل می‌کند که گفتند: «لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ»(3)؛ (ما هرگز غذای یکنواخت را نمی‌توانیم تحمل کنیم [هرچند مائده آسمانی باشد]) روشنگر همین روح تنوع‌طلبی و سرشت تکامل خواهی انسان است.

بعد طبیعی آن این است که همه چیز به وفور در طبیعت و به‌طرز دلخواه پیدا نمی‌شود. گویی آفرینش می‌خواهد با سخت‌گیری، انسان را سخت کوش و پرابتکار تربیت کند و به همین جهت هیچ چیز را تقریباً به طور کامل از نظر کمیت و کیفیت در دسترس او قرار نداده تا برخیزد و حداقل مریم‌وار حتی در سخت‌ترین لحظات زندگی به مصداق «هُزِّی الیک بِجِذْعِ النَّخلَةِ»(2) درخت نخل را بیفشاند تا بتواند از میوه آن بهره گیرد.

بعد اجتماعی آن این است که او برای زنده‌ماندن در یک مسابقه بزرگ شرکت دارد؛ لذا باید دست‌رنج خود را حفظ کند تا بتواند با دسترنج دیگران که مورد نیاز او است مبادله کند و با غارتگران سرمایه‌ی حیاتش بجنگد. مجموع این جهات چیزی به نام مالکیت که از طریق «کار» است برای انسان به وجود آورده است. در کنار این عوامل طبیعی یک عامل انحرافی نیز وجود دارد و آن مالکیت از طریق زور و اعمال قدرت و تجاوز است. این عامل که در اشکال مختلف در طول تاریخ نمایان شده و ابعاد مالکیت حاصل از آن متناسب با ابعاد آن ظاهر گشته سرچشمه تبعیض‌ها و جنگ‌ها و انواع نابسمانی‌های اجتماعی شده است.

ریشه مالکیت از نظر حقوقی در اسلام

پس از بررسی اجمالی روی ریشه مالکیت از نظر طبیعی و سیر تاریخی باید ببینیم ریشه مالکیت از نظر حقوقی در اسلام از کجا مایه می‌گیرد همانگونه که قبلا هم گفته شد آیات قرآن تمام عالم هستی را «ملک» و ملک خدا می‌داند و به مقتضای «وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا» (مائده، 17) «لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ» (مائده، 120) هرگونه حکومت و مالکیتی باید به او بازگردد، و به اذن و فرمان او باشد. و تعبیر به «مال الله» (نور، 33) و «ارض الله» (هود، 64) و «استخلاف» (حدید، 7) همه روشنگر این واقعیت است. بنابراین در همه جا از نظر حقوقی باید اذن و اجازه او در نظر گرفته شود و تمام خطوط مالکیت ـ همانند خطوط حکومت ـ به او منتهی گردد.

آنچه از مجموع آیات و روایاتی که درباره «حیازت مباحات» و «احیاء موات» و مسائل مربوط به «کار و کارگر» (احکام الأجیر) استفاده می‌شود این است که ریشه اصلی برای نمایندگی خدا در مسأله مالکیت و یا به تعبیر دیگر مالکیت بالعرض (مالکیت قانونی فقهی) همان «کار» است. ولی این کار در دو شکل می‌تواند نمایان شود شکل «مستقیم» و «غیر مستقیم».

1. کار در شکل مستقیم به صورت‌های زیر است:

الف) کارهای تولیدی اعم از صنعتی، کشاورزی، دامداری و خدمات.

ب) کارهایی که مقدمه تولید است مانند احیای موات و حیازت مباحات.

منظور از «احیاء موات» آن است که کسی زمین نامساعدی را برای کشاورزی یا باغ‌داری و یا استفاده‌های دیگر مساعد سازد. مثلا از طریق احداث قنات و یا حفر چاه عمیق و غیر عمیق آب کافی تهیه کند. اگر سنگلاخ است سنگ‌های مزاحم را برچیند و اگر علف‌زار است علف‌های هرزه را بچیند و اگر شوره‌زار است آن را شیرین و آماده نماید یا معدنی را استخراج کند. در این صورت طبق اصل مسلمی که از روایات صحیح و معتبر و متظافر به‌عنوان «من احیا ارضاً میتة فهی له» استفاده می‌شود، مالک چنین زمینی می‌گیردد (البته با شرایطی که در کتب فقهی آمده است).

«حیازت مباحات» به مفهوم فقهی کلمه آن است که از مباحات و منابع طبیعی استفاده کرده و آن‌ها را در اختیار خود بگیرد مانند صید کردن ماهی، بهره‌برداری از معادن ظاهر که نیاز به احیا ندارد، گرفتن آب از رودخانه و مانند این‌ها که طبق اصل مسلم «من حاز ملک» سبب مالکیت است (با شرایطی که در کتب فقهی آمده است).

اما «تحجیر» یعنی محصور ساختن یک قطعه زمین یا اقدام به مقدمات احیای ارض، نمی‌تواند سبب ملک بشود ولی اگر با شرایط لازم همراه باشد یک‌نوع حق اولویت تولید می‌کند یعنی او نسبت به دیگران در احیای چنین زمینی حق تقدم دارد و می‌تواند آن را احیاء نماید یا از آن صرفنظر کند.

2. کار به صورت غیر مستقیم به این گونه که انسان نتیجه کار خود را به دیگری واگذار کند؛ مثل این‌که دستمزد یا محصول تولیدی یا زمین احیا شده یا مواد حیازت شده خود را از طریق هبه یا صلح بلاعوض یا وصیت به او منتقل سازد و یا اموالی را که از این طریق به دست آورده بر گروهی وقف کند و این یک حق طبیعی است. یا از طریق ارث که یک نوع انتقال قهری است برای کسانی که نزدیک‌ترین افراد به او محسوب می‌شود و وجودشان پرتوی از وجود و ادامه حیات او است بگذارد. در تمام این موارد «کار» پایه مالکیت را تشکیل داده است و سعی و کوشش سبب ملکیت شده، منتها کسی که باید از آن استفاده کند به میل خود آن را به دیگری واگذار نموده (جز در ارث که فلسفه جداگانه‌ای دارد).

البته در مورد فلسفه ارث و وصیت و وقف و چگونگی مشروعیت آن‌ها بحث‌های فراوانی است که هر کدام به خواست خدا در محل خود مطرح می‌شود.


پیشنهاد برای مطالعه:  نقش «ابزار تولید» در سیستم اقتصاد اسلامی

منبع:
مجله مکتب اسلام، اردیبهشت 1359، سال بیستم، شماره 2، از صفحه 6 تا 10.
تاریخ انتشار: « 1399/10/23 »
فهرست نظرات
*متن
*کد امنیتی http://makarem.ir
تعداد بازدیدکنندگان : 8581